بازتاب حمايت و دفاع حضرت فاطمه زهراعليها السلام از مقام ولايت در شعر معاصر فارسي(4)

شاهکار شهيدان، مرگ ايشان است و فاطمه شهيد تنهايي علي است، شهيد غارت ميراث نبوت است؛ شهيد کينه هاي بدر است و احد که در دل هاي منافقان کينه توز نهان بود و روزي که پيامبر در جوار رحمت حق آرميد، آشکار شد، به گونه ي آتشي که شراره هايش خانه علي را بسوخت و در اين ميان، فاطمه را قرباني گرفت و در زير کوهي از رنج و اندوه که بر جان عزادار و نحيفش حس مي کرد از دنيا رفت. (خلجي، 1380، ص410)
سه‌شنبه، 8 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بازتاب حمايت و دفاع حضرت فاطمه زهراعليها السلام از مقام ولايت در شعر معاصر فارسي(4)

بازتاب حمايت و دفاع حضرت فاطمه زهراعليها السلام از مقام ولايت در شعر معاصر فارسي(4)
بازتاب حمايت و دفاع حضرت فاطمه زهراعليها السلام از مقام ولايت در شعر معاصر فارسي(4)


 

نويسندگان:دکتر سيده مريم روضاتيان*
طاهره اسکندري**




 

 

5. بذل جان در راه ولايت
 

شاهکار شهيدان، مرگ ايشان است و فاطمه شهيد تنهايي علي است، شهيد غارت ميراث نبوت است؛ شهيد کينه هاي بدر است و احد که در دل هاي منافقان کينه توز نهان بود و روزي که پيامبر در جوار رحمت حق آرميد، آشکار شد، به گونه ي آتشي که شراره هايش خانه علي را بسوخت و در اين ميان، فاطمه را قرباني گرفت و در زير کوهي از رنج و اندوه که بر جان عزادار و نحيفش حس مي کرد از دنيا رفت. (خلجي، 1380، ص410)

 

شعله در باغ ولايت سرکشي ها کرد و سوخت
غنچه را پيراهن از يک سو تن گل يک طرف

اي دريغا در ميان شعله هاي کينه سوخت
غنچه را تن يک طرف پيراهن گل يک طرف
(رسول زاده، 1376، ص103)

واژه هاي آتش، در، پهلو، سيلي و ... کلماتي معمولي در قاموس بشريّت اند، اما وقتي وارد فرهنگ شيعه مي شوند، بوي درد مي دهند. از رنجستان تاريخ مي آيند، از وادي اندوه روزگار. رايحه ي غربت دارند و رنگ مظلوميت، و وقتي ردّ پاي اين واژه ها را در زندگي دردانه رسول صلي الله عليه و آله و پاره ي تن ايشان دنبال مي کنيم درد و اندوه، رگ رگ وجود را پر مي کند و غم مثل خون در جانمان جاري مي شود. کافي است بعد از رحلت حضرت ختمي مرتبت، سري به خانه ي جبرئيل پاسبان ريحانه ي نبي بزنيم و فرياد گستاخان و بي شرمان را بشنويم که خطاب به بضعه ي رسول فرياد برآوردند:در را باز کن، و گرنه خانه را به آتش مي کشيم. فاصله اي بين اين حرف و عمل نبود. دود بود و شعله آتش که خانه نورآفرين وحي را طواف مي کرد و صداي «يا ابتا»ي فاطمه چنگ بر جان عرشيان مي افکند. استغاثه ي فاطمه را غلاف شمشير پاسخ داد و پهلويش را نشانه گرفت و چون ناله و شيون يادگار رسول خدا بلند شد، تازيانه به ياري غلاف شمشير شتافت و بر بازوي فاطمه نشست.
افسوس و صد افسوس که سکوت به امر الهي علي، دست خيبرگشاي او را بسته بود و جز بر زمين زدن مهاجم و زخمي کردنش را اجازه نمي داد و دستور پيشين خداوند به صبر و سکوت، خشم غيرت الله را در گلو مي شکست.

صبر يزدان کرد نيروي يدالله را مهار
شير حق در چنگ روبه بي جهت مظلوم نيست

شاه مردان قهرمان خيبر و بدر و احد
بي سبب ساکت به پيش مردکي مشئوم نيست

صبر جانسوز علي چون صلح مرموز حسن
حکمتي دارد که بر روشن دلان مکتوم نيست
(چايچيان، 1376، ص62)

شفقت مادرانه علي بر طفل اسلام، مدعيان دايگي آن را جسور و گستاخ ساخت تا ريسماني از غصب و جهل و بافته شده از کينه هاي خاموش اينک شعله کشيده، بر گردن خورشيد ولايت افکنده شود. اينجا بود که دست فاطمه پيش آمد تا دست پليد
دونان از دامن کبريايي صاحب ولايت کوتاه شود که باز تازيانه به نقش آفريني پرداخت و به دست قنفذ، بازوبندي سياه از ضربه بر بازوي فاطمه به جا گذاشت:

دستم از شکسته شد در ره ياريت چه غم
باش که دارم آرزو سرشکنم به پاي تو
(رسول زاده، 1376، ص171)

فاطمه دستي به دامن علي و دستي سپر ضربه ي تازيانه، شاه بيت غزل عشق به ولايت را کامل مي کرد:

مرا از پا بينداز و جسارت
تو بر حيدر مکن اي تازيانه
(لطيفيان، 1386، ص103)

حيرت تاريخ بود و بي شرمي متجاوزان، فشار در بود و پهلوي فاطمه، شکستن دنده و سقط جنين؛ ولي بر لبان فاطمه دفاع از حريم ولايت جاري بود و بس:

تا نشود به موج غم يک سر موي از تو کم
گام به گام دم به دم محسن من فداي تو
(رسول زاده، همان)

تضرع فاطمه به درگاه الهي و تهديد به نفرين او، علي را از زير تيغ نامردان رهايي بخشيد و تمام توان فاطمه در بيان اين جمله در کلامش تجلّي کرد:روحي لروحک الفداء.

لحظه به لحظه مي برم بار غمت به دوش دل
کوچه کوچه مي کنم جان سپر بلاي تو
(همان)

با اين عبارت مي فهميم رنگ غم و اندوه چگونه بر چهره برخي واژه ها نشسته است. چگونه اين کلمات اشک آفرين اند، چگونه مصيبت بارند. اما اين لغات با زبان نوحه سرايشان ما را تا هميشه زمان، مديون جانفشاني زهره ي زهرا عليها السلام در راه ولايت مي کنند. فاطمه تمام هستي خود را هديه آستان ولايت فرمود و با حماسه اي سرخ و با خطي به رنگ عشق، بر سر در تاريخ شعار ولايت مداري را تثبيت فرمود:

جان مي دهم امروز که دلدار بماند
بر صفحه جان نقش تو اي يار بماند
(لطيفيان، 1386، ص81)

در زيارت نوراني بانوي آب و آيينه، سلامي به عنوان «السلام عليک يا ايتّها الصديقة الشهيدة» به آستان ايشان عرضه مي شود و در حديثي از امام صادق عليه السلام علت شهادت بانو چنين تشريح مي گردد:و کان سبب وفاتها انّ قنفذ مولا الرّجل لکزها بنعل السيف بامره فاسقطت محسناً و مرضت من ذلک مرضاً شديداً. (مجلسي، 1403ق، ج43، ص197)
و امروز هرگاه نسيم حيات بخش ولايت مي وزد و نام زندگي آفرين علي تکرار مي شود، قلب ها و زبان ها ثنا و ستايش خود را به محضر اولين شهيده راه ولايت نثار مي کنند:

به خون ديده بنويسيد بر ديوار اين کوچه
که اينجا کشته راه ولايت گشته بانويي
(مجاهدي، 1372، ص281)

فاطمه دست پيش آورد تا دست ها از دامن ولايت جدا نشود. تازيانه خورد تا قامت ولايت تازيانه نخورد. در کوچه هاي غربت زمين خورد تا پرچم ولايت زمين نخورد و خلاصه در راه ولايت بذل جان فرمود تا جان ها از نور ولايت تهي نشود:

بهر قتلش بجز دفاع علي
کاش دشمن بهانه اي مي داشت
(شاهرخي و کاشاني مشفق،[بي تا]، ص180)

حسن ختام سخن در اين بخش از مطلب را بيتي از محمد موحديان قرار مي دهيم که طي آن، فاطمه را اولين شهيده راه ولايت و فرزند شش ماهه اش محسن را به تأسي از مادر اولين شهيد راه ولايت مي داند و نگاره پرچم قيام فاطمي را «يا مرگ يا اولي الامر» اعلام مي کند:

در سنگر ولايت حفظ حريم عترت
اول شهيد محسن، اول شهيده زهراست

آن کس که شد شعارش يا مرگ يا اولي الامر
قرباني ولايت با اين عقيده زهراست
(رسول زاده، 1376، ص120)

6. ابزار نارضايتي از حکومت و وصيت به دفن شبانه و اخفاي قبر
هر عمل فاطمه و هر سخن بانو، پايه اي از پايه هاي خلافت غاصبان را مي لرزاند. خطبه فاطمه پشت حکومت را بر خاک شرم و مذلّت زد، قيام زهرا چهره ي ظالمان را بر آستان خواري ساييد، آه صديقه کبري نفس نااهلان را بريد، ولي باز هم بصيرت و فراست فاطمي آنها را به حال خود رها نکرد و تير نهايي را با وصيتي شگفت بر شاهرگ ناکسان نشاند. مهر روسياهي ابدي را با وصيت به اخفاي قبرش بر پرونده سارقان مرواريد منصب الهي حکومت حک کرد. از آن پس، هر کس سراغ قبر فاطمه را گرفت، به رسوايي و جفاکاري عهد شکنان رسيد و در حسرت بوسيدن خاک مرقد يگانه دختر رسول اکرم سنگ لعن و نفرين خود را بر پيشاني بانيان خانه ي ظلم و ستم کوبيد. تحليل قادر طهماسبي را در اين ارتباط در بيت زير مشاهده مي کنيم:

دفن شبانه ي تو که با خواهش تو بود
فرياد روشني است ز چندين جفا ترا

تا کفر غاصبان خلافت علم شود
راهي نبود بهتر از اين مرحبا ترا
(طهماسبي، 1378، ص5)

امام باقر عليه السلام فرمودند:بعد از اين به اميرالمؤمنين وصيت کرد که او را شبانه غسل دهد، کفن و دفن کند و آن حضرت چنان کرد . (مجلسي، 1403ق، ج43، ص201)
راضيه مرضيه با سفارش بر دفن شبانه و در سکوت و تيرگي شب، پيامي به روشني خورشيد روز به جاي گذاشت و فرياد حقانيتي را که هيچ گاه در پيچ و خم هاي تاريخ از تکاپو نخواهد افتاد ماندگار ساخت. شاعران فهيم با درک اين پيام، به مدح و ستايش درايت بانو پرداختند. جواد حيدري نيز دو بيت زير را به پاس جانفشاني و بصيرت بانو به ساحت ايشان عرضه مي کند:

تا روز محشر دشمن تو رسواست
از بينش و از حکمت تو زهرا

گفتي علي قبر مرا نهان کن
نازم به حسن نيت تو زهرا
(لطيفيان، 1386، ص163)

عبارتي از کتاب فاطمة الزهرا بهجة قلب المصطفي هدف ما را از طرح اين مسئله و نقش حمايتي امر از ولايت اميرالمؤمنين را به خوبي بيان مي کند:
و قد فضح الله -جلّ جلاله- بدفنها ليلاً علي وجه المساترة عيوب من احوج ها الي ذلک الغضب الموافق لغضب جبّارالجابرة و غضب ابيها -صلوات الله عليه- صاحب المقامات الباهره، اذ کان سخطها سخطه ورضاها رضاه و قد نقل العلماء انّ اباها - عليه السلام- قال:«فاطمة بضعة منّي يؤذيني ما اذاها.» (رحماني، 1372، ص592)
قبر پنهان فاطمه، به بيان جواد حيدري، يار جاودان علي ماند و قيام فاطمه را به نتيجه رساند. مزار بي نشان زهرا هزار نشان از ناحقّي حکومت غاصبان و حقّانيت علي عليه السلام پيش روي چشم ها به نمايش گذاشت:

تا شود يار اميرالمؤمنان
قبر او مخفي شد از نامحرمان

قبر زهرا پشت دشمن را شکست
تير او بر چشم نامردان نشست
(لطيفيان، 1386، ص166)

 

نتيجه
 

شاعران معاصر با توجهي عميق به نقش حضرت زهرا عليها السلام در حمايت از موقعيت حضرت علي عليه السلام به تقدير از جانفشاني ايشان در راه حفظ جان امير مؤمنان مي پردازند و ضمن معرفي آن حضرت به عنوان رکن اساسي حضرت علي عليه السلام خطبه و قيام بانو را افشاي دسيسه ي فتنه گران و تبيين وضعيت جامعه ي بي ولايت مي دانند و آن را منشور حقّانيت وصي، بر حق رسول صلي الله عليه و آله مي نامند.
در اين سروده ها فدک، بهانه اي شمرده مي شود که به واسطه آن، احقاق حق حضرت علي عليه السلام مطالبه مي شود. شاعران، اشک و گريه مدام فاطمه عليها السلام را، اسلحه و قيامي ديگر در مقابل ظالمان و غاصبان مي دانند که پايه هاي حکومت جائر را به لرزه در مي آورد. سرايندگان شعر فاطمي معاصر، سفارش حضرت فاطمه عليها السلام مبني بر دفن شبانه و اخفاي قبر را نيز تير نهايي اين فدايي ولايت مي دانند که در تمام دوران ها بر حقانيت علي عليه السلام و ناحق بودن حکومت غاصبان، شهادت مي دهد.

پي‌نوشت‌ها:
 

* استاديار دانشگاه اصفهان
** دانشجوي کارشناسي ارشد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه اصفهان
 

منابع
*قرآن کريم.
*نهج البلاغه.
1. ابن ابي الحديد، عبدالحميد؛ شرح نهج البلاغه؛ ط. الثانيه، بيروت:مؤسسة الاعلمي، 1425.
2. چايچيان، حبيب؛ اي اشک ها بريزيد؛ چ چهارم، [بي جا]:جاويدان، 1376.
3. -------؛ خلوتگه راز؛ چ سوم،[بي جا]:علمية الاسلاميه، 1365.
4. حسيني، جواد؛ «اهداف قيام عاشورا»، مبلّغان، شماره 123، 1388.
5. خلجي، محمد تقي؛ رخساره خورشيد؛ چ دوم، قم:ميثم تمّار،1380.
6. رحماني، احمد؛ فاطمه زهرا بهجة قلب المصطفي؛ چ دوم،[بي جا]:مرضيه،1372.
7. رسول زاده، جعفر؛ کوثر تسبيح؛ قم:عصر ظهور،1376.
8. ژوليده نيشابوري، حسن؛ جلوه گاه عشق؛ چ دوم، [بي جا]: محمّد، 1380.
9. شاهرخي، محمود و کاشاني، عباس مشفق؛ آينه عصمت؛ قم:اسوه، [بي تا].
10.طاهرزاده، اصغر؛ بصيرت فاطمه زهرا؛ اصفهان:لب الميزان، 1386.
11. طاهريان، اميرمسعود؛ سرو باغ محمّد؛ مشهد:چ سوم، به نشر، 1385.
12.طهماسبي، قادر؛ عشق بي غروب؛ تهران:حوزه هنري، 1378.
13. عمادزاده، حسين؛ زندگاني حضرت فاطمه زهرا؛ چ پنجم، [بي جا]:اسلام، 1376.
14. قمي، عباس؛ کلبه احزان؛ ترجمه محمّد باقر محبوب القلوب؛ چ سوم، تهران:آفاق، 1385.
15. لطيفيان، علي اکبر؛ اول براي مادرمان؛ تهران:آرام دل، 1386.
16. مجاهدي، محمد علي؛ بقيع؛ قم: اسوه، 1372.
17. مجلسي، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ ط. الثانيه، بيروت:داراحيا التراث العربي، 1403.
18. مکارم شيرازي، ناصر؛ زهرا برترين بانوي جهان؛ چ يازدهم، قم: سرور، 1383.
19. مرداني، نصرالله؛ گزيده ادبيات معاصر (11)؛ تهران:نيستان، 1378.
نشريه بانوان شيعه، شماره 21.

 




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.