تأملي بر مأموريت هاي يک ديکتاتور دست نشانده (2)

در ادامه روند غربي کردن کشور، در تاريخ ششم دي ماه سال 1307 هـ . ش مجلس به اصطلاح شوراي ملي وقت، که عمده نمايندگانش دست نشانده و آلت دست رضاخان بودند، در راستاي تحکيم اهداف ضد اسلامي او، «قانون متحد الشکل کردن البسه» را در 14 ماده به تصويب رساندند. بر اساس اين قانون که از مهم ترين گام ها در جهت غربي کردن زنان و مردان مسلمان ايران محسوب مي شد، پوشيدن کت و شلوار و کراوات و کلاه فرنگي (غربي) براي مردان الزامي شد. از
يکشنبه، 27 فروردين 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملي بر مأموريت هاي يک ديکتاتور دست نشانده (2)

تأملي بر مأموريت هاي يک ديکتاتور دست نشانده (2)
تأملي بر مأموريت هاي يک ديکتاتور دست نشانده (2)


 






 

2.نابودي فرهنگ ملي و ديني
 

الف. متحد الشکل کردن لباس ها و اثرات آن در منطقه گرگان و دشت
 

در ادامه روند غربي کردن کشور، در تاريخ ششم دي ماه سال 1307 هـ . ش مجلس به اصطلاح شوراي ملي وقت، که عمده نمايندگانش دست نشانده و آلت دست رضاخان بودند، در راستاي تحکيم اهداف ضد اسلامي او، «قانون متحد الشکل کردن البسه» را در 14 ماده به تصويب رساندند. بر اساس اين قانون که از مهم ترين گام ها در جهت غربي کردن زنان و مردان مسلمان ايران محسوب مي شد، پوشيدن کت و شلوار و کراوات و کلاه فرنگي (غربي) براي مردان الزامي شد. از نکات جالب توجه در اين قانون، تبصره هاي 2و 6ماده دوم آن است که بر اساس آن حوزه هاي علميه و روحانيان امور شرعيه در دهات و قصبات، در صورتي از اجراي آن قانون معاف بودند که زير نظر دولت رضاخان امتحان دروس حوزوي خود را بگذرانند و قبول شوند؛ در حالي که طبق تبصره 8 همين ماده (ماده دوم قانون) روحانيون غير مسلمان ايراني مثل ارمني، زرتشتي، يهودي و... به طور کلي و بدون انجام امتحان درسي و بدون هيچ دردسر و مشکلي از تغيير لباس و اجراي قانون متحدالشکل معاف بودند و اجازه داشتند که آزادانه لباس هاي قومي و ملي و مذهبي خود را بپوشند؛ لذا مي توان گفت که اين تبعيض آشکار آن هم به نفع غير مسلمان ها- در يک کشور اسلامي- خود حکايت از عمق کينه رضاخان نسبت به اسلام و روحانيت شيعه داشت.
حدود دو ماه بعد يعني در 15اسفند سال 1307 هـ . ش رضاخان قانوني را در هيئت دولت به تصويب رساند که براساس آن طلاب و روحانيون حوزه هاي علميه مجبور به امتحان دادن زير نظر عوامل دولت بودند. کساني که در اين امتحان مردود مي شدند به دستور شاه از جرگه روحانيت خارج و برخي از آنان به سربازي اعزام مي گرديدند. (1) به منظور اجراي اين قانون مردان استان گلستان را اعم از شهري و روستايي، به ويژه در شهرها و خصوصاً مردان کارمند را به اجبار وادار به پوشيدن کت و شلوار و کلاه پهلوي و بعد هم کلاه شاپو نمودند که آثار اين تغيير فرهنگي هنوز پس از گذشت قريب به يک قرن از آن زمان در جامعه ما کاملاً مشهود است.
از سوي ديگر مأموران رژيم حتي طلاب حوزه هاي علميه منطقه را نيز تحت فشار قرار مي دادند تا از جرگه روحانيت خارج شوند و لباس روحانيت را از تن درآورند، وزارت معارف از روحانيون امتحان مي گرفت و پس از اخذ موفقيت، تصديق قبولي با درج نمره قبولي به آنها مي داد که اين امر، هم شامل حوزه هاي علميه تشيع و هم تسنن منطقه بود؛ اين در حالي بود که حوزه هاي علميه و جامعه بزرگ روحانيت شيعه وابسته به حکومت رضاخان نبود که دولت بخواهد از آنها آزمون بگيرد و فکر تغيير لباس آنها باشد. علاوه بر اين سخت گيري هاي پيدا و پنهان، مأموران امنيتي، بسياري از حوزه ها را به رکود انداختند و يا تعطيل کردند. حتي ساختمان برخي از اين حوزه ها از جمله مسجد مصلاي گرگان را اشغال و به وزارت معارف (آموزش و پرورش و آموزش عالي فعلي) تحويل دادند.
رضاخان تلاش مستمري را براي عقب زدن روحانيت به کار برد. آداب مذهبي را خلاف تجدد دانست، لباس روحانيت را خلاف رويه مملکت شناخت، محاضر شرعي را به محاضر رسمي تبديل کرد و کم کم روحانيون را از اموري که داشتند کنار گذاشت. تمايل رضاشاه به از بين بردن روحانيت در واقع به اين جهت بود که از سوابق مبارزه آنها در نهضت تنباکو و نهضت مشروطيت، مخالفت با قرار داد 1919 و هم در انقلاب 1920 عراق، آگاهي داشت و استعمارگران انگليسي مخصوصاً در قضيه تنباکو و انقلاب عراق مستقيماً خود را در برابر روحانيون، ناتوان احساس کرده بودند و کوشش داشتند ديگر مجالي به دخالت آنها در سياست داده نشود. (2)
آقاي علي اکبر احمدي- پيرمرد روستاي نامتلوي شهرستان علي آباد کتول- مي گويد:
من در سال هاي 1315 مشغول دروس ابتدايي بودم. پس از آنکه رضاخان حکومت ايران را به دست گرفت در سرتاسر ايران کشف حجاب شد و درباره ناموس ملت اقدام به بي حجابي گرديد. اقدام دوم او برچيدن مسجدها و برچيدن اجتماعات مجالس روضه خواني در ايام ماه محرم و ماه رمضان و همچنين خلع لباس از روحانيت و خيلي کارهاي ديگر بود... چون او به نام رضا شاه پهلوي شهرت داشته به تمام مردهاي روستا و حتي زن ها دستور صادر گرديد که بايد همه مردم کلاه پهلوي بپوشند و اگر احياناً يک کارگر روستا در بيابان بر سرش شال و دستمال مي بست با اولين برخورد، توسط ژاندارم ها دستگير و مجازات مي شد و کليه ملت به اطاعت اجباري کشيده مي شدند و هيچ کس اختيار زندگي خود را نداشت. حتي آنها دختران بزرگ 20ساله مردم را به زور براي تميز کردن پشم به راميان، منزل سروان سارعي- که رئيس بخش بود- مي بردند و مدت 5 شب نگه مي داشتند تا برايش لحاف و تشک درست کنند و سپس بر مي گرداندند نزد پدر و مادرشان. اگر بخواهيم جنايت هاي زمان حکومت رضاخان را شرح دهيم قلم از نوشتن عاجز است. (3)

ب. کشف حجاب در گرگان و دشت
 

کشف حجاب يکي ديگر از اقدامات ضدفرنگي، ضداسلامي و ضدانساني رضاشاه در جامعه مسلمانان ايران بود که با زور سر نيزه در سرتاسر کشور و از جمله استان گلستان به اجرا در آمد. گرچه مورخان تاريخ اعلام رسمي کشف حجاب را 17 دي ماه سال 1314 توسط رضاخان و در جشن فارغ التحصيلي دانشسراي مقدماتي دختران تهران اعلام کرده اند ولي واقعيت اين است که اندکي پس از تثبيت تاج و تخت او، اين سياست آغاز شد و با کمک خانواده او و دولت مردان فاسد و همراهي روشنفکران غربزده و مطبوعات وابسته به رژيم از يک طرف و از سوي ديگر با اعمال سياست هاي ضد مذهبي توسط وزارت معارف در مدارس و مراکز آموزشي و فرهنگي، جريان کشف حجاب به صورت خزنده به حرکت درآمد و کوشش براي شکستن قبح قداست حجاب آغاز شد؛ در نتيجه تلاش هاي فرنگي مآبانه رضاخان، عده اي از خودبيگانه، خاصه خانم هاي درباري، روشنفکران و برخي از دولتمردان، بي اعتنا به مقدسات اسلامي، به صورت بي حجاب يا بدحجاب در مجامع و معابر عمومي حاضر شدند و رفته رفته برخي از مردم نيز تحت تأثير اختناق و ظلمت رضاخاني، حساسيت لازم را نسبت به اين موضوع از دست دادند. بدين ترتيب رژيم مي خواست «قبح قداست حجاب اسلامي بانوان» شکسته شود. نويسنده کتاب روزگار و انديشه ها در باب وقايع سال هاي 8- 1307 مي نويسد:
رضاشاه در حقيقت دامنه فعاليت خود را به تمام کشور توسعه داده و هيچ يک از رشته ها را از نظر دور نساخته بود، چنان که جسته جسته صحبت آزادي بانوان مي رفت و گاه گاه حتي بعضي از آنان جرئت و جسارت کرده و با روي باز در محافل و معابر مي آمدند و کسي هم جرئت اعتراض را نداشت.درشکه ها هم رسم قديم را کنار گذارده و به اشاره شهرباني (رضاخان) ديگر ناچار نبودند مانند گذشته هرگاه مسافرشان زن باشد کروک (پرده) آن را پايين بياورند و به علاوه نشستن زن و مرد (نامحرم) در کنار يکديگر در درشکه مورد ايراد و خرده گيري واقع نمي شد. (4)
همچنين محمد رضا پهلوي که در آن سال ها وليعهد ايران بود، چنين اعتراف مي کند:
پدرم بدواً به رفع حجاب زنان اقدام کرد و در اثر تشويق و تحريض وي در سال 1309 نخستين بار بعضي از بانوان طبقه اول در خانه هاي خود و مجالس مهماني به لباس زنان اروپايي (بدون حجاب و نيمه عريان) درآمدند و عده کمي هم جرئت کرده و بدون حجاب در خيابان ها ظاهر مي شدند. در سال 1313 آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زناني که حجاب داشتند راه نمي رفتند. (5)
بخشنامه هاي مربوط به کشف حجاب بلافاصله به حکومت گرگان و دشت (استان گلستان فعلي) رسيد. بر اساس اسناد موجود ظاهراً بندرگز اولين شهري است که در استان گلستان مسئولان دولت رضاخان در آن اقدام به اعمال سياست هاي کشف حجاب و تغيير لباس مردان و زنان دواير دولتي و خانواده آنها پرداختند. چنان که حاکم بندرگز در تاريخ 6 دي ماه سال 1314 به صورت محرمانه گزارش اقدامات اوليه خود را بر ضد حجاب اسلامي بانوان چنين نوشته است:
راپورت عصر 6دي 14بندرگز- امروزه خانم هاي رؤسا و اعضاي دواير دولتي بي حجاب به ميل و طيب خاطر براي تشويق عموم اهالي به ايستگاه راه آهن رفتند- حسينقلي. [حاشيه]: لازم بود تلگراف خانه گرگان هم اين راپورت را تأييد نموده، زيرا خانم هاي رؤسا و معلمين و شاگردان اناث مدارس عموماً از چادرهاي سياه صرف نظر نموده اند و با لباس هاي بين المللي ملبس شده اند. (6)
آقا سلطان خمارلو دو روز بعد (8دي ماه 1314) گزارش خوش خدمتي هاي خود را در امر حجاب زدايي زنان مسلمان و مظلوم آن منطقه براي حکومت گرگان و دشت چنين مي نويسد:
محترماً به عرض مي رساند براي اجراي امريه متحدالمال نمره 1623 رياست وزرا و وزارت داخله روز ششم دي ماه رؤساي دواير دولتي را در اداره حکومتي دعوت نموده، نتيجه مذاکرات طبق صورت مجلس است که سواد آن تقديم گرديد و عصر همان روز رؤسا و مأمورين دولتي با خانم هايشان به منزل اينجانب تشريف آورده بعد از نصايح و مواعظه لازم که خانم ها به منظور اصلي اين امر مقدس پي بردند با بهترين مراتب خشنودي و بشاشت، چادر برداشته و آزادانه بدون حجاب به منزل خود مراجعت کردند و نيز روز هفتم ماه جاري از رؤسا و مأمورين و خوانين و عموم طبقات اصناف دعوت شده که بعداز ظهر در دبستان شاهپور حضور به هم رسانيده آقاي قريشي نماينده معارف قسمتي از تواريخ قديمه و سرگذشت نسوان اعراب را بيان و ضمناً محسنات رفع حجاب را به اهالي گوشزد و تشويق به انجام و عملي نمودن امريه صادر نموده و مجمع را به دعاي بقاي سلطنت اعلي حضرت همايون شاهنشاهي ختم کرده، سپس خانم مديره دبستان شاهدخت نطق مفصلي ايراد و محصلان سرود مهيجي خوانده و خاتمه دادند. اهالي با وجد و شعفي در کمال بشاشت از دبستان خارج گرديدند. (7)
سپس حاکم گرگان پاسخ نامه فوق را به شرح زير ارسال و رونوشت آن را نيز جهت اقدام مشابه به ساير مناطق و برخي از ادارات و مقامات مهم اين منطقه مي فرستند. (نکته جالب در اين پاسخ اين است که حاکم گرگان تصريح مي کند نيازي به برگزاري مجالس مختلط زنان بي حجاب و مردان و معرفي آنها به يکديگر نيست، در حالي که اندکي بعد برخلاف اين نظر، به طور مکرر به ادارات و مقامات مختلف منطقه دستور مي دهد که بايد همه در منازل خود و ساير جاها جلسات مشترک زن و مرد به صورت بي حجاب برگزار نمايند وگرنه بايد دستگير شوند.)
حکومت بندرگز- در جواب نمره 2939 لازم است اين امر خيلي ساده و معمولي جريان پيدا کند. اجتماعات را مقتضي نمي دانم، به طور عادي اقدام شود بهتر است. يعني رفع حجاب ايجاب نمي کند که مردها و اشخاص، عيال خود را به ديگران معرفي نمايند. مقصود اين است که از لباس بي اساس خارج و به لباس بين المللي ملبس شوند. .سواد شرح فوق براي حکومت گمش تپه، حکومت گنبد قابوس، رئيس ناحيه 1، رئيس ناحيه 3، رئيس ناحيه 4، رئيس ناحيه 2، حکومت کرد محله، حکومت راميان، آقاي رئيس اداره معارف و اوقاف، آقاي رئيس اداره ماليه گرگان، آقاي رئيس عدليه گرگان، آقاي رئيس احکام رأي گرگان، رياست نظام وظيفه گرگان، آقاي رئيس ثبت اسناد و املاک گرگان، آقاي رئيس اداره فلاحت، آقاي رئيس پست و تلگراف ارسال مي شود که از مدلول آن مستحضر و عمل نمايند.
بخشنامه هاي شديد اللحن، بلافاصله به صورت محرمانه از سوي وزير داخله به حکومت گرگان و دشت و سپس به مقامات و حاکمان منطقه ابلاغ مي شد تا هرچه زودتر و با جديت، برنامه هاي غربگرايانه و ضدمذهبي و ضدايراني رضاخان را تحقق بخشند و مخالفان را که عموماً روحاني و مردم متدين منطقه بودند به بند بکشند. در يکي از اين دستورالعمل ها چنين آمده بود:
هرگاه وعاظ اظهاراتي بنمايند که مبني بر تحريک مردم بر ضد وضعيت فعلي باشد، فوراً اطلاع و مرتکبين را مطابق قانون و به عنوان تحريک مردم به فساد تعقيب قانوني قرار بدهيد.
حاکم وقت گرگان و دشت اين دستورالعمل را فوراً به شهرباني ارسال کرد و پايش را از گليمش فراتر گذاشت و در کمال ناباوري فرمان داد که وعاظ نه تنها نبايد حرفي عليه کشف حجاب بزنند بلکه بايد ذهن اهالي منطقه را نيز با دليل و برهان براي پذيرش اين اقدام ضدمذهبي رضاخان آماده نمايند! همچنين حاکم گرگان (که نقش استاندار فعلي را با اختيارات بيشتر، از طرف دولت رضاشاه ايفا مي کرد) فرداي روز اعلام رسمي کشف حجاب در کشور، در تاريخ 18 دي ماه سال 1314طي فرماني به شهرباني گرگان هشدار داد که روحانيان مخالف حتي به کنايه و اشاره هم نبايد حرفي بر ضد حجاب بزنند:
لازم است مراقبت کامل نمايند اشخاصي که منبر مي روند وارد هيچ گونه مباحثي خارج از وظيفه نشده، بلکه بايد همگي ملتزم شوند که بر عليه حجاب اظهاراتي ولو به کنايه و استعاره نيز ننمايند. فقط و فقط حدود خود را محفوظ داشته و بدانند که اگر تخلطي ننمايند مورد تعقيب کامل واقع خواهند شد مخصوصاً يکي از وظايف مهمه شهرباني اين است که اهالي را با دلايل و براهين به امتثال امر دولت که نتايج عاليه آن متوجه به افراد ملت خواهد بود حاضر و مهيا سازند و اذهان ساده را نگذارند مشوب شود. به شهرباني هاي تابعه نيز دستور فوق را ابلاغ نماييد که با نهايت مسالمت و متانت و بيداري در اجراي مقررات اهتمام نموده نتيجه عمليات را مرتباً اطلاع دهند. (8)
حاکم گرگان در بخشنامه ديگري خطاب به رؤساي منطقه ضمن تأکيد مجدد بر اجراي قانون کشف حجاب، بدترين اهانت ها را به روحانيون که مخالفان اصلي اين گونه اقدامات رضاخان بودند نمود و نوشت:
حکومت کرد محله- حکومت راميان، حکومت بندرگز، حکومت گمش تپه، حکومت گنبد قابوس، رئيس ناحيه 1، رئيس ناحيه 2، حکومت پهلوي دژ، رئيس ناحيه 3، رئيس ناحيه 4، به طوري که مجدداً طي نمره 1587 از وزارت داخله امر اکيد صادر شد بايد مراقبت و مواظبت کامل در حوزه مسئوليت خود نموده از طبقات وعاظ و ملانماها که براي فريب جامعه تاکنون به مفت خوري و ولگردي عادت کرده اند چنانچه اظهاراتي برخلاف وضعيت فعلي راجع به حجاب بنمايند آنها را به نام محرک فساد مورد تعقيب قرار دهيد. کاملاً جلوگيري و فوراً راپورت نماييد اقدام شود.
به منظور اعمال سياست هاي ضدمذهبي رضاخان، وزارت ماليه هم به موازات سياست هاي تهديدآميزو سختگيرانه، با صدور بخشنامه اي اجازه داد که براي تشويق کارکنان به آنها مبلغي مساعده داده شود.
طبق تصميم هيئت دولت مجازيد به مأمورين حوزه مأموريت خودتان اعم از اعضاي ماليه يا اعضاي ساير دواير کشوري از مستخدمين جزء، مستخدمين رسمي دون رتبه و کنتراتي به شرح زير مساعده دهيد. به مأموريتي که تا دويست ريال حقوق ماهيانه دارند به هر يک دويست ريال و به مأموريني که از دويست ريال به بالا يا يک هزار ريال حقوق دارند معادل حقوق يک ماه آنها پرداخته که از حقوق بهمن ماه به اقساط شش ماهه مسترد دارند. اين مساعده به اشخاص متأهل و به منظور تهيه وسايل برداشتن چادر خانم آنها داده مي شود. بايد مراقبت نماييد که مساعده مزبور حتماً به آن مصرف برسد. مبلغ اعتباري که لازم است تلگرافاً به خزانه داري کل اطلاع دهند. براي احتراز از تأخير از وجه متحرکي که در اختيار داريد فوراً مساعده را به تمام مأمورين دولت به شرح فوق پرداخته، نتيجه را تلگراف نماييد تا عوض از خزانه فرستاده شود.
مشابه چنين نامه اي را رئيس ارکان حزب کل قشون ايران در تاريخ1314/10/30به صورت محرمانه- مستقيم براي وزارت جنگ فرستاده است:
چون حسب الامر مبارک، مقرر گرديده نسبت به پيشرفت نهضت ترقي خواهانه بانوان در رفع حجاب، فرماندهان واحدهاي ارتش ولايت نيز در تشکيل مجلس مهماني و دعوت از افسران و خانم هاي آنها اقدام و پيش قدم باشند، علي هذا براي اجراي امر مبارک متحدالمآلي به عموم واحدها صادر گرديده، اينک بهتر است راجع به اعتبار مخارج مهماني فرماندهان و همچنين اعتبار يک ماه حقوق مساعده به کليه ستوان هاي متأهل قسمت هاي خارج از مرکز به منظور تهيه ملبوس جهت خانواده آنها که در ظرف5الي 6ماهه به اقساط مستهلک شود، مقرر فرماييد اقدام مقتضيه از آن وزارت خانه به عمل آيد. (9)
آقاي داور وزير ماليه وقت در بخشنامه ديگري به دواير دولتي استان گلستان و سراسر کشور (به تاريخ 23 دي ماه سال 1314) دستور داد:
مراقبت شديد نماييد، اعضاي ادارات دولتي در دعوت هايي که مي شوند با خانم هاي خود بدون چادر حاضر شوند. هرگاه يکي از مستخدمين ماليه بدون خانم و يا خانم با چادر باشد، فوراً به موجب اين حکم آن شخص را منتظر خدمت کرده و نتيجه را به مرکز اطلاع دهيد.
حاکم دست نشانده رضاشاه در استان گلستان به منظور گسترش قوه قهريه و سرکوب هر چه بيشتر مخالفان کشف حجاب در فرمان ديگري که در تاريخ 27 دي ماه سال 1314 صادر کرد از فرمانده تيپ پادگان گرگان خواست که جهت مقابله با هرگونه حرکت و قيام مردمي بر ضد دولت، افسران پادگان نيز در سرکوب مردم مسلمان منطقه همراه با مأموران شهرباني مشارکت نمايند:
فرمانده تيپ- محتاج به شرح و بسط نيست که بخواهم وضعيت شهرباني را [براي] جنابعالي تشريح کنم. آن اداره داراي افراد کافي و افسرهاي خوب [است] و البته آگاهي کامل تيپ در اين موقع که امر ملوکانه در رفع حجاب اجرا مي شود [لازم است]در اين شهر حداکثر خانواده ها تعلق به افسران آن تيپ دارد، لذا براي جلوگيري از بچه هاي ولگرد در کوچه، پس کوچه ها و پيشامدهاي احتمالي در صورتي که موافق باشيد عده دژباني را اضافه و به شهرباني کمک داده شود (نه اينکه در اختيار شهرباني گذارده شود) بلکه با چند نفر گروهبان فهميده در پاره اي نقاط شهر به طور ثابت و گشت، مراقب وضعيت مردم باشند...
قشرهاي مختلف مردم هر روز بيشتر تحت فشار دولتمردان پهلوي در اين منطقه قرار مي گرفتند تا هم اقدامي مغاير با سياست هاي ضدديني و ضدايراني رضاخان نکنند و هم زنان خود را ملزم به کنار نهادن حجاب نمايند؛ چنان که حاکم منطقه به شهرباني گرگان در تاريخ4 بهمن 1314 تأکيد نمود:
لازم است اداره شهرباني رؤساي اصناف را احضار و با نهايت متانت و ذکر جهات محسنه رفع حجاب و برداشتن چادر سياه را که اختصاص به فواحش داده شده تذکر وآنها را ملزم و متعهد نماييد در ظرف چند روز معين که بتوانند براي عائله و زن هايش تدارک لباس نمايند وقت داده و پس از انقضاي مدت اگر زني با چادر در کوچه و خيابان ها ديده شدند به شهرباني جلب و صاحب آن زن طبق مقررات تعقيب شود و بايد هر چه زودتر اين قسمت را عملي نمايند که بيش از اين تأخير مقتضي نيست. نتيجه را با مدت امهال آنها اطلاع دهيد.
حتي نظاميان متدين نيز براي کشف حجاب خانواده هاي خود شديداً تحت فشار فرماندهان نظامي قرار گرفتند و گاهي اتفاق مي افتاد که پرسنل به جاي همسران خود، از زن هاي بي بند و بار استفاده مي کردند که بخشنامه زير از سوي سرلشکر ضرغامي، کفيل ستاد ارتش، در مورخه 1314/11/11 هـ . ش به صورت محرمانه- مستقيم صادر گرديد:
تعقيب متحدالمآل نمره 6147/14/10/25 لزوماً اشعار مي گردد، چون اين طور مقرر گرديده که کليه زن هاي معروفه و معلوم الحال بايستي با چادر بوده باشند (10) علي هذا مقتضي است قدغن فرماييد مراتب را به وسايل مقتضي به عموم افسران آن قسمت گوشزد و حالي نمايند که افسران ارتش شاهنشاهي به هيچ وجه حق ندارند با اين قبيل زن هاي معروفه در مجامع و معابر عمومي رفت و آمد نموده و يا آنها را بدون حجاب داخل مجامع نسوان و خانواده هاي نجيب نمايند. (11)
حاکم گرگان و دشت براي نيل به اين مقصود دست به هر جنايتي مي زد و حتي اجازه استفاده از چادر نماز را هم به بانوان متدين نمي داد و به اين منظور همه نوع مضايق را براي شکستن شخصيت زن مسلمان و قداست حجاب آنها به ويژه چادر مشکي (به عنوان کامل ترين پوشش مذهبي و سد نگاه هاي زهرآگين مردان) به کار برد. به دو گزارش زير عنايت فرماييد.
*[حکومت گرگان به حکومت گنبد قابوس، 9بهمن 1314]
وزارت داخله، حکومت گرگان و دشت گرگان، نمره 10032، تاريخ 1314/11/9، محرمانه، حکومت گنبد قابوس- در جواب راپورت نمره 22160
1. بايد بدانيد که منظور دولت همانا عدم استعمال چادر سياه و نقاب است.
2. البته متوجه شده ايد که ايلات و عشاير و قراء و قصاب ايران ابداً حجابي نداشته اند.
3. منظور از اجتماعات اين است، زن ها پي به اهميت خود در جامعه برده و بدانند که بايد به مردهاي خود کمک و همراهي در کارهايشان بکنند. خوشبختانه اين قسمت در بين ايلات و عشاير معمول بوده و حداکثر مشاغل و کارها را زن ها مي کنند. بنابراين شما بايد اشخاصي را که چادر سياه استعمال مي کنند به هر ترتيب و وضعي که باشد جلوگيري کنيد. بعضي حمامي ها را ملتزم کنيد [تا زنان] چادر سياه را راه ندهند؛ دکاکين معاملات نکند و به دکان هاي خود راه ندهند؛ اتومبيل ها زن با چادر نپذيرند. اين قبيل تضييقات براي دور افتادن چادر سياه لازم است. در ضمن براي اينکه تراکمه و زن هايشان نيز در اجتماعات شرکت داشته باشند، همان خارج شهر در ميدان هفته اي يک روز، يک مرتبه جمع شوند خطابه و نطقي برايشان بشود که کم کم آشنا به وضعيت اجتماعي شوند کافي است والا زن هاي تراکمه عموماً بي حجاب هستند.
*[حکومت گرگان به اداره شهرباني، 23 اسفند 1314]
وزارت داخله، حکومت گرگان و دشت گرگان، نمره 11559، تاريخ 1314/12/23، به طوري که اطلاع حاصل شده بانوان با چادر نماز به حمام مي روند و بر مي گردند به طوري که حضوراً دستور دادم اقدام کنيد که ترک اين عادات شده اوامر بدون استثنا و تبعيض بايد اجرا شود.

پي نوشت ها :
 

1- قوانين و مقررات مربوط به معارف و مدارس، همان، ص20.
2- سيد جلال الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، قم اسلامي، 1361، ج1، ص119-118.
3- از مصاحبه مکتوب مؤلف با وي.
4- مرتضي سيفي قمي تفرشي، پليس خفيه در ايران، تهران، ققنوس، 1368، ص100-99.
5- محمدرضا پهلوي، مأموريت براي وطنم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، بي تا، ص464.
6- البته حاکمان و مقامات مسئول به خاطر ترس و يا اظهار خوش خدمتي گزارشات کذب و توأم با اغراق تهيه مي کردند که به رضاخان بگويند مردم همه مشتاق سياست هاي ضدمذهبي شما هستند. (مشابه پيام هاي تبريک و گزارشات دروغ سرلشکر مزين به محمدرضاشاه از طرف مردم اين منطقه!) به همين علت گاهي دم خروس آشکار مي شد و دروغ بودن گزارشات ارسالي معلوم مي گشت. چنان که حاکم گرگان و دشت در حاشيه گزارش حاکم راميان نوشت: «اگر چنين نبوده و مردم حاضر نشده اند، چگونه راپورتي به آن عريضي طويلي تنظيم کرده و داده اند.»
7- خشونت و فرهنگ (اسناد محرمانه کشف حجاب 1323-1313)، سازمان اسناد ملي ايران، تهران، 1371، ص270.
8- غلامرضا خارکوهي، گلستان، در انقلاب، ج1 (در دست انتشار).
9- تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، تهران، مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، 1378، ص180.
10- ببينيد قداست چادر و حجاب را چگونه شکستند که آن را تبديل به لباس فرم فاحشه ها نمودند؛ يعني افراد مفسد اجازه داشتند حجاب نمايند ولي افراد متدين و نجيب اجباراً مي بايست بي حجاب مي شدند؛ لغت ابدي بر رضاخان و ايادي اش!
11- تغيير لباس و کشف حجاب به روايت اسناد، همان، ص224.
 

منبع:کتاب 15 خرداد 24 - 25



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط