يادگار ماندگار

رويداد عظيم انقلاب اسلامي، بي ترديد مديون و مرهون شخصيتهاي گرانمايه اي است كه تمامي زندگي، سرمايه هاي معنوي و مادي و استعدادهاي ارزشمند خويش را دستمايه تبيين، تقويت و تحكيم آن قرار دادند. بسياري از اين چهره ها در تلاطمهاي سهمگين سالهاي پس از پيروزي، همچنان ناشناخته مانده و آن گونه كه شايسته و بايسته است، قدر و تأثير ومنزلتشان، حتي در ميان معاصرينشان، بازشناسي و تقدير نشده است.
سه‌شنبه، 1 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يادگار ماندگار

يادگار ماندگار
يادگار ماندگار


 





 
رويداد عظيم انقلاب اسلامي، بي ترديد مديون و مرهون شخصيتهاي گرانمايه اي است كه تمامي زندگي، سرمايه هاي معنوي و مادي و استعدادهاي ارزشمند خويش را دستمايه تبيين، تقويت و تحكيم آن قرار دادند. بسياري از اين چهره ها در تلاطمهاي سهمگين سالهاي پس از پيروزي، همچنان ناشناخته مانده و آن گونه كه شايسته و بايسته است، قدر و تأثير ومنزلتشان، حتي در ميان معاصرينشان، بازشناسي و تقدير نشده است.
يكي از شاخص ترين اين چهره ها، مرحوم حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد احمدآقا خميني، يادگار ارزنده امام است كه حضور مستمر و تاثيرگذار او، بلا ترديد در تمامي مراحل شكل گيري انقلاب، پيروزي، تثبيت و ادامه آن پس از حضرت امام (ره)، از وزانت و مرتبت بسيار بالا و والائي برخوردار است.
نگاهي به زندگي سراسر تلاش و تكاپو و مبارزه مرحوم حاج سيد احمد خميني، هر انسان منصفي را به اعتراف اين نكته وادار مي سازد كه حضور، پايداري و پايمردي او در مراقبت از حضرت امام و ايفاي نقش بسيار تاثيرگذار رابط بين ايشان و ديگران، در پيشبرد انقلاب، از اهميت ويژه اي برخوردار است.
حضور تعيين كننده و موثر وي در سالهاي جواني در ايران و در غيبت خانواده و ايفاي نقش رابط بين حضرت امام (ره) و مبارزان در داخل كشور، آن هم در سالهائي كه مي توانست در عرصه هاي ديگري كه بسياري از جوانان حسرت حتي يك روز حضور در آنها را داشتند. خوش بدرخشند و از شهرت و اعتباري گسترده برخوردار گردد، اوج ايثار و از خودگذشتگي او را نمايان مي سازد.

يادگار ماندگار

حاج سيد احمد خميني در سالهائي مسئوليت بسيار سنگين مراقبت از سلامتي و جان حضرت امام (ره) را در كوران مبارزات سترگ با رژيم ستمشاهي بر عهده گرفت كه خيل همسالان او، معناي زندگي را در عرصه هاي سهل الوصولي مي جستند كه دستيابي به آنها براي جوان مستعد و شايسته اي چون او بسيار آسان مي نمود. وي با هوشي سرشار و دقتي مثال زدني، پس از شهادت برادر به مدد پدر شتافت كه بيش از هر چيز به انساني پاكباخته، مومن، امانتدار، صديق و مهربان نياز داشت تا بي آنكه لب به شكوه بگشايد و يا از رنج ساليان دشوار مبارزه، صبوري را از كف بنهد و يا لحظه اي در درستي راه، ترديد به خود راه دهد، در كنار وي پايداري كند تا به مدد ديگراني كه از جان و مال دريغ نداشتند، نهال كوچك انقلاب را با خون دل آبياري كنند تا به درختي سايه گستر و استوار تبديل شود و به بار بنشيند.
نقش درايتمندانه و بي بديل حاج سيد احمدآقا در تمامي مراحل و تمامي جنبه ها قابل بررسي و تاملي گسترده و جامع است. آنگاه كه به سلامتي امام مي انديشد، ازتمامي امکانات موجود بهره مي برد وچنان تمهيدات ارزنده اي را به کار مي گيرد که بي ترديد زندگي حضرت امام(ره) به ويژه در سالهاي پس از نخستين عارضه جدي قلبي ايشان را مديون دقتها و دغدغه هاي مردي هستيم كه به تنهائي كوله بار نگرانيهاي امام را به دوش كشيد، آن گونه كه خود، سلامتي و جانش را بر اين مسئوليت سنگين نهاد. تشكيل و ايجاد بيمارستاني مجهز در مجاورت بيت امام و انتقال سريع ايشان به يك مركز پزشكي كارآمد، هديه ارزنده اي است كه امت مسلمان از دستهاي مهربان «يادگار امام» گرفته است.
او فروتني ملاطفت آميز خود را از مولايش به وديعت گرفته بود كه خان و مان خويش بر سر سوداي عشق نهاد و باز شرمسار از جلال و عظمت آن يار يگانه، جان را مقداري ننهاد و در بوته عشق او گداخت و آهن وجودش به پولادي آبديده بدل گشت. سيداحمدآقا هرگز تصوير پر اعوجاج «من» و «منيت » را در آئينه هستي تجربه نكرد. «من» در مدرسه عشقي كه او از ابتداي حيات در آن ثبت نام كرده بود، هماره «غايب» بود! آنچه بود اداي تكليف بود و رافت نسبت به مردماني كه كمينه ترين ارج و قرب و شايستگان، «مخلوق خدا بودن» بود. او به ديگران چنان مي نگريست كه آفتابي بر كويري و گلستاني. انسانها در نگاه او قدر و منزلتي يكسان داشتند، هر چند با خاكستر نشينان خوش تر و آسوده تر مي نشست كه پيوسته خود را غباري مي ديد كه سالياني در سايه خورشيد زيسته و گلي بوده است همنشين گلي به بختياري روزگار. هرگز كلام يا رفتار آلوده به نيشي يا جوري از او شنيده يا ديده نشد كه نازك طبعي دردآشنا بود و رنج تمامي بيكسان و شكسته دلان را يكتنه بر دوش جان خويش مي نهاد بي انتظار پاسخي.
او به دل، خود را «كمينه مي دانست و يكسره فارغ از نان و نام بود كه گر مي خواست هر دو فراهم بود به وفور و رايگان ! هر چه مي كرد در برابر آنچه كه آرزوي انجامش داشت. بهائي نمي يافت، از همين رو، آنگاه كه «پدر» و «مراد» ش رحل اقامت در كوي يار افكند، او نيز خسته از كوشيدنهاي بي شمار، كوله بار خويش بر زمين نهاد و دل در گرو يار، رهسپار دياري شد كه عشق را در، بهائي همپايه بهشت مي نهند و او كه جز رضاي دوست، تمنائي و شوقي به دل نداشت، بي ترديد همنشين محبان اوست.
بايد سوگمندانه اذعان كرد كه بخش مهمي از تلاشهاي تاثيرگذار وي ناگفته مانده است و از قضاي روزگار، همين سهل انگاري ها، زمينه را براي تركتازيهاي پاره اي از راهزنان عقيده و اخلاق فراهم آورده است و ديري نپائيده است كه اينان بر بيهودگي تلاشهاي خويش در غبار افكندن بر چهره صديق ترين ياور امام (ره) واقف گشته و بهاي چنين جفاي دردآلودي را با انزواي دائم التزايد خويش پرداخته اند كه مظلوميت «يادگار امام» نه حديثي است نهان كه دوست و دشمن بر آن گواهانند.
منبع:ماهنامه شاهد یاران ش 17




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما