مدعي پيغمبري

آن يکي مي گفت: من پيغمبرم از همه پيغمبران فاضل ترم گردنش بستند و بردندش به شاه: کاين همي گويد رسولم از اله شاه ديدش بس نزار و بس ضعيف که به يک سيلي بميرد آن نحيف مردمان را دور کرد از گرد وي شه لطيفي بود و نرمي، ورد وي
پنجشنبه، 10 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مدعي پيغمبري

مدعي پيغمبري
مدعي پيغمبري


 

شاعر :مولوي




 
آن يکي مي گفت: من پيغمبرم
از همه پيغمبران فاضل ترم
گردنش بستند و بردندش به شاه:
کاين همي گويد رسولم از اله
شاه ديدش بس نزار و بس ضعيف
که به يک سيلي بميرد آن نحيف
مردمان را دور کرد از گرد وي
شه لطيفي بود و نرمي، ورد وي
پس نشاندش باز پرسيدش ز جا
که: کجا داري معاش و ملتجا (1)
گفت: اي شه، هستم از دارالسلام
آمده ز آنجا در اين دارالملام (2)
ني مرا خانه ست و ني يک همنشين
خانه کي کرده ست ماهي در زمين؟
پادشاهش گفت بهر لاغ (3) باز
که: چه خوردي و چه داري چاشت ساز؟
گفت: اگر نانم بدي خشک و طري (4)
کي کنيمي دعوي پيغمبري؟

پي نوشت ها :
 

1. پناهگاه، خانه
2. سرزنش گاه
3. تمسخر، ريشخند
4. تازه و مرطوب

منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط