خانوادهي آسماني
نويسنده: استاد محمد شجاعي
* ضرورت آشنايي با خانواده آسماني
* آثار ارتباط ضعيف با خانوادهي آسماني
* آثار عدم ارتباط با خانوادهي آسماني
طبق فرمايش حضرت، انتخاب ها، ارتباط ها، رفتارها و افکار انساني که عوامل سازنده دنيا و آخرت او هستند، زماني درست و صحيح خواهند بود که انسان خودش را بشناسد. يعني مثلاً انتخاب همسر، رشته تحصيلي، دوست و ... همه منوط به تعقل صحيح مي باشد. بنابراين در قرآن اشاره شده است: وقتي که به جهنميان گفته مي شود که چطور شد جهنمي شديد، مي گويند: « لو کنا نسمع او نعقل ما کنا في اصحاب السعير؛ اگر ما مي شنيديم يا تعقل مي کرديم، هيچ وقت جزو اصحاب سعير ( مکاني در جهنم را سعير مي گويند) نمي شديم» (2). طبق اين آيه، جهنم محصول بي عقلي و بي فکري انسان است؛ يعني کسي که ساختار حقيقي اش را کامل نمي داند و بر اساس اين ساختار تصميم نمي گيرد و اگر شما خود را زن يا مرد معنا کنيد و نگاه به خود را فقط از تولد تا مرگ معطوف کنيد؛ چون اين نگاه، نگاه اشتباه و غلطي است ، هر تصميمي و تعقلي و برنامه ريزي که بر اساس اين نوع نگاه باشد، لاجرم اشتباه از کار در مي آيد؛ مانند کارخانه اي که مواد اوليه اي را که مورد استفاده قرار داده خوب نبوده است، در نتيجه نمي تواند محصول خوبي هم داشته باشد.
* شناخت انسان و تفکرات صحيح
در تحقيقاتي که انجام شده و طبق آمار جهاني که به دست آمده، وقتي از افراد درباره انتخاب ها، ارتباط ها، رفتارها و افکارشان سؤال شده که اگر به گذشته خود بر مي گشتيد، آيا باز هم همين نوع را انتخاب مي کرديد يا نه؟ اکثر قريب به اتفاق گفتند: ما اشتباه کرديم و حاضر نيستيم همين نوع انتخاب را داشته باشيم. به نظر شما چرا چنين اتفاقي مي افتد؟ چون متوجه شده اند هر چيزي را که انتخاب کرده اند، اشتباه بوده است. پس طبق فرمايش اميرالمؤمنين (ع) کسي که خودش را بد تفسير کند، همه ساختار وجودي اش را نمي تواند ببيند و اساساً به وفات، برزخ و آن عظمتي که ميلياردها برابر جذاب تر و شيرين تر از اينجاست، نمي تواند فکر کند و اين مانند جنيني مي ماند که خودش را براي يک عالمي که بي نهايت بزرگ تر از رحم مادر است، آماده نکند؛ پس درک درستي نمي تواند از آن داشته و در نتيجه نمي تواند تولد سالمي هم داشته باشد. بنابراين اگر انسان هم نداند که بعد از مرگ، چه عالمي منتظر اوست، همه افکار، تصميمات و رفتارهاي او اشتباه از کار در مي آيد. بنابراين به جاي اينکه به کسي بگوييم که خوب باشد، بايد به او بگوييد که خودت را ببين؛ يعني بايد بخش هاي وجودي اش را ببيند تا بتواند خوب باشد. در فرمايش ديگري از اميرالمؤمنين (ع) که مي فرمايد: « لا تجهل بنفسک فإن الجاهل معرفه نفسه جاهل بکل شيء؛ نسبت به خودت جاهل نباش؛ چون کسي که خودش را نمي شناسد، هيچ چيز را نمي شناسد.»(3)
داستان زندگي بشر امروزه اينست که با پيشرفت علم در بدترين وضعيت و شرايط روحي و رواني قرار گرفته است؛ زيرا اساساً پيشرفت علمي مبتني بر شناخت صحيحي نيست. بنابراين نمي تواند شادي و آرامش حقيقي را به دست آورده و آن من حقيقي انسان را پيدا کند و اگر اين من حقيقي در انسان زنده نشود و انسان نتواند با خودش آشتي کند، بايد هر لحظه منتظر هر نوع خطر و گناهي باشد.
در راستاي همين بحث، تعبير ديگري از حضرت است که مي فرمايند: « من لم يعرف نفسه بعد عن سبيل النجاه و خبط في الضلال و الجهلات؛ هر کس خودش را نمي شناسد، از راه نجات دور مي شود و قدم در گمراهي و جهالت ها مي گذارد.»(4) طبق فرمايش حضرت، نگاه اشتباه به خود مي تواند، سر منشأ تصميمات نادرست باشد و هر کس در هر مقام و منصبي اعم از شغل، تحصيل، ازدواج و ... باشد، اگر توجه به نوع تصميماتش نداشته باشد، همه به ضرر او خواهد بود؛ يعني انسان هر چه از خودش فاصله کمتري داشته باشد، سطح اضطراب ها و نگراني هايش کمتر مي شود.
* راه دستيابي به خوشبختي
قاعده اساسي و مهمي که در اينجا وجود دارد اينست که اگر بخواهيد خود، خانواده و اطرافيان را خوشبخت کنيد، بايد به خود حقيقيتان نزديک شويد و با آن آشتي کنيد و اگر اين خود حقيقي قدرت پيدا کند، نيازمند به عاطفه و توجه کسي نخواهيد شد و با از دست دادن اطرافيانتان، اضطراب و نگراني به سراغ شما نخواهد آمد و اين خود حقيقي آن قدر ارزش دارد که قرآن کريم به آن اشاره کرده و مي فرمايد: « هو الذي خلق لکم ما في الارض جميعا؛ همه آنچه در زمين است براي تو خلق کردم»(5) يا در زيارت عاشورا خطاب به امام حسين (ع) مي گوييم: « أسئل الله ان يبلغني المقام المحمود لکم عند الله؛ من به آن مقامي که تو داري مي خواهم برسم»؛ يعني وقتي آن خود حقيقي قدرت پيدا کند، به مقام کمتر از مقام امام حسين (ع) راضي نمي شود. بنابراين احساس پوچي داشتن ناشي از اينست که با خود قيمت دار رابطه پيدا نکرديد. مثلاً اگر کسي بداند هر يک بار عصبانيت حجم زيادي فشار قبر براي او دارد و اين را به عنوان يک حقيقت بپذيرد، حتماً تلاش مي کند که با آن خود حقيقي اش و خانواده حقيقي انس پيدا کند.
از جمله خيرات و برکات اين ارتباط آرامش و شادي اي است که به روي انسان باز مي شود و اين انس آن قدر انسان را سرشار از محبت و عاطفه مي کند که ديگر نياز به محبت کس پيدا نمي کند. پس براي رسيدن به اين آرامش، به لوازمي نياز است؛ از جمله وقت گذاري و آشتي با خود حقيقي است و نبايد اجازه داد که امورات ديگري از جمله مشغله هاي علمي و شهواني، مسائل اجتماعي و سياسي انسان را بيچاره کند؛ زيرا اين مشغله ها باعث جدايي انسان از خود حقيقي اش مي شود. بنابراين وقتي انسان از خود حقيقي اش فاصله بگيرد و با آن بيگانه شود، هلاکت را براي خود رقم مي زند. اما اگر انسان با خانوادهي آسماني اش آشتي و انس برقرار کند همه قدرت ها و لذت هاي حقيقي به سراغ او خواهد آمد و اگر بتواند وجودش را احيا کند، انسان خيلي بزرگي مي شود و به شادي و آرامش دست پيدا خواهد کرد.
پينوشتها:
1- غررالحکم؛ ص 52.
2- سوره ملک( 67)، آيه 10.
3- غررالحکم، ص 233.
4- غررالحکم، ص 233.
5- سوره بقره(2)، آيه 29.
/ج