صلح و جنگ
نويسنده : محمد منور
شيخ ما [ابوسعيد ابوالخير]، قدس الله روحه العزيز، در نيشابور به جايي مي رفت. به سر “کوي حرب” رسيد. دکان آراسته ديد، پر رياحين و ميوه هاي نيکو نهاده. و آن جايي عظيم خوش بودي؛ چنان که در نيشابور هيچ موضع خوشتر و آراسته تر از آن نبودي. شيخ ما گفت: “خه (1)! کسي را که سر کوي حربش چنين بود، بنگر تا سر کوي صلحش چه گونه بود!”
اسرار التوحيد
حديث او
رفع دلتنگي
اسرار التوحيد
پي نوشت ها :
1. والی
2. اسب
3. وي از عقلاي مجانين آن عصر بود.