نامه های آموزنده(6)

حسين آقا سلام عليکم. فرزند مهربانم نمي دانم آنگاه که با قطار مسافرت مي کرديد، شب از پشت شيشه ي قطار به پهنه خاموش بيابان نگاه کرده ايد يا نه؟ و آيا در ميان انبوه تاريکي، در آن دور دست ها، سوسوي چراغي را ديده ايد يا نه؟ اگر ديده باشيد خوب مي دانيد آن نور چقدر زيبا و چقدر آرامش بخش است.
شنبه، 26 آذر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نامه های آموزنده(6)

نامه های آموزنده(6)
نامه های آموزنده(6)


 






 
نامه هاي منتشر نشده شهید سید اسدالله لاجوردی از زندان

نامه (13)
 

علمي مفيد است که انسان را به ايمان نزديک کند...
بسم الله الرحمن الرحيم
حسين آقا سلام عليکم. فرزند مهربانم نمي دانم آنگاه که با قطار مسافرت مي کرديد، شب از پشت شيشه ي قطار به پهنه خاموش بيابان نگاه کرده ايد يا نه؟ و آيا در ميان انبوه تاريکي، در آن دور دست ها، سوسوي چراغي را ديده ايد يا نه؟ اگر ديده باشيد خوب مي دانيد آن نور چقدر زيبا و چقدر آرامش بخش است. نامه هاي شما هم براي من، مانند همان چراغ، بلکه هزاران بار زيباتر است! از نامه هايتان نور مي بارد و نورش چشمک زنان از لابه لاي تاريکي هايي که سخت اطرافم را گرفته، راه خود را باز مي کند و در ميان قلبم ميخکوب مي شود و دنيايي از آرامش را با خودش به قلبم سرازير مي کند. مي دانيد چرا؟ براي اينکه احساس مي کنم شما با سواد شده ايد و هر روز سوادتان زيادتر مي شود و وقتي سوادتان زياد باشد انشاء الله قرآن و دستورات پيامبر را خوب مي فهميد و خوب به آنها عمل مي کنيد و در نتيجه حقوق کسي را پايمال نکرده و به کسي آزار و اذيت نمي رسانيد و با کارهاي خوب و نيکتان مردم را از تاريکي هاي بي سوادي، بدي و... نجات مي دهيد! پسر عزيزم مي دانيد که اين همه اميد از کجا براي من پيدا شده؟ از آنجا که آقا معلم فداکار و دلسوزي داريد. از آنجا که مدرسه تان مدرسه اي است که اوليايش خداشناس و مسلمانند و به پيشرفت و ترقي شما علاقمندند. از طرف من به ايشان و همشاگردي هايتان سلام برسانيد. فرزندم! من جايزه هايي را که از مدرسه گرفته ايد به شما تبريک مي گويم و از خداوند مسئلت دارم هر روز موفق تر و زرنگ تر بشويد. پدرت که از جان و دل دوستت دارد. 24/ 12/ 52

نامه های آموزنده(6)

نامه (14)
 

از نعمت اسلام برخود مي بالم...
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام خاضعانه ام بر ابوين عظام که با افکار منورشان بزرگ نعمت اسلام را در کودکي به من تلقين و انوار تابناک دين را در درونم استقرار بخشيدند. گاه که با خود خلوت مي کنم، براين سعادت که خداوند نصيبم کرده، غرق در دنيايي از غرور شده و نوعي احساس استغناء، سراسر وجودم را فرا مي گيرد و در کنار اين بي نيازي و در ژرفاي آن خودنگري، گهگاهي کابوس طرز تفکرهاي غير اسلامي که ممکن بود درمحيطي ديگر و در شرايطي غير از شرايط خانوادگي ام پيدا شود چنان اضطرابي مي آفريند که در همان لحظه در کاخ با عظمت بالندگي عقيدتي، به کوخ ضد مذهبي و ضد تکاملي نزول مي کنم. اين صعود و نزول آن قدر که تعادلي درمن نسبت به مقدار تأثيرم در پذيرش اين طرز تفکر به پديد آورده، صدها بلکه هزاران بار خضوع و خاکساري نسبت به عظمت شما ايجاد کرده که با آفريدن جوي مذهبي در محيط خانواده، راه وصول به بهترين ايدئولوژي هاي برهان بخش ما برايم هموار کرده ايد. وه! چه سعادتي که خداوند ابويني مسلمان نصيبم کرد! به خدا سوگند از صميم دل درودتان مي فرستم و خود را براي ابد مديون شما مي دانم!! اگر اين سرور آن غرور با هزاران واسطه پيدا شود و چنين «ناچيزي حقيقي» را در برابر آستانه با شکوه شما به وجود آورد، نسبت به ارمغان دهنده اين مکتب چه مي کند؟ اگر هزاران بار ديگر از دو هزاران بار خاکسترش را بر باد دهند و باز بخواهند تکرار کند، ميليون ها برابر بر تعهد وفاداريش مي افزايد و بر اين اصرار دلخوش است و باز هم اصرار مي کند که با شير اندرون شد و با هزاران بار جان دادن بيشتر از پيش تقويت شود. پس کاملاً به جا است «پشيزي» بي ارزش به خود اجازه دهد؛ پاي از گليم فراتر نهاده و در صف ارزشداران، بعثت «ارزش مطلق» را به پيشگاه ابوين ارزشمندش تبريک گفته و توفيق آشنايي بيش از پيش خود آنها را، نسبت به حقايق و ستاره هاي درخشاني که به دست بدسگالان، به زير توده اش از ميغ نهان شده اند، از فرستنده نغمه هاي آسماني روح افزا و رهايي بخش جهان شمول، خواستار شود. عظمت آورنده اين مکتب، حضرت محمد از قدرت سازندگي اسلام نمودار مي شود. در مکان و زماني دست به تبليغ مي زند که جهل و سيه روزي بر سراسر شبه جزيره سايه افکنده و گند دماغ جاهليت، فضاي عربستان را غير قابل تحمل نموده، رذالت و کوته فکريهاي ابلهانه تا به آن پايه رشد نموده که به نام به اصطلاح غيرت، دست به اعمالي وحشيانه و ضد انساني مي زنند و محترم ترين موجود را زنده به گور مي کنند.
محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) درعرصه اجتماع، سياست، اقتصاد، اخلاق و غيرت پا در فضاي بي کران و کشور بي مرز بعثت مي گذارد و براي نشان دادن حقيقت غيرت و نمايان ساختن موقعيت زن، به مانند بوسيدن دست علي (ع)، دست فاطمه (سلام الله علیها) را مي بوسد. چه فاطمه زن است و علي مرد و در آن زمان قدر اين موجود با عظمت، مجهول و به حقش از راه غيرتي احمقانه تجاوز مي رفت. محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با بعثتش زن را آزاد کرد و مقام حقيقي اش را به مردم باز شناساند، ولي افسوس که تعصبات جاهلي مجدداً در بعضي از خانواده هاي به اصطلاح مذهبي رسوخ کرده و با زن رفتاري غير اسلامي دارند. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) زن را در اکثر شئون زندگي اعم از خريد، فروش، تجارت، زراعت، صنعت، سياست، ضمانت و... آزاد گذاشت تا چه رسد به معاشرت با اقوام و دوستان و بهره گيري از مباحات اسلامي و حتي درتحصيل علم پا را فراتر نهاد و فراگيري آن را دوشادوش مردان و فريضه اعلام کرد! ولي افسوس و صد افسوس که بدآموزي هاي ارتجاعي، حقايق را واژگون کرده و به خورد مردم زمان ما داده است. واقعاً حق است که وقتي دوازدهمين وصي پيامبر ظهور مي کند، بگويند دين جديد آورده و از اسلام منحرف گشته، چه آن قدر پيرايه بر آن بسته و آن قدر حشو و زوائد و بدعت ايجاد کرده اند که اين سهله سمحه به ديني دست و پا گير مشکل و غير قابل تطبيق با زندگي انساني انسان پيدا شده!
خداوند را به عظمت اين روز بزرگ که قيد اسارت را از گردن انسان ها، بالاخص از گردن نحيف زن برداشت، سوگند مي دهم همگي ما را از شر بد آموزي هاي صنفي بيکاره ها و مفتخواران نجات بخشد!
کوچک حقيقي شما فرزندان سيداسدالله لاجوردي

نامه های آموزنده(6)

نامه 15
 

آرزويت جز انتظار شهادت نباشد...
نامه منتشر نشده شهيد لاجوردي به فرزندش در جبهه هاي نبرد عليه صهيونيست ها در لبنان
بسم الله الرحمن الرحيم
فرزندم که چون برادري دلبندي، اميد است آرزويت جز انتظار شهادت نباشد و مصداق واقعي، « ومنهم من ينتظر» باشي و در اين سراي تجارت، خدايت بر پربارترين تجارت ها رهنمونت گرداند که، «هل ادلکم علي تجارت تنحيکم من عذاب اليم؟ تومنون بالله و رسوله و تجاهدون في سبيل الله...» و در اين داد و ستد، جزئي از آنچه مي ستاني، با اذن پروردگارت، شفاعت پدري باشد که جز گناه و معصيت باري، توشه اي نيندوخته و توفيق حرکت سريع به سوي الله از او سلب گرديده!!
فرزندم! بهترين عزيزانمان دربهترين و زيباترين وجه ممکن به لقاء الله شتافتند و پيمان را با خدا آن گونه که بستند وفا کردند و ما مانديم و در اين ماندن پاره اي چونان شما در انتظار شهادت، روز و ساعت شماري مي کنند و کوچک ترين تغييري در تصميماتشان پديد نمي آيد، «وما بدلوا تبديلا» و برخي چونان من و ديگر رسوبيان دنيائي، پاي بر لجنزار ماديت مي کوبند و بر اين پايکوبي اصرار دارند و گمان مي برند که «انهم يحسنون صنعا» عجيب است که انسان پيوسته در خسران، بدي هايش را نبيند، سهل است کورتر هم مي شود و زيبائي هاي شگفت انگيز انسان هاي تکامل يافته خدائي را با همه نور و جلال نمي بيند.
خدايا! بر ما رسوبيان وامانده، ترحم فرما و غوطه ور شدن بيش از حد ما را از ما بگير و دست ما را در دست پروازيان بگذار، شايد که ميل و خواست صعود در ما هم پديد آيد، و گرنه بالاترين ترحم اينکه براي جلوگيري از غرقه بيشتر، هر چه زودتر ملاقاتمان را با فرشته قابض دار و راحت تحقق بخشاي! آمين! و آمين!
فرزندم! اسرائيل غاصب است و فلسطين عزيز، مظلوم و مردم مسلمان و شيعه جنوب لبنان، مظلوم تر و آن کس که عليه ستمکاران و به نفع مظلومان بستيزد، عالي ترين مقام هاي ممکن انساني را به خود اختصاص خواهد داد!! فرزندم! همان طور که مي داني امت حزب الله ايران چونان فلسطينيان و لبنانيان مسلمان، مظلومند و چه بسيار مظلوم تر و بعثيون، ستمگرند و متجاوز، چونان صهيونيست هاي ضد بشر غاصب و چه بسا ظالم تر و سفاک تر! اميد است رزمندگان در همه جبهه ها موفق شوند و ريشه همه ظلم ها و جنايت ها و نابرابراي ها را برکنند و عدالت اسلامي را در پهنه گيتي به همه مستضعفان و محرومان (فرهنگي و مادي) عرضه دارند و استقرارش بخشند.
فرزندم! تاريخ کمتر چنين موقعيتي را فراهم مي آورد. فرصت را غنيمت شمار که بهترين فرصت هاست و نسل ها بايد پديد آيد و بگذرد تا امامي عادل را به رهبري بيند که تو و من و ما در اين زمانيم و بايد قدرش بشناسيم و فرصت را از دست ندهيم.
فرزندم! همه جبابره در برابر امام ات ايستاده اند و او يک تنه در مقابل همه مستکبران، قد برافراشته و بر سينه همه طاغوتيان دست رد کوفته که خداي، دستش پر توان تر فرمايد و ما را بر فرمانبرداريش استوارتر سازد. فرزندم! از دعا فراموشمان مدار و با سرعت به سوي پروردگارت بشتاب.
پدرت: سيد اسدالله 22/ 4/ 1361

رأي نسبت به اين دعوا را به پيشگاه خدا ارجاع مي دهيم...
 

نامه خانواده شهيد لاجوردي به دادگاه انقلاب درباره شکايت از عباس امير انتظام
بسم الله الرحمن الرحيم
رياست محترم دادگاه انقلاب اسلامي
سلام عليکم
همان گونه که مستحضريد آقاي عباس امير انتظام در اوايل شهريور 1377، موارد اتهامي فراوان را در مصاحبه خود با راديوهاي بيگانه نسبت به شهيد والامقام، حاج سيد اسدالله لاجوردي، ابراز داشتند.
بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان به زشتي برد شهيد بزرگواري که به گفته رهبر فرزانه انقلاب، در تمام دوران مبارزات اسلامي، به اخلاص و صبر و مقاومت و روشن بيني شناخته شده بود؛ در راه خدا بلاهاي بزرگ را به جان مي خريد و در ميدان هاي سخت حاضر بود. لذا ما خانواده آن يار صديق امام و رهبري، در همان سال، شکايت نامه اي را تنظيم و به دادگاه کشور اسلامي مان اظهار تظلم نموديم تا با اقدام به موقع دادگاه، از تشويش اذهان عمومي جلوگيري به عمل آيد.
سنگ بد گوهر اگر کاسه زرين بشکست
قيمت سنگ بيفزايد و زر کم نشود
اما جاي بسي شگفتي است که در نظام مقدس اسلامي مان پرونده اي چونين روشن، حدود هشت سال مسکوت باقي مي ماند و اراده لازم جهت برخورد با آن را شاهد نيستيم؛ لذا با توجه به اينکه گذشت زمان، اثر لازم حکم دادگاه در رابطه با زدودن اثرات مخرب اتهامات واهي مشاراليه در جامعه را کمرنگ نموده است، ضمن ابراز تأسف شديد و گله مندي نسبت به اين بي مهري قوه قضاييه و با توجه به کهولت سن آقاي امير انتظام، خانواده شهيد لاجوردي، رأي نسبت به اين دعوا را به پيشگاه با کفايت خداوند متعال ارجاع داده و مردم آگاه و ارجمند کشور را به داوري فرا مي خواند.
فان الشاهد هو الحاکم
از طرف خانواده شهيد سيد اسدالله لاجوردي

نامه های آموزنده(6)

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 28



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.