گذر و نظري بر زندگي و شخصيت فيض كاشاني(1)
چكيده
اين مقاله با رويكرد تحليلي و اسنادي و با هدف به تصوير كشيدن شخصيت فيض و ارزيابي نسبت هاي داده شده چون صوفيگري، به اوست.
كليدواژه ها: فيض كاشاني، شخصيت، مقام علمي و خدمات ملامحسن، صوفيه، حديث گرايي و شاعري.
مقدمه
ابعاد گوناگون شخصيت علمي فيض كاشاني چگونه بوده است؟ آيا وي را بايد فقيه يا فيلسوف ناميد؟ آيا فيض را مي توان در شمار صوفي ها به حساب آورد؟ فيض را بايد شخصيت اخباري صرف تلقي نمود يا اينكه مي توان او را فرد اصولي نيز ناميد؟
اين نوشتار ضمن به تصويركشيدن ابعاد علمي و ارزنده ي شخصيت فيض، در پاسخ پرسش هاي مذكور، اثبات مي كند كه وي از مسلك صوفي گري بيزار بوده و رفتار آنان را برخلاف شريعت ودستور قرآن مي دانسته است.
دوران كودكي تحصيلات و استادان فيض
فيض در دو سالگي پدر را از دست داد و مقدمات علوم ديني را دركاشان آموخت. در بيست سالگي راهي اصفهان گرديد و در محضر جمعي از بزرگان دانش آموخت و علوم گوناگون از جمله رياضي فراگرفت.(3)
وي سپس براي شناختن رجال و حديث رهسپار شيراز گرديد و از محضر عالم بزرگ سيدماجد بحراني بهره ها گرفت و در فقه به مقام اجتهاد نايل آمد.(4) ملامحسن شاگرد صدرالمتألهين شيرازي نيز بوده است. پس از تحصيل در شيراز همراه استادش به قم مي آيد و در آنجا اقامت گزيده نزد استاد به تحصيلات خود ادامه مي دهد. در آخر از قم به موطن خود، كاشان مي رود و در اين شهر ماندگار مي شود.(5)
سيدنعمت الله جزائري مي گويد: هنگامي كه فيض قصد سفر به محضر سيد ماجد بحراني نمود، بنا را بر استخاره گذاشت، اين آيه آمد(6)(فلولا نفرمن كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين...)(توبه:122)؛ چرا از هر گروهي، طايفه اي كوچ نمي كنند، تا در دين آگاهي يابند.
فيض پس از بازگشت به اصفهان، از محضر شيخ بهاءالدين عاملي نيز اجازه روايت حديث گرفت، چنان که در سفر حج از شيخ محمدعاملي اجازه نقل حديث اخذ كرد. وي به شهرهاي ايران مسافرت كرد و از دانشمندان بهره ها برد، زماني كه ملاصدرا در كهك قم، دوره رياضت باطني را آغاز كرد، ملامحسن كاشاني و ملاعبدالرزاق (صاحب شوارق)، هشت سال مونس تنهايي او بودند و
از محضرش كمال بهره معنوي و علمي را بردند. استاد آنها را جواناني لايق يافت و هر دو شاگرد خويش را به دامادي برگزيد.(7) ولقب فيض و فياض را براي آنان انتخاب كرد،(8) نام همسر فيض، صدريه ونام همسر فياض بدريه بوده است.(9)
فيض ضمن روايت از ملاخليل قزويني، شيخ محمدعاملي فرزند صاحب معالم و ملاصالح مازندراني شارح كافي، ملامحمدطاهر قمي و مرحوم سيدهاشم بحراني، از محضر آنها نيز كسب فيض نموده است. آنان از دانشمندان شيعه بودند كه افتخار دريافت اجازات علمي از ايشان نصيب فيض شد.(10)
فيض به پشتوانه استعداد خدادادي در علوم وفنون عقلي، نقلي، اصولي و فروع مباني شرعي به مقام هاي عالي رسيد و در همه آنها مهارت كامل يافت؛ چنان که همواره در كاشان به تدريس، تأليف و تصنيف در علوم مختلف يعني فلسفه، كلام، حديث، تفسير و شعرو ادب اشتغال ورزيد. فيلسوف الهي فيض كاشاني در شمار فقيهان بزرگ، حكيمان، مفسران، مصنفان، صاحب نظران اسلامي است. در دوران وي همگان او را فقيهي نامدار، حكيمي برجسته، محدثي پركار و مفسرصاحب نظر مي دانسته اند. او از لحاظ ملكات نفساني، خصال معنوي و دوري از تعلقات مادي از مردان كم نظير و از مفاخر جهان اسلام و تشيع شمرده شده است.
فيض در دوران شخصيت هاي علمي چون علامه محمدباقر مجلسي، ملاعبدالرزاق لاهيجي، محقق سبزواري، شيخ حرعاملي، ملاصالح مازندراني و...مي زيست كه همه از فقيهان و محدثان يا از فيلسوفان پرآوازه بودند.با اين همه، مقام خويش را در فضل ودانش و تأليفات فراوان حفظ كرد و غير از علامه مجلسي، شاگردش، شهرت وي از همگان بيشتر بوده و تا امروز آوازه او ماندگار گرديده است.
به گفته سيد محمد باقر خوانساري، فيض كاشاني در مراتب معرفت و اخلاق و تطبيق ظواهر بر بواطن، باذوق و سليقه خود، مانند غزالي بوده و بسياري از تصنيفات خود را به روش او نوشته است.(11)
شاگردان فيض
1. محمدباقر مجلسي مؤلف بحار الانوار، وي از محضر فيض زماني كه در اصفهان ماندگار شد بهره هاي فراوان برد؛(12)2. سيدنعمت الله جزايري؛ 3. محمدمحسن عرفان شيرازي؛4. قاضي سعيد قمي؛5. ملامحمدصادق خضري؛ 6. شمس الدين قمي؛(13)7. محمد،مشهور به علم الهدي فرزند فيض كه داراي آثار علمي فراواني است؛ 8. معين الدين، فرزند ديگر وي كه او نيز در فقه و حديث متبحر و داراي تأليفات است؛ 9. محمدمؤمن برادر فيض از فقيهان و مدرسان دوران خود؛ 10. شاه مرتضي پسربرادر فيض و دو فرزند او كه هرسه از بزرگان عصر خود بوده اند(14) و شاگردان فراوان ديگري كه فرصت ذكرشان نيست.
فيض از منظر بزرگان
سيدنعمت الله جزائري، شاگرد فيض مي گويد:«استاد
محقق ما، ملامحمدمحسن فيض كاشاني صاحب كتاب الوافي ودويست كتاب و رساله ديگر مي باشد.»(16)
محدث نوري، صاحب مستدرك الوسائل مي گويد:« از استادان علامه مجلسي، عالم بافضل، متبحر، محدث، عارف و حكيم ملامحسن فرزند شاه مرتضي، مشهور به فيض كاشاني است.»(17)
محدث قمي درباره فضل و مقام او مي نويسد:«... وي در علم، ادب و فراواني دانستني ها و بكارگيري تعبيرات و عبارت هاي زيبا و رسا در نوشته هاي خويش و تسلط همه جانبه به علوم عقلي ونقلي زبانزد و مشهوراست.»(18)
علامه اميني درباره وي مي گويد:« ملامحسن فيض، پرچمدار فقاهت و حديث و گلدسته رفيع فلسفه، مخزن معارف دين، اسوه اخلاف و منبع جوشان دانش هاست...بعيد مي نمايد كه روزگار ديگر همانند او فرزندي را بياورد.»(19)
آيت الله محمدحسين حسيني تهراني از زبان علامه طباطبايي درباره جامعيت و مقام دانش فيض مي گويد:«...اين مرد، جامع علوم است و به جامعيت او در عالم اسلام، كمتر كسي را سراغ داريم و ملاحظه مي شود كه در علوم مستقلاً وارد شده و علوم را باهم خلط و مزج نكرده است. در تفسير صافي و اصفي و مصفي وارد مسائل فلسفي، عرفاني وشهودي نمي گردد، در اخبار كسي كه وافي او را مطالعه كند مي بيند يك اخباري صرف است و گويي اصلاً فلسفه نخوانده است، در كتابهاي عرفاني و ذوفي نيز از همان روش تجاوزنمي كند و از موضوعات خارج نمي شود، با اينكه در فلسفه استاد و از مبرزان شاگردان صدرالمتألهين بوده است.»(20)
شهيد مطهري مي گويد:«...فيض كاشاني هم يك مرد محدث فقيهي است و گاهي در آن كار و محدثي و فقاهتش خيلي قشري مي شود و هم ضمناً يك مرد حكيم وفيلسوفي است.»(21)
مؤلف روضات الجنات در ستايش فيض مي گويد:
«مقام او در فضل، فهم ومهارت وي در فروع و اصول تأليفات بسيار او كه با عبارت هاي زيبا و استحكام معنا نگارش يافته اند، مشهورتر ازآن است که براحدي، تا پايان روزگار پوشيده باشد.»(22)
پي نوشت ها :
*كارشناس ارشد الهيات و معارف اسلامي، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني(قدس سره).
1-علي اكبر غفاري، مقدمه المحجه البيضا، ج1، ص22.
2- جمعي از پژوهشگران، گلشن ابرار، ج1، ص225.
3- ملامحسن فيض كاشاني، ده رساله فيض، به اهتمام رسول جعفريان، ص59.
4- همان.
5- علي دواني، مفاخر اسلام، ج7، ص133.
6- ميرزا محمدتنكابني، زندگي دانشمندان، ص315.
7- همان، ص310.
8- سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، ج7، ص470.
9- علي دواني، همان، ج7، ص 34.
10- همان.
11- سيد محمدباقر موسوي خوانساري، روضات الجنات، ج6، ص 80.
12- كريم جوانشير، نامداران راحل، ص 90.
13- محمد علم الهدي، معادن الحكمه، ج1، ص 9-16.
14- همان، ص 26-30.
15- ميرزا محمدتنكابني، همان، ص 309-310.
16- سيد نعمت الله جزايري، زهرالبيع، ص 311-312.
17- ميرزا حسين نوري، خاتمه مستدرك الوسائل، ص 42.
18- شيخ عباس قمي، الكني و الالقاب، ج3، ص 39.
19- عبدالحسين اميني، الغدير، ج 11، ص 362.
20- محمد حسين حسيني طهراني، مهر تابان، ص 26.
21- مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج4، ص 661.
22- سيد محمدباقر موسوي خوانساري، همان، ج6، ص 79.