پورسينا

به فرزند سينا، ابرمرد راد درود و سپاسي فزاينده باد که شيخ الرئيسش بناميم نيز ورا بوعلي هم شناسيم نيز پدر بود از بلخ ديرينه سال در اين شهر پيمود راه کمال حکومت گزيدش به کارگران شد او سوي شهر بخارا روان
سه‌شنبه، 13 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پورسينا

پورسينا
پورسينا


 

شاعر: توران شهرياري (بهرامي)




 
به فرزند سينا، ابرمرد راد
درود و سپاسي فزاينده باد
که شيخ الرئيسش بناميم نيز
ورا بوعلي هم شناسيم نيز
پدر بود از بلخ ديرينه سال
در اين شهر پيمود راه کمال
حکومت گزيدش به کارگران
شد او سوي شهر بخارا روان
چو چندي به شهر بخارا بماند
سوي «نافشنه» حومه آن براند
گزين کرد در افشنه همسري
چنان گوهري بر سر افسري
ستارهم زني نيک و آزاده بود
در او عشق و مهري خدا داده بود
بياورد پوري چو تابنده مهر
خردمند و دانا و فرخنده چهر
از آن پور دردانه روزگار
نبوغي ز خردي بشد اشکار
نبوغي که هر دم فزاينده بود
چنان چشمه اي پاک و زاينده بود
چنان گشت مشهور در کار خويش
که آوازه اش د از اندازه بيش
به طب زمان آن چنان چيره گشت
که چشم فلک هم بر او خيره گشت
بزرگان دوران و نام آوران
گزيدندش از بهر کارگران
چو جان و دل و روحي آگاه داشت
به دربار سامانيان راه داشت
ز خوارزم آمد به گرگان و ري
رهسي دور و دشوار را کرد طي
به ديدار قابوس و پورش رسيد
از آنان بسي مهرورزي بديد
بزرگان ايران به هر بوم و بر
پي ديدنش سخت بسته کمر
سرانجام بعد از گذشت کمي
بشد ياور دوده ديلمي
به آن شهرياران ايران تبار
ز جان و دلش رهنمون گشت و يار
زمانها وزير مهمان بود او
چو از برترين آگهان بود او
پزشک و سياستمداري جوان
گهي در سپاهان، گهي هگمتان
به کارگران مرد تدبير بود
به سال او جوان، در خرد پير بود
بسي دفتر از او بود يادگار
کز آنها دو دفتر بود شاهکار
يکي هست «قانون» و ديگر «شفا»
که جاويد کرده ست نام ورا
گر اثار او بيشتر تازي است
ولي ارمانش وطن سازي است
چه دانشوراني کز اثار او
ز «قانون» و ديگر نوشتار او
پزشکي از آن بخرد آموختند
ز نوش دل و جان بيفروختند
چه دريادلاني که در باختر
نمودند تدريس از آن ديده ور
چه گويم از آن مرد ايران تبار؟
بود گوهري بر سر روزگار
حکيم و پزشک و سياستمدار
به هر کار خود باوري نامدار
جز آن، شاعر و فيلسفوي بزرگ
ابرمرد و انديشمندي سترگ
دريغا سرانجام در هگمتان
بگرديد بيمار و شد ناتوان
چو بگذشت عمرش ز پنجاه و هشت
به سوي جهان آفرين بازگشت
اگر زودهنگام جان را سپرد
ولي نام جاويد با خويش برد
بود نام او افتخار وطن
در اين راه بگذشت از خويشتن
کنون خفته در دامن هگمتان
بود نام و آوازه اش جاودان
منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط