اي پور وطن
شاعر : اديب برومند
اي پور وطن، به دلها شرر افکن
از آتش غيرت به وطن شعله در افکن
بي فکري و لاقيدي و ديوانه سري را
از پايه برانداز و به رويين تبر افکن
بنگر اثر همت پوياي ملل را
بر حاصل کوشايي آنان نظر افکن
بنگر که سپردند چه سان راه تکامل
خود را به همان شيوه در اين رهگذر افکن
رفتند به راه هنر و صنعت و تحقيق
باري تو هم اندر پي اين پويه سر افکن
بنگر که بشر رخت سفر بست بر افلاک
تو نيز بدان سوي، بساط سفر افکن
ورخود نگزيني سفري جانب مريخ
رنگينه بساطي زهنر در حضر افکن
وقت است که از قافله واپس نگراي
جهدي کن و گامي هم از آن پيشتر افکن
منشور سرافرازي خود بر اثر جهد
از دست قضا گيرد و پاي قدر افکن
اقوام بشر راست رقابت به ترقي
اي پور وطن، ديده به کار بشر افکن
مهراس، گرت همت بالنده به کار است
شيري کن و با پيل دمان پنجه در افکن
در کارگه عزم گرانپايه به تدبير
در دفع تو دو صد غائله، طرح ظفر افکن
زير قدمت گنج زر و سيم نهان است
در پاي وطن، جان و سر و سيم زر افکن
هر روز و شب آهنگ زر اندوختگي را
چون برگ خزان در کف باد سحر افکن
از عقل معاش است درم باختگي دور
عاقل شو و فقر از بن و از پايه بر افکن
با پرورش کارشناسان گرانسنگ
پژواک صناعات، به کوه و کمر افکن
آزادي گفتار و قلم راه نجات است
بر دامنه کشور از اين ني، شکر افکن
ترفند و دغلبازي و نيرنگ مياموز
از علم و عمل سايه بر اين بوم و بر افکن
بر صفحه تاريخ نياکان نظر انداز
اي پور وطن، ديده کار پدر افکن
درس شرف از خواندن “شهنامه” فراگير
پس همچو تهمتن صفتان، شير نر افکن
نيروي شگرفي زره کشف معادن
از زيرزمين گير و به بام قمر افکن
فرزند فراخوان به فراگيري فرهنگ
زين خلعت فرخنده بر او زيب و فر افکن
تنگ است کز اقوام دگر پست تر آبي
در ننگ زدايي سر و جان در خطر افکن
رنگ غرض و حقدز افکار فروشوي
نقش ادب و فضل به ديوار و در افکن
مگر اي به تعطيل و تن آسايي و سستي
برخيز و زپا اين شجر بي ثمر افکن
بيکاري و بيعاري و آسان طلبي را
ننگ بشر انگار و به دور از بصر افکن
ايران بود از کثرت تعطيل زيانکار
اين رسم زيان خيز به زير از زبر افکن
هر بار وظيفت که به دوش تو نهادند
مردانه به منزل برو، بي شور و شر افکن
کمتر نه اي از ديگر اقوام به تحقيق
بس غلغله در خاور در باختر افکن
تقوا و تعهد به جز اخلاص عمل نيست
شالوده اخلاق، به علم و هنر افکن
دلداده فرهنگ، “اديب”، از دل و جان باش
بر دامن ارباب ادب شعر تر افکن
منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.
از آتش غيرت به وطن شعله در افکن
بي فکري و لاقيدي و ديوانه سري را
از پايه برانداز و به رويين تبر افکن
بنگر اثر همت پوياي ملل را
بر حاصل کوشايي آنان نظر افکن
بنگر که سپردند چه سان راه تکامل
خود را به همان شيوه در اين رهگذر افکن
رفتند به راه هنر و صنعت و تحقيق
باري تو هم اندر پي اين پويه سر افکن
بنگر که بشر رخت سفر بست بر افلاک
تو نيز بدان سوي، بساط سفر افکن
ورخود نگزيني سفري جانب مريخ
رنگينه بساطي زهنر در حضر افکن
وقت است که از قافله واپس نگراي
جهدي کن و گامي هم از آن پيشتر افکن
منشور سرافرازي خود بر اثر جهد
از دست قضا گيرد و پاي قدر افکن
اقوام بشر راست رقابت به ترقي
اي پور وطن، ديده به کار بشر افکن
مهراس، گرت همت بالنده به کار است
شيري کن و با پيل دمان پنجه در افکن
در کارگه عزم گرانپايه به تدبير
در دفع تو دو صد غائله، طرح ظفر افکن
زير قدمت گنج زر و سيم نهان است
در پاي وطن، جان و سر و سيم زر افکن
هر روز و شب آهنگ زر اندوختگي را
چون برگ خزان در کف باد سحر افکن
از عقل معاش است درم باختگي دور
عاقل شو و فقر از بن و از پايه بر افکن
با پرورش کارشناسان گرانسنگ
پژواک صناعات، به کوه و کمر افکن
آزادي گفتار و قلم راه نجات است
بر دامنه کشور از اين ني، شکر افکن
ترفند و دغلبازي و نيرنگ مياموز
از علم و عمل سايه بر اين بوم و بر افکن
بر صفحه تاريخ نياکان نظر انداز
اي پور وطن، ديده کار پدر افکن
درس شرف از خواندن “شهنامه” فراگير
پس همچو تهمتن صفتان، شير نر افکن
نيروي شگرفي زره کشف معادن
از زيرزمين گير و به بام قمر افکن
فرزند فراخوان به فراگيري فرهنگ
زين خلعت فرخنده بر او زيب و فر افکن
تنگ است کز اقوام دگر پست تر آبي
در ننگ زدايي سر و جان در خطر افکن
رنگ غرض و حقدز افکار فروشوي
نقش ادب و فضل به ديوار و در افکن
مگر اي به تعطيل و تن آسايي و سستي
برخيز و زپا اين شجر بي ثمر افکن
بيکاري و بيعاري و آسان طلبي را
ننگ بشر انگار و به دور از بصر افکن
ايران بود از کثرت تعطيل زيانکار
اين رسم زيان خيز به زير از زبر افکن
هر بار وظيفت که به دوش تو نهادند
مردانه به منزل برو، بي شور و شر افکن
کمتر نه اي از ديگر اقوام به تحقيق
بس غلغله در خاور در باختر افکن
تقوا و تعهد به جز اخلاص عمل نيست
شالوده اخلاق، به علم و هنر افکن
دلداده فرهنگ، “اديب”، از دل و جان باش
بر دامن ارباب ادب شعر تر افکن
منبع: یزدان پرست، حمید؛ (1388) نامه ایران: مجموعه مقاله ها، سروده ها و مطالب ایران شناسی، تهران، اطلاعات، چاپ نخست.