عصر تكنوفاشيسم

نقد فن‌آوري به مثابه پديدهاي مغاير با روح حيات، يكي از درون‌مايههاي تكرارشونده نقدها و نوشتههاي منتقدان اين حوزه به شمار ميرود كه تلاش دارند از ابعاد گوناگون، تأثيرات مخرب فن‌آوري به طور اعم و فن‌آوريهاي مختلف به طور اخص را بررسي كنند. در مقاله زير نويسنده با موازي‌سازي عملكرد حاكميت شركتي و دولتهاي فاشيستي،
يکشنبه، 6 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عصر تكنوفاشيسم

عصر تكنوفاشيسم
عصر تكنوفاشيسم


 

نويسنده:پيتر كراب(1)




 
چكيده:
نقد فن‌آوري به مثابه پديدهاي مغاير با روح حيات، يكي از درون‌مايههاي تكرارشونده نقدها و نوشتههاي منتقدان اين حوزه به شمار ميرود كه تلاش دارند از ابعاد گوناگون، تأثيرات مخرب فن‌آوري به طور اعم و فن‌آوريهاي مختلف به طور اخص را بررسي كنند. در مقاله زير نويسنده با موازي‌سازي عملكرد حاكميت شركتي و دولتهاي فاشيستي، تركيب بديعي تحت عنوان تكنوفاشيسم را براي تشريح كنه باورهاي خود ابداع ميكند. حاكميت شركتي از طريق به كارگيري فن‌آوريهاي پيشرفته و وابسته كردن جوامع به استفاده از آنها، به شكلي فاشيستي منويات خود را به اجرا ميگذارد. پديدهاي كه هر چه ميگذرد، بر عمق و وسعت آن افزوده ميشود و وجوه بيشتري از زندگي بشر را در بر ميگيرد. روندي كه گويا تمامي موانع را در هم ميكوبد و به پيش ميرود و براي كند يا متوقف كردن آن، جز به تغيير نگرشهاي مردم، يعني كاربران نهايي اين فن‌آوريها، به هيچ عامل ديگري نميتوان دل بست. هدفي كه با وجود موجهاي پي در پي فن‌آوريهاي نويني كه از راه ميرسند و جاي خود را در زندگي مردم ميگشايند، بيشتر دور از دسترس ميشود.
«اگر قائل به اين باشيم كه هر عصري دكترين خاص خود را دارد، هزاران نشانه وجود دارد كه فاشيسم دكترين خاص عصر ماست».
بنيتو موسوليني(1932)
چند روز پيش، پشت ميز آشپزخانهام نشسته بودم تا به حساب و كتاب قبض‌هاي ماهانهام رسيدگي كنم. آن موقع از سال بود كه صورت حسابهاي بيمه صادر ميشدند. در حالي كه چكهاي مربوطه را مينوشتم، متوجه شدم كه بخش بزرگي از درآمدم توسط صنعت بيمه و ساير عروسك‌گردانان شركتي بلعيده مي‌شود. آنها چگونه اين كار را انجام ميدهند؟ از طريق عملكرد غير دمكراتيك و تعمدي تدوين قوانيني كه دولت به تصويب مي‌رساند و به اجرا مي‌گذارد و فقط و فقط آنها را منتفع ميسازد. براي مثال، هر كسي دوست دارد يك اتومبيل داشته باشد، درست است؟ براي راندن اين اتومبيل رؤيايي كه شركت‌ها تخم آن را در ذهنتان كاشتهاند، ابتدا بايد پول صنعت بيمه را پرداخت كنيد وگرنه آخر و عاقبت كارتان به زندان ميكشد. هر كسي دوست دارد خانهاي براي خود داشته باشد، درست است؟ اين است رؤياي امريكايي. در اينجا نيز شما ابتدا بايد پول صنعت بيمه را بپردازيد؛ بيمههاي خصوصي و بيمه مسكن. درست در همين جاست كه شركتهاي بيمه، بانكها و دولت، با كمك يكديگر جيبتان را خالي مي‌كنند.
جنبههاي بسياري از همكاري اجباري كسب و كارها و دولت در زندگي روزمرهتان وجود دارد. بعد از خريد اتومبيل رؤيايي خود متوجه ميشويد كه چاره ديگري جز اين كار نداشتهايد، چرا كه صنعت ساختمان‌سازي، جادهها، مغازهها، مدارس و محلهاي كسب و كار را در قالب الگوهاي گسترده و غيرمتمركز ساختهاند، جوري كه احتمالاً پاي پياده نميتوانيد به هيچ جا برويد. بعد از پرداخت آن همه حق بيمه، قانون در اكثر ايالت‌ها شما را ملزم ميكند كه سالانه از اتومبيلتان يك بازرسي ايمني فني را به عمل آوريد. براي اين كار هم بايد به صنعت تعمير اتومبيل و دولت ايالتي پول بدهيد. مي‌خواهيد شرّتان را كم كنيد و برويد و براي خودتان در يك كلبه مغولي زندگي كنيد؟ متأسفم، نميتوانيد. صنعت ساخت و ساز، قوانين منطقه‌بندي را به گونهاي نوشته است كه مانع از هر گونه ساخت و‌سازي جز از طريق صنعت ساخت و ساز ميشوند. شما به دولت محلي ماليات ميپردازيد، بنابراين بايد اين قوانين را رعايت كنيد. آيا ميخواهيد بدون برق مثل يك پيرمرد خسيس زندگي كنيد؟ مطمئناً نمي‌توانيد. چرا كه شركتهاي تأمين برق، قوانين منطقه‌بندي را جوري مينويسند كه شما را وادار ميكنند جزو شبكه چشم‌انداز ويران كن، پرنده كش و تشعشع پراكن آنها باشيد و نرخهاي همواره در حال افزايش آنها را بپردازيد. چه دوست داشته باشيد، چه نداشته باشيد، شما بايد هزينه نيروگاه اتمي يا زغال سنگي را بپردازيد و هزينههاي معدن كاري و آلودگي هوا و تشعشع پراكني كه اين فن‌آوري‌هاي متمركز به همراه دارند را پرداخت كنيد و بر اساس قانون، هيچ انتخاب ديگري نداريد.
اجتماع كسب و كار، اين ادغام منافع صنايع و دولت را فقط كسب و كار هوشمندانه مينامند. ولي ما ترجيح ميدهيم آن را شركت‌گرايي يا فاشيسم بناميم. همان طور كه موسوليني آن را به تصوير كشيده است، فاشيسم از اهميت آزادي فردي و انتخاب به نفع يك حكومت صنعتي، شركتي و تماميت‌گرا(اين اصطلاح را نيز او جعل كرده است!) ميكاهد. در يك حكومت فاشيستي، شما و من چيزي جز يك عروسك محض در دست يك موجوديت بزرگترنيستيم. تنها حكومتِ شركتي شده است كه مي‌تواند به دستاورهاي فني بزرگ و با شكوه دست يابد؛ دستاوردهايي كه به عنوان سرنوشت جمعي قهرمانانه ما از آنها اسطوره‌سازي مي‌شود (پااندازي رونالد ريگان براي شركتها تحت عنوان «شهري درخشان بر فراز يك تپه» را به خاطر آوريد).
اجبار قانوني براي پيوستن به يك شبكه برق ـ و بسياري ديگر از اين دستاوردها ـ را به احتمال بيشتر مي‌توان «تكنوفاشيسم» ناميد، چرا كه اين كار به معناي انقياد فرد و قدرتمند كردن حكومت شركت‌گرا، با استفاده از فن‌آوري، هم به عنوان وسيله‌اي براي سودآوري و هم ابزاري براي كنترل تودههاست. مثلاً تلفنها و خدمات تلفن سيار براي صنعت ارتباطات از راه دور به شدت سودآور هستند. دانشجويانم به من ميگويند كه متوسط صورت حساب تلفن آنها ماهانه حدود هشتاد دلار است. در مقام مقايسه با زماني كه من دانشجوي كالج بودم، در هر لحظه خاص، توجه به چه كسي براي شما ارجحيت دارد؟ تلفن او، همين. به موجب قانون ارتباطات از راه دور سال 1996 كه توسط پا انداز شركتي بيل كلينتون به امضا رسيد، به حكم قانون و به لطف شركت‌هايي چون Verizon، AT&T، T-Mobile و سايرين، تلفن‌هاي همراه كه يك ابزار كنترل اجتماعي مؤثر هستند، راه خود را به درون زندگي و چشم‌اندازهاي ما گشودند.
تكنوفاشيسم چيز جديدي نيست. رومي‌ها زماني كه مردم را براي ساختن راه‌ها و سازه‌هايشان به بردگي مي‌گرفتند، تكنوفاشيسم را اعمال مي‌كردند. در موارد اخيرتر، پروژه‌هاي برق‌رساني نظير «امتياز دره تنسي» در طول دوران ركود بزرگ در دهه 1930، با پشتوانه ماليات‌دهندگان ساخته شد. آنها مجبور به پرداخت هزينه ساخت سدها و نيروگاه‌هايي شدند كه چشم‌انداز بكر اين منطقه را مخدوش كرد و سپس بدون هيچ حق انتخابي، راه را بر دنياي جديد توسترها، ماشين‌هاي لباسشويي، جاروبرقي‌ها و قبض‌هاي ماهانه برق گشود.
در دهه‌هاي 1940 و 1950، رئيس «جنرال موتور»، آلفرد پي.سالون طي توطئه‌اي تصميم گرفت تا سيستم حمل و نقل عمومي را در شهرهاي بزرگآمريکا خريداري و جمع آوري كند و ترامواهاي ريلي برقي را كه آلودگي كمتري داشتند، با اتوبوسهاي ديزلي ساخت «جي ام» تعويض كند. اين شركت در كنار «استاندارد اويل» و شركتهاي لاستيك‌سازي و ساختمان‌سازي، پر كردن خيابانهاي شهرها با جنون اتومبيل در ميانه قرن گذشته و صاف كردن حومههاي شهرها را به اجرا گذاشتند. اوج داخلي جنون اتومبيل ميانه قرن، ساخت سيستم بزرگراهي بين ايالتي بود. وابستگي ويران‌كنندهآمريکاييان به اتومبيل، توسط اربابان شركتي و پادوهاي دولتيشان امكان‌پذير شد.
صنعت ارتباطات از راه دور نيز امروزه يك سرمايه‌گذاري تكنوفاشيستي سودآور است. در دهه 1990 من مبارزه‌اي را عليه به كارگيري سيستم «كالر‌اي دي» در ايالت خود به راه انداختم، با اين استدلال كه اين كار به طور بنياديني وضعيت حريم ايمني شخصي را تغيير ميهد. صنعت تلفن در تلاش خود براي مجاب كردن قانون‌گذاران اين ايالت براي به كار گيري كالر‌اي دي شكست خورد، اما يك سال بعد و بي‌شك بعد از آنكه بسياري از مشاركت‌كنندگان در اين كارزار سفرهاي رايگاني را به سنت اندروز انجام دادند، قانون‌گذاران اين ايالت نظرشان را تغيير دادند و عصر جديدي متولد شد.
وقتي به گذشته مينگرم، ميبينم كه علي‌الظاهر نگرانيهاي من در ارتباط با كالر‌اي دي به جا بوده است و امروزه مردم داوطلبانه ‌اي فونهاي داراي سيستم‌هاي «جي پي اس» را كه برخي از تكنوكراتها را در هر جايي قادر مي‌سازد تك‌تك حركات آنها را در فضا و زمان ردگيري كنند، به همراه خود اين طرف و آن طرف مي‌برند. ما راه درازي را تا اينجا پشت سر گذاشتهايم، عزيز من!
اخيراً با يك دانشجوي سابق درباره افزايش به كار گيري سيستمهاي شناسايي و نظارتي در همه جا صحبت ميكردم. اين جوان بيست و پنج ساله روشن‌انديش كه به تازگي مدرك ليسانس خود را در رشته فلسفه گرفته بود، مكرراً تأكيد ميكرد كه دغدغهاي در ارتباط با اين سيستمها ندارد، چرا كه «او هيچ چيزي براي پنهان كردن ندارد»؛ درست همان طور كه آنها ميخواهند همه فكر كنند!
شست و شوي مغزي براي‌پذيرش واقعيت تكنوفاشيستي، مدت كوتاهي پس از تولد آغاز مي‌شود، يعني از زماني كه والدين براي مراقبت و نظارت بر اطفالشان، به جاي انسان، دستگاه‌هاي نظارت‌كننده را به كار مي‌گيرند. هدف، وابستگي جمعي و به پرسش نگرفتن وفاداري نسبت به سيستم تكنوفاشيستي است؛ يك دكترين كليدي در فاشيسم كلاسيك. امروزه بيشتر افراد در ايالات متحده، روزانه حدود چهار ساعت خود را در معرض تبليغات زهرآلودي كه از صفحه تلويزيونشان پخش مي‌شود قرار ميدهند. اكنون كودكان حدود هشت ساعت از روز را به استفاده از فن‌آوريهاي الكترونيكي مختلف، از جمله تلويزيون، ويدئو گيمها، رايانهها و تلفنهاي همراه مي‌گذرانند؛ وسايلي كه براي آنها حكم دوستان جان در جاني را دارند.
در يكي از جلسات اخير در دانشگاهي كه در آن تدريس مي‌كنم، سياستي را براي ممنوع كردن استفاده از تلفنهاي همراه در كلاس‌هاي درس پيشنهاد كردم. بسياري از دانشجويان به متن‌نويسي و خبر گرفتن از تلفنهايشان در سطحي عادت كردهاند كه توانايي آنها را براي يادگيري تضعيف ميكند و به شكلي ويرانگر، پرت‌كننده توجه است. اعضاي سالخورده‌تر دانشكده به شدت از اين طرح طرفداري كردند، در حالي كه اعضاي جوان‌تر كه تلفنهاي همراهشان مثل كمربند به آنها وصل است، گفتند كه از نظر آنها چنين ممنوعيتي درمحوطه دانشگاه براي استفاده از تلفنهاي همراه، نقض آزادي دانشگاهي در وضع مقررات مربوط به كلاسهاي درس آنهاست. تكنوفاشيستها در حال ربودن دل و ذهن تمامي اعضاي آينده جامعه هستند.
شست و شوي مغزي براي‌پذيرش ديدگاه منحرف تكنوفاشيستي، تنها روي جوانان تأثير نميگذارد. اگر از هر مسافر خطوط هوايي كه رويه‌هاي «امنيتي» فرودگاهها را براي سوار شدن بر هواپيما پشت سر گذاشتهاند بپرسيد كه آيا اين كارها شكلي افراطي ندارد، احتمالاً اين جمله را خواهيد شنيد كه:«خب، امن بودن بهتر از تأسف خوردن است.» درست همان طور كه آنان مي‌خواهند مردم بينديشند! اما آيا به راستي تمام نظارتها و كنترلهاي مردم و نصب دستگاه‌هاي اشعه ايكس براي اسكن تمام بدن، فقط و فقط براي«ايمن بودن» مردم است؟ يا اين كارها به منظور حفظ اموال شركتي ‌گران‌بهاي (هواپيماها) حاكميت شركتي از بلهوسي برخي انسانهاي خطرناك است؟ ما كه نمي‌توانيم به انسانها اجازه دهيم تا ماشين‌آلات گران‌قيمت را منفجر كنند.
در كنار اينها، يك درون‌مايه محوري تكنوفاشيستي جنگ پيش‌گيرانه نيز وجود دارد. ساخت، خريد و فروش فن‌آوريهاي نظامي از اقتصاد حاكميت شركتي منتج مي‌شود. پرزيدنت اوباما (كه او نيزيك پادوي شركتي ديگر است) يك بودجه دفاعي بي‌سابقه هفتصدوهشت ميليارد دلاري را براي سال 2011 براي تداوم ماجراجوييهاي امپرياليستي خود در عراق و افغانستان پيشنهاد كرده است. (همين قالب‌بندي بودجه جنگ امپرياليستي تحت عنوان بودجه «دفاعي»، يك ترفند هوشمندانه تكنوفاشيستي است.) هفتصدوهشت ميليارد دلار براي قصابي با فن‌آوري برتر و نابودي و مسموم كردن سياره زمين. ارتشهاي خصوص مثل Xe Services LLC (بلك واتر سابق) كه بخش عمده‌اي از اين بودجه را نصيب خود خواهند كرد، يادآور پليسها و ميليشياي مخفي تمامي رژيمهاي تماميت‌خواه قرن منفور بيستم هستند.
كتابهاي آينده، چهره تكنوفاشيسم را بيشتر آشكار خواهند كرد. همان طور كه در سرمقاله درخشان «نيويورك تايمز» آمده است، گسترش خدمات تلفن همراه در سطح جهان، كشورها را از فقر نجات خواهد داد ـ چه بخواهند نجات پيدا كنند و چه نخواهند ـ و طبق نوشته «تايمز»، «كميسيون ارتباطات فدرالآمريکا» يك طرح ده ساله را براي گسترش خدمات اينترنت باند پهن به عنوان كانال اصلي ارتباطات كشور پيشنهاد كرده است ـ البته با پول ماليات‌دهندگان، چه آنها بخواهند چه نخواهند ـ. اين طرح بوي گند اسطوره‌سازي تكنوفاشيستي درباره وعده آينده حاكميت صنعتي درخشان به قيمت آنچه كه مردم مي‌خواهند يا نياز دارند را مي‌دهد: «ايالات متحده در به كارگيري اينترنت باند پهن و پرسرعت، بسيار جلوتر از كشورهاي ديگر است. حدود يك سومآمريکايياني كه به خدمات اينترنت پرسرعت دسترسي ندارند، يا از پس هزينه‌هاي آن برنمي‌آيند يا اين روش را انتخاب كرده‌اند».
وعده‌هاي آينده درخشان فن‌آوري محور، سركوب فرد در جهت «خير» بزرگ‌تر حاكميت صنعتي شركتي، چشم‌اندازهاي مهندسي تودهاي، جنگ پيش‌گيرانه با فن‌آوري پيشرفته و بي‌احترامي تجاوزگرانه به اكوسسيستم‌هاي زمين است. اين است فرهنگ ما.

پي‌نوشت‌ها:
 

1 ـ Peter Crabb نويسنده و پژوهشگر
 

منبع:www.culturechange.com
نشريه سياحت غرب، شماره 83.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.