معنویّت مسیحی (3)
چکیده
آنچنان که در بخش اوّل مقاله ی «معنویّت مسیحی» گذشت، مقاله ی حاضر قصد آن دارد که به مقوله ی معنویت از منظر درون دینی و بهطور خاص از دیدگاه مسیحیّت بپردازد. اندیشمندان مسیحی نیز هریک از زاویه ای به مسأله پرداخته و در قالب نظام های الاهیاتی متعدّد، مسأله ی معنویّت را مورد دقّت و بررسی قرار داده اند. نظام های الاهیاتی چون «الاهیات سیستماتیک»، «الاهیات تاریخی»، «الاهیات دفاعی»، «الاهیات کاربردی» و «الاهیات انجیلی»، نظام های الاهیاتی رایجی هستند که در هریک از آنها، تعریفی متمایز و راهکاری ویژه برای رسیدن به معنویّت پیشنهاد شده است. نوشته ی حاضر در صدد است که به معنویّت مسیحی از منظر «الاهیات انجیلی» نظر افکنده و با بررسی کتاب مقدّس، آن را تبیین و نقد نماید.
معنویّت مسیحی مبتنی بر کتاب مقدّس را از دو منظر کاملاً متمایز می توان جستجو کرد. نگاه مقدّماتی عمومی و نگاه الاهیاتی. در بخش اوّل به نگاه مقدّماتی عمومی پرداختیم و در این بخش به نگاه الاهیاتی خواهیم پرداخت. مفاهیم اساسی که در این بخش بررسی خواهند شد، عبارتند از: خالقشناسی، مسیحشناسی، روح القدسشناسی، کلیساشناسی و آخرتشناسی، که هریک از آنها از منظر مسیحیان بررسی شده و نقد آن نیز از منظر اسلام، بیان می گردد.
کلیسا شناسی[1]
1. فرد مسیحی[4]
«قیمت دو گنجشک چقدر است؟ خیلی ناچیز. ولی حتّی یک گنجشک نیز بدون اطلاع پدر آسمانی شما بر زمین نمیافتد. تمام موهای سر شما نیز حساب شده است. پس نگران نباشید. در نظر خدا شما خیلی بیشتر از گنجشک های دنیا ارزش دارید.»[5]
در پاسخ به عشق خداوند نیز هر فرد مسیحی، خداوند را از عمق جان باید دوست داشته باشد. و به او عشق ورزد:
«عیسی جواب داد: خداوند را که خدای توست، با تمام قلب و جان و عقل خود دوست داشته باش.»[6]
عده ای معتقدند که این تعامل و ارتباط دو سویه ی محبّتی میان انسان و خداوند، تنها برای رهبانان و زاهدانِ صادق است و دیگر مردم از آن حظّی نمی برند. به این معنا که پاسخ محبّت آمیز خداوند، فقط به زهّاد و راهبان است و دیگر مسیحیان پاسخی از سوی خداوند دریافت نمی کنند. عدّه ای هم در این اندیشه اند که آن دسته از مردمی که بهدنبال ارتقای معنوی خود هستند نیز، می توانند پاسخ خداوند را دریافت کنند؛ چراکه آنان در طلب خداوند هستند و خداوند نیز آنان را پاسخ خواهد داد.[7]
نوشته های سورِن کِه یرکه گارد،[8] نویسنده ی عزلتنشین دانمارکی که پیرو فرقه ی پروتستان بود نیز،کمک بسیاری به نسل-های بعدی در راستای تبیین و توضیح نظریّه ی فوق نمود.
این گونه نظرات بهطور آگاهانه یا ناآگاهانه، در تأیید نظریّه ی جان وِسلی،[9]با عنوان «هیچ تقدّسی بهجز تقدّس اجتماعی وجود ندارد»،[10] تأثیر بسزایی داشت.
تعالیم انجیل در نظام نامه ی پروتستانی، بهگونه ای است که هرکس لازم است با ایمان به مسیح و نه لزوماً با عمل، خود را به نجات و رستگاری برساند. از این رو، سلوک معنوی در این طریق، وظیفه ای همگانی است؛ به خلاف کمالگرایان که معتقدند، تنها افراد برگزیده و نخبگان هستند که توانایی رسیدن به درجات عالی معنوی را دارند. نظام کاتولیک غربی نیز که بر نخبهسالاری و سلوک معنوی نخبگان تکیه دارد، در این جهت خود را از نظام پروتستانی متمایز میسازد.
کلیسای ارتودوکس و پروتستان، با قایل شدن بهمراتب معنوی و سلوک برای همگان، و نه تنها برای نخبگان، رأی کلیسای کاتولیک را نپذیرفتند؛ حتّی هنگامی که کلیسای کاتولیک، قایل به «مراتبی در طول راه»[11] شدند و در صدد برآمدند تا بهنوعی خود را با بیان این نظر به دیگر کلیساها نزدیک کنند، باز هم مورد استقبال دیگر کلیساها قرار نگرفتند.
پولس رسول با بیان قاعده ی «عشق برادران»[12] الگویی را مطرح میکند که بر اساس آن الگو، هر انسان مسیحی می تواند با محبّت به دیگران و دوست داشتن آنان، به عشق الاهی نایل آید. پولس و دیگر نگارندگان عهد جدید، اظهار می دارند که عشق و نفرت دارای حد و انتهایی نیستند. از این رو، هرچه انسان بیشتر تلاش کند و محبّت خود را فزونی بخشد، عشق خداوند را نیز بیشتر بهدست آورده و در مسیر سلوک معنوی خویشتن را موفّق تر خواهد یافت:
«یکدیگر را همچون برادران مسیحی، بهشدّت دوست بدارید. هریک از شما دیگری را بیشتر از خود احترام کند.»[13]
«برادران عزیز! خدا به شما آزادی عطا کرده است، امّا آزادی نه برای پیروی از خواسته های نفستان، بلکه برای محبّت کردن و خدمت کردن به یکدیگر.»[14]
«امّا درباره ی محبّتِ پاک و برادرانه که باید در میان قوم خدا وجود داشته باشد، نیازی نمی بینم چیزی بنویسم؛ زیرا خدا خودش به شما آموخته است که یکدیگر را محبّت بنمایید. البته شما محبّت خود را به تمام مسیحیان ایالت مقدونیه نشان دادهاید؛ با وجود این، ای برادران عزیز! از شما تقاضا می کنیم ایشان را بیش از این محبّت کنید.»[15]
«محبّت برادرانه رادر میان خود ادامه دهید و از ایشان پذیرایی کنید؛ زیرا بعضی با این کار، بیآن که خودشان متوجّه باشند، از فرشته ها پذیرایی کرده اند.»[16]
«حال، می توانید یکدیگر را واقعاً دوست بدارید؛ زیرا از زمانی که به مسیح ایمان آوردید و نجات یافتید، وجود شما از خودخواهی و تنفّر پاک شده است. بنابراین، یکدیگر را از صمیم قلب دوست بدارید.»[17]
«به همه احترام کنید؛ ایمانداران را دوست بدارید؛ از خدا بترسید؛ به رهبران مملکت احترام بگذارید.»[18]
همان گونه که مشاهده می شود، عشق و محبّت انسان نسبت به خدا و خدا نسبت به بندگان، عشقی دو طرفه است. پس هرچه انسان خدا را بیشتر دوست داشته باشد، خدا نیز او را بیشتر دوست خواهد داشت؛ و از دیگر سو، عشق انسان نسبت به خدا موجب می شود تا انسان به دیگر انسان ها نیز لطف و محبّت کند و آنان را گرامی بدارد؛ این همان قانونی است که بر اساس آن هر مسیحی می آموزد که خدا را دوست بدارد و به او عشق ورزد:[19]
«این چند کلمه را نیز خطاب به همه ی شما می نویسم: مانند اعضای یک خانواده، نسبت به یکدیگر هم درد و مهربان و فروتن باشید و یکدیگر را از صمیم قلب دوست بدارید.»[20]
«محبّت ما نسبت به خدا، از محبّتی ناشی می شود که او اوّل نسبت به ما داشت. اگر کسی ادّعا می کند که خدا را دوست دارد، امّا از همنوع خود متنفّر است، دروغ می گوید؛ چون اگر کسی نتواند همنوعی را که می بیند دوست داشته باشد، چگونه می-تواند خدایی را که ندیده است دوست بدارد؟ این حکم خداست که هرکه او را دوست می دارد، باید همنوع خود را نیز دوست داشته باشد.»[21]
پي نوشت ها :
[1]-Ecclesiology.
[2]-Atomistic Individualism.
[3]-Totalitarian Collectivism.
[4]-The individual Christian.
[5]- متی،10: 29- 31.
[6] متی، 22:37.
-See The Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade, Vol. 3, P: 457.- [7]
Soren Kierkegard (1813-1815). [8]
[9]-John Wesley.
[10]-No holiness but social holiness.
[11]-Stages on the way.
[12]-The Love of the brethren.
[13]- رومیان،12:10.
[14]- غلاطیان، 5:13.
[15]- اوّل تسالونیکی، 4:9-10.
[16]- عبرانیان، 13:1.
[17]- نامه ی اوّل پطرس، 1:22.
[18]- نامه ی اوّل پطرس، 2:17.
[19]- نکته ای که در این بخش حایز اهمیّت است این که، آیا بهراستی هر عشق و محبّتی، انسان را بهسوی خدا رهنمون می سازد؟ این مسأله ای است که نیازمند تدبّر و تأمّلی فراتر است؛ زیرا اصل محبّت، موهبتی الاهی و هدیه ای آسمانی است، امّا بر اساس معیارها، ملاکها و اهدافی که انسان محبّت می کند و یا محبّت می بیند، ارزش محبّت هم متفاوت می شود. به دیگر بیان، هدف فاعل از محبّت در اعتباردهی و ارزش سنجی محبّت بسیار مهم است. بهعنوان مثال، اگر انسان به زیبارویی تنها بهعلّت روی زیبای او عشق بورزد و در صدد ایجاد ارتباط محبتآمیز بر اساس شهوت با او باشد، آیا این محبّت و عشق هم نمادی از عشق و محبّت الاهی است؟ و یا اگر انسانی برای تصاحب اموال شخصی به او محبّت کند، باز هم می توان گفت که این محبّت هم، نماد محبّت الاهی است؟
از این روست که مبنای پولس و دیگر نگارندگان عهد جدید، اگرچه تا حدی با عاطفهي انسانی سازگاری دارد، از دیگر سو، با ضعف استدلال و برهان عقلی مواجه شده و مانع اغیار نیست.
[20]- نامه ی اوّل پطرس، 3:8.
[21]- نامه ی اوّل یوحنا،4: 19- 21.