گفتمان جامعه شناسي بدن و نقد آن بر مبناي نظريه حيات معقول و جهان بيني اسلامي (1)
چکيده
کليدواژه ها: جامعه شناسي بدن، ساخت تجسدي، هويت مدرن، بازگشت به بدن، مديريت بدن.
مقدمه
1. نسبت ميان «جسمانيت»، «جامعه» و «روابط اجتماعي» در مدرنيته چيست؟
2. تفاوت نظريه پردازان اجتماعي در جامعه شناسي کلاسيک و متأخر، از حيث توجه به بدن چيست؟
3. تأثيرات تحولات تمدني بر بدن انساني چگونه است؟
4. چه رابطه اي ميان «هويت»، «کنش هاي روزمره» و «انواع سرمايه» با «بدن» وجود دارد؟
5. رابطه «قدرت»، در مفهوم فوکويي آن و «نحوه بازنمايي هاي بدن» چيست؟
6. پارادوکس ميان «اهميت دهي به بدن» و «اجتناب ناپذيري مرگ» بر مبناي گفتمان هاي جامعه شناسي بدن چگونه تحليل مي شود؟
7. نسبت ميان «مديريت بدن» و «فناپذيري اجتناب ناپذير بدن» بر مبناي نظريه حيات معقول چگونه است؟
مفاهيم اصلي
جامعه شناسي بدن: جامعه شناسي بدن يکي از حوزه هاي جامعه شناسي است که به نحوه شکل گيري بدن به عنوان جايگاه سلامت، تندرستي، ظاهر فيزيکي و شيوه رفتار متناسب با الزامات قدرت مي پردازد. (2)
جامعه شناسي تجسدي: در پي مفهوم سازي بدن به گونه اي است که از يک سو، به عنوان «فاعل شناسا» در زمينه هاي اجتماعي شکل مي گيرد، و از سوي ديگر، به عنوان «بستر تجربه»، موضوع شناسايي نيز واقع مي شود.
مديريت بدن: به هر نوع نظارت و دستکاري مستمر ويژگي هاي ظاهري و آشکار بدن، که در قالب رويه هاي آرايشي و اعمال جراحي انجام مي پذيرد، مديريت بدن گفته مي شود. (3)
سوژه: به معناي فاعل شناسايي است. «سوژه شدن» انسان به معناي اتکاي او به ذهن در تعبير و درک از جهان، به جاي اتکاي به اوهام و اسطوره است. (4) بنياد نظريه «سوژه» بر اساس ايجاد يک آگاهي جديد است که از ذهن الهام مي گيرد. «سوژه» از شک و ترديد به داده هاي موجود آغاز و به شناخت و تعريف واقعيت مي رسد. (5)
ابژه: همه جهان، در مقابل «من» که «سوژه» است، به عنوان «ديگري» يا «مفعول» تلقي مي شود. بدين ترتيب، «سوژه» خود را «نخستين» و هر موضوع در مقابل آن، «ابژه» ناميده مي شود. (6) به عبارت ديگر، هر چيزي که «سوژه» نباشد «ابژه» خواهد بود.
گفتمان: تبادل و توليد مستمر انديشه ها در کنش متقابل انساني، از طريق گفتن، نوشتن و هرگونه وسيله ارتباطي «گفتمان» ناميده مي شود. (7)
قدرت: توانايي به انجام رساندن هدف، به رغم هرگونه مقاومت، و وادار کردن ديگران به انجام دادن آن چه ما مي خواهيم، قدرت ناميده مي شود. (8) «قدرت»، به شکلي انضمامي و در خردترين سطوح، همراه با تکنيک ها و تاکتيک ها و ريزه کاري هاي آن اعمال مي شود. (9) «قدرت» تعيين کننده شرايط گفتمان است. (10)
زمينه هاي تکوين جامعه شناسي تجسدي و اهميت بدن
علي رغم واقعيت هاي نظري فوق، با عنايت به نقش اساسي آگاهي و زبان، به عنوان مؤلفه هاي جسماني کنترل اجتماعي، مي توان تحليل مارکس درباره تابعيت بدن هاي طبقه کارگر از ماشين، در فرايند گسترش فناوري مربوط به سرمايه داري و چگونگي عقلاني سازي بدن در نظام هاي ديوان سالار، نظير آنچه در تحليل هاي ماکس وبر آمده است، را از مصاديق توجه غيرمستقيم به بدن در نظريه پردازي کلاسيک جامعه شناسي دانست. همزمان با چالش هاي فرا روي ايده «افتراق طبيعت و جامعه» از سوي علم جامعه شناسي، نظريه پردازان اجتماعي بدن را از يک سو، نسبت به «کنش گر انساني» و از سوي ديگر، در ارتباط با «رويه هاي جامعه شناختي» مفهوم سازي کردند.
تجربه بدن و مديريت آن، تشکيل دهنده بخشي از ماده فراگير شکل دهنده زندگي اجتماعي و نظريه اجتماعي است. پاره اي توانايي هاي انسان ها براي ارتباط با يکديگر و تجربه مشترک نيازها، خرسندي ها و دلزدگي ها مبتني بر وجه اشتراک آنها در برخورداري از بدن است. (15) درواقع، امکان فهم کامل وفاق جمعي، ابعاد ساخت نهادي و رابطه اي تنها در صورت ترکيب شناخت آنها با شناخت «ساخت هاي تجسدي» فراهم مي گردد. (16)
افزايش رو به رشد جمعيت سالخوردگان در جوامع غربي و پيامدهاي آن در حوزه هاي سياست گذاري اجتماعي، بازنشستگي، پيشگيري پزشکي و مسکن، که تبعات اقتصادي آن شکل جهاني به خود گرفته است، از عوامل مؤثر در توجه به بدن مي باشند (17). هم چنين، جامعه شناسي بدن، به بررسي تعريف اجتماعي از بدن نسبت با مفاهيم جواني و سالخوردگي پرداخته است. مفاهيم مذکور در فرهنگ مصرفي حامل ارزش هاي نمادين هستند. در فرهنگ مصرفي، ارزش به بدن هاي جوان و ترکه برخوردار از جاذبيت هاي شهواني ضميمه مي گردد و بدن هاي پير، کاهش در ارزش نمادين بدن را در پي دارد. (18) وبلن نيز، زيبايي را مفيد و نماد منزلت مي دانست (19) و تمايز بين «سودمندي» و «ضايع کردن» را در جايي که زيبايي و کسب افتخار در هم آميخته اند، کاري بسيار مشکل مي دانست. (20)
مدرنيته با اعمال کنترل بر بدن، زمينه علاقه مندي افراد مدرن به بدن و ايجاد بحران در معناي بدن را فراهم آورده است. پس از قرن 19 و پيوند رژيم غذايي و علوم تغذيه اي، عقلاني سازي بدن در ارتباط با علم بشر قرار گرفت. در عقلاني سازي به شيوه مدرن، بدن پديده اي «عميقاً جنسييتي» فرض مي شود که بايد متناسب با کارآيي وجوه نظام هاي اجتماعي جديد سازمان دهي شود. (21)نظام هاي ديوان سالار از عوامل مؤثر در کنترل بدن، به منظور تعيين چگونگي کيفيت يا کميت کار روي بدن، فارغ از نيازهاي بدني کارکنان هستند. (22) سازمان هاي بروکراتيک، بدن هاي زنان را در مقايسه با بدن هاي دان، در کنترل بيشتري قرار مي دهند؛ زيرا از زنان انتظار مي رود با مديريت قاعدگي، بارداري و يائسگي، آنها را پنهان نگه دارند. (23) نظام هاي جهاني، در مدرنيته متأخر، افراد را خارج از موقعيت اجتماعي آنها در معرض خطرات تکنولوژيکي و محيطي روز افزون قرار مي دهند و زمينه «جهاني شدن بدن» را فراهم مي آورند. (24)
طبيعت گرايي
فايرستون زير بناي مادي سرکوب زنان در نظام هاي سکولاري را در زيست شناسي مي داند و معتقد است تقسيم جنسيتي کار ناشي از پديده باروري در زنان است که مرد سالاري و جنس گرايي بر آن بنا شده است. از نظر وي، هنگامي انقلاب فمينيستي فرا خواهد رسيد که زنان ابزار توليد مثل را بدست آورند. (27) از منظر جامعه شناسي، تقليل پيچيدگي هاي روابط اجتماعي به بدن متقدم بر جامعه و مستقل از تغيير، امر پذيرفته شده اي نيست. (28)
پينوشتها:
*استاديار و عضو هيئت علمي دانشگاه اصفهان
**دانشجوي دوره دكتري جامعه شناسي دانشگاه تهران.
1.Shilling, Chris, Body and Theory,p.2
2. مارتين البرو، مقدمات جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، ص 164.
3. حسن چاوشيان، «بدن به مثابه رسانه هويت»، جامعه شناسي ايران، ش 4، ص 64.
4. عطا هودشتيان، مدرنيته، جهاني شدن و ايران، ص 20.
5. همان، ص 23.
6. همان، ص 110.
7. همان، ص 55.
8. پيتر کيويستو، انديشه هاي بنيادي در جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، ص 90.
9. حميدرضا جلايي پور و جمال محمدي، نظريه اي متأخر جامعه شناسي، ص 208.
10. مارتين البرو، مقدمات جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، ص 107.
11. Bordo, S.Unbearable weight:Feminism,Western Culture and the Body.p.13
12. McNeil,M. Body.in T..Bennet and L.Grossberg and M,Morris (eds) New Keywords, A Revised Vocabulary of Culture and Society,p.15-17.
13. Shilling, Chris, Body and Theory,p.24
14. Turner, B.,Recent Developments in the Theory of Body,p.149
15. Shilling, Chris, Body and Theory,p.23
16. خوزه لوپز و ديگران، ساخت نظريه اجتماعي، ترجمه حسين قاضيان، ص 147.
17. Turner, B.,Recent Developments in the Theory of Body,p.23
18.Ibid,p.173
19. Synnot,Anthony." Truth and Goodness, Mirrors and Masks,part II: Sociology of Beauty and Face. "British Journal of Sociology,Vol.41,No.4, p.61.
20. تورستن وبلن، نظريه طبقه مرفه، ترجمه فرهنگ ارشاد، ص 159.
21.Turner,B.,Max Weber:From History to Modernity,p.122-3.
22. Shilling, Chris, Body and Theory,p.38.
23. Martin,E.,The Women in the Body,p.49.
24. Beck,U.,Risk Society:Toward a new Modernity,p.69.
25. Shilling, Chris, Body and Theory,p.41.
26. Turner.B.S.,Medical Power and Social Knowledge,p.58.
27. مگي هام و ديگران، فرهنگ نظريه هاي فمينيستي، ترجمه فيروزه مهاجر و ديگران، ص 169.
28. Shilling, Chris, Body and social Theory,p.41.
ادامه دارد...
/ج