10 مرحله براي بيشتر لذت بردن از زندگي
به«سادگي» باز گرديد:
«بر چسب» نزنيد:
بيابيد يک تمرين با هم انجام دهيد، به دور و برتان نگاه کنيد و چيزي را انتخاب کنيد و به آن نگاه کنيد. ذهن شما حالا بلافاصله دنبال بر چسب آن جسم مي رود. حالا رويتان را برگردانيد و نفسي عميق بکشيد و دوباره به آن نگاه کنيد ولي اجازه ندهيد ذهنتان بر چسب آن را پيدا کند. مي دونم سخت است، آرام باشيد و فقط نگاه کنيد. سعي کنيد چيزي در آن ببينيد که هرگز نديده بوديد. اين کاري است که عارفان و خصوصاً بوداييان زياد انجام مي دهند.
بگذاريد مثال بزنم، مثلاً من يک بچه کوچک را کنارم مي بينم که روي زمين نشسته و با اسباب بازي هايش بازي مي کند و سر و صدا مي کند. بسته به شخصيتم، ذهنم بر چسب هاي مختلفي به او مي زند. مثلاً اينکه «تو هيچي از زندگي نمي فهمي»، «تو فکر مي کني دنيا همين چهار تا اسباب بازيه»، «تو که مشکلات منو نداري!» قرار نيست به وضوح اين ها در ذهنم خطور پيدا کند بلکه تفکر ضعيفي است که در ضمير ناخودآگاه بوجود مي آيد.
حالا سعي مي کنم ديدم را عوض کنم، نگاه کنم به اينکه بچه چطور از اسباب بازي کوچک بي ارزشي لذت مي برد و خوشحال است و من همچنان به اتفاق کوچکي که سال ها پيش افتاده فکر مي کنم.
از هر چيز کوچکي لذت ببريم:
دفعه ي بعد که خواستيد ميوه، چاي، غذا بخوريد از آن لذت ببريد! به نظر پيشنهاد احمقانه ايه نه؟ ولي حقيقت داره، ما موقع اين لذت ها حواسمان به همه جا هست غير از خود آن لذت، به کاري که قرار است بعداً بکنيم، به آنچه در گذشته انجام داده ايم و فقط مثل يک روبات به سيب گاز مي زنيم تا تمام شود.
مي توانيد در همان چند دقيقه که سيب را مي خوريد فقط به آن سيب فکر کنيد، مطمئن باشيد کارهاي بعدي تان را اين گونه بهتر انجام مي دهيد.
اينکه چگونه با زحمت تهيه شده است. خاک، باران، درخت، هوا، آفتاب و اکنون در دست شماست تا از آن لذت ببريد.
کارهاي جديد بکنيد:
براي کاري که دوست داريد وقت بگذاريد:
کم کم برنامه تان را سبک کنيد تا وقت کنيد به کارهايي که دوست داريد هم برسيد. اگر فکر مي کنيد اين کار به شما ضرر خواهد زد 180 درجه اشتباه فکر مي کنيد!
عوامل ناراحت کننده را دور بيندازيد:
ولش کنيد:
اين به معني تنبلي نيست بلکه هر موقع نتوانستيد کاري را در وقت معين انجام دهيد هي به آن فکر نکنيد. هميشه فردايي هست.
«گيک» درونتان را خوشحال کنيد: اين هم خيلي مهم است! همه ما بدون استثنا گيک دروني داريم. يعني وقتي کار خاصي انجام مي دهيم ديگر گذر زمان را احساس نمي کنيم و فقط به آن فکر مي کنيم. اين مي تواند راجع به هر جيزي باشد. احتمالاً مي دانيد که من نسبت به کامپيوتر اين طوري هستم، وقتي دارم با کامپيوتر کار مي کنم متوجه گذر زمان نمي شم و به چيزهاي ديگه فکر نمي کنم. ممکن است شما به باغباني يا ورزش يا هر چيز ديگه اين چنين علاقه اي داشته باشيد. پس پيدا کنيد که نسبت به چه چيزي يک چنين علاقه اي داريد. يک راه خوب اين است که ببينيد نسبت به چي علاقه فوق العاده زيادي داريد که باعث مي شود ديگران به شما نگاه هاي عجيب و غريب بکنند!
قدردان باشيد:
فقط منتظر«نتيجه» نباشيد:
گاهي اوقات مراحل رسيدن به يک هدف خيلي بهتر از نتيجه ي آن است. پس از تلاشي که براي رسيدن به يک هدف مي کنيد لذت ببريد. مثل مادري که کودکش را بزرگ مي کند. اگر بچه اي وجود نداشت و آدم هاي جديد 40 ساله به دنيا مي آمدند با همسر و کار و خانه و زندگي جالب بود؟ زيبايي در اين است که کودک مرحله به مرحله با کمک ديگران رشد مي کند و ما از مراحل رشد آن لذت مي بريم و اينکه وقتي بزرگ مي شود هم به آن زحمت ها به صورت خاطره هايي خوش به يادمان مي آيند.
منبع:نشريه راه کمال- شماره 30