دفاع مقدس در گردونه سياست هاي دو ابر قدرت

متخصصين علوم سياسي و علم روابط بين الملل، از ديرباز در صدد يافتن پاسخي به اين سئوال بوده اند كه، ريشه هاي كشمكش و جنگ در سطح بين الملل چه بوده است؟ اين سئوال علاوه بر روابط بين الملل درحوزه هاي علوم مختلف انساني مورد بحث قرارگرفته و به تناسب متخصصين هر رشته سعي مي كنند پاسخي جامع و مانع به اين تظاهر روحي بشر كه سهم شگرفي در ايجاد تاريخ و تكامل تاريخي داشته بيابند.
يکشنبه، 10 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دفاع مقدس در گردونه سياست هاي دو ابر قدرت

دفاع مقدس در گردونه سياست هاي دو ابر قدرت
دفاع مقدس در گردونه سياست هاي دو ابر قدرت


 





 
متخصصين علوم سياسي و علم روابط بين الملل، از ديرباز در صدد يافتن پاسخي به اين سئوال بوده اند كه، ريشه هاي كشمكش و جنگ در سطح بين الملل چه بوده است؟ اين سئوال علاوه بر روابط بين الملل درحوزه هاي علوم مختلف انساني مورد بحث قرارگرفته و به تناسب متخصصين هر رشته سعي مي كنند پاسخي جامع و مانع به اين تظاهر روحي بشر كه سهم شگرفي در ايجاد تاريخ و تكامل تاريخي داشته بيابند.
بي شك بررسي بنيان هاي كشمكش و تضادها درحيطه علم روابط بين الملل و بين الدول اهميتي دقيق تر وحساس تر مي يابد چرا كه، دايره درگيري ها در روابط ميان واحدهاي سياسي از دامنه وسيع تري نسبت به منازعات و تناقضات قومي و فردي برخوردار است و به دليل همين ويژگي مي تواند از اثرات و پيامدهاي مخرب تري برخوردار باشد. عليرغم چنين خصوصيتي، تاريخ هيچ مقطعي را در دفتر خود ثبت نكرده كه فاقد كشمكش ميان دول و واحدهاي سياسي باشد. تا آن جا كه فاقد كشمكش ميان دو و واحدهاي سياسي باشد. تا آنجا كه به نظر مي رسد اولاً نمي توان اختلاف و كشمكش را از روابط بين الدول حذف كرد و ثانياً تنازع جزء جدايي ناپذير مواجهات انساني و اجتماعات است. تاريخ از اين ديدگاه به مثابه آزمايشگاهي است كه انسان در آن آزمون خود را پس داده و در كسب وحدت، اتفاق و تفاهم به موفقيت هاي اندكي نايل آمده است.
به هر حال در محدوده علم سياست براي دستيابي به علل و عوامل بروز يك پديده سياسي كه كشمكش و منازعه نيز در همين چارچوب مي گنجد، پارامترهاي مختلفي از جمله معيارهاي برتري و تقدم، ارزش هاي محرك موتور روابط بين المللي و در نهايت و مهمتر از همه شناخت روندهاي فكري و ارزش هاي حاكم بر تفكرات و قالب هاي به وجود آمده از اين انديشه ها توسط رهبران را در نظر مي گيرند. به نظر مي رسد شق اخير در بررسي شالوده هاي كشمكش هاي سياسي و نظامي از همه مهمتر باشد. چرا كه به قول لوئيس كوزر يكي از محققان روابط بين الملل (كشمكش مبارزات است براي كسب ارزش ها صرفنظر از اينكه حدود و ثغور ارزش تا چه حد باشد، اينجا منظور بينش حاكم بر تصميم گيري هاي سران و منتفذين يك واحد سياسي مي باشد) هدف افرد در كشمكش آن كه شخص يا مجموعة مقابل را خنثي، ضربه پذير يا منهدم كنند بنابراين به طور اختصار مي توان گفت كه كشمكش محصول مخالفت آگاهانه و تصادم منافع و ارزشهاست(1).
جنگ عراق عليه ايران در شهريور 1359 كه به مرور و به ناحق جنگ خليج! ناميده شد تا در چارچوب اغراض و اهداف منطقه اي و جغرافيايي خاص محصور و محدود شود، نيز جنگي بود ميان دو نظام ارزشي حق و باطل. از ك سو دنياي استكباري و امپرياليسم جهاني به سركردگي مسلم آمريكا و از جانب ديگر انقلابي نوپا و نوخاسته با ماهيتي مذهبي و پايگاهي مردمي مسلح به مفاهيم انقلابي جديد و نوين.
كشمكش ميان انقلاب اسلامي و امپرياليسم جهاني، كشمكش براي تصرف چند متر زمين و يا تفوق در يك جنگ يا جلوه هاي مادي نبوده و نيست، بلكه كشمكشي است در همه ابعاد كه از ابعاد جغرافيايي فراتر مي رود و به جنبه هاي فرهنگي و ايدئولوژيك و ارزشي مربوط مي شود. از همان ابتدا تصور بر آنب ود كه اين انقلاب قادر به جذب امكانات انساني، مادي، فكري و فرهنگي مسلمانان و مظلومين جهان مي باشد و مي تواند به مهمترين پايگاه امن استراتژيك براي مظلومان جهان تبديل گردد.
صف بندي و تفاهم استراتژيك دو ابر قدرت به همراه ايادي و اذنابشان در طول جنگ تحميلي، مؤيد مطلب وق مي باشد، چرا كه جنگ عراق عليه ايران مهمترينحادثه سياسي خاورميانه بود كه ساير جريانات و رخدادهاي سياسي منطقه را در دهه 80 تحت الشعاع خود قرار مي داد. به همين دليل از همان آغاز، هر دو ابر قدرت سعي در كسب نفوذ در ارتباط با اين عامل دريافت به موقعيت بهتر از خلال چگونگي حل مسئله جنگ پس از گسترش آن و تضمين توازن و ثبات سياسي و امنيتي خويش در اين منطقه بوده و هم اكنون نيز مي باشد.
در اين مقاله سعي خواهد شد به اختصار و فشرده به موضع گيريها و دلايل همكاري دو ابرقدرت با عراق در طول جنگ تحميلي پرداخته شود بديهي است كه كار گسترده و دقيقتر مستلزم زمان و مكاني ديگر است.

آمريكا و جنگ تحميلي
 

نقش آمريكا در خلال جنگ تحميلي را بايد به طور كلي در دو برهه ازحيات انقلاب اسلامي جستجو كرد، اوين برهه، برنامه ريزي آمريكا براي شروع جنگ و دومين مقطع حضور آشكار آمريكا در معادلة جنگ به نفع عراق مي باشد.
در اولين گام آمريكا به منظور براندازي انقلاباسلامي دست به يكسري تحركات محرمانه و سري به منظور تحميل جنگي مي زند و براي اين منظور عراق را به عنوان مناسب ترين كانديدا برمي گزيند. رژيم بعثي در طول حيات خودش نشان داده بود كه داراي گرايشات غربي مي باشد و علاوه بر اين روياي ژاندارمي منطقه و حاكميت براروندرود را در سر مي پروراند. اين دلايل در كنار مرز مشترك و نستاً طولاني عراق با ايران و ارتشي قوي، مجهز و تعليم ديده فرصت طلايي را در اختيار آمريكا قرار مي داد تا رژيم افسارگسيخته بعثي را در تجاوز به خاك ايران تطميع و تحريك نمايد.
در همين راستا، برژينسكي مشاور امنيت ملي سابق آمريكا، ضمن تماس هاي گسترده و محرمانه اي با صدام حسين و ساير مقامات عراق زمينه هاي پيوند و مشاركت عراق- آمريكا و همچنين ميزان آمادگي عراق براي شروع جنگي گسترده عليه ايران را مورد بررسي قرار مي دهد.
عليرغم محرمانه بودن اين ديدارها، يك بار وال استريت ژورنال در 8 فوريه 1980 و براي مرتبه دوم تايمز لندن در 17 ژوئيه 1980 به ملاقات صدام حسين و برژينسكي اشاره مي كنند. در همين رابطه مجليه ايت ديز مي نويسد: برژينسكي بعد از سفر محرمانه خود به بغداد و اوايل ماه مي سال جاري (1980) در يك مصاحبه تلويزيوني گفت: ما تضاد قابل ملاحظه اي ميان ايالات متحده و عراق نمي بينيم. ما معتقديم عراق تصميم به استقلال دارد و در آرزوي امنيت خليج عربي است و تصور نمي كنيم كه روابط عراق و آمريكا سست گردد.
همپاي اين تلاش ها، پنتاگون نيز با همكاري سازمان جاسوسي سيا، اقدام به جمع آوري اطلاعت از درون و اوضاع آن زمان نيروهاي مسلح ايران كرده و آنها را در اختيار حكام بعثي قرار مي دهد.
برخي از اطلاعات كه تقريباً مي توان آنها را موتور محركه ماشين جنگ يعراق و دليل عمدة گرايش عراق به سمت حمله به كيان اسلامي دانست از اين قرار بودند: موسسه بين المللي مطالعات استراتژيك لندن چنين تخمين مي زند كه از زمان خلع شاه قريب 000/140 نفر از پرسنل نظامي ايران كار خود را ترك كرده اند

در مجله ايت ديز نيز چنين درج مي شود:
 

به نظر پنتاگون ارتش ايران به دليل نبود منبع تهيه تسليحات نابود خواهد شد و نيروي هوايي آن نيز به علت نبود ذخاير سوخت جت بعد از ويراني پالايشگاه آبادان متلاشي مي گردد در گزارشي ديگر بلافاصله بعد از آغاز جنگ نيويورك تاميز در 23 سپتامبر 1980 از قول منابع پنتاگون مي نويسد: اينك نيروي دفاعي ايران، شامل حدود 000/100 نفر نيروي نظامي- انقلابي بدآموزش ديده و نامنظم و عده كمي خلبان وفادار به حكومت مي باشد.
آمريكا در مسير استمرار بخشيدن به جمع آوري اطلاعات نظامي و نتيجتاً تقويت تحركات نظامي عراق، 4 فروند هواپيماي آواكس ر 5 سال زودتر از موعد مقرر كه در قرارداد فروش آنها با رژيم حجاز قيد شده بود در اختيار اين رژيم قرار مي دهد تا از اين طريق اطلاعات مربوط به آرايش قشون و فعل و انفعالات نظامي ايران را در اختيار عراق قرار دهد. در رابطه با همكاري هاي اطلاعاتي نشريه مسلم ميديا، چاپ لندن مورخه ژانويه 1980 در تحليلي راجع به از سرگيري روابط ديپلماتيك عراق و آمريكا مي نويسد: ادعاي بي طرفي آمريكا در جنگ همواره عاي از حقيقت بوده است و اين نوع بي طرفي حتي هنگام آغاز جنگ نيز انعطافاتي از خود نشان داده است، در سپتامبر 1980 نيز بر اساس اطلاعات غربي (به خصوص گزارشات آمريكايي) از قدرت نظامي ايران بود كه باعث شد صدام دست به تجاوز قادسيه خود بزند اين نشريه در ادامه مي افزايد در 9 اكتبر هواپيماهاي آواكس آمريكايي كه به عربستان رفته بودند مشغول جاسوي تمام عيار درباره آرايش قشون ايران بودند كه اطلاعات حاصله را از طريق دولت عربستان به عراق مي دادند، يك مقام كاخ سفيد اين عمل را بي طرفي 45 به 55 درصد به نفع عراق توصيف كرده است .
در هر صورت عراق با همياري هاي اطلاعاتي آمريكا و با توهم حاصله از اطلاعات كسب شده، دست به يك تهاجم گسترده در طول مرزهاي خود با ايران زد و در آغاز نيز، موفقيت هاي چشم گيري را كسب نمود در اين دوران كه مصادف با پيروزي ها و پيشروي هاي عراق در طول جبهه ها بود سياست آمريكا به ظاهر بي طرفي در جنگ و در واقع بر تقويت بنيه اقتصاد عراق به طريقه مستقيم و يا از راه ترغيب مرتجعين عرب و بعضي كشورهاي اروپايي متمركز شده بود.
در همين چارچوب چند هفته بعد از شروع جنگ، منع دولتي فروش 5 هواپيماي بوئينگ 747 به عراق از ميان برداشته شده بعدها توسط فراريان از درون عراق فاش شد كه اين هواپيماها در جهت حمل قشون و ابزارآلات جنگي در جبهه هاي جنگ مورد استفاده قرار مي گرفته اند. علاوه بر اين عراق به صورت يكي از مهمترين بازارهاي صادراتي در جهان عرب براي آمريكا به شمار مي رفت.
روند سياست نفاق و حمايت هاي غير علني آمريكا از عراق تا زماني كه نيروهاي عراقي در خاك ايران مستقر بودند و اين خاك را در اشغال داشتند ادامه داشت. اما همزمان با ورود رزمندگان اسلام به خاك عراق و عقب نشيني نيروهاي عراق در جبهه هاي جنگ اين بحث نيز در ميان سياستمداران آمريكايي بالا گرفت كه آمريكا در موقعيت جديد چه سياستي را بايد اتخاذ نمايد؟ بخشي از سياستمداران خواهان ادامه سياست بي طرفي (به زعم خودشان) به منظور جلوگيري از كشيده شدن به يك جنگ طولاني تمام عيار بودند. عده اي ديگر نيز معتقد بودند كه آمريكا بايد به نفع عراق تغيير موضع بدهد، به عقيده آنان اگر عراق شكست مي خورد، جيان صدور نفت از خليج فارس به مخاطره خواهد افتاد و بالاتر از آن حفظ منافع آمريكا در گرو عدم شكت عراق مي باشد. تفكر اخير در ميان كاخ سفيد نشينان از قوت بيشتري برخوردار بوده و با سياست هاي نظامي گرايانه جمهوري خواهان نيز انطباق بيشتري داشت.
درهمين مسير، از سال 1986 (1361 هـ . شمسي) كه ايران در پي سركوب متجاوز وارد خاك عراق شد. حمايت هاي آمريكا از عراق نيز دامنة گسترده تري را به خود گرفت در اولين اقدام، آمريكا عراق را از ليست كشورهاي حامي تروريست حذف كرد. اين عمل تاثير دوگانه اي بر روابط عراق و آمريكا داشت. اولاً عراق مي توانست آشكارا بر صف كشورهاي متحد آمريكا بپيوندد و از سوي ديگر آمريكا نيز مي توانست بدون پرده پوشي كمك هاي خود را به عراق سرازير كند. طي همين سال با مسدود شدن مجاري صدور نفت عراق توسط قواي اسلام در جنوب، كشور عراق در معرض ورشكستگي كامل قرار گرفته بود. در اين موقعيت واشنگتن با اعطاي وام هاي كلان چند صد ميليون دلاري و صدور محصولات كشاورزي به عراق آشكارا به حمايت مالي و سياسي از عراق دست زد و همچنين كشورهاي مرتجع عرب و ساير هم پيمانان غربي خود و بانك هاي بين المللي را ترغيب به حمايت از عراق به وسيله اعطاي وام و اعتبارات مالي نمود.
بالاخره پس از دو سال در 26 نوامبر 1984 (1363 هـ.شمسي) پس از 17 سال 1967 به وقوع پيوسته بود، ايالات متحده و عراق رسماً روابط ديپلماتيك كامل خود را از سر گرفتند و بدينوسيله آمريكا دور جديدي از مساعدت هاي سياسي و نظامي خود را به رژيم بغداد از سر گرفت.
(برقراري روابط ديپلماتيك آمريكا با عراق، تبعات سياسي را نيز به همراه داشت. آمريكا بدينوسيله عراق را به خودفروخته عرب و مسئله فلسطين سوق داد. ورود عراق به جرگة كشورهاي همچون اردن و شيوخ حاشيه خليج فارس باعث تقويت جناح سازشكار اعراب مي شد و عملاً شك سنتي سياست جهان عرب و صف بندي هاي مرسوم اعراب را به نفع مرتجع برهم مي زند.)
به موازات برقراري روابط ديپلماتيك، آمريكا ناوگان جنگي را در اقيانوس هند به حالت آماده باش درآورد و با توسل به مستمسك جلوگيري از بسته شدن تنگه هرمز توسط ايران يك يگان دريايي مستقل را به سوي خليج فارس روانه ساخت آمريكا با حضور در خليج فارس و بحران آفريني و شرارت هاي خود در خليج فارس علناً به سود عراق وارد جنگ شد و با حمله به سكوهاي نفتي و كشتي هاي جنگي ايران فشار مضاعفي را بر جمهوري اسلامي در راستاي كمك به تلاش هاي جنگي آغاز نمود. شرح اين دوره از تجاوز عراق به حيطه دريايي آزاد و نقض حاكميت جمهوري اسلامي، احتياج چنداني به بسط توضيح ندارد.
اما ذكر اين نكته حائز اهميت است كه آمريكا در طول جنگ تحميلي 8 ساله، در پس هر توطئه و جنايت آفريني عراق، نقش مستقيم داشته است. قبل از آغاز هر دور موشك پراني هاي رژيم صدام و به خاك و خون غلتيده شدن هزاران زن و كودك بي گناهمان، سفرهاي مشكوك نمايندگان سياسي آمريكا و متحدينش را شاهد بوده ايم. در وراي استفاده هاي مكرر عراق از سلاح هاي شيميايي و اذيت و آذار عزيزان اسيرانمان در زندان هاي بغداد چراغ سبزهاي آمريكا و اقمارش نظاره گرد بوده ايم. آمريكاي جنايت كار به دور از تمامي موازين انساني و اخلاقي وقيحانه هواپيماي بوئينگ مسافربري جمهوري اسلامي را مورد هدف قرار مي دهد و 290 تن از هموطنان عزيزمان را به قعر آب هاي نيلگون خليج فارس مي فرست.
آمريكا به عنوان سردمدار جريان كفر هيچ گاه دست از ماهيت ضد بشري خود برنخواهد داشت. تفكر برقراري رابطه منطقي با حفظ اصول انقلابي چيزي جز به فراموشي سپردن مفاهيم انقلابي و پايمال كردن خون شهدا نيست. آمريكا هنوز هم با حفظ برگ برنده عراق در طول مذاكرات ژنو، سعي بر اعمال فشار بر جمهوري اسلامي دارد تا از اين طريق، نظام اسلامي را به سازش بكشاند، شايد بي مورد نباشد كه بگوئيم اولين شرط براي پايه ريزي روابط قرار گرفتن در چارچوب هاي ارزشي آمريكا مي باشد.
لذا هرگونه طرح و پيشنهاد با وضعيت موجود سرابي بيشتر نمي نماياند.
امام عزيزمان در پيام نوروزي امسال خود فرمودند: مسلمان ها مي بينند كه اين قدرت هاي بزرگ و اين كساني كه اذناب آنها هستند، كساني كه فرمان بر آنها هستند الان با مسلمين با مردم، با مستضعفين و حتي با آن كساني كه مال خودشان است چه مي كنند. تمام اين ها ظاهراً مي گويند كه ما اقامه عدل مي خواهيم بكنيم، اما چه عدلي؟ عدل آمريكايي.
عدل آمريكايي يعني چه؟ يعني هركس خاضع من شد آن يك چيزي است ما او را قبول داريم، هركس منافع مملكتش را به ما داد، ما او را قبول داريم.
منابع: پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس
سايت حماسه

ارسال توسط کاربر محترم سایت : hasantaleb




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط