مرد پولادين مبارزه
شهید لاجوردي در آیينه توصيف مقام معظم رهبری
... حاصل مطلب اين است كه سرنوشت افتخار آميزي كه آقاي لاجوردي پيدا كردند، سرنوشتي است كه مايه حسرت و غبطه همه كساني است كه در راه بودند. بنده از شهادت آقاي لاجوردي خيلي متأثر شدم. از دست دادن و فقدان ايشان خيلي براي ما سنگين بود. يك عنصر مؤمن و كارآمد، صادق، ريشهدار در اين زمينه انقلابي و مبارزات. امثال ايشان، واقعاً عناصر بسيار كمياب و مغتنمي هستند و از از دست دادنشان سخت است؛ ولكن در عين حال به نظرم رسيد كه حيف بود كه آقاي لاجوردي جور ديگري از دنيا برود. آن آدم، آن عنصر مستحكم و پولادين، آن نيت صادق و آن سابقه مبارزات واقعاً حقش بود.
آقاي لاجوردي شايسته اين مقام والاي عشق بود. شما خانمشان و فرزندانشان بدانيد و البته ميدانيد. ميدانم شماها برايتان اين معارف روشن و واضح است كه ماها، به حال ايشان غبطه ميخوريم. حقيقتاً اگر هر كدام از ماها، بنده خودم و ميدانم يقيتاً همكاران من همين جورند، بدانيد كه آنها هم ميتوانند با عملي، با حركتي، با هر جور هزينهاي، چنين سرنوشتي را به دست بياورند، لحظهاي درنگ و تأمل نخواهند كرد كه اين هزينه را بكنند و آنچنان سرنوشتي براي آنها هم رقم بخورد.
البته زحمات ايشان را هيچ نميشود توصيف كرد. من خودم از وقتي كه آشنايي با مرحوم شهيد لاجوردي را به ياد ميآورم كه خيال ميكنم از نزديك و به صورت مشخص از اواسط دهه چهل بود، ايشان را در حال مبارزه صادقانه به ياد ميآورم. من يادم است كه آن وقتها جرياني اتفاق افتاده بود و مرحوم لاجوردي و اينها به جايي حمله كرده بودند. قبل ار آن هم ايشان زندان بودند و بعدش هم بعد مدت كوتاهي دستگير شدند. در جمع دوستان ما گفته ميشد كه اين مرد، مرد پولادين است. آدم خسته نشوئي است. تصويري كه از آقاي لاجوردي در ذهن ما بود، تصوير يك انسان خسته نشو، صادق و با استقامت بود.
البته دوستان ما در آن زمان خيلي بودند و آدمهاي صادق، مؤمن و ثابت قدم در اين ميانه كم نبودند. مرحوم لاجوردي چهره برجستهاي بود. بعد از انقلاب هم همين طور بود. ايشان از اول انقلاب تا همين شهادتشان، هميشه در صراط مستقيم حركت كرد و ذرهاي از طريق مستقيم و خط صحيح انحراف پيدا نكرد. ايشان كار را براي خدا مي كرد. اهل تظاهر و اهل نشان دادن نبود. كار را براي خدا قبول ميكرد و براي خدا انجام ميداد؛ براي همين بود كه هيچ ملاحضهاي نميكرد. بعضيها در كار ممكن است ملاحضه وجهه را بكنند؛ ملاحظهشأن و آبرو را بكنند. بعضيها هستند كه اين ملاحظهها را نميكنند و شهيد عزيز ما لاجوردي، از اين قبيل بود.
آدمي نبود كه ملاحظه وجاهت پيش اين و آن را بكند. محض خدمت براي ايشان مطرح بود. حقيقتاً اخلاصي كه ايشان داشت، اخلاص خيلي بالايي بود.
من بايد از خانم محترم ايشان هم تشكر كنم كه در همه مراحل همراه لاجوردي بودند. من ميدانم كه اگر همسري كاملاً همفكر و همراه نباشد، آن جور باقي ماندن بر خط درست، كار آساني نيست. سختيها را با هم تحمل كرديد، رنجها را با هم برديد، حالا داريد شما و بقيه اعضاي خانواده، يك رنج اضافي هم ميبريد؛ يعني شهيد وقتي كه شهيد شد، مسئلهاش تمام ميشود، يعني در هنگام شهادت است كه مبارزهاش تمام ميشود؛ وليكن مبارزه وابستگان شهيد، ادامه دارد و اين مبارزه را بايد با همان صداقت و با همان اخلاص پيش ببرند. شهيد بعد از شهادت به نشئه ديگر رفت. حالا نوبت شماست كه ادامه بدهيد، اگرچه قبلاً هم شما در رنجهاي مبارزه بودهايد. اميدوارم كه انشاءالله خداوند به شما كمك كند. امروز هم روز مبارزه است.
اين انقلاب، هيچ وقت از مردان و زنان و افراد صادقي كه در راه خدا تلاش ميكنند، بينياز نيست. انشاءالله اين نسل جديد، اين نسل جوان كه عدهاي مرتباً سعي ميكنند انقلاب را از نسل جوان بترسانند، پشتوانههاي انقلابند. اينها لشكرهاي اين انقلابند. اينها كساني هستند كه بايستي پايههاي انقلاب را مستحكم كنند و اين خونهاي پاك امثال خون شهيد لاجوردي به اين انقلاب عمق ميبخشد و صدق و اصالت اين راه را نشان ميدهد.
به هر حال حرف تشكرآميز درباره شهداي عزيز و خانوادههايشان خيلي زياد است و اگر بخواهيم همه را بگوييم، بايستي خيلي چيزها را بگوييم. اميدوارم خداوند انشاءالله درجات ايشان را عالي كند و با اجداد طاهرينش محشور نمايد. يقيناً هم محشور است. من شك ندارم كه الآن ايشان در بارگاه قدس با بهترين بندگان شايسته خدا و فرشتگان خدا محشور است. مسلماً روحش متنعم است. خوشا به حالش! آقاي لاجوردي واقعاً مزد خودش را گرفت و امروز روحش در عالم ملكوت شاكر و سپاسگزار خداوند است كه به او چنين توفيقي را داد و چنين موهبت بزرگي را بخشيد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 28
درآمد
... حاصل مطلب اين است كه سرنوشت افتخار آميزي كه آقاي لاجوردي پيدا كردند، سرنوشتي است كه مايه حسرت و غبطه همه كساني است كه در راه بودند. بنده از شهادت آقاي لاجوردي خيلي متأثر شدم. از دست دادن و فقدان ايشان خيلي براي ما سنگين بود. يك عنصر مؤمن و كارآمد، صادق، ريشهدار در اين زمينه انقلابي و مبارزات. امثال ايشان، واقعاً عناصر بسيار كمياب و مغتنمي هستند و از از دست دادنشان سخت است؛ ولكن در عين حال به نظرم رسيد كه حيف بود كه آقاي لاجوردي جور ديگري از دنيا برود. آن آدم، آن عنصر مستحكم و پولادين، آن نيت صادق و آن سابقه مبارزات واقعاً حقش بود.
آقاي لاجوردي شايسته اين مقام والاي عشق بود. شما خانمشان و فرزندانشان بدانيد و البته ميدانيد. ميدانم شماها برايتان اين معارف روشن و واضح است كه ماها، به حال ايشان غبطه ميخوريم. حقيقتاً اگر هر كدام از ماها، بنده خودم و ميدانم يقيتاً همكاران من همين جورند، بدانيد كه آنها هم ميتوانند با عملي، با حركتي، با هر جور هزينهاي، چنين سرنوشتي را به دست بياورند، لحظهاي درنگ و تأمل نخواهند كرد كه اين هزينه را بكنند و آنچنان سرنوشتي براي آنها هم رقم بخورد.
البته زحمات ايشان را هيچ نميشود توصيف كرد. من خودم از وقتي كه آشنايي با مرحوم شهيد لاجوردي را به ياد ميآورم كه خيال ميكنم از نزديك و به صورت مشخص از اواسط دهه چهل بود، ايشان را در حال مبارزه صادقانه به ياد ميآورم. من يادم است كه آن وقتها جرياني اتفاق افتاده بود و مرحوم لاجوردي و اينها به جايي حمله كرده بودند. قبل ار آن هم ايشان زندان بودند و بعدش هم بعد مدت كوتاهي دستگير شدند. در جمع دوستان ما گفته ميشد كه اين مرد، مرد پولادين است. آدم خسته نشوئي است. تصويري كه از آقاي لاجوردي در ذهن ما بود، تصوير يك انسان خسته نشو، صادق و با استقامت بود.
البته دوستان ما در آن زمان خيلي بودند و آدمهاي صادق، مؤمن و ثابت قدم در اين ميانه كم نبودند. مرحوم لاجوردي چهره برجستهاي بود. بعد از انقلاب هم همين طور بود. ايشان از اول انقلاب تا همين شهادتشان، هميشه در صراط مستقيم حركت كرد و ذرهاي از طريق مستقيم و خط صحيح انحراف پيدا نكرد. ايشان كار را براي خدا مي كرد. اهل تظاهر و اهل نشان دادن نبود. كار را براي خدا قبول ميكرد و براي خدا انجام ميداد؛ براي همين بود كه هيچ ملاحضهاي نميكرد. بعضيها در كار ممكن است ملاحضه وجهه را بكنند؛ ملاحظهشأن و آبرو را بكنند. بعضيها هستند كه اين ملاحظهها را نميكنند و شهيد عزيز ما لاجوردي، از اين قبيل بود.
آدمي نبود كه ملاحظه وجاهت پيش اين و آن را بكند. محض خدمت براي ايشان مطرح بود. حقيقتاً اخلاصي كه ايشان داشت، اخلاص خيلي بالايي بود.
من بايد از خانم محترم ايشان هم تشكر كنم كه در همه مراحل همراه لاجوردي بودند. من ميدانم كه اگر همسري كاملاً همفكر و همراه نباشد، آن جور باقي ماندن بر خط درست، كار آساني نيست. سختيها را با هم تحمل كرديد، رنجها را با هم برديد، حالا داريد شما و بقيه اعضاي خانواده، يك رنج اضافي هم ميبريد؛ يعني شهيد وقتي كه شهيد شد، مسئلهاش تمام ميشود، يعني در هنگام شهادت است كه مبارزهاش تمام ميشود؛ وليكن مبارزه وابستگان شهيد، ادامه دارد و اين مبارزه را بايد با همان صداقت و با همان اخلاص پيش ببرند. شهيد بعد از شهادت به نشئه ديگر رفت. حالا نوبت شماست كه ادامه بدهيد، اگرچه قبلاً هم شما در رنجهاي مبارزه بودهايد. اميدوارم كه انشاءالله خداوند به شما كمك كند. امروز هم روز مبارزه است.
اين انقلاب، هيچ وقت از مردان و زنان و افراد صادقي كه در راه خدا تلاش ميكنند، بينياز نيست. انشاءالله اين نسل جديد، اين نسل جوان كه عدهاي مرتباً سعي ميكنند انقلاب را از نسل جوان بترسانند، پشتوانههاي انقلابند. اينها لشكرهاي اين انقلابند. اينها كساني هستند كه بايستي پايههاي انقلاب را مستحكم كنند و اين خونهاي پاك امثال خون شهيد لاجوردي به اين انقلاب عمق ميبخشد و صدق و اصالت اين راه را نشان ميدهد.
به هر حال حرف تشكرآميز درباره شهداي عزيز و خانوادههايشان خيلي زياد است و اگر بخواهيم همه را بگوييم، بايستي خيلي چيزها را بگوييم. اميدوارم خداوند انشاءالله درجات ايشان را عالي كند و با اجداد طاهرينش محشور نمايد. يقيناً هم محشور است. من شك ندارم كه الآن ايشان در بارگاه قدس با بهترين بندگان شايسته خدا و فرشتگان خدا محشور است. مسلماً روحش متنعم است. خوشا به حالش! آقاي لاجوردي واقعاً مزد خودش را گرفت و امروز روحش در عالم ملكوت شاكر و سپاسگزار خداوند است كه به او چنين توفيقي را داد و چنين موهبت بزرگي را بخشيد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 28