جوانان معصومين
سيره معصومين(عليهم السلام) با فرزندان جوان، همواره با اخلاق نيکو و برخورد مناسب بوده است. حسن رفتار اهل بيت(عليهم السلام) با نسل جوان، دليل بر توجه آنها به اين قشر فعال و مفيد جامعه است. معصومين(عليهم السلام) به ابعاد گوناگون وجودي نسل جوان توجه داشتند، به عواطف آنان اهميت مي دادند، به ايشان احترام مي کردند و به آنها ابراز محبت مي نمودند. توجه به علم آموزي، ازدواج، آگاهي سياسي و رفع نيازهاي جوانان، در رفتار اهل بيت(عليهم السلام) فراوان مشاهده شده است.
مقدمه
دوره جواني، مهم ترين مرحله زندگي و بهار عمر انسان است. انسان در اين دوره شخصيت خود را تکميل مي کند و به لحاظ فکري و اعتقادي باورها و انديشه هاي خود را شکل مي دهد. پدر و مادر پس از سال ها رنج و زحمت در تربيت فرزند، انتظار دارند که فرزند جوانشان، عصاي دوران پيري آنان باشند و از آنها دست گيري نمايند. دوره جواني، دوره شادابي، نشاط، فعاليت، تلاش و خلاقيت انسان است. انسان در اين مرحله از زندگي بايد کاستي ها و عيب هاي خود را جبران کند و در مسير رشد و کمال مادي و معنوي گام بردارد. قدرت و تواني که آدمي در دوره جواني دارد، در هيچ دوره اي از زندگي ندارد؛ با اين حال، هنوز هم جوان از هدايت هاي والدين بي نياز نيست و پدر و مادر هم نبايد فرزند را در دوره پرتلاطم جواني رها کنند. آنان همواره بايد مراقب فرزند باشند و او را از راهنمايي ها و پندها و اندرزهاي خويش بهره مند سازند.(1) اينک به برخي از خصوصيات جوان و نقش پدر و مادر در هدايت وي اشاره مي شود:
تربيت پذيري جوان
علم آموزي جوان
پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) آموختن علم را براي هر زن و مردي واجب کرد و فرمود: «طلب العلم فريضه علي کل مسلم؛(3) آموختن علم بر هر مسلماني واجب است». کمال انسان به فراگيري دانش بستگي دارد. اگر جواني بخواهد به کمالات معنوي و انساني خود دست يابد، راهش تحصيل علم و به ويژه علوم ديني است. شايد به همين سبب خداوند تعليم قرآن را بر علوم ديگر و حتي خلقت انسان، مقدم کرده است و مي فرمايد :«الرحمن، علم القرآن، خلق الانسان، علمه البيان»؛(4) خداوند رحمان، قرآن را تعليم فرمود، انسان را آفريد، بيان را به او آموخت.
با اين که خلقت انسان بر هر کاري مقدم است، خداوند تعليم قرآن را قبل از آفرينش انسان آورده است؛ زيرا انسان بدون آموختن قرآن و معارف اسلامي به مرحله انسانيت نمي رسد.(5)
در کاروان بني ثقيف جواني بود به نام «عثمان بن ابي العاص» که کم سال ترين آنها بود. او هر شب بعد از آن که پيامبر(صلي الله عليه وآله) از نزد اهل کاروان مي رفت، نزد حضرت مي رفت و احکام دين و قرآن مي آموخت. او به اين کار ادامه داد تا اين که فقيه در دين و از ياران پيامبر(صلي الله عليه و آله) شد.(6)
جوان، استعداد آموختن علم را به خوبي دارد و علومي که در اين دوره مي آموزد، براي او ماندگار مي شود و به آساني از ياد نمي برد. پيامبر خدا(صلي الله عليه و آله) فرمود: «من تعلم في شبابه کان بمنزله الوشم في الحجر و من تعلم و هو کبير کان بمنزله الکتاب علي وجه الماء؛(7) آن که در جواني بياموزد، آموخته اش مانند نقش بر سنگ است و آن که در بزرگ سالي بياموزد مانند نوشتن بر روي آب باشد». امام باقر(عليه السلام) و امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند: «لو اتيت بشاب من شباب الشيعه لايتفقه في الدين لادبته؛(8) اگر جواني از جوانان شيعه را بيابم که در پي کسب آگاهي ديني نيست، او را تنبيه مي کنم».
هم چنين امام صادق(عليه السلام) درباره ي فعاليت هاي فرهنگي و تربيتي جوانان مي فرمايد: «دوست ندارم جوان را جز در دو حالت دانشمند يا دانشجو ببينم. اگر [جواني] چنين نکند، کوتاهي کرده و اگر کوتاهي کرد، خود را تباه ساخته و اگر خود را تباه ساخت، گناه کرده است و اگر گناه کند، سوگند به آن که محمد(صلي الله عليه وآله) را به حق برانگيخت، به دوزخ خواهد رفت».(9)
به فرموده امام صادق(عليه السلام) جوان بايد همواره يکي از اين دو کار را انجام دهد؛ يا در حال فراگيري علم باشد و يا ديگران را دانش بياموزد؛ در غير اين صورت، در اثر گناه و خلاف کاري، تباه مي گردد و سرانجام بدي خواهد داشت. اگر جوان به کسب علم بپردازد، هم خود و هم ديگران را نجات مي دهد، ولي اگر از تحصيل و کارهاي فرهنگي رها شد، گذشته از اين که خود را تباه مي کند، عامل تباهي ديگران نيز خواهد بود. از اين رو، امام(عليه السلام) فرمود: دوست ندارم جوان را بي کار ببينم، جوان بايد دوره جواني خود را به علم آموزي، تعليم و نشر معارف اسلامي سپري کند. طبيعي است که اين امر، نيازمند زمينه سازي است و بايد امکانات لازم براي کسب دانش و انجام امور فرهنگي در خانواده و جامعه فراهم باشد تا جوانان بتوانند بدون دغدغه خاطر، به آنها بپردازند.
امام باقر(عليه السلام) مي فرمايد: پدرم زين العابدين(عليهم السلام)، هرگاه به جواناني که دانش مي آموختند مي نگريست، خود را به آنها نزديک مي کرد و مي فرمود:«آفرين بر شما که امانت هاي دانش هستيد و به زودي شما جوانان جامعه، بزرگان جامعه اي ديگر خواهيد بود».(10)
پذيرش جوان
پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) درباره ي پذيرش جوان مي فرمايد: «اوسعوا للشباب في المجالس؛(13) براي جوانان در مجلس ها جا باز کنيد». جا باز کردن در مجلس براي تازه واردان، از آداب اسلامي و موجب تکريم شخصيت آنان است، ولي تأکيد پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر رعايت آن در مورد جوانان به خاطر لزوم پرورش روحيه احترام خواهي جوانان مي باشد. پيامبر(صلي الله عليه وآله) در يک دستور عمومي به همه ي پدران و مادران مي فرمايدک «اکرموا اولادکم واحسنوا آدابهم؛(14) فرزندان تان را گرامي داريد و آداب نيکو به آنان بياموزيد». اين سخن پيامبر(صلي الله عليه وآله) شامل تمامي فرزندان در همه ي دوره هاي سني است که چه بسا جوان به تکريم و احترام، شايسته تر است.
از امام صادق(عليه السلام) پرسيدند: چرا وقتي فرزندان حضرت يعقوب(عليهم السلام) از او طلب بخشش کردند.(15) او گفت: در آينده نزديک براي شما طلب آمرزش مي کنم.(16) ولي حضرت يوسف(عليهم السلام) در برابر درخواست بخشش برادران خويش، بلافاصله ايشان را بخشيد؟(17) امام صادق(عليه السلام) فرمود: «لان قلب الشباب ارق من قلب الشيخ؛(18) زيرا قلب و دل جوان نازک تر و نرم تر از قلب فرد پير است».
برنامه ريزي جوان براي لذت هاي حلال
بيشتر مسلمانان، شبانه روزشان به اين سه بخش تقسيم مي شود؛ بخشي در ارتباط با خدا، عبادت، راز و نياز با آفريدگار، بخشي براي کار و کسب جهت تأمين نيازهاي زندگي و قسمتي براي گشت و گذار، لذت و تفريح و سرگرمي هاي مشروع، در دوره جواني نياز انسان به تفريح، گردش و استفاده از مناظر طبيعي و زيبايي هاي آفرينش بيشتر است؛ از اين رو، در اين زمينه نيز بايد برنامه ريزي داشت. تفريح سالم هم براي رفع خستگي و پرورش جسم لازم است و هم براي تقويت روح و ايجاد آمادگي لازم براي فعاليت هاي بهتر، مؤثر است. لذت حلال محدود به حوزه خاصي نيست، بلکه هر گونه فعاليت علمي و فرهنگي را که آميخته با حرام نباشد، فرا مي گيرد.
قرآن کريم به نياز انسان براي تفريح اشاره مي نمايد و از زبان برادران يوسف(عليهم السلام) مي فرمايد: «ارسله معنا غدا يرتع و يلعب»؛(20) فردا او (يوسف) را با ما بفرست تا بگردد و بازي کند.
روح جوان در اثر فعاليت هاي فيزيکي و علمي خسته مي شود و نياز به برنامه ريزي دقيق دارد تا کار مفيد انجام دهد. گردش و تفريح از نظر اسلام، منعي ندارد و هر کس مي تواند جهت تقويت نيروي جسمي و روحي خود به سفرهاي دور و نزديک برود. پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) در اين باره مي فرمايد :«الهوا والعبوا فاني اکره ان يري في دينکم غلظه؛(21) سرگرمي داشته باشيد و تفريح کنيد؛ چرا که خوش ندارم در دين شما درشتي و سختي ديده شود». از اين کلام پيامبر(صلي الله عليه وآله) فهميده مي شود که تفريح سالم مورد تأکيد اسلام است. عمرو بن حريث مي گويد: امام صادق(عليه السلام) در خانه برادرش عبدالله بن محمد بود. بر او وارد شدم و گفتم: جانم فدايت. چه شد که به اين خانه آمدي؟ فرمود: «براي گردش و هواخوري».(22) تفريح همواره مورد توجه معصومين(عليهم السلام) بوده است و آن بزرگواران نيز از آن بهره مي بردند.
تفريح و گردش مورد پسند جوانان است و نسل جوان، از گشت و گذار در چمن زارها، رفتن به دامنه کوه ها، نشستن در پارک ها و گردش در باغ ها، بيش از ديگران لذت مي برد و علاقه مند به شرکت در اين برنامه ها است؛ زيرا طبع جواني آنها با طبيعت بيشتر سازگار است و از مشاهده کوه و دشت و سبزه شاد و خرم مي شوند. خانواده در ايجاد فضاي مناسب تفريح و سرگرمي جوانان نقش زيادي دارد و مي تواند به جوانان کمک نمايد. تهيه وسايل تفريح؛ همکاري با نهادهاي مربوط براي اعزام جوانان به سفرهاي تفريحي و تشويق آنان به شرکت در اين برنامه ها کمک هايي است که از خانواده انتظار مي رود. ايجاد فضاهاي تفريحي مانند ورزشگاه، پارک و ميدان هاي سبر و با طراوت نيز وظيفه دولت است که بايد آن را انجام دهد، چرا که دولت با برخورداري از نيروهاي متخصص و سرمايه هاي لازم، قادر به ايجاد فضاهاي بزرگ و مجهز تفريحي است.
راهنمايي جوان
امامه مي گويد: روزي مرد جواني نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) آمد و به او گفت: اي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به من اجازه زنا بده. اصحاب به طرف او رفتند تا مانع بي ادبي وي به پيامبر(صلي الله عليه وآله) گردند. حضرت به آن جوان فرمود: آيا دوست داري کسي اين کار را با مادرت انجام دهد؟ جوان عرض کرد: خدا مرا فداي تو گرداند، سوگند به خدا چنين امري را دوست نمي دارم. پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: ديگر مردم نيز مثل تو چنين کاري را براي مادر و خواهرشان نمي پسندند. پس از آن، پيامبر(صلي الله عليه وآله) با صبر و حوصله و به ترتيب از او پرسيد، آيا راضي هستي کسي با دختر يا خواهر يا عمه و يا خاله ات زنا کند؟ جوان در همه ي موارد جواب منفي مي داد و پيامبر(صلي الله عليه وآله) به او يادآوري مي کرد که ديگران نيز مانند او از انجام اين عمل با بستگان شان راضي نيستند.(23) راوي ادامه مي دهد: پس از آن، رسول خدا (صلي الله عليه وآله) دست مبارک را بر شانه آن جوان نهاد و او را اين گونه دعا فرمود: خدايا! گناهانش را ببخش و قلبش را پاک کن و عورتش را از گناه حفظ کن. جوان از آن پس به سمت اين گناه نرفت.(24)
مشورت با جوان
در آيه اي ديگر نيز يک قانون کلي بيان مي نمايد: «وامرهم شوري بينهم»؛(26) و آنها (نمازگزاران) کارشان با مشورتِ ميان خودشان باشد.
در روايات اسلامي نيز به مشاوره با يکديگر فراوان تأکيد شده است. امام رضا(عليه السلام) مي فرمايد: «بان رسول الله کن يستشير اصحاله ثم يعزم علي ما يريد؛(27) رسول خدا(صلي الله عليه وآله) پيوسته از اصحابش در کارها مشورت مي خواست و سپس بر انجام خواسته اش تصميم مي گرفت». امام علي(عليه السلام) هم در مورد اهميت مشاوره مي فرمايد:«الاستشاره عين الهدايه؛(28) مشورت خواهي، همان هدايت است». اگر انسان در زندگي خود با دوستان و بزرگان مشورت کند، در دنيا و آخرت سعادتمند خواهد شد. امام علي(عليه السلام) فرمود: «المستشير علي طرف النجاح؛(29) مشورت کننده، در طريق رستگاري است».
اهميت مشورت، از آيات و روايات اسلامي به دست مي آيد. مشورت راه نجات و موجب پيشرفت امور است. امام علي(عليه السلام) در سفارشي به فرزندش، امام حسن(عليه السلام) وي را از مشورت با زنان بر حذر داشت و فرمود: «و اياک و مشاوره النساء فان رأيهن أفن و عزمهن الي وهن؛(30) از مشورت با زنان بپرهيز؛ چرا که رأي آنان سست مي شود و تصميم آنها ناپايدار است». ايشان به کاردار جوانشان، مالک اشتر نخعي نيز مي فرمايد: با انسان بخيل مشورت نکن که تو را از نيکوکاري باز مي دارد و از تنگ دستي مي ترساند. با انسان ترسو مشورت نکن که در انجام کارها روحيه تو را سست مي کند. با انسان حريص مشورت نکن که حرص را با ستم کاري در نظرت زينت مي دهد. همانا بخل و ترس و حرص، غريره هاي گوناگوني هستند که ريشه آنها بدگماني به خداي بزرگ است».(31)
پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) پس از خواستگاري امام علي(عليه السلام) از فاطمه زهرا (عليهاالسلام) با دخترش مشورت کرد و فرمود: اي ابالحسن! پيش از تو نيز کساني براي خواستگاري از فاطمه (عليهاالسلام) آمده اند، ولي خواسته آنها را با زهرا (عليهاالسلام) در ميان نهادم که چهره درهم کشيده و نپذيرفت. تو نيز درنگ کن تا من (نظر او را جويا شوم و) بازگردم. آن گاه نزد فاطمه (عليهاالسلام) رفت و فرمود: دخترم! تو خويشاوندي، برتري و مسلماني علي(عليه السلام) را خوب مي شناسي، من هم از خدا خواسته ام که بهترين و محبوب ترين فرد نزد خودش را همسر تو کند. اينک علي(عليه السلام) از تو خواستگاري کرده است، نظرت چيست؟ فاطمه (عليهاالسلام) سکوت کرد و مانند دفعات پيش، چهره درهم نکشيد. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) چون بي ميلي در چهره او نديد، برخاست و فرمود: الله اکبر؛ سکوت او نشانه پذيرفتن است.(32)
اعطاي مسئوليت به جوان
امروزه نيز يکي از نيازهاي به حق جوان از خانواده و جامعه اعطاي مسئوليت به اوست. بايد به اين خواسته جوانان توجه داشت؛ چنان که رفتار پيامبر(صلي الله عليه وآله) و سيره معصومين(عليهم السلام) با جوانان، اين گونه بوده است. علي(عليه السلام) مانند رسول خدا(صلي الله عليه وآله) وظايف مهم سياسي - اجتماعي را به جوانان واگذار مي کرد. به عنوان نمونه، «جاريه بن قدامه تميمي»، جواني خوش فکر از ياران با وفاي علي(عليه السلام) به خلافت رسيد، جاريه در بصره از مردم براي امام علي(عليه السلام) بيعت گرفت. وي در سه جنگ صفين، جمل و نهروان حضور جدي داشت و در رکاب امام علي(عليه السلام) با لشکر معاويه جنگيد، او در جنگ صفين فرمانده قبيله هاي سعد و رباب بود. علي(عليه السلام) مسئوليت هاي مهم و زيادي به وي واگذار کرد. او را براي هدايت بني نجران به ميان آنان فرستاد و همچنين در مقابل «عبدالله بن عامر» به بصره و در برابر «بسربن ارطات»، به مدينه اعزام کرد و وي در همه ي صحنه ها همواره موفق عمل کرد.(34)
با نظر به سيره معصومين(عليهم السلام) در خانه و اجتماع، مي توان مسئوليت اداره خانواده در حوزه آموزش فرزندان، تأمين نيازهاي اقتصادي و ارتباط با بستگان و همسايگان را به عهده جوانان گذاشت و در عرصه ي اجتماع نيز مسئوليت هايي را متناسب با شأن جوانان به آنان عطا کرد تا آنها در مسائل مهم سياسي و اجتماعي جامعه سهيم گردند. دوره جواني، دوره احساس مسئوليت و انجام وظيفه است و هر جواني مي خواهد به خانواده و جامعه خود خدمت کند. مسئوليت خواهي جوانان ناشي از ويژگي هاي جسمي و رواني آنان است. آنان توان لازم براي انجام مسئوليت را دارند و به طور طبيعي، علاقه مند به نقش آفريني هستند. اگر از آغاز جواني برخي از مسئوليت هاي خانوادگي و اجتماعي به جوانان واگذار گردد، احساس مسئوليت پذيري آنان به تدريج آماده انجام وظايف مهم اجتماعي و سياسي مي شود، اين کار در واقع، يک نوع کارورزي و تمرين عملي مسئوليت پذيري و موفقيت در ايفاي وظيفه خواهد بود.
مشارکت جوان در امور سياسي
گرايش جوانان به اسلام، بي شک در اثر احترام پيامبر(صلي الله عليه وآله) به نسل جوان و زمينه سازي آن حضرت براي مشارکت آنان در فعاليت هاي سياسي -اجتماعي و برنامه هايي ديني و مذهبي بوده است. از برنامه هاي ديني بسيار مؤثر در زمان رسول خدا(صلي الله عليه وآله) که جنبه عبادي و سياسي داست، اقامه نماز به صورت جماعت بود. اين کار در زمان جاهليت، سابقه نداشت. هنگامي که پيامبر(صلي الله عليه وآله) با تعدادي از ياران به نماز مي ايستادند، يک کار خارق العاده به شمار مي رفت که جلب توجه مي نمود. مسافراني که از شهرهاي دور و نزديک وارد مکه مي شدند، با منظره نماز جماعت مسلمانان، به شدت تحت تأثير قرار مي گرفتند.
پيامبر(صلي الله عليه وآله) در همه ي زمينه هاي سياسي، عبادي، نظامي و امثال آن، مقدمات حضور جوانان را فراهم مي کرد و آنها را به شرکت در برنامه هاي ديني و اجتماعي در مکه و مدينه فرا مي خواند، در تعليم و تربيت و امور فرهنگي به جوانان ميدان مي داد تا آنها با اعتماد به نفس مشارکت داشته باشند. بلال حبشي يکي از اين جوانان بود که در سفر و حضر، همواره اذان گوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) بود.
عصر حاضر نيز، حضور فعال نسل جوان در برنامه هاي گوناگون اسلامي و اجتماعي مي طلبد. انتظار جوانان آن است که در مسائل مختلف جامعه شريک باشند. امام خميني (ره) نيز به مشارکت جوانان در امور سياسي و اجتماعي جامعه تأکيد داشتند. ايشان فرموده اند: «بر شما جوانان ارزنده اسلام که مايه اميد مسلمين هستيد، لازم مي باشد که ملت ها را آگاه سازيد و نقشه هاي شوم و خانمان سوز استعمارگران را برملا نماييد، در شناسايي اسلام بيشتر جديت کنيد، تعاليم مقدسه قرآن را بياموزيد و به کار بنديد، با کمال اخلاص در نشر و تبليغ و معرفي اسلام به ملل ديگر و پيشبرد آرمان هاي بزرگ اسلام بکوشيد، براي پياده کردن طرح حکومت اسلامي و بررسي مسائل آن اهتمام بيشتري به خرج دهيد، مهذب و مجهز شويد، متحد و متشکل شده صفوف خود را فشرده تر سازيد، هر چه بيشتر هم فکر شويد و انسان فدارکار بسازيد؛ از برملا کردن نقشه هاي دستگاه جبار عليه اسلام و مسلمين غفلت نورزيد؛ صداي برادران رنجديده و مسلمان را به دنيا برسانيد و با آنان همدردي کنيد»(36)
زمينه سازي ازدواج جوان
دين مقدس اسلام اين خواسته را تأييد نموده و ازآن به عنوان حق جوان بر خانواده ياد کرده است. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد: «ان من حق الولد علي والده ان يعلمه الکتابه و ان يحسن اسمه و ان يزوجه اذا بلغ؛(37) از حقوق فرزند بر پدر است که او را نوشتن آموزد و نام نيکو بر او نهد و چون بالغ شد، همسرش دهد». همان گونه که انتخاب نام نيکو و آموختن نوشتن، در سرنوشت فرزند مؤثرند، ازدواج نيز زندگي او را دگرگون مي سازد. آثار تربيتي ازدواج فراوان است و چه بسا جواني فرو رفته در فساد اخلاقي که با ازدواج، يک باره نجات يافته و راه درست را برگزيند. اگر اندکي به زندگي جوانان نزديک شويم، نمونه هاي بسياري از اين افراد را خواهيم يافت که به وسيله ازدواج و تشکيل خانواده رفتارشان به کلي تغيير کرده است.
پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) درباره ي ازدواج نسل جوان سخن گفته و پدران و مادران را به ترويج جوانان تشويق کرده است. آن حضرت درباره ي اهميت نهاد خانواده مي فرمايد: «مابني في الاسلام بناء احب الي الله و اعز من التزويج؛(38) هيچ خانه اي در اسلام محبوب تر و عزيزتر از ازدواج بنا نشده است». طبق اين حديث، در ديدگاه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) محکم ترين بنايي که در اسلام پديد مي آيد، نهاد خانواده است که با ازدواج پسر و دختر جوان ساخته مي شود. ازدواج سلامت مادي و معنوي جوان را بيمه مي کند و او را از انحرافات جنسي و اخلاقي باز مي دارد. پيامبر(صلي الله عليه وآله) در حديث ديگري مي فرمايد: «اذا تزوج العبد فقد استکمل نصف الدين فليتق الله في النصف الباقي؛(39) زماني که بنده اي ازدواج کند، نصف دينش را کامل کرده است و نسبت به نصف ديگر، بايد از خدا بترسد».
پيامبر(صلي الله عليه وآله) بارها به جوانان سفارش کردند که سعي کنند هر چه زودتر همسر برگزينند و خانواده تشکيل دهند. طبيعي است که زمينه سازي ازدواج جوان وظيفه والدين است و آنان مي بايست شرايط آن را فراهم سازند. انتظار جوان از پدر و مادر که در روايات از حقوق فرزند شمرده شده، فراهم آوردن مقدمات ازدواج وي است. اگر پدر و مادر، با اين که توانا هستند، نسبت به اين امر کوتاهي کنند، مقصر خواهند بود. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد: «من بلغ ولد النکاح وعنده ما ينکحه ثم احدث حدثا فالاثم عليه؛(40) هر کس که فرزندش به سن ازدواج برسد و بتواند برايش همسر برگزيند و چنين نکند، هر حادثه اي پيش آيد، گناهش بر عهده اوست».
پي نوشت ها :
1. جوان در پرتو اهل بيت(عليهم السلام)، ص42.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، نامه 31.
3. اصول کافي، ج1، ص79و80.
4. الرحمن، آيه ي 1-4.
5. تفسير المحيط الاعظم، ج3، ص99.
6. مطهري، مجموعه آثار، ج2، ص459.
7. حکمت نامه جوان، ص56.
8. همان، ص80.
9. «لست اجب ان ادري الشباب منکم الا غاديا في حالين: اما عالما و متعلما فان لم يفعل فرط ضيع وان لم ضيع اثم وان اثم سکن النار و الذي بعث محمدا بالحق» (حکمت نامه جوان، ص56).
10. « کان ابي زين العابدين(عليهم السلام) اذا نظر الي الشباب الذين يطلبون العلم أدناهم اليه وقال: مرحبا بکم انتم ودائع العلم و ويشک اذ انتم صغار قوم أن تکونوا کبار آخرين» (منتخب ميزان الحکمه، ص56).
11. شولتز، نظريه هاي شخصيت، ترجمه يحيي سيد محمدي، ص12.
12. مختصر ميزان الحکمه، ص443.
13. حکمت نامه جوان، ص284.
14. مختصر ميزان الحکمه، ص443.
15. «قالوا يا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئين»، گفتند: پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کار بوديم(يوسف، آيه ي 97).
16. «قال سوف استغفر لکم ربي انه هو الغفور الرحيم»؛ گفت: به زودي براي شما از پروردگارم آمرزش مي طلبم که او آمرزنده و مهربان است (يوسف، آيه ي 97).
17. «قال لا تثريب عليکم اليوم بغفر الله لکم و هو ارحم الراحمين»؛ گفت: امروز ملامت و توبيخي بر شما نيست، خداوند شما را مي بخشد و او مهربان ترين مهربانان است(يوسف، آيه ي 92).
18. جوان در پرتو اهل بيت(عليهم السلام)، ص54.
19. تحف العقول، ص 312.
20. يوسف، آيه ي 12.
21. حکمت نامه جوان، ص126.
22. همان، ص177.
23. سيره پيامبر(صلي الله عليه و آله) در رهبري و انسان سازي، ص167.
24. همان؛ به نقل از مسند حنبل، ج5، ص256.
25. آل عمران، آيه ي 159.
26. شورا، آيه ي 38.
27. وسايل الشيعه، ج8، ابواب احکام العشره، باب 24، حديث 1، ص 428.
28. غررالحکم، واژه شورا، ص43.
29. همان، ترجمه محمد علي انصاري، ج1، ص42، شماره 1261.
30. نهج البلاغه، نامه 31.
31. «ولاتدخلن في مشورتک بخيلا يعدل بک عن الفضل و يعدلک الفقر و لا جباناً يضعفک عن الامور و لا حريصاً يزين لک الشره بالجور، فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتي يجمعها سوءالظن بالله»(نهج البلاغه، نامه 53).
32. بحارالانوار، ج43، ص93.
33. الطبقات الکبري، ص190-192.
34. حکمت نامه جوان، ص382.
35. سيره النبويه، ابن هشام، ترجمه هاشم رسولي، ص157.
36. صحيفه نور، ج1، ص329.
37. نهج الفصاحه، واژه حق، ص191.
38. مختصر ميزان الحکمه، ص233.
39. همان.
40. حکمت نامه جوان، ص276.
/ع