آينه هاي پر از فواره

ايوان پر از بوي خورشيد است. خورشيد آمده است در ايوان و موهاي طلايي اش را شانه مي کند. جوجه هاي رنگي ام در ايوان جيک جيک مي کنند و آفتاب را بو مي کنند. خدايا! احساس مي کنم ايوان خانه، بهترين جا براي راز و نياز با توست. آخر ايوان خانه، آسمان را مي شناسد، آفتاب را مي شناسد. آسمان به ايوان نزديک است. ايوان بوي تو را مي دهد. جانمازم را در ايوان پهن مي کنم. دست هايم، مثل بال هاي فرشته مي شود.مادر فواره هاي حياط را باز مي کند. بوي باران ايوان را پر مي کند. قطرات آب خودشان را تا ايوان مي رسانند. قطره ها تا جانمازم خودشان را مي رساند. الله اکبر ...
شنبه، 5 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آينه هاي پر از فواره

 آينه هاي پر از فواره
آينه هاي پر از فواره


 

نويسنده: محدثه رضايي




 
ايوان پر از بوي خورشيد است. خورشيد آمده است در ايوان و موهاي طلايي اش را شانه مي کند. جوجه هاي رنگي ام در ايوان جيک جيک مي کنند و آفتاب را بو مي کنند. خدايا! احساس مي کنم ايوان خانه، بهترين جا براي راز و نياز با توست. آخر ايوان خانه، آسمان را مي شناسد، آفتاب را مي شناسد. آسمان به ايوان نزديک است. ايوان بوي تو را مي دهد. جانمازم را در ايوان پهن مي کنم. دست هايم، مثل بال هاي فرشته مي شود.
مادر فواره هاي حياط را باز مي کند. بوي باران ايوان را پر مي کند. قطرات آب خودشان را تا ايوان مي رسانند. قطره ها تا جانمازم خودشان را مي رساند. الله اکبر ... .
آفتاب و قطره ها با همه آشنا مي شوند. جوجه ها با آفتاب و قطره ها آشنا مي شوند. خواهرم پنجره را باز مي کند، پنجره اي که رو به ايوان است. خواهرم ايوان را دوست دارد. آفتاب را، باران را، جوجه ها را و تو را، خداي مهربانم! صداي زدن تو، شيرين ترين کار دنياست. قلبم مي تپد، مثل صداي جيک جيک جوجه ها، مثل صداي ريزش فواره ها، مثل صداي آفتاب، مثل صداي باز شدن پنجره و مثل لبخند خواهرم که در قاب پنجره مي درخشد. من و خواهرم تو را صدا مي زنيم. من و فواره ها و جوجه ها تو را صدا مي زنيم. من و آفتاب تو را صدا مي زنيم. خواهرم آينه را پشت پنجره مي آورد.
در آينه آفتاب پيداست، جوجه ها پيدا هستند و فواره ها در آينه صداي من پيداست. تو را در آينه صدا مي زنم. زير فواره ها خيس مي شوم. قنوتم مرا بالا مي آورد مثل فواره ها، فقط خدا کند مثل فواره ها سقوط نکنم. شيطان گولم نزند. خواهر پنجره را باز مي کند. خواهرم لبخند مي زند. من لبخند مي زنم. من هم پشت قنوتم پنجره اي باز مي کنم. صدايت مي زنم. صدايم را مي شنوي. صدايم را دوست داري.
پر از آرزو هستم. پر از خواهش، پر از تمام صداها. تو همه صداها را مي شنوي، همه آرزوها و خواهش ها را. ايوان پر از بوي خورشيد است. خورشيد را در دست مي گيرم. آن را رو به آسمان مي گيرم. ابرهاي باران زا پايين مي آيند. با فواره ها يکي مي شوند. با صداي جيک جيک گنجشک ها يکي مي شوند. لحظه هاي اجابت است. مادر اين را مي گويد وقتي باران مي بارد. من و مادر و خواهر، زير باران دعا مي کنيم. زير فواره هاي باز آسمان، زير صداي چک چک زيباترين شعر تو، باران. بعد از باران، رنگين کمان مي آيد.
ايوان پر از رنگين کمان مي شود. آينه پر از رنگين کمان مي شود. من و مادر و خواهر، زير چتر رنگين کمان تو را صدا مي زنيم. پر از آرزوهاي رنگي هستيم. پر از آرزوهاي آفتابي، پر از آينه هاي پر از فواره. صدايمان را مي شنوي، دست هايمان را مي گيري، به اسمان پيوند مي زني و ما از پشت تمام پنجره هاي دنيا لبخند مي زنيم.
منبع: نشريه انتظار نوجوان-ش56.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما