اشعاری در وصف شهید لاجوردی

ياران چه غريبانه، رفتند از اين خانه هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه بشكسته سبوهامان، خون است به دلهامان فرياد فغان دارد، دردي كش ميخانه هر سوي نظر كردم، هر كوي گذر كردم خاكستر و خون ديدم، ويرانه به ويرانه افتاده سر سوئي، گلگون شده گيسوئي ديگر نبود دستي تا موي كند شانه تا سر به بدن باشد، اين جامه كفن باشد
شنبه، 26 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اشعاری در وصف شهید لاجوردی

اشعاری در وصف شهید لاجوردی
اشعاری در وصف شهید لاجوردی


 

شاعر: پرويز بيگي حبيب‌آبادي




 

غريبانه
 

ياران چه غريبانه، رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشكسته سبوهامان، خون است به دلهامان
فرياد فغان دارد، دردي كش ميخانه
هر سوي نظر كردم، هر كوي گذر كردم
خاكستر و خون ديدم، ويرانه به ويرانه
افتاده سر سوئي، گلگون شده گيسوئي
ديگر نبود دستي تا موي كند شانه
تا سر به بدن باشد، اين جامه كفن باشد
فرياد اباذرها، ره بسته به بيگانه
لبخند سروري كو، سرمستي و شوري كو
هم كوزه نگون گشته، هم ريخته پيمانه
آتش شده در خرمن، واي من و واي من
از خانه نشان دارد، خاكستر كاشانه
اي واي كه يارانم، گل‌هاي بهارانم
رفتند از اين خانه، رفتند غريبانه
*******
مرگ سپيده
شاعر: علي معلم دامغاني
گزين شدند و سوار گزيده را كشتند
سيه بپوش برادر، سپيده را كشتند
حراميان همه شب را به حيله كوشيدند
چراغ قافله را با سحر خموشيدند
شكوه جلوه عمر دوباره را بردند
چو ابر تيره فروغ ستاره را بردند
مگر ز قافله بوي جنون نمي شنوي
ز رودخانه مگر بوي خون نمي‌شنوي
سپه بپوش برادر كه از پدر مانديم
دليل رفت و يتيمانه از سفر مانديم
شب سياه چه گويم كه ماه گم كرديم
سيه بپوش برادر كه راه گم كرديم
چه ساده‌دل كه دل خويش با گمان داديم
حرامزاده طاغوت را امان داديم
بيا به نام شهيدان ره، به كار شويم
كفن بپوش كه با يكديگر سوار شويم
*******
غزل اقيانوس
شاعر: عليرضا قزوه
قحط باران بود و روز مرگ اقيانوس‌ها
شب نخفتيم از صداي گريه فانوس‌ها
آه دنيا باز در مرگ شقايق صبر كرد
آه لنعت بر زبان بسته ناقوس‌ها
كهكشان در كهكشان، اسطوره مي‌غلتد به خاك
برتر از اسطوره‌هاي عهد دقيانوس‌ها
كو قلمدان صداقت، كو مركبدان درد
حسن خود را مي‌نمايانند اين طاووس‌ها
كاروان صبحگاهي با شهيدان رفته است
تا به كي سر مي‌نهي بر بالش كابوس‌ها
چهره آئينه‌هامان سخت پنهان مانده است
پرده برداريد از خوش رقصي سالوس‌ها
*******
بوسه بر آفتاب
شاعر: قيصر امين پور
نوشيدن نور ناب كاري است شگفت
اين پرسش را جواب، كاري است شگفت
تو گونه يك شهيد را بوسيدي
بوسيدن آفتاب كاري است شگفت
*
بيا به خانه آلاله‌ها سري بزنيم
ز داغ با دل خود حرف ديگري بزنيم
به يك بنفشه، صميمانه تسليت گوئيم
سري به مجلس سوگ كبوتري بزنيم
شبي به حلقه درگاه دوست دل بنديم
اگر چه وا نكند، دست كم دري بزنيم
********
مگو دريغ شهيد
شاعر: حميد سبزواري
چون جغد مگو دريغ بر خاك شهيد
بس كن سخن از سينه صد چاك شهيد
در هودج نور رفت تا بزم مليك
از دامن خاك پيكر پاك شهيد
قبله انتخاب
در چشمه نور شستشو كرد شهيد
بر قبله انتخاب، رو كرد شهيد
آن گاه نماز عشق را قامت بست
پس سجده به خاك كوي او كرد شهيد
*******
تنديس حماسه
شاعر: رضا اسماعيلي
آن شب كه ستاره ظفر گل مي‌كرد
تنديس حماسه و خطر گل مي‌كرد
از زخم شقيقه تو خون مي‌باريد
خون تو به گونه سحر گل مي‌كرد

اشعاری در وصف شهید لاجوردی

سرخ مردن
شاعر: اميري فيروزكوهي
خوشا چون سروها استادني سبز
خوشا چون برگ‌ها افتادني سبز
خوشا چون گل به فصلي، سرخ مردن
خوشا در فصل ديگر، زادني سبز
*******
نشان سرافرازي
شاعر: حسن حسيني
كس چون تو طريق پاكبازي نگرفت
با زخم، نشان سرفرازي نگرفت
ز اين پيش دلاورا كسي چون تو شگفت
حيثيت مرگ را به بازي نگرفت
*
هلا پاسداران آئين سرخ
سواران شوريده بر زين سرخ
به شعر دليري تصاوير سبز
به ديوان مردي مضامين سرخ
از اين باغ، زنگار زردي زدود
وفاتان به آن عهد ديرين سرخ
گذشتيد چون از حصار خزان
چه ديديد آن سوي پرچين سرخ
پس از برگريزان و پرپر شدن
مبارك شما راگل آذين سرخ
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 28



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط