سلامت فکر و تلاش صحيح

دو عامل تاثير گذار در موفقيت سلامت فکر است و ديگر تلاش صحيح. آنچه پيش رو داريد سه مقاله با سبکي ديگر است که به عنوان يک ايستگاه در بين اين مجموعه مقالات قرار گرفته است تا اثر بخشي اين سلسله مقالات را در صورت مفيد بودن افزايش دهد.
سه‌شنبه، 22 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سلامت فکر و تلاش صحيح

سلامت فکر و تلاش صحيح
سلامت فکر و تلاش صحيح


 

نويسنده: سعيد سهيلي




 

تاثير اخلاق بر موفقيت
 

دو عامل تاثير گذار در موفقيت سلامت فکر است و ديگر تلاش صحيح. آنچه پيش رو داريد سه مقاله با سبکي ديگر است که به عنوان يک ايستگاه در بين اين مجموعه مقالات قرار گرفته است تا اثر بخشي اين سلسله مقالات را در صورت مفيد بودن افزايش دهد.
قسمت اول: "فرق بين خوب و عالي، اندکي تلاش بيشتر است."
روي صحبت من با انسان هاي خوبي است که براي عالي شدن، انگيزه کافي دارند. اين آدم هاي خوب- که قطعا شما هم يکي از آنها هستيد- همواره با تلاش و کوشش خستگي ناپذير به دنبال عالي شدن يا به عبارتي کسب موفقيت هستند. يک جمله معروف هست که مي گويد: "هر وقت کسي گمان کرد که احتياج به تلاش ندارد، بايد آرامگاه خود را آماده کند."
پس شما خواننده محترم که مشتاقانه به دنبال راه کارهاي دستيابي به موفقيت هستيد و به همين دليل، زحمت مطالعه اين مقاله را به خود داده ايد، خوشحال باشيد که زنده هستيد و اميدوار باشيد که زندگاني خوبي پيش روي شما قرار دارد. زيرا خوشبختانه خود را محتاج تلاش و کوشش مي دانيد.
" تلاش و کوشش" وجه تمايز انسان هاي موفق است. انسان هايي که براي دست يابي به آمال و اهدافشان با جديت فعاليت مي کنند. بررسي ها نشان داده است که عموما اشخاص با ضريب هوشي متوسط موفق تر از اشخاص با ضريب هوشي بالا هستند و همين بررسي ها نشان داده که اشخاص با ضريب هوشي متوسط موفقيت خود را مرهون تلاش بيشتر خود هستند در حالي که افراد با ضريب هوشي بالا در بيشتر اوقات خود را معاف از تلاش هاي بي وقفه و کوشش هاي خستگي ناپذير مي دانند.
مهمل بودن و مصرف کننده بودن از جمله امراض مهلکي است که انسان را تهديد مي کند. افراد مهمل، هدف مشخصي ندارند لذا بيشتر وقت خود را به بطالت مي گذرانند و اگر هم اندک تلاشي مي کنند از آنجا که در راستاي هدف مشخصي نيست بنابراين بازده مطلوبي نيز در پي نخواهد داشت. افراد مصرف کننده، کساني هستند که چشم به دسترنج ديگران دارند. سعي مي کنند از حاصل تلاش و دست آوردهاي ديگران استفاده کنند. البته بايد توجه داشت که اين صفات در همه ما وجود دارد اما شدت و ضعف دارد و از طرف ديگر بروز آنها بستگي به موضوع نيز دارد.
شاگردي که حل مسايل درسي اش را از روي دفتر همکلاسي اش رونويسي مي کند.
فرزندي که در مسووليت هاي خانه با والدينش مشارکت نمي کند.
کارمندي که به دنبال شانه خالي کردن از زير بار مسووليت ها و وظايفش است.
معلمي که سال هاي متمادي از روي يک جزوه تدريس مي کند بدون آنکه براي به روزآوري جزوه درسي، خود تلاش کند.
اينها مثال هاي کوچکي است که متاسفانه در زندگي اجتماعي ما به وضوح مشاهده مي شود.
يادمان باشد که هرگز در هيچ زمينه اي خود را مبرا از عيوب و کاستي ها نبينيم زيرا دچار بيماري خودپسندي خواهيم شد. البته همان طور که گفته شد همه به اين بيماري مبتلا هستيم منتها شدت و ضعف دارد.
هميشه بايد سعي کنيم فعال و پرتلاش باشيم، نه تنها چشم به حاصل دسترنج ديگران در هيچ زمينه اي نداشته باشيم بلکه ديگران را از حاصل دسترنجمان سخاوتمندانه بهره مند کنيم. فکر نکنيم موفقيت يعني قهرمان شدن يا مشهور شدن يا از اين قبيل چيزها، موفقيت اين است که فردي مفيد در زندگي خودمان و در اجتماع باشيم.
وقتي تلاش مي کندي که درست رانندگي کنيد و با رعايت اصول صحيح رانندگي براي ديگران خطرساز نباشيد و حتي موجب زحمت اضافي براي ديگران نشويد، اين يعني موفقيت و شما يک راننده موفق هستيد.
وقتي از سر کار به منزل بر مي گرديد هنگامي که علي رغم تمام خستگي ها و بحران هاي فکري با خشرويي در مسووليت هاي خانه به عنوان يکي از اعضاي خانواده مشارکت مي کنيد، (حتي بيرون گذاشتن کيسه زباله)، شما يک شخص موفق در زندگي خانوادگي هستيد.
وقتي در زمينه درس خواندن تلاش مي کنيد، ضمن بالا بردن سطح علمي خودتان، اين تلاش شما تقديري است از زحمات معلم و والدين شما و نشانه حق شناسي و قدرشناسي بودن شماست. پس به عنوان يک دانش آموز، فرد موفقي هستيد.
بدانيم که با کمي تفکر و تلاش مي توانيم حوزه هاي موفقيت خود را بيش از پيش گسترده کنيم.
برخي به دنبال موفقيت هاي بزرگ هستند، موفقيتي که چشمگير باشد. البته اين ديدگاه بد نيست اما اگر باعث شود که نسبت به ساير موقعيت هاي زندگي کم توجه يا بي توجه شويم آن وقت اين ديدگاه مضر و مخرب است. معمولا در اين حالت شخص به دفعات دچار افسردگي مي شود، انگيزه هاي خود را به ناگاه از دست مي دهد و منزوي و گوشه گير مي شود. از علايم اين گونه افراد، گله و شکايت، بدخلقي، بي خوابي، کارهاي نيمه کاره، تغييرات مکرر شغل يا رشته تحصيلي، شنونده خوبي نبودن، احساس اينکه به آنها ظلم شده، شکايت از اينکه ديگرا او را درک نمي کنند و رنجاندن اطرافيان است.
تلاش در جهت درست يابي به موفقيت هاي کوچک اما موثر، باعث مي شود که شخص از روحيه خوبي براي ادامه زندگي و رويارويي با مسايل برخوردار شود. هر يک از اين موفقيت هاي به ظاهر کوچک مانند يک منبع توليد انرژي در وجود شخص عمل مي کند و بدين لحاظ شخص با نشاط و با انگيزه در مسيري که براي خود تعيين کرده گام برمي دارد.
خوب است ليستي براي خود تهيه کنيم و ببينيم در چه حوزه هايي مي توانيم فرد موفقي باشيم. توصيه مي شود که به بزرگي و کوچکي اين موفقيت ها فکر نکنيد زيرا بيشتر مقياس هايي که براي تعيين بزرگي و کوچکي در اختيار داريم صحيح و قطعي نيست.
در زير چند جايگاه ذکر شده لطفا به ترتيب نظرتان را در مورد بزرگي موفقيت هر يک به ترتيب بنويسيد. بزرگترين موفقيت را با عدد 1 و کمترين را با عدد 5 شماره گذاري کنيد:
*هنرپيشه شدن در سينما.
* فوتباليست شدن در يک تيم مطرح کشور.
* دست يابي به روش کنترل عصبانيت خودتان.
* راه انداختن کسب و کاري که باعث اشتغال عده اي شود.
* همسري وظيفه شناس و وفادار بودن.
از چند نفر از اطرافيان بخواهيد تا آنها نيز بدون اطلاع از اولويت بندي شما، اين جايگاه ها را بر حسب بزرگي موفقيت طبقه بندي کنند.
مشاهده خواهيد کرد که اولويت بندي ها متفاوت است. اگر از يک روان شناس سوال کنيد به احتمال زياد مورد "دست يابي به روش کنترل عصبانيت خود" را حائز رتبه اول موفقيت مي داند. اگر از کسي که به فوتبال علاقه مند است سوال کنيد به احتمال زياد مورد " فوتباليست شدن در يک تيم مطرح کشور" را بزرگترين موفقيت مي داند.
به هر حال به دليل همين معيارهاي سنجش قراردادي يا احساسي است که توصيه کرديم به بزرگي و کوچکي موفقيت خود فکر نکنيد بلکه تمام حواستان را بر اين متمرکز کنيد که در يک حوزه مشخص از زندگي روزمره، شخص موفقي باشيد.
همان طور که گفته شد شرط اصلي موفقيت، "تلاش و کوشش" است. علامتش هم اين است که شخص بايد انرژي صرف کند، بايد مدام به فکر تامين انرژي باشد، بر خستگي ها فايق آيد، به دنبال راه کارهاي نزديکتر شدن به هدفش باشد، با سختي ها هوشيارانه و زيرکانه مقابله کند، خود را به تجهيزات علمي و عملي مجهز کند، از خداوند کمک بخواهد تا او را در طي اين مسير حمايت و کمک کند، از غفلت هاي مقطعي دوري کند چرا که ممکن است هرگز نتواند مجددا ادامه مسير دهد، سعي کند از فعاليت هايش براي طي مسير موفقيت لذت ببرد، بداند که يک گام به جلو برداشتن جايگاه بسيار رفيع تري است نسبت به جايگاه قبلي.
در اين جا مجال آن نيست تا هر يک از موارد فوق را شکافته و مورد تفحص قرار دهيم زيرا در اين بخش قصد داريم تا بيشتر در حوزه " تلاش" به بررسي بپردازيم.
اما بايد به يک نکته مهم توجه کنيم و آن سمت و سو و چگونگي "تلاش" است. منظور از سمت و سوي تلاش، "جهت" آن است. يعني اينکه حاصل اين تلاش چه خواهد بود. مثلا کسي که در تحصيل علم، تلاش مي کند، حاصل آن عالم شدن است. اما هستند کساني که دوست دارند به لحاظ فيزيکي بر ديگران برتري داشته باشند تا در حين نزاع و خشونت بر حريف خود چيره شوند لذا حاصل تلاش آنها نيرومندي عضلات خواهد بود.
اساسا مي توان گفت که سمت و سوي تلاش ما بستگي به "قصد و نيت" ما دارد. کسي که بدون هدف، تلاش مي کند معمولا علي رغم صرف هزينه و انرژي زياد، نمي تواند فرد موفقي در زندگي باشد. از علايم اين گونه افراد اين است که دائما شکايت دارند و تصور مي کنند که مورد ظلم واقع شده اند. بيشتر اين افراد نمي دانند که اشکال آنها در "هدف گذاري" بوده است. غالبا متوجه نيستند که بين "آرزو" و "هدف" تفاوت اساسي وجود دارد. تعيين هدف، قواعد و مقررات مشخصي دارد که بايد آموخته شود و در اين زمينه کلاس ها و کتب متعددي وجود دارد که مراجعه به آنها را توصيه مي کنيم.
اما نکته دوم، "چگونگي" تلاش است. مثالي بزنيم، حتما ديده ايد که خيلي از شاگردان در دوران تحصيل به ويژه در مقاطع دانشگاهي! براي قبولي در امتحان تلاش مي کنند تا با ايجاد ارتباط دوستانه با استاد مربوطه، نمره قبولي را کسب کنند، البته گاهي هم بخت با آنها يار است و موفق به کسب نمره ناپلئوني مي شوند اما اين روش هميشه جواب نمي دهد و متاسفانه شاگرد بايد يک ترم ديگر در جا بزند. يا کارمندي که براي ارتقا رتبه سازماني خود تلاش مي کند وجهه ديگران را در نظر مديريت ارشد خدشه دار کند. اين هم روش مطمئني نيست زيرا معمولا احتمال نتيجه معکوس آن زياد است يعني ممکن است اين کارمند به دليل بي لياقتي جايگاه فعلي خود را نيز از دست بدهد. حتما خود شما هم موارد جالب ديگري را سراغ داريد که در آنها چگونگي تلاش، تناسب منطقي با قصد و هدف شخصي ندارد. براي قبولي در امتحانات، بايد تلاش، معطوف به درس خواندن و جديت در فراگيري مطالب شود و براي ارتقا رتبه سازماني، تلاش در جهت وظيفه شناسي، رعايت وجدان کاري، خلاقيت و رعايت قوانين و مقررات سازماني ملاک خواهد بود.
بنابراين بايد توجه داشت که تلاش بايد با قصد و هدف ما تناسب منطقي داشته باشد. براي آنکه شخص موفقي باشيم و به اهداف والاي خود برسيم لازم است تا تلاش هاي متناسب با هدفمان را در ابتدا شناسايي و سپس با تمام وجود به آنها بپردازيم. متناسب بودن تلاش و هدف، موجب ايجاد قابليت رشد، در شخص مي شود به گونه اي که جايگاه خود را در هر موضوعي ارتقا بخشد و آن را حفظ کند.
شخصي تعريف مي کرد: "در خواب ديدم دو فرشته مهربان از آسمان فرود آمدند و دستان مرا را گرفتند و پرواز کنان مرا به سمت بالا بردند، لذت زيادي داشت و خيلي هم حال خوشي داشتم همين طور که بالا مي رفتم در نقطه اي ايستادند و دست مرا رها کردند هر چقدر تلاش کردم نتوانستم بدون کمک آنها در آن جايگاه باقي بمانم و به تدريج سقوط مي کردم تا مجددا به جاي اول بازگشتم، دريغ و حسرت زيادي در وجودم حس مي کردم، با خودم مي گفتم اي کاش مي توانستم خودم را در آن بالا نگه مي داشتم اما افسوس که نشد. " اين شخص از خوابش نتيجه جالبي گرفته بود، مي گفت در طول زندگي مواقعي پيش مي آيد که اشخاصي مانند همان دو فرشته مهربان مي آيند و فرصتي را براي رشد و ارتقا در اختيار ما قرار مي دهند اگر "تلاش" کنيم تا قابليت هاي خودمان را افزايش دهيم، براي باقي ماندن در آن جايگاه به کمک مدام و مستمر اين فرشتگان نيازي نخواهيم داشت.
منبع: هفته نامه موفقيت شماره 188



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.