سياست مدارا در سفر حج
پس از شهريور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه، آيتالله سيد نورالدين حسيني شيرازي با خدم وحشم و تشريفات خاص عازم حج ميشود.
اين اولين حج رسمي از ايران پس از قطع روابط با عربستان در دوره رضاشاه است. حجتالاسلام والمسلمين سيد معزالدين حسيني شيرازي فرزند وي گزارشي از اين حج تاريخي ارائه ميكند كه در ادامه ميآيد.
مرحوم آقا از همان روزهاي اول، پس از رفتن رضاخان و پيدايش فضايي آزادتر بخصوص براي ايشان، همزمان با گسترش روابط اجتماعي براي سفرحج، از مذهبيهاي معتقد و متمول كه استطاعت لازم را داشتند و با ايشان آشنا و غالبا صميمي بودهاند ثبتنام ميكنند.
سفر از نيمه آذر 1320 يعني 3 ماه و چند روز پس از رفتن رضاشاه آغاز شده و تا اوايل فروردين 1321 ادامه پيدا كرد، يعني در كل حدود 5 ماه طول كشيد كه قريب به 4 ماه ايشان در عربستان حضور داشت. آوازه اين سفر و موفقيتهاي ايشان در جامعه بسته و خشن و متعصب عربستان سعودي در شيراز اثر فوقالعادهاي در اقشار مذهبي داشته و محبوبيت ايشان را افزايش ميدهد. به احتمال قوي فراهمكردن مقدمات سفر هم به وسيله مرحوم بلادي صورت گرفته است.
مرحوم بلادي با آقا خيلي رابطه داشت. در تبعيد اول، ايشان مهمان آيتالله بلادي بود. در آن زمان هنوز ايشان كادر مسلح داشته و بعد از اينكه داشتن تفنگچي دورانش تمام ميشود، آقايي آن منطقه با نفوذ اجتماعي چشمگير براي ايشان مهيا شده و برايش خيلي ساده است كه تذكره فراهم كند. تذكره ايشان تذكره بوشهر است و از آنجا با جمعي از دوستان نزديكشان به حج مشرف ميشوند.
اينها ضرورتا از اعضاي قسمخورده حزب نيستند، ولي در آن جمع مطمئنا برخي از قسمخوردههاي مرحوم آقا نيز با ايشان بودهاند. سفر، سفر شگفتانگيزي ميشود.
مرحوم آقا به هر كسي كه ميآيد در اين سفر ثبتنام ميكند و آماده ميشود ميگويند پسته بياوريد، پسته را فراموش نكنيد! ميگويند اين پستهها را در جعبهها و پاكتهايي جمع كرديم، برديم تعجب هم ميكرديم وقتي ميروند آنجا بعد از ورود از مرز عربستان به اولين حكومت محلي كه ميرسند مرحوم آقا ميگويند اين پستهها را براي ابن سعود به عنوان هديه آوردهايم. همه را جمع نموده و به شكل آبرومندي بستهبندي كردند مثلاً در سه يا چهار جعبه بزرگ، آن موقع پسته ايران در عربستان نزد خاندان سعودي خيلي مرغوبيت و مطلوبيت داشته و همه ميدانستند اينپستهها را كه هديه ببرند براي خاندان سعودي، ابن سعود برميگردد و يك هدايايي را متقابلا بازپس ميفرستد.
آيتالله شيرازي وقتي وارد مسجدالحرام ميشوند بعد از انجام عمره پيش از شروع ميروند جلو ميايستند جاي امام جماعت اهل تسنن نماز شيعي ميخوانند و كل مردم به ايشان اقتدا ميكنند
من شنيدم كه مقداري از اين هدايا را هم مرحوم آقا مجدداً يك پولي را از كاروانشان جمع ميكنند ميگذارند روي آن، كه من تا 100 هزار تومان هم شنيدهام و آن مبلغ را به حاكم منطقه برميگردانند ميگويند صرف فقرا كند. همين سبب ميشود كه نظر او را هم براي همراهي و همكاري جلب كنند. مقداري هم گوسفند بوده مقداري هم شايد برنج بوده هر چه بوده يك چيز قابل توجهي بود. با اين ابتكارهاي ساده، اما تيزهوشانه با حكومت سعودي رابطه برقرار ميكنند. اين ارتباط نهايتا به ديدار با «ابن سعود» منجر ميشود.
والده ما مكرر اين را نقل كرده كه مرحوم آقا ميگفتند من اگر شرايطم مقتضي بود قدري بيشتر ميماندم. محتمل بود اين ابن سعود شيعه شود و تمايل به تشيع در او پيدا شده بود! يعني پيداست نفوذ بسيار عميقي در «ابن سعود» مييابند. ايشان تسلط بر قرآن داشتند. حافظ بخشي از قرآن بودند.
تسلط بر ملل و نحل داشتند. اصلاً خاندان ما خاندان بحثهاي ديني و آشنايي با ملل و نحل بوده است. شايد گفته باشم در 11 سالگي مرحوم آقا ميرزا ابوطالب ايشان را وارد بحث با يك مبلغ بزرگ مسيحيت ميكنند. اين تبحر در مذاهب در خاندان ما بخصوص در اين دو نسل پياپي وجود داشته و پيداست كه يك سلسله مبهمات و اشكالات ذهني او را بخوبي برطرف كردهاند.
شايد امروز اين گفته كه احتمال داشت ابن سعود شيعه شود دور از ذهن بنمايد ليكن چنانچه گفتم اين جمله را از مادرم نقل ميكنم و «آيتالله شيرازي» اهل زيادهگويي نبوده است. به هر صورت ايشان با ابن سعود رابطه مستقيم پيدا كردند.
در آن زمان در عربستان هم اين يك چيز عادي نبوده است. حداقل قضيه اين است كه ايشان يك آزاديهايي پيدا ميكند. روحانياي كه بتواند با «ابن سعود» رابطهاي كه مشتهر و علني بشود داشته باشد حريم و قدرت پيدا ميكند، لذا «آيتالله شيرازي» با بهرهمندي از اين موقعيت وقتي وارد مسجدالحرام ميشوند بعد از انجام عمره پيش از شروع ميروند جلو ميايستند جاي امام جماعت اهل تسنن نماز شيعي ميخوانند و كل مردم به ايشان اقتدا ميكنند با دست افتاده، بقيه نماز را همانند اهل تسنن ميخوانند.
ميدانيد در نماز، با اهل تسنن تفاوتها چندان زياد نيست و ميشود با دانستن فقه آنها نماز مورد قبول آنها را خواند. مثلا بسمالله را آنها جزو سوره نميدانند يا به جهر نميخوانند يا يك قطعه از قرآن بهتعبير خودشان به جاي سوره ميخوانند. خلاصه ايشان نمازي را كه مشترك بين سني و شيعه است برپا ميكنند.
اقامه نماز شيعي در مسجدالحرام كه خود اين كار نمودار همان نفوذ بر ابن سعود است و ممكن است كه با كسب اذن از او، صورت گرفته باشد چنان تاثير شگفتانگيزي را در روحيه مردم شيعه به طور كلي و بخصوص در مردم شيعه فارس و شيرازيها ميگذارد اصلا مثل معجزه است.
اين خودش يك حركت موفق است و در ذهن و شعور مردم اثر ميگذارد. علاقه مردم به ايشان زياد ميشود اعتماد به ايشان، اعتقاد به اينكه ايشان كارايي دارد و يك شخصيت روحاني بينظير است، عمومي ميشود.
از سفر حج مرحوم آقا تا سالي كه خود من به حج مشرف شدم، هنوز مردم خاطره ميگفتند. من سالهاي اول پيروزي انقلاب مشرف شده بودم. از سفر حج مرحوم پدرمان، مرحوم حاج شيرعلي سلطاني شنيدههاي خود را ميگفت آن هم با چه شور و احساسي، آن شهيد عزيز شيفته پدر ما بود. اوميگفت: اين كار را كرد! اين اقدامات موثر را انجام داد! اين موفقيتها را به وجود آورد.
شهيد حاج شيرعلي سلطاني، دستپرورده مرحوم حاج محمد طاهريان مسوول هيات امام حسن عسكري(ع) بود. در اين هيأت پرورش مذهبي يافتهبود سپس به سپاه پيوست و با شكلي جانسوز به شهادت رسيد.
آن شهيد بزرگوار سفرهاي متعدد همراه با كاروانهاي حج براي خدمت به حجاج به مكه مشرف ميشد و در همين سفرها خاطرات سفر حج مرحوم آيتالله شيرازي را از حجاج شنيده و آنها را پيگيري نموده و در اين مورد اطلاعات دقيق و منحصر به فردي يافته بود.
ليكن آنچه شايان ذكر است اين است كه آيتالله شيرازي چطور از هر زمينهاي براي گسترش دامنه فعاليت خود به نفع اسلام استفاده مينمايند.
منبع:روزنامه جام جم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :roode20
اين اولين حج رسمي از ايران پس از قطع روابط با عربستان در دوره رضاشاه است. حجتالاسلام والمسلمين سيد معزالدين حسيني شيرازي فرزند وي گزارشي از اين حج تاريخي ارائه ميكند كه در ادامه ميآيد.
مرحوم آقا از همان روزهاي اول، پس از رفتن رضاخان و پيدايش فضايي آزادتر بخصوص براي ايشان، همزمان با گسترش روابط اجتماعي براي سفرحج، از مذهبيهاي معتقد و متمول كه استطاعت لازم را داشتند و با ايشان آشنا و غالبا صميمي بودهاند ثبتنام ميكنند.
سفر از نيمه آذر 1320 يعني 3 ماه و چند روز پس از رفتن رضاشاه آغاز شده و تا اوايل فروردين 1321 ادامه پيدا كرد، يعني در كل حدود 5 ماه طول كشيد كه قريب به 4 ماه ايشان در عربستان حضور داشت. آوازه اين سفر و موفقيتهاي ايشان در جامعه بسته و خشن و متعصب عربستان سعودي در شيراز اثر فوقالعادهاي در اقشار مذهبي داشته و محبوبيت ايشان را افزايش ميدهد. به احتمال قوي فراهمكردن مقدمات سفر هم به وسيله مرحوم بلادي صورت گرفته است.
مرحوم بلادي با آقا خيلي رابطه داشت. در تبعيد اول، ايشان مهمان آيتالله بلادي بود. در آن زمان هنوز ايشان كادر مسلح داشته و بعد از اينكه داشتن تفنگچي دورانش تمام ميشود، آقايي آن منطقه با نفوذ اجتماعي چشمگير براي ايشان مهيا شده و برايش خيلي ساده است كه تذكره فراهم كند. تذكره ايشان تذكره بوشهر است و از آنجا با جمعي از دوستان نزديكشان به حج مشرف ميشوند.
اينها ضرورتا از اعضاي قسمخورده حزب نيستند، ولي در آن جمع مطمئنا برخي از قسمخوردههاي مرحوم آقا نيز با ايشان بودهاند. سفر، سفر شگفتانگيزي ميشود.
مرحوم آقا به هر كسي كه ميآيد در اين سفر ثبتنام ميكند و آماده ميشود ميگويند پسته بياوريد، پسته را فراموش نكنيد! ميگويند اين پستهها را در جعبهها و پاكتهايي جمع كرديم، برديم تعجب هم ميكرديم وقتي ميروند آنجا بعد از ورود از مرز عربستان به اولين حكومت محلي كه ميرسند مرحوم آقا ميگويند اين پستهها را براي ابن سعود به عنوان هديه آوردهايم. همه را جمع نموده و به شكل آبرومندي بستهبندي كردند مثلاً در سه يا چهار جعبه بزرگ، آن موقع پسته ايران در عربستان نزد خاندان سعودي خيلي مرغوبيت و مطلوبيت داشته و همه ميدانستند اينپستهها را كه هديه ببرند براي خاندان سعودي، ابن سعود برميگردد و يك هدايايي را متقابلا بازپس ميفرستد.
آيتالله شيرازي وقتي وارد مسجدالحرام ميشوند بعد از انجام عمره پيش از شروع ميروند جلو ميايستند جاي امام جماعت اهل تسنن نماز شيعي ميخوانند و كل مردم به ايشان اقتدا ميكنند
من شنيدم كه مقداري از اين هدايا را هم مرحوم آقا مجدداً يك پولي را از كاروانشان جمع ميكنند ميگذارند روي آن، كه من تا 100 هزار تومان هم شنيدهام و آن مبلغ را به حاكم منطقه برميگردانند ميگويند صرف فقرا كند. همين سبب ميشود كه نظر او را هم براي همراهي و همكاري جلب كنند. مقداري هم گوسفند بوده مقداري هم شايد برنج بوده هر چه بوده يك چيز قابل توجهي بود. با اين ابتكارهاي ساده، اما تيزهوشانه با حكومت سعودي رابطه برقرار ميكنند. اين ارتباط نهايتا به ديدار با «ابن سعود» منجر ميشود.
والده ما مكرر اين را نقل كرده كه مرحوم آقا ميگفتند من اگر شرايطم مقتضي بود قدري بيشتر ميماندم. محتمل بود اين ابن سعود شيعه شود و تمايل به تشيع در او پيدا شده بود! يعني پيداست نفوذ بسيار عميقي در «ابن سعود» مييابند. ايشان تسلط بر قرآن داشتند. حافظ بخشي از قرآن بودند.
تسلط بر ملل و نحل داشتند. اصلاً خاندان ما خاندان بحثهاي ديني و آشنايي با ملل و نحل بوده است. شايد گفته باشم در 11 سالگي مرحوم آقا ميرزا ابوطالب ايشان را وارد بحث با يك مبلغ بزرگ مسيحيت ميكنند. اين تبحر در مذاهب در خاندان ما بخصوص در اين دو نسل پياپي وجود داشته و پيداست كه يك سلسله مبهمات و اشكالات ذهني او را بخوبي برطرف كردهاند.
شايد امروز اين گفته كه احتمال داشت ابن سعود شيعه شود دور از ذهن بنمايد ليكن چنانچه گفتم اين جمله را از مادرم نقل ميكنم و «آيتالله شيرازي» اهل زيادهگويي نبوده است. به هر صورت ايشان با ابن سعود رابطه مستقيم پيدا كردند.
در آن زمان در عربستان هم اين يك چيز عادي نبوده است. حداقل قضيه اين است كه ايشان يك آزاديهايي پيدا ميكند. روحانياي كه بتواند با «ابن سعود» رابطهاي كه مشتهر و علني بشود داشته باشد حريم و قدرت پيدا ميكند، لذا «آيتالله شيرازي» با بهرهمندي از اين موقعيت وقتي وارد مسجدالحرام ميشوند بعد از انجام عمره پيش از شروع ميروند جلو ميايستند جاي امام جماعت اهل تسنن نماز شيعي ميخوانند و كل مردم به ايشان اقتدا ميكنند با دست افتاده، بقيه نماز را همانند اهل تسنن ميخوانند.
ميدانيد در نماز، با اهل تسنن تفاوتها چندان زياد نيست و ميشود با دانستن فقه آنها نماز مورد قبول آنها را خواند. مثلا بسمالله را آنها جزو سوره نميدانند يا به جهر نميخوانند يا يك قطعه از قرآن بهتعبير خودشان به جاي سوره ميخوانند. خلاصه ايشان نمازي را كه مشترك بين سني و شيعه است برپا ميكنند.
اقامه نماز شيعي در مسجدالحرام كه خود اين كار نمودار همان نفوذ بر ابن سعود است و ممكن است كه با كسب اذن از او، صورت گرفته باشد چنان تاثير شگفتانگيزي را در روحيه مردم شيعه به طور كلي و بخصوص در مردم شيعه فارس و شيرازيها ميگذارد اصلا مثل معجزه است.
اين خودش يك حركت موفق است و در ذهن و شعور مردم اثر ميگذارد. علاقه مردم به ايشان زياد ميشود اعتماد به ايشان، اعتقاد به اينكه ايشان كارايي دارد و يك شخصيت روحاني بينظير است، عمومي ميشود.
از سفر حج مرحوم آقا تا سالي كه خود من به حج مشرف شدم، هنوز مردم خاطره ميگفتند. من سالهاي اول پيروزي انقلاب مشرف شده بودم. از سفر حج مرحوم پدرمان، مرحوم حاج شيرعلي سلطاني شنيدههاي خود را ميگفت آن هم با چه شور و احساسي، آن شهيد عزيز شيفته پدر ما بود. اوميگفت: اين كار را كرد! اين اقدامات موثر را انجام داد! اين موفقيتها را به وجود آورد.
شهيد حاج شيرعلي سلطاني، دستپرورده مرحوم حاج محمد طاهريان مسوول هيات امام حسن عسكري(ع) بود. در اين هيأت پرورش مذهبي يافتهبود سپس به سپاه پيوست و با شكلي جانسوز به شهادت رسيد.
آن شهيد بزرگوار سفرهاي متعدد همراه با كاروانهاي حج براي خدمت به حجاج به مكه مشرف ميشد و در همين سفرها خاطرات سفر حج مرحوم آيتالله شيرازي را از حجاج شنيده و آنها را پيگيري نموده و در اين مورد اطلاعات دقيق و منحصر به فردي يافته بود.
ليكن آنچه شايان ذكر است اين است كه آيتالله شيرازي چطور از هر زمينهاي براي گسترش دامنه فعاليت خود به نفع اسلام استفاده مينمايند.
منبع:روزنامه جام جم
ارسال توسط کاربر محترم سایت :roode20
/ج