فرشته پرستي عربهاي جاهلي(1)
چكيده
كليد واژه ها: اعراب، جاهليت، فرشته، پرستش، شرك.
مقدمه
باوجود آنكه فرشته پرستي عرب هاي جاهلي در آيات فراواني از قرآن كريم طرح گرديده و از ابعاد گوناگون بر بي پايه بودن آن استدلال شده است، در متون روايي و تاريخي و حتي در اشعار عرب هاي جاهلي درباره فرشته پرستي، در مقايسه با ساير گونه هاي پرستش آنان، بسيار كم بحث شده است. بيشترين اطلاعات در اين زمينه مربوط به تفاسير قرآن كريم است كه مفسران ذيل آيات مربوط، در بررسي اين موضوع طرح كرده اند. امام در بيشتر تفاسير نيز به سبب فقدان اطلاعات تاريخي در اين زمينه، تنها به توضيح اجمالي آيات بسنده شده است. از جمله مفسراني كه با تفصيل بيشتر به اين بحث پرداخته اند، علامه طباطبايي است. ايشان در تفسير الميزان(3)، در ذيل آيات مربوط به «فرشته پرستي عرب هاي جاهلي»، از عناوين زير بحث نموده اند:
توجيهات مشركان در پرستش فرشته، مصاديق فرشته پرستي، و مباحث اجمالي ديگر.
درمنابع تاريخي، نيز جواد علي در المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام بحث مبسوط تري در اين زمينه طرح كرده است. در عين حال او نيز از كمبود اطلاعات و نبود منابع مفيد دراين خصوص سخن گفته و عوامل آن را بررسي كرده است. وي در جلدهاي مختلف اين كتاب(4) درباره دامنه فرشته پرستي عرب هاي جاهلي، انواع شرك آنان، و رابطه جن و ملك نزد عرب ها، بحث مفيدي ارائه داده است.
عماد صباغ نيز در كتاب الاحناف(5) برخي از اشعار عرب هاي جاهلي را در مورد فرشته پرستي به اجمال توضيح داده است.
غيراز كتابهاي مذكور، منابع ديگر، به اجمال به اين موضوع پرداخته و بيشتر به اشاره كوتاه اكتفا كرده اند. اما اينكه چرا با وجود اخبار و اطلاعاتي نسبتاً زيادي كه از آن دوران نقل شده است، موضوع مهم فرشته پرستي در پرده ابهام باقي مانده، دقيقاً مشخص نيست، البته توجيهاتي در اين باره مطرح است كه به تأمل نياز دارد، ازجمله:
الف. عرب هاي جاهلي هيچ شناختي از فرشته نداشته اند و اعتقاد به فرشته، فقط نزد اهل كتاب مطرح بوده است و از مشركان غير ازكساني كه با آنها ارتباط داشتند يا از «حنفا» بودند، هيچ كسي فرشته را نمي شناخت. البته در ادامه روشن خواهد شد كه اين فرضيه حداقل با ظاهر قرآن نمي سازد؛ چراكه آيات قرآن به روشني گوياي آن است كه آنان به پرستش فرشتگان توجه ويژه داشته اند، تا اندازه اي كه اين موضوع در زمان بعثت به مثابه يكي از انحرافات مهم فكري عرب هاي جاهلي در محور مبارزه پيامبر(ص) و وحي الهي قرار گرفته است.
ب.اين امر برمي گردد به نبود آثار مكتوب كافي از دوران جاهلي، به همين علت به موازات پوشيده ماندن ساير ابعاد زندگي آنان، اين امر نيز چندان براي ما روشن نيست.
اين پاسخ درصورتي درست است كه ساير امور زندگي آنان نيز به همينسان پوشيده مانده باشد، و حال آنكه ابعاد گوناگون زندگي آنان و از جمله گونه هاي ديگر پرستش آنها، در مواردي حتي با جزئيات بيان شده است.
ج. درصدر اسلام اطلاعات مهمي در اين زمينه وجود داشته است، اما به سبب انحرافي بودن افكار جاهلي در مورد فرشتگان، مسلمانان به عمد از بازگويي آن سرباز زدند تا اينكه، در نهايت، محفوظات مردم به كلي فراموش گرديد و آثار موجود در اين زمينه نيز از بين رفت.(6)
اگر واقعاً چنين بوده است، پس بايد ساير ابعاد بت پرستي آنان نيز به همانسان مغفول مي ماند، وحال آنكه قضيه چنين نيست.
به هر حال، فرشته پرستي عصر جاهلي از جهات گوناگون ضرورت بررسي دارد؛ زيرا از سويي با توجه به نقش محوري آن در رفتار ديني انحرافي آن زمان، بررسي دقيق اين موضوع، ابعاد ديگر اعتقادات مشركانه آنها را روشن تر مي سازد؛ و از سوي ديگر، تبيين اين موضوع، ضمن كمك به تحليل دقيق تر از فرهنگ و دين آن زمان، تصويري روشن تر از انديشه توحيدي و فرهنگ كامل اسلام نيز نشان مي دهد.
بنابراين، دراين نوشتار از مسائل اصلي و فرعي زير بحث مي گردد: جايگاه فرشته نزد عرب هاي جاهلي، چگونگي پرستش فرشتگان، عوامل و انگيزه هاي فرشته پرستي آنان و موضع اسلام در برابر اين اعتقاد مشركان.
اطلاعات موجود بيانگرآن است كه توجه و شناخت عرب هاي جاهلي از فرشتگان- هرچند شناخت انحرافي- اگر بيشتر از گونه هاي ديگر شرك آنان نبوده، به هيچ وجه كمتر نبوده است. آنها فرشتگان را ارواح نامرئي مي دانستند، (7) و فرشتگاني همانند كاتبان اعمال را نيز قبول داشتند.(8) حداقل برخي از فرشتگان را به عنوان فرزندان خداوند شايسته تقديس و شريك خداوند در خلق و تدبير عالم و وسيله براي شفاعت و قرب الهي مي دانستند و مي پنداشتند فرشتگان مي توانند وسيله رسيدن آنان به سعادت مادي ومعنوي قرار گيرند. دامنه فرشته پرستي آنان نيز بسيار گسترده بوده است؛ صابئين و بنومليح و قريش فرشته پرستيشان مشهور بوده است و گويا بت پرستي عرب هاي جاهلي نيز بيشتر به فرشته پرستي آنان برمي گردد؛(9) چنان که در قرآن كريم نيزاز جهات گوناگون بر بي پايه بودن اين عقيده استدلال شده است.
اعتقاد مشركان به رابطه نسبي فرشتگان با خداوند
ملائكه قرار داده بودند و مي پرستيدند.(13) چنان که نام آنها را از اسامي و اوصاف الهي نيز برگزيده بودند و مي گفتند: لات مشتق از الله است، عزي از عزيز؛(14) با اين ارتباط كه آنان فرشتگان را نيز تجلي اوصاف الهي مي دانستند(15) تا اينكه درگذر زمان فلسفه اصلي پرستش مجسمه ها فراموش شد و خود آنها نيز موضوعيت يافتند.(16)
اما اينكه چرا آنها فرشتگان را به عنوان فرزندان خداوند مي پرستيدند؟ وجهش چندان روشن نيست و احتمالاتي در اين زمينه مطرح است:
الف. احتمال دارد منشأ اين تفكر به شناخت ناقص آنان از خداوند برگردد. آنها مي پنداشتند خداوند نيز همانند بشر مي تواند داراي زاد و ولد باشد؛ از همين رو فقط فرشتگان را شايسته فرزندي خداوند مي دانستند. اما چون شباهتي ميان دختران و فرشتگان تصور مي كردند، آنها را دختران خداوند مي شناختند نه پسران؛ و مي گفتند چنان که دختران غالباً خود را از ديده ها پنهان و در پشت پرده و ديوارهاي حجاب پوشيده مي دارند و كمتر مشاهده مي شوند، فرشتگان نيز چون از ديد عموم پنهاناند و ديدني نيستند، آنها نيز حتماً دختران خدا هستند. آنان حتي خورشيد را نيز كه به سبب تابندگي زيادش به درستي مشاهده نمي شود، مؤنث مي خواندند. البته آنها براي دختر ناميدن موجودات معيار خاصي داشتند و اين گونه نبود كه هرچه را نمي توانستند ببينند دختر خطاب كنند.(17)
ولي درستي اين توجيه بر مؤنث بودن تمام فرشتگان نزد آنان استوار است؛ درحالي كه آنها، فقط فرشتگان آلهه را دختران خداوند مي ناميدند.(18)
ب. احتمال ديگر، شايع بودن انديشه تقديس فرشتگان در آن زمان است. ممكن است اين امر ناشي از قداست خاص فرشتگان نزد عرب ها بوده باشد، و به همين علت مي پنداشتند بهترين احترام براي آنان همين است كه آنها را فرزندان خداوند بدانند. چنان که انديشه تقديس فرشتگان و اعتقاد به الوهيت آنان در اديان وآيين هاي ديگري در هند و مصر وبابل و يونان و روم نيز مطرح بوده است.(19)«وثني ها»(مجوسيان كه به الهه هاي خير وشر معتقد بودند) براهمه، بوداييها، صابئون به خدايان زيادي از فرشتگان و جنيان به صورت جنس زن و دختران خداوند معتقد بودند.»(20) از اين رو، «عرب ها [يا مسيحيان] مبتكر اين اعتقاد نبوده اند بلكه اين عقيده ريشه در گذشته داشته است.»(21)
عرب هاي جاهلي نيز در آغاز فرشتگان را از باب دختران خداوند شايسته تقديس وستايش مي دانستند، ولي در گذر زمان، تقديس فرشتگان به پرستش آنان انجاميد و فرشته پرستي شان نيز منشأ ساير گونه هاي بت پرستي قرار گرفت.(22)
ج. ممكن است مشركان جزيرة العرب در پرستش فرشتگان از دين مسيحيت، كه روح القدس را در كنار خداي پدر و پسر تقديس و پرستش مي كردند، اثر پذيرفته باشند؛ زيرا، قطع نظر از وجود مسيحيان در جزيره العرب آن روز، عرب هاي جاهلي از طريق سفرهاي تجاري وغيره نيز ارتباط وسيعي با مسيحيان روم و جاهاي ديگر داشتند.
ولي اين وجه در صورتي صحيح است كه ثابت شود تثليث به اعتقاد اصلي تمام مسيحيان در آن زمان تبديل شده بود. چرا كه لزوم اعتقاد به سه اقنوم اب و ابن و روح القدس كه ثالوث اقدس را شكل مي دادند، در شوراهاي نيقيه(سال325م) قسطنطنيه(سال 381م) و كالسدون(سال 451م) تصويب شد(23) و پس از آن در مقام معتقدات اصلي مسيحيت به اجرا درآمد؛ و ظاهراً
قبل از آن زمان، انديشه تثليث به صورت گسترده و به مثابه اعتقاد اصلي تمام مسيحيان رايج نبوده است وپس از آن نيز مدتي طول مي كشيد تا مسيحيان آن را بپذيرند و به اين شرك آلوده شوند. چنان که در قرآن كريم وقتي قضيه اصحاب اخدود(جمعي از مسيحيان ساكن جزيره العرب كه به دست حاكمان وقت به سبب ايمانشان زنده زنده در كوره هاي آتش سوزانده شدند) مطرح مي شود، خداوند متعال ضمن تقبيح اين عمل، كشته شدگان را مؤمنان راستيني مي داند كه صرفاً به پاس ايمان به خداوند يكتا كشته شدند.(24) از آنجا كه اين قضيه در جزيره العرب واقع شده بيانگرآن است كه حداقل در ميان مسيحيان جزيره العرب، تا آن زمان انديشه شرك آلود تثليث رايج نبوده است. در عين حال نمي توان به كلي اين عامل را ناديده انگاشت؛ چرا كه عرب هاي جزيره العرب با مسيحيان شامات و روم آن زمان نيز احياناً رفت وآمدهاي تجاري داشتند و چون خودشان از فرهنگ ديني و مذهبي ضعيفي برخوردار بودند، به سادگي تحت تأثير افكار و انديشه هاي فرهنگ هاي برتر، از جمله مسيحيت قرار مي گرفتند.
پرسش ديگر اينكه آنها فرضيه فرزند داشتن خداوند را چگونه توجيه مي كردند؟ آيا صرفاً از باب تشبيه و تمثيل آن را بيان مي كردند يا به نسبت واقعي ميان خداوند و فرشتگان اعتقاد داشتند؟
پاسخ اين پرسش بر تبيين اعتقادي مبتني است كه آنان درباره رابطه جن و فرشته و خداوند داشتند.
پي نوشت ها :
*کارشناس ارشد دين شناسي، مؤسسه آموزشي و پرورشي امام خميني(قدس سره).
1- فضل بن حسن طبرسي، مجمع البيان، ج3، ص193؛ حسين بن مسعود بغوي، معالم التنزيل، ج2، ص288.
2- ر.ك: فيض كاشاني، تفسير صافي، ج4، ص224؛ر.ك: محمدبن علي شوكاني، فتح القدير، ج4، ص331.
3- سيدمحمدحسين طباطبايي، الميزان، ج12، ص274-277؛ ج18، ص89-93؛ ج19، ص38-40.
4- جوادعلي، المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج6، ص44، 709- 710، 737-739؛
ج9، ص829-830.
5- ص53و 58.
6- ر.ك: جوادعلي، همان، ج6، ص71و739.
7- ر.ك: جوادعلي، همان، ج6، ص737.
8- همان، ج9، ص829-830.
9- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج19، ص38.
10- ر.ك: محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج9، ص142؛ عبدالله بن عمربيضاوي، انوارالتنزيل و اسرارالتأويل، ج15، ص160؛ سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج18، ص90.
11- ر.ك: محمود آلوسي، تفسير آلوسي، ج18، ص385؛ فخررازي، مفاتيح الغيب؛ ج13، ص484؛ سيد قطب، في ظلال القرآن، ج8، ص116.
12- ر.ك: علي بن ماجه، حاشيه السندي، ج1، ص40.
13- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج19، ص36.
14- ر.ك: محمدباقر مجلسي، همان، ج9، ص157.
15- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج11، ص175.
16- ر.ك: مرتضي مطهري، مجموعه آثار، ج26، ص597-598؛ ابن تيميه، مجموع فتاوي، ج4، ص22.
17- ر.ك: سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج12، ص275.
18- همان، ج18، ص90.
19- ر.ك: ميرسيداحمدعلوي، مصقل صفا در نقد كلام مسيحيت، ص69؛ داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ج1، ص248-249.
20- سيدمحمدحسين طباطبايي، همان، ج12، ص274.
21- همان، ص275.
22- ر.ك: مرتضي مطهري، همان، ج26، ص597-598.
23- ر.ك: سيمون بارينگتون وارد و ديگران، مقدمه اي بر شناخت مسيحيت، ترجمه همايون همتي، ص129؛ محمدرضا زيبايي نژاد، مسيحيت شناسي مقايسه اي، ص335.
24- ر.ك: بروج:4-8؛ فضل بن حسن طبرسي، همان، ج10، ص310-318.