نقش شهید شقاقی در جهاد مردم فلسطین
درآمد
شكل گيري هستههاي كوچك در هر جنبش و همچنين رشد و نمو منطقي و سازمان يافته آنها پيوسته در گروي رهبري فرهيختهاي است كه قدرت سازماندهي و ارتقاي محبوبيت تفكري كه بنيان آن را گذاشته در ميان مردم داشته باشد. شيخ راشد الغنوشي كه در حال حاضر، رهبري نهضت تونس را بر عهده دارد، بر اين باور است كه در طول تاريخ هر گاه اسباب تحولات تاريخي مهمي براي ايجاد يك وضعيت جديد فراهم ميشود، قضاي الهي رهبري مناسب براي آن تحول انتخاب ميكند. او كه در حال حاضر در انگلستان و در تبعيد به سر ميبرد معتقد است كه شرايط فلسطين به گونهاي بود كه تحول در رهبري آن، نشانه تحول در منطقه بود و از همين رو، كساني كه رهبري فلسطين را بر عهده گرفته بودند به دليل ابتلاء به سستي و ناتواني، اثربخشي لازم در برابر دشمن صهيونيستي را نداشتند تا اين كه در پي رشد آگاهيهاي اسلامي در منطقه و پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، زمينه براي ظهور يك رهبري اسلامي فراهم شد كه پرچم آن را دكتر شقاقي به دست گرفت. او در اين باره مينويسد:
چه بسا اين شخص و افراد پيرامون او براي نقشي كه به عهدهي آنهاست آموزش نديدهاند، ليكن حقيقت معمولاً صبر نميكند تا علائمش كاملاً آشكار گردد و هنگامي كه تحول بخشي مهمي از راه را پيمود و دوران جديد نقاب از چهره بر گرفت، آنگاه همه آن را به روشني مشاهده ميكنند و علائم دوران جديد آرام آرام دوران قبلي را از ما دور ميكند. اگر چه انسان منشأ تحول است، ليكن تحول كار يك نفر نيست، هر چند كه براي فعال نمودن عوامل تحول بكوشد؛ تحول فعاليت يك جريان است كه در برههاي از زمان در صحنه ظاهر ميشود. جريان تحول هنگامي كه در يك سازمان داراي مباني ثابتي شكل ميگيرد، چه بسا آن تشكيلات سازماني با اصول و مباني خشك و متحجر خود در راه تحول مشكلاتي ايجاد نمايد و چه بسا برخي از فرصتهاي تحول را به علت فقدان روح اقدام با اعمال مخاطرهآميز از ميان ببرد. مانند برخي از مؤسسات اقتصادي بزرگ كه گاهي به علت ترس از خطر كردن با ورشكستگي مواجه ميشوند و اين حالت باعث گشودن راه در برابر شركتهاي كوچكي ميشود كه چون منافع شركتهاي بزرگ را ندارند بنابراين ترسي هم ندارند و خطر ميكنند، منافعي را كسب ميكنند و پس از مدت كوتاهي به قدرت اصلي صحنه تبديل ميشوند و در اين هنگام آن شركتهاي بزرگ راهي ندارند جز اين كه شرايط جديد را قبول كنند و به قافله ملحق شوند. يعني پس از شناخت شرايط جديد حاكم و با ايجاد تغييرات لازم خود را با آن وفق بدهند گاهي هم برخي از بخشهاي زندهتر در داخل شركت سر به شورش برداشته و مركزيت را مجبور ميكنند كه با شرايط جديد همگام شود در غير اين صورت آن شركت از صحنه حذف و نابود خواهد شد.
به نظر من شايسته است آنچه كه جنبش جهاد اسلامي فلسطين به رهبري دكتر فتحي شقاقي و همفكرانش در زمينهي مسأله فلسطين و روند روابط كشورهاي عربي با اسرائيل و به طريق اولي در زمينه تحول موازنه قدرت و نفوذ ميان دو جريان اسلامي و لائيك در فلسطين و منطقه عربي تحقق بخشيدند و آنچه كه آنان در جنبش اخوان المسلمين ـ كه شقاقي و برادرانش در سايه آن رشد كردند ـ پيش از اينكه از آن جدا شوند و راه را به سوي دوران جديد بگشايند، انجام دادند، به عنوان بزرگترين تحولات تاريخي منطقه پس از كنفرانس فاس 1982 به عنوان يك كنفرانس عربي با مشاركت «ساف» براي به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي تلقي شود. اين كنفرانس نقطه مهم ديگري در جهت فرو ريختن طرح آزاديبخش «عربي ـ لائيك» پس از شركت 1967 بود.
طبق معمول تحول در رهبري فلسطين، نشانه تحول در منطقه بود. زيرا فلسطين منشأ اختلاف و درگيري با رژيم صهيونيستي بود و هر كه پرچم آزادي فلسطين را بر ميداشت و تمام يا مقداري از حق آن را ادا ميكرد، مشروعيت رهبري را صرف نظر از عقيدهاش از آن خود كرده بود، در اينجا سستي و ناتواني رژيمهاي عربي آشكار و معلوم شد، ساف نيز نميتوانست جايگزين آن باشد، زيرا خود جزئي از آن بود، لذا رشد و آگاهي اسلامي بر آمده از نتايج شكست 1967 كه با پيروزي انقلاب اسلامي ايران تقويت شده و مشروعيتش نيز با تسليم ساف همراه با ديگر كشورهاي عربي، تثبيت شده بود، زمينه را براي ظهور يك تحول تاريخي ديگر و انتقال رهبري مقاومت و نهضت آزادي فلسطين فراهم نمود و رهبري مقاومت مردمي فلسطين از جريان لائيك كه رسماً در برابر دشمن تسليم شده و نخبگان خبر آن را اعلام كردند، خارج شد و به اسلامگراياني رسيد كه اخوان المسلمين ستون فقرات آن بودند. علاوه بر اين اخوان المسلمين مشروعيت تاريخي داشت زيرا تنها سازمان عربي بود كه در فلسطين (48-1947) مبارزه كرد و تا نزديكي پيروزي و از ميان برداشتن اسرائيل رفته بود، اما افسوس كه خيانت دولتهاي عربي از تحقق اين پيروزي جلوگيري نمود. همچنين اخوان المسلمين در سطح مردم محبوبيت فزايندهاي طي پانزده سال كه تحت فشار بود كسب كرده بود، اما به هنگام اين تحول انتقال رهبري كادر رهبري رسمي اخوان در صحنه حاضر نبود بلكه شاخه كوچكي كه از آن منشعب شده بود در صحنه حاضر بود و اين شاخه كوچك رهبري مردم فلسطين را تحويل گرفت و چاشني جهاد و انتفاضه را منفجر كرد، اينان گروهي از دانشجويان هشيار و داراي رتبههاي علمي ممتاز در رشته پزشكي، مهندسي، اقتصاد و علوم تجربي بودند كه در پيشاپيش آنان دكتر فتحي شقاقي و دكتر رمضان عبدالله قرار داشتند.
هنوز پيكره اخوان بر سر پا بود و چيزي نگذشت كه اين كار كوچك راه صحيح تاريخ آينده را شناخت و با گردش همراه جريان جديد، ديگر وقوع تحول براي همه آشكار بود، خداوند چنين مقدر فرمود كه فتحي و همفكرانش راه جديد تاريخ را بگشايند و آن آغاز دوران اسلامي است، البته نه فقط براي رهبري عمليات آزاديبخش، بلكه براي رهبري كل منطقه و اين به حق از مهمترين تحولات عصر ما بود.
پس از اين تجزيه و تحليل مختصر آنچه كه ميتوانم اضافه كنم درباره شخص شقاقي است كه خداوند توفيق و افتخار اعلام اين تحول بزرگ را به او داد و او با قويترين صحيحترين سخنان به سوي اين تحول رهنمون شد و توفيق تقديم چنان نمونههاي بزرگي در عمليات جهادي را يافت كه ژنرالهاي ارتش به اصطلاح شكستناپذير اسرائيل را گيج و سرگردان نمود، شايد امروز مردم فراموش كردهاند كه زماني ارتش اسرائيل با عنوان شكستناپذير معرفي شده بود ولي اكنون ديگر حتي در اسرائيل كسي نميتواند بگويد كه ارتش اسرائيل تاب مقاومت در برابر كودكان سنگ به دست فلسطيني را دارد، چون همه ديدند كه سربازان اسرائيل از برابر سنگهاي كودكان فلسطيني ميگريزند. بگذريم از وحشت و هراس اسرائيليها و ارتش شكستناپذيرشان از عمليات جواناني كه به دست دكتر فتحي شقاقي و مهندس يحيي عياش آموزش ديدند. من فتحي را در چند كنفرانس اسلامي كه آخرين آنها كنفرانس قومي اسلامي در لبنان بود شناختم، او را مردي بسيار استوار، سرسخت، متواضع و عميق در فلسفه و ادبيات ديدم، آنچه بيشتر مايهي اعجاب من بود، نوع آميختگي اين ويژگيها در شخصيت جهادي او بود كه همان موضوع باعث ربودن خواب از چشمان ژنرالهاي ارتش شكستناپذير شده بود. او شخصيتي بود كه در برنامهريزي، متين و استوار عمل مي كرد. به گفته آشنايان او در تمام زواياي طرح و برنامه تحقيق ميكرد و مسئوليت آنها را به عهده ميگرفت و در كنار اين ويژگيها، او يك تحصيل كرده روشنفكر مسلمان معاصر واقعگرا و معتدل بود. به حق شقاقي نمونه نادري از شخصيتها جهادي بود كه در عصر ما پرچم مبارزه برداشتند، زيرا به همان اندازه كه برخي از خوارج زمان ما چهره جهاد را خراب كردند و شمشير جهالت را به نام اسلام بر فرق آشنا و بيگانه كوبيدند و در افغانستان و الجزاير كشتار و خونريزي و تكفير كردند، شقاقي به همان مقدار شكل و محتواي جهاد را صحيح و زيبا عرضه كرد و مردم را با عظمت محتواي جهاد آشنا نمود و جهاد را به عنوان راهي استوار براي دعوت به سوي اسلام معرفي نمود و اين بر اساس زمينه اسلامي و فرهنگي معتدل معاصر است كه شقاقي نيز بر اين اساس مفهوم جهاد را در جاي خود قرار داد و ضوابط آن را بسيار دقيق توضيح داد تا مبادا از جايگاه خود منحرف شود مانند اين كه او جهاد را فقط در برابر سربازان اشغالگر رژيم صهيونيستي جايز ميدانست.
فتحي شقاقي يك شخصيت بزرگ و سمبل اسلام و مبارزه و آغازگر يك دوران تاريخي مهم بود. خدايش رحمت كند. دوراني كه او آغاز كرد، دوران شكوفايي رهبري اسلامي براي جهاد فلسطين در اعتدال و افق گستردهاي است كه همه مردان آزادهي مبارز را در بر ميگيرد تا حق غاصب شدهي مظلومان را در فلسطين و هر جاي ديگر دنيا به آنان باز گردانند.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26
/ج