مجالس و انجمن‌هاي علمي ‌و فرهنگي دوران آل‌بويه (1)

يکي از ويژگي‌هاي دوره آل‌بويه برپايي مجالس و نشست‌هاي علمي و فرهنگي در آن دوره است. بغداد مرکز خلافت اسلامي که مرکز تبادل آراء و تعاملات فرهنگي و فرقه‌اي بود، در اين دوره، فرصت ظهور و بروز انديشه‌هاي مختلف را فراهم آورد. هر روز مجالس و انجمن‌هاي مختلف علمي در بغداد تشکيل مي‌شد و صاحبان انديشه‌هاي گوناگون با استفاده از فرصت‌هاي برابر و حمايت از جانب حکومت، افکار و انديشه‌هاي علمي و مذهبي خود را بيان کرده و به شبهه‌ها و ايراد‌هاي مخالفان خود پاسخ مي‌دادند.
سه‌شنبه، 27 دی 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مجالس و انجمن‌هاي علمي ‌و فرهنگي دوران آل‌بويه (1)

مجالس و انجمن‌هاي علمي ‌و فرهنگي دوران آل‌بويه (1)
مجالس و انجمن‌هاي علمي ‌و فرهنگي دوران آل‌بويه (1)


 

نويسندگان: مريم شاكري* /سيد‌احمدرضا خضري**




 

چكيده
 

يکي از ويژگي‌هاي دوره آل‌بويه برپايي مجالس و نشست‌هاي علمي و فرهنگي در آن دوره است. بغداد مرکز خلافت اسلامي که مرکز تبادل آراء و تعاملات فرهنگي و فرقه‌اي بود، در اين دوره، فرصت ظهور و بروز انديشه‌هاي مختلف را فراهم آورد. هر روز مجالس و انجمن‌هاي مختلف علمي در بغداد تشکيل مي‌شد و صاحبان انديشه‌هاي گوناگون با استفاده از فرصت‌هاي برابر و حمايت از جانب حکومت، افکار و انديشه‌هاي علمي و مذهبي خود را بيان کرده و به شبهه‌ها و ايراد‌هاي مخالفان خود پاسخ مي‌دادند.
اين مقاله در پي آنست که پس از معرفي اجمالي برخي از مجالس و محافل علمي دروه مورد بحث، اهداف، چگونگي تشکيل، موضوعات مورد بحث و شرکت‌کنندگان در آن مجالس را واکاوي نمايد، و نقش دولت آل‌بويه را در توليد و ترويج علم ارائه كند.
كليد واژه‌ها: آل‌بويه، انجمن‌هاي علمي، آموزش‌هاي علمي، دانشمندان ، مجالس و مناظره.

مقدمه
 

تشكيل مجالس و انجمن‌هاي علمي ‌و ادبي در دوره‌هاي مختلف اسلامي ‌و در مكان هاي مختلف، كم و بيش رواج داشته است و فراز و فرود آن به ميزان آزادي در جامعه و نيز به روحيه علم دوستي و دانش‌پروري خليفگان و اميران بستگي داشته است. البته اين جريان، مولود تمدن و فرهنگ اسلامي ‌نبوده است. در واقع، برپايي اين گونه مجالس در پي رسم و عادت ديرينه عرب دوره جاهلي انجام مي گرفته است. عرب ها غالباً محفل هاي ادبي داشتند كه در آن محافل، مشاعره و سخنوري مي كردند و در شب‌نشيني‌هاي خود و درباره مسائل اجتماعي و ادبي صحبت مي كردند. همچنين در بازارها و به مناسبت هاي مختلف نيز مجالس موسمي ‌برگزار مي‌شد. يكي از آنها، بازار عكاظ بود.(1)هر كس كه در پي تحصيل شهرت بود يا مي‌خواست با كسي مباهات كند و مفاخر خود را بگويد، به آن محل مي‌شتافت.
به هر حال، اقوام عرب پيش از اسلام، با اهداف متفاوتي مجالس مناظره برپا مي‌كردند.(2) برپايي اين مجالس و محافل علمي‌ در طول دوره هاي اسلامي‌ همچنان ادامه داشت، البته با اين تفاوت كه موضوعات مورد بحث به مرور تغيير يافت. بيشتر موضوعات مورد بحث در دوره‌هاي نخست، بر سر قرائت هاي مختلف قرآن و تفسير و نيز در روش‌هاي فني استنباط احكام اسلامي‌ و فقهي بود. و در دوره‌هاي بعدي رويکرد مجالس و محافل علمي به‌سوي مباحث علمي و عقلي گرايش يافت و از سده سوم موضوعات ادبي نيز جاي خود را در اين محافل و مجالس باز کرد. رويكرد به رأي و عقل‌گرايي، برپايي مجالس و محافل علمي ‌در اين دوره ها بيشتر شدو حتي در دوره متوكل و جانشينان وي (دوره سر كوب عقل‌گرايي) نيز متوقف نشد. اين روند همچنان ادامه يافت تا نوبت به دولت آل‌بويه رسيد. ويژگي‌هاي خاص مجالس و انجمن هاي علمي ‌و به طور كلي حوزه هاي فكري، دوره آل‌بويه را از ديگر دوره ها متمايز مي سازد.
حاكميت روح تسامح و تساهل‌ مذهبي، فراواني مجالس و انجمن هاي علمي ‌در اين دوره و نيز استفاده گسترده از استدلاهاي عقلي در فهم مباني ديني، مهم‌ترين ويژگي‌هاي مجالس اين دوره بود.در اين دوره، روش استدلال عقلي، جايگاه ويژه‌اي داشت و به رغم مخالفت هاي اصحاب حديث، تقريباً در كليه مباني فقهي و اعتقادي راه يافت.(3)با اين اوصاف به بررسي مجالس و انجمن‌هاي علمي ‌و فرهنگي دوران آل‌بويه مي‌پردازيم.

الف) تعريف مجلس
 

مجلس در لغت به محل نشستن و اجتماع افراد جهت شور، مذاكره، مشاوره و مكالمه گويند.(4) و مراد از مجلس در اصطلاح، انجمن و جلسه درس و محفل يا محل برگزاري جلسه در تالار يا كلاس درس مي‌باشد.. معمولاً علوم ديني چون حديث، فقه و تفسير قرآن را در مسجد تدريس مي‌كردند. منازل خلفا، اميران، وزيران و دانشمندان، كتابخانه‌ها و دارالعلم‌ها و حتي كتابفروشي‌ها نيز از جمله مراكزي بودند كه مجالس و حلقه‌هاي بحث و مناظره در آن تشكيل مي‌شد و گروه‌هاي همتاي و هم‌طراز در آن مكان‌ها به مجادله علمي ‌مي‌نشستند.

ب) مكان‌هاي تشكيل مجالس
 

1. مساجد
 

مساجد از ابتدا جايگاه اساسي براي آموزش‌هاي اسلامي ‌بود. پيامبر(ص) در مسجد مي‌نشست و مسلمانان براي آموختن آموزه‌هاي اسلامي‌، گرد او حلقه مي‌زدند. اين كردار در ميان مسلمانان سنت گرديد به‌گونه‌اي كه پس از آن حضرت نيز حلقه‌هاي درس در مساجد برپا مي‌شد. معلمان قرآن و قاريان، راويان حديث و مفسران، نحويان و لغويان هر كدام در مسجد ستوني داشتند كه بر آن تكيه مي‌زدند و طالبان علم گرد آنها جمع شدند.(5) سده‌ها گذشت و موقعيت مساجد به‌عنوان يكي از مهم‌ترين مراكز تعليم و تربيت حفظ شد.(6) و اساتيدي كه در مسجد، به ويژه مساجد جامع تدريس مي‌كردند، اعتبار و اهميت بالايي داشتند، به‌گونه‌اي كه خطيب بغدادي در دوره مورد بحث، هنگامي كه در سفر حج، از آب زمزم مي‌نوشيد سه چيز از خداوند طلب كرد، كه يكي از آن سه، اين بود كه تدريس در مسجد جامع بغداد به او واگذار شود.(7) بنابر برخي از گزارش‌ها خواندن شعر و آموزش آن و نيز دانش عروض نيز گاهي در مساجد انجام مي‌گرفت.(8) تاريخ بغداد نيز از چند شاعر نام مي‌برد كه در سده‌هاي پنجم در جامع منصور در بغداد و در روزهاي جمعه به تدريس ديوان شعر خود مي‌پرداختند.(9)

2. كاخ‌ها
 

خلفا به‌ويژه از دوره عباسي به بعد و بر اثر هم‌نشيني با دانشمندان و عالمان و نيز اميران به تقليد از ايشان و يا به واسطه روحيه علم دوستي و تساهل‌گري كوشش مي‌كردند كاخ‌هايشان كانون درخشش فرهنگ و آگاهي و پايگاه ديدار دانشمندان و اديبان باشد.(10) نخستين و شناخته‌شده‌ترين گونه از مجالس رسمي ‌و منتسب به دربار به دستور خليفگان عباسي در بغداد انجام مي‌شد. از يحيي ‌بن اكثم گزارش شده است هنگامي‌كه مأمون به بغداد انتقال يافت، از او خواست دانشمندان فقه و ديگر رشته‌ها را براي يك نشست، گرد آورد تا با آنان درباره حديث و فقه و ديگر رشته‌ها گفت‌وگو كند. خليفه در پايان مجلس آرزويش را مبني بر برپايي هميشگي اين نشست‌ها به ابن‌اكثم ابراز داشت. اين نشست‌ها پس از آن، شكل مناظره گرفت و به طور مستمر ادامه يافت.(11)
معتضد بالله نيز بر مساحت كاخ شماسيه خود در بغداد افزود و يادآور شد كه مي‌خواهد در آنجا خانه‌ها ، اتاق‌ها و غرفه‌هايي بسازد تا سرآمدان هنر و صنعت و پيشوايان مكتب‌هاي علوم نظري و علمي ‌در آن جاي گيرند و در پي آن با برخورداري از زندگي و دستمزدي نيكو، راه‌ براي آموزش هنرجويان و دانش‌آموزان و استادكاران هموار شود.(12)

3. منازل وزيران و اميران
 

اميران و وزيران آل‌بويه چون بسياري ديگر از اميران دولت‌هاي متقارن آن، فرهنگ و دانش را زينت محافل خود كرده بودند.عضدالدوله به شيوه دوران عظمت و جلال خلفاي عباسيان، مجالس شبانگاهي داشت كه حاضران، صرف نظر از جام شراب و موسيقي و شعر خواني، به مباحث علمي ‌نيز مي‌پرداختند. سلطان در قصر، در اتاقي مجاور محل سكونت خويش، جايي را براي علما و فضلا و ساير افرادي كه خصوصيت ويژه‌اي داشتند، در نظر گرفته بود تا فارغ از ازدحام و مزاحمت و گرفتاري‌هاي روزمره در كمال آرامش با متخصصان رشته‌هاي مختلف به فحص و بحث بپردازد. معمولاً وي جلسات فضلا و دانشمندان را بر مجالس اشراف و امرا ترجيح مي‌داد. (13) ابومحمد مهلبي وزير معزالدوله نيز مجالس شبانه بسياري داشته كه ابو حيان توحيدي برخي از گفت‌و‌گوهاي آن را ثبت كرده است.(14)
ابن سعدان وزير نيز به رغم فضايي آكنده از توطئه و دسيسه كه رقيبان در دربار عليه او ايجاد كرده بودند، به تشكيل مجالس عالمانه با دانشوران و دانشمندان همت مي‌نمود. ‌بنابر گزارش ابوحيان توحيدي در الامتاع، ابن‌سعدان مردي زاهد و پارسا بود، در عين حال علايق فلسفي نيز داشت و با فلاسفه همدل بود و همين گرايش، او را به برقراري مجالس علمي ترغيب مي‌کرد. وي به برپايي اين انجمن‌ها فخر مي‌فروخت و دانشمندان و يارانِ فرزانه مجالس صاحب ‌بن عباد و ابن‌عميد و مهلبي و ديگر وزيران نامدار را در مقايسه با مجلس خود به چيزي نمي‌گرفت.(15)

4. منازل دانشمندان
 

برخي از بزرگان و دانشمندان نيز منازل خود را براي تدريس يا مناظره با ارباب مذاهب اختصاص داده بودند. منزل شيخ مفيد از جمله اين مكان‌ها بود كه مناظره‌هاي شيخ در آن انجام مي‌گرفت.(16) گاه نيز مناظره‌هاي شيخ در منازل ديگر بزرگان كه محل اجتماع علماي مذاهب بود، انجام مي‌گرفت. وي در كتاب الفصول المختاره كه تقرير مباحث مجالس اوست، به بسياري از اين مكان‌ها اشاره كرده است.(17)
در كتا‌ب‌هاي تاريخي، از مجلس ابوسليمان سجستاني به‌عنوان يكي از مجالس معروف زنان آل‌بويه شده است. ابوسليمان ـ محمد ‌بن طاهر ‌بن بهرام ـ يك چشم داشت و به بيماري خوره(جذام) مبتلا بود. بيماري وي انگيزه خانه‌نشيني و بريدن او از مردم را برايش فراهم كرد و او براي تدريس در منزل خود مي‌نشست و دانش‌پژوهان و بزرگان به منزل وي رفت و آمد كرده و به فراگيري علم مي‌پرداختند.(18)
منزل شريف رضي و شريف مرتضي نيز محل آمد و شد دانش‌پژوهان و عالمان برگزيده بود. منازل اين دو عالم به كتابخانه و ديگر تجهيزات و لوازم علمي، مجهز بود كه در بخش دارالعلم‌ها به معرفي آنها خواهيم پرداخت.

5. دكان‌ها و محل‌هاي كسب و فن
 

دكان‌هاي وراقان(19) پايگاهي براي علما و ادبا بود كه در آن گرد مي‌آمدند و بحث و مناظره مي‌‌كردند و اين حاكي از آن است كه نوعاً خود وراق‌ها نيز در شمار علما و ادبا بودند. دكان ابن‌سمح در باب الطّاق، محل تجمع دانشوران مسيحي بود. او خود از شاگردان ابن‌عدي بود كه در مجلس ابن‌سعدان نيز شركت مي‌كرد.(20)
ابن نديم، نويسنده كتاب الفهرست نيز از وراقان‌ بنام قرن چهارم و از بزرگ‌ترين كتاب‌شناسان آن عصر بود. وي به يحيي ‌بن عدي نزديك بود و با اعضاي مجلس او (ابن‌سوار و عيسي ‌بن علي و ابوسليمان سجستاني) مراوده داشت. او در دارالروم (محله‌اي در جانب شرقي بغداد) ساكن بود كه مسيحيان نيز در گوشه و كنار آن مي‌زيستند. دكان صحافي او مانند اماكن ديگري كه ابوحيان توحيدي مي‌ستايد، ميعادگاه مناسب دانشوران بود.(21)تشكيل مجالس بحث، منحصر به صحافي‌ها نبود و به ديگر مراكز خريد و فروش نيز راه يافته بود. در يك مغازه سفال و كوزه‌فروشي، جوانان ادب‌دوست، گرد مي‌آمدند و ابوالعتاهيه شعرهاي خود را براي آنان مي‌خواند، آنگاه آنان سفال شكسته برمي‌داشتند و شعرهاي ابوالعتاهيه را روي آن مي‌نوشتند.(22)
ابوبكر صَبَعي (م341 ق/957م) خود رنگرزي مي‌كرد و در مغازه‌اش رنگ مي‌فروخت. او از فقيهان برجسته شافعي بود كه بسيار حديث شنيده بود و مغازه او انجمن دانشمندان، حديث‌خوانان و حديث‌دانان بود. ابوعبدالله ‌بن يعقوب نيز در آستانه درِ مغازه‌اش مي‌نشست، براي مردم حديث مي‌خواند.(23)

پي نوشت ها :
 

*كارشناس ارشد تاريخ تمدن ملل اسلامي از دانشگاه آزاد اسلامي شهرري.
** دانشيار دانشگاه تهران
1. حنا فاخوري، تاريخ ادبيات زبان عربي، ص 25.
2. جرجي زيدان، تاريخ تمدن اسلام، ص 429.
3. به‌عنوان نمونه شيخ مفيد به‌عنوان نماينده و سخنگوي مکتب عقل گراي بغداد،در شيوه اجتهادي خود براي عقل جايگاه بلندي قايل بودو يکي از راه هاي رسيدن به شناخت مفاهيم کتاب و سنت را عقل مي دانست؛و حتي بر اين عقيده بود که اگر حديثي مخالف احکام عفل باشد مردود است. (ر.ك: محمد‌بن‌حسن طوسي، الفهرست، ص 157-158؛ ابن‌شهر آشوب، معالم‌العلماء، ص 192).
4. علي‌اكبر دهخدا، لغت‌نامه، مدخل مجلسج 3، ص 3473.
5. ر.ك: خطيب بغدادي، تاريخ بغداد، ذيل نام، غالب شخصيت‌ها.
6. همان.
7. حموي، معجم البلدان، ج 1، ص 246.
8. راغب‌اصفهاني، محاضرات الادبا.
9. احمد‌بن‌علي‌ بغدادي، تاريخ بغداد، ج 7، ص 78، ص 249 / ج 8، ص 227.
10. احمدشلبي، تاريخ آموزش در اسلام، ترجمه محمدحسين ساکت، ص 75.
11. احمد بن طاهر الكاتب بن‌طيفور، بغداد، ص 75.
12. همان.
13. عبدالرحمن‌بن‌علي ابن‌جوزي، المنتظم، ج 7، ص 115.
14. رك: ابوحيان توحيدي‌، البصاير، 1/228، 6/120و121.
15. ابوحيان توحيدي، الصداقه والصديق، ص 83.
16. عبدالرحمن‌بن‌علي ابن‌جوزي، المنتظم، ج 7، ص 340.
17. ر.ک: سيد مرتضي، الفصول المختاره.
18. ابن نديم، الفهرست، 322.
19. وراقي آن زمان تقريبا به جاي ناشر فعلي بود.
20. جويل‌ل کرمر، احياي فرهنگي در عهد آل‌بويه، ص 193.
21. همان.
22. محمدبن اسحاق ابن‌نديم، الفهرست، ص 181.
23. تاج‌الدين سبکي، طبقات الشافعيه الکبري، ج 2، 183ـ184.
 

منبع: نشريه تاريخ در آينه پژوهش شماره 26



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط