گفتگو با پروفسور عبدالستار قاسم، استاد دانشگاه بيرزيت نابلس
درآمد
در جهان عرب كمتر كسي است كه پروفسور عبدالستار قاسم را به واسطه سخنرانيها و تقريرهايش نشناسد. اگر چه وي توفيق فعاليتهاي تشكيلاتي را نداشته است ولي با قلم رسا و بيان شيواي خود در جهت روشنگري افكار عمومي جهان عرب تلاش نموده است. در اينجا با وي به گفتگو پرداخته و با ديدگاهها و نقطه نظراتش درباره شهيد فتحي شقاقي و نقش ايشان در جنبش جهاد اسلامي فلسطين بيش از پيش آشنا ميشويم.
استاد عبدالستار قاسم از اين كه در گراميداشت دوازدهمين سالگرد شهادت دكتر فتحي شقاقي شركت نمودهايد، به شما خوشآمد ميگويم. لطفاً براي ما از ميزان آشنائيتان با اين شهيد مطالبي بيان فرماييد.
در واقع من از نزديك هيچگونه آشنايي ندارم زيرا با ايشان ملاقاتي نداشتهام. در آن زمان من در خارج مشغول تحصيل بودم و ايشان در مصر بوده و ضمناً ايشان از باريكه غزه و من از اهالي كرانه باختري و رابطه مستقيم ميان اين دو قسمت بسيار كم و ضعيف است. من ايشان را و او مرا از خلال مقالهها و كتابها و مواضع سياسي و اظهارنظرها مي شناختيم، عليرغم اين كه هيچ رابطه مستقيمي نداشتيم.
براي اولين بار در چه زمان خبر تشكيل جنبش جهاد اسلامي توسط دكتر فتحي شقاقي به گوش شما رسيد؟ آيا در اين مورد چيزي به ياد داريد؟
برادر عزيز راستش شروع اين موضوع در زندانها بود. اولاً اين مسأله داراي ريشههايي است پيش از زندانها و زنداني شدنها. اما من شخصاً درباره فعاليتهاي جوانان مقاومت در مصر و طرز تفكر آنان در زمينه مبارزات فلسطيني از جنبه اسلامي و تلاش براي عملي ساختن آن، چيزي نشنيده بودم و البته پيش از هر اقدام عملي لازم است. زمينه فكري مبارزه و جهاد وجود داشته باشد كه در مصر اين مسائل باب روز شده بود و آنچه من شنيدم همانا تحرك اين جوانان در زندانهاي اسرائيل بود. آنان در زندانها به بررسي وضعيت امنيتي و نظامي خود پس از آزادي از زندان پرداخته و داراي انگيزه بسيار بالا و مشتاق آن بودند كه جنبشي جهادي پايهگذاري كنند كه با نام اسلامي عمل نمايد و تا آن زمان تنها جنبشهاي موجود، جنبشهاي ملي بود و از جنبشهاي اسلامي هيچ خبري نبود.
شما چه خاطراتي از جوانان آن روز به ويژه دكتر فتحي شقاقي در ذهن داريد؟
در مورد فتحي شقاقي او در اين راه گام ميزد و نسبت به اسلام پايبند بود و جنبش اخوان المسلمين آن زمان در اين عرصه فعاليت ميكرد. اما او از وضعيت مبارزه در فلسطين به هيچ وجه خشنود نبود به ويژه اين ناخشنودي نسبت به اخوان المسلمين بود. زيرا جنبش اخوان بيشتر يك جنبش سازشكار بود كه بر ضد رژيمهاي عربي بود و ايشان همواره اين سؤال برايش مطرح بود كه چرا ما نبايد يك جنبش جهادي و مبارز فلسطيني داشته باشيم؟ چرا اخوان المسلمين جهاد نميكند؟
اما براي پرسشهاي خود پاسخ قانع كنندهاي از اخوان المسلمين چه در مصر يا فلسطين دريافت نميكرد و در اين راستا بارها با رهبران التجمع الاسلامي كه از مؤسسين جنبش اخوان المسلمين بودند در كرانه باختري و نوار غزه به ويژه شيخ احمد ياسين ملاقات كرده و با آنان پيرامون خواستههايش كه همانا جهاد و عمليات جهادي بود بحث و گفتگو كرد.
اما از آنجايي كه پاسخهاي قانع كنندهاي دريافت نكرد. زيرا حركت اخوان المسلمين بيشتر حركتي است كه داعيه اصلاح افراد را دارد و جهاد و مبارزه را حداقل در آن زمان صحيح نميدانست از اين رو به فكر ايجاد روشي بود كه در عين تمسك به اصول اسلامي مبارزه و جهاد في سبيلالله را براي آزادسازي وطن، نصبالعين خود قرار دهد و به عينه ميديد كه جنبش اسلامي بدون تمسك به روش مبارزه و جهاد نميتواند در فلسطين راه به جايي برد. همان ركن اسلامي كه بايستي هر جنبش اسلامي براي احيا و بقاي خود در عرصه وطن و جهان عرب و جهان اسلام، بر پايه آن استوار باشد.
آيا ما ميتوانيم بگوييم كه دكتر فتحي شقاقي اصلاحگر روش مبارزه و مقاومت در فلسطين ميباشد؟
من فكر نميكنم آن را اصلاح كرده باشد بلكه آن را به وجود آورد و پايهگذاري كرد زيرا پيش از تأسيس جنبش جهاد، حركت اسلامي در صحنه بود كه صرفاً بر انتقاد از جنبشهاي ملي و رژيمهاي عربي اكتفا ميكرد. جنبش جهاد شروع به پايهريزي جهاد اسلامي در فلسطين كرد و در اين راستا به تعدادي عمليات هجومي بر ضد برخي مواضح اسرائيلي در قدس دست زد كه در اين سري عمليات و عمليات «شجاعيه» در غزه تعدادي از مهاجرين يهودي كشته شدند و همين باعث شد تا راه براي جهاد باز شود حتي پيش از انتفاضه 1987 قتلها در نوار غزه دو طرف بود مثلاً امروز در غزه يك فلسطيني كشته ميشد، فردا يك اسرائيلي كشته ميشد و اين اوضاع همين طور ادامه داشت و روز به روز وخيمتر شد تا در نهايت منجر به انتفاضه سال 1987 گرديد.
اين بدان معنا نيست كه جهاد اسلامي انتفاضه را آغاز كرد بلكه عمليات جهادي آنان به صورت چشمگيري در شعلهورودي شدن انتفاضه 87 سهيم بود و همين مسأله باعث تشويق جنبش اخوان المسلمين گشت تا آنان نيز دست به تشكيل جنبش حماس زدند و بدينگونه مقاومت در فلسطين شكل گرفت. زيرا همان طور كه ميدانيم جنبش حماس در 14 دسامبر 1987 يعني تنها چند روز پس از شروع انتفاضه شكل گرفت.
از ديدگاه شما بعنوان استاد دانشگاه در رشته علوم سياسي، فلسطين در انديشه فتحي شقاقي از چه جايگاهي برخوردار است؟
فلسطين همهي فكر و انديشه دكتر شقاقي رحمهالله عليه را اشغال كرده بود. زيرا هدف از تشكيل جنبش جهاد اسلامي همانا آزادي فلسطين بود. اين جنيش جهادي راه و روش زندگاني وي بود و مانند جنيش اخوان المسلمين نبود زيرا اخوان المسلمين ادبيات و تفكر خاص خود را در رابطه با جوانب مختلف زندگي دارد، در حالي كه فتحي شقاقي نه تنها دربارهي افكار اخوان المسلمين مطالعه داشت بلكه با آراء ونظرايات حسن البناو سيد قطب به خوبي آشنا بود و اين دو تحسين وي را برميانگيختند. اما اعجاب وي نسبت به افكار آن دو صرفا در مساله تنظيم و ترتيب امورات زندگي بود. اما در زمينهي تشكيل جنبش جهاد اسلامي تكيهاي بر انديشههاي آنان نداشت. به همين دليل او به سوي مبارزه و جهاد گام برداشت زيرا عقيده داشت كه مسائل شرعي و روابط اجتماعي مردم و ارتباطشان با يكديگر و غيره از سوي اخوان المسلمين به طور كافي و وافي بيان شده و تا حد زيادي اين مسائل حل شده و جا افتاده است. اما مسأله جهاد همچنان مسألهاي لاينحل باقي مانده بود و از آن جايي كه مشكل فلسطين همچنان ذهن و فكر وي را مشغول ميداشت به همين دليل مايل بود كه در چارچوب شريعت اسلامي راهي براي مبارزه و جهاد براي آزادي فلسطين بلكه همه سرزمين فلسطين بيابد كه تا ابد از شر اشغالگران رهايي يابند و وي هرگز به راههاي مسالمتجويانه و تسليم شدن و گفتگو با اشغالگران تن نداد بلكه فكر ميكرد بايستي با اتحاد و تشكيل نيرويي اسلامي و قوي سرزمينهاي اشغالي را آزاد نمود.
استاد، ترور اسحاق رابين را آن هم تنها يك هفته پس از شهادت دكتر فتحي شقاقي، چگونه ميبينيد؟
من معتقد نيستم كه رابطهاي وجود دارد، بدين معني كه برخي از يهوديان متعصب هيچگونه سازش و تفاهمي را با فلسطينيان نميپذيرند و قاتل شقاقي هم اطلاعات و امنيت اسرائيل بوده كه بايستي از جان رابين نيز محافظ مينمود و بنظر من اين مسأله تنها يك اتفاق و تصادف بوده است. البته اسرائيل مايل است به هر ترتيب از دست رهبران فلسطيني كه روش مبارزه و جهاد را در پيش گرفتهاند، خلاص شود. يهوديان متعصب و اصولگرا نيز كه هيچ نوع سازش و صلحي را با غير يهود كه از منظر آنان نحس و پست هستند، نميپذيرند و آن را بر طبق تعاليم الهي خود گناه پنداشته و معتقدند باعث خشم خدا بر آنان ميگردد و لذا بايستي افرادي را كه راه سازش با فلسطينيان را در پيش گرفتهاند، از بين برد تا ملت يهود دچار معصيت و عذاب و بلا نگردد. از اين رو من رابطهاي بين اين دو حادثه نميبينم.
آيا شهادت دكتر شقاقي بر استمرار حركت جهاد اسلامي و مسير در پيش گرفته مؤثر بوده است؟
همانگونه كه ميدانيد جنبشهاي اسلامي چندان با شهادت يا نبود رهبرانشان تحت تأثير قرار نميگيرند زيرا آنها بر اساس تعاليم و فقه اسلامي حركت ميكنند كه اينها هر دو موجود و در دسترس ميباشند. در نتيجه اگر رهبر از بين برود، انديشه از بين نميرود. البته مسائل و امور در همه حال تأثيرپذيرند. بدين معني كه شخص رهبر تاثيرات خود را بر حكومت و يا سازمان و حزب بر جاي ميگذارد اما فرق دارد كه ممكن است حزبي در اثر فقدان رهبر از بين برود اما برخي از احزاب در صورت فقدان رهبر از ميان نميروند و جنبش جهاد اسلامي عليرغم آن كه مقداري در اثر شهادت رهبرش تحت تأثير قرار گرفت و اختلافاتي ميان رهبران آن ايجاد شد. اما اين مشكلات برطرف شد و اين جنبش همچنان پابرجاست.
به نظر شما مهمترين دستاورد زندگي دكتر فتحي شقاقي چيست؟
مهمترين كاري كه او انجام داد آن بود كه انديشه جهادي اسلام را به مرحلهي عمل رساند. اين مهمترين پيامي بود كه به مسلمانان رسانده شد زيرا اسلام ما بدون جهاد اسلام واقعي نيست نه تنها در عرصه فلسطين بلكه در ديگر نواحي نيز همينگونه ميباشد. مسائل و مشكلات اسلام فراوان است و دشماني هم كه در حال مكيدن خون و دريدن گوشت و پوست مسلمانان هستند، بسيار زيادند. در نتيجه بايستي جهاد نمود. دكتر شقاقي اين انديشه را به حركت و عمل در آورد و جنبشهاي ديگر به ويژه جنبش اخوان المسلمين را تشويق به در پيش گرفتن شيوهي جهاد در فلسطين نمود.
استاد عبدالستار امروزه ما چگونه ميتوانيم از انديشهها و تزهاي دكتر فتحي شقاقي بهره جوييم و آيا پس از 12 سال انديشههاي ايشان همچنان زنده است؟
بله به عقيده من صحيح است انديشهها و تزهايش همچنان زنده و پويا است و همگان اركان استفاده از آن را دارند و حتي خود جنبش جهاد اسلامي ميتواند از آن بهره جويد زيرا ايشان بر سري بودن فعاليتها تأكيد ميكرد زيرا به دليل نيرومند بودن دشمن معتقد بود موفقترين راه جهادي سري عمل كردن است، نه به صورت علني. هم اكنون جنبش جهاد بايستي اين تز را به كار برد زيرا اكثر فعاليتهايش علني است و اعضايش اكثراً شناخته شده و كشف شدهاند و اين باعث تضعيف عملكرد آن ميگردد و بايستي سري عمل كرده و بيشتر كيفيت را در نظر بگيرد و نه كميت افراد. همچنين نبايد همانند گروههاي فلسطيني ديگر سعي در جذب بيرويه نيرو نمايد زيرا اين مسأله بر عمل جهادي آن تاثير منفي ميگذارد.
همان گونه كه ملاحظه مينماييد بسياري از نيروهاي فلسطيني از گروههاي مختلف، اهداف سهلالوصولي براي اسرائيل ميباشند. زيرا دشمن اطلاعات كافي از افراد و فعاليتهاي مختلف آنان دارد در نتيجه باعث تضعيف انديشه جهادي ميشود. اگر جنبش جهاد به اين اصل باز گردد و امورات و مسائل خود را ترتيب و تنظيم نمايد و عمل سري را در پيش گيرد، مسلماً مؤثرتر خواهد بود.
استاد، آيا در سالگرد شهادت دكتر فتحي شقاقي سخني داريد اضافه نماييد؟
به عنوان آخرين سخن ميگويم كه دكتر شقاقي با ارزشترين چيزهاي زندگيش را نذر نمود. او زندگي خود را به خاطر مسأله فلسطين و آزادي مقدسات با جهاد در راه خدا، تقديم كرد. زيرا هيچ چيز در دنيا باقي نميماند و آن كس كه با جهاد به دنبال اهداف دنيوي برود، نميتواند هيچ دستاوردي داشته باشد.
ما بايستي در مسيري كه شهيد دكتر شقاقي برايمان ترسيم نموده قدم نهيم. مسيري كه خالص و ناب لوجهالله بود. به اين وسيله ما قادر خواهيم بود به اهداف خود برسيم. مسأله ديگر آن است كه هر كه بخواهد جهاد كند بايستي بر نيروي بازوي خود تكيه زند زيرا تكيه به جز بر دوستان مشكل است. در كنار مناطق جهادي، منطق ديگري هم اكنون در فلسطين در جريان است. تعدادي از اين احزاب شيوهي سازش را در پيش گرفتهاند و سعي ميكنند تا دست دوستي به سوي دشمنان دراز ميكنند. اين مسأله موجب تضعيف ملت فلسطين شده در نتيجه بايستي در وهلهي اول بر خود و ثانياً بر دوستان خود و همگي ما بر خداوند تبارك و تعالي تكيه كنيم و بدينوسيله ميتوانيم اهدافمان را تحقق بخشيم. انشاءا...
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26