علمدار حزب الله

پدرش از جمله کسانی بود که از اولین سال ورود «امام موسی صدر» به لبنان، با ایشان ارتباط پیدا کرد. پدر عضو «انجمن هاشمی» بود که زیر نظر امام صدر اداره می شد. سید عباس اصرار داشت به رزمندگان فلسطینی بپیوندند و از آرمان فلسطین
شنبه، 2 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
علمدار حزب الله

علمدار حزب الله
علمدار حزب الله


 

نویسنده: سیده فاطمه موسوی
 
16 خرداد 1361 6 ژوئن 1982 آغاز حمله سراسری اسرائیل به خاک لبنان است. به همین مناسبت این مقاله را به یکی از شهدای بزرگ لبنان اختصاص دادیم:
نام: سید عباس موسوی
ولادت: 1952 م.
شهادت: 16 فوریه 1992 م.
در منطقه الشیاح و در بخش جنوبی بیروت به دنیا آمد. مادرش خواب دیده بود که سومین نوزادش را حضرت ابوالفضل علیه السلام به او پیش کش می کند؛ پس او را عباس نامید.

علمدار حزب الله

پدرش از جمله کسانی بود که از اولین سال ورود «امام موسی صدر» به لبنان، با ایشان ارتباط پیدا کرد.
پدر عضو «انجمن هاشمی» بود که زیر نظر امام صدر اداره می شد.
سید عباس اصرار داشت به رزمندگان فلسطینی بپیوندند و از آرمان فلسطین دفاع کند. برای همین، به یک اردوگاه آموزشی انقلابیان فلسطینی رفت.
هنگام تمرین نظامی، از بالای یک بلندی به پایین پرت شد و پای راستش شکست.

علمدار حزب الله

روزی که از بیمارستان مرخص شد، همراه پدرش به منزل یکی از دوستان رفت. آن روز همه اعضای انجمن در آن جا جمع شده بودند تا با امام موسی صدر ملاقات کنند امام صدر با دیدن سید عباس، لبخندی زد و پرسید: پسرم، تو تنها ده سال سن داری! از قضیه فلسطین چه می دانی؟
سید عباس گفت: فلسطینی ها مردمی مظلوم هستند که به زور از سرزمین خود رانده شده اند. زندگی سختی را در اردوگاه ها می گذارنند و دنیا نیز فریاد آن ها را نمی شنود. فلسطینی ها باید به قدس، خانه و سرزمین خود بازگردند.
امام صدر پرسید: فلسطینی ها چگونه می توانند به سرزمین خود بازگردند؟
گفت: از راه جهاد!
امام صدر دوباره لبخندی زد و گفت: پسرم، تو تنها ده سال داری، چگونه می خواهی جهاد کنی؟
پاسخ داد: ان شاء الله آموزش های نظامی را یاد خواهم گرفت. یک جنگجوی واقعی خواهم شد و همراه سایر رزمندگان عازم فلسطین خواهیم شد تا دسته جمعی قدس را آزاد کنیم!
امام صدر در آن جلسه به پدرعباس گفته بود که او یک نوجوان عادی نیست و باید درس بخواند. ایشان توصیه کرده بود تا او را در فرصت مناسب، برای تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه صور بفرستند.
این گونه بود که سید عباس، در سن چهارده سالگی به شهر صور رفت تا تحصیلات علوم دینی را در حوزه علمیه امام صدر آغاز کند.

علمدار حزب الله

پس از دو سال به دست امام صدر معمم شد. امام صدر تشخیص داد که وقت آن رسیده تا به نجف برود و در آن جا تحصیلاتش را زیر نظر پسر عمویش «آیت الله سید محمد باقر» صدر ادامه دهد.
سید عباس، به محض ورود به حوزه علمیه نجف، خود را به سید محمد باقر صدر معرفی کرد. محبت سید عباس خیلی زود در دل آقا سید محمد باقر نیز جای گرفت و او به یکی از شاگردان خاص و نزدیک ایشان تبدیل شد.
در مدت هشت سالی که در نجف بود، شده بود سفیر ویژه میان امام موسی صدر و آقای سید محمد باقر صدر. چند باری مخفیانه به لبنان رفت تا اخبار عراق را به امام صدر منتقل کند. چراکه آن زمان مطبوعات و رسانه های عراق همه خاموش بودند. هیچ کس در دنیا نمی دانست که بعثی ها چگونه مردم عراق و حوزه علمیه نجف را زیر شدیدترین فشارها قرار داده اند. برای همین آقای سید محمد باقر صدر، می خواست از این طریق، افکار عمومی دنیا را آگاه سازد.
همین اقدامات سید عباس باعث شد تا رژیم بعث به فکر انتقام جویی از او بیفتد. به همین دلیل اوایل سال 1978 چند ماه پیش از ربوده شدن امام موسی صدر، سید عباس به دستور سید محمد باقر صدر که از نیت صدام نسبت به سید عباس بیمناک بود، عراق را ترک کرد.
سید عباس چند بار مخفیانه در نجف به منزل امام خمینی رفت تا پیام هایی از امام صدر یا آقای سید محمد باقر صدر به ایشان منتقل کند.
به گفته سید حسن نصر الله «امام خمینی برای سید عباس ولی امر واجب الاطاعه شده بود. طوری که روح خود را فدای ایشان می کرد و درگاه امام را می بوسید و اشاره های امام برایش واجب الاطاعه بود چه رسد به کلمات یا دستورات ایشان. این شیوه شهید سید عباس بعد از رحلت امام نسبت به آقای خامنه ای حفظه الله نیز به همین صورت بود. »
وقتی تصمیم گرفت در لبنان بماند، به امام صدر پیشنهاد کرد با همکاری یکدیگر در شهر«بعلبک» حوزه علمیه دایر کنند تا طلاب لبنانی فراری از حوزه نجف، بتوانند درس های خود را در آن جا ادامه بدهند و به این ترتیب حوزه« امام منتظر» را در شهر بعلبک تاسیس کردند.
همسرش «ام یاسر» هم که پا به پای سید عباس در حوزه علمیه درس خوانده بود،وظیفه آموزش خواهران را به عهده گرفت و همگام با همسرش، نسلی از دختران و بانوان مومن و متعهد و زنان مکتبی را تربیت کرد.
پس از مدتی، سید عباس درهای حوزه علمیه «بعلبک» را به روی برادران سپاه پاسداران باز کرد که به دستور امام خمینی،برای کمک به ملت لبنان، نشر فرهنگ انقلاب اسلامی و تعالیم آن و تاسیس حکومتی که به مستضعفان احترام بگذارد، آمده بودند.

علمدار حزب الله

هدف از آمدن آن ها، پایه گذاری بسیج مردمی بر ضد رژیم صهیونیستی و استکبار جهانی و آموزش و آمادگی آنان در برابر دشمنان اسلام بود که این کار، انقلاب بزرگی در مقابله با رژیم صهیونیستی ایجاد کرد و این حوزه به اولین پایگاهی برای شکل گیری و توسعه نیروی انسانی رزمندگان مقاومت و بسیج جوانان مسلمان تبدیل شد.
از نظر سید عباس هر فرد مسلمان باید یک فرستنده رادیویی باشد. ما باید یک میلیارد فرستنده متحرک رادیویی در دنیا باشیم، تا به راحتی بتوانیم اخبار تحولات جهان اسلام را منتشر نماییم.
امام موسی صدر حدود یک هفته پیش از ربوده شدنش، سید عباس را مامور کرد تا گروهی از طلاب حوزه علمیه را برای راه اندازی فرستنده رادیویی آموزش دهد. برخی طلاب از این پیشنهاد شگفت زده شده و پرسیدند که چرا باید بخشی از وقت درسی خود را برای این گونه امور صرف کنند.
یکی از آنها به سید عباس گفت: که شما در رویا زندگی می کنید! آیا شما و امام صدر می خواهید حکومت اسلامی در لبنان تأسیس کنید؟
سید عباس در پاسخ به اعتراضات آنان گفت: صبر کنید. مدت زیادی نخواهد گذشت که شما نه تنها رادیو، بلکه شبکه تلویزیونی هم خواهید داشت!
امام صدر و سید عباس، مسائلی را می دیدند که طلبه های دیگر حتی تصور آن را نمی کردند.
برنامه هایی که سید عباس و امام صدر به دنبال اجرایی کردن شان بودند، به سادگی انجام نمی شد. طلبه هایی که در حوزه امام منتظر درس می خواندند، کمبود امکانات و مشکلات مالی زیادی داشتند.
سید عباس هم از لحاظ مالی کاملاً در مضیقه بود، اما هرگز طلابش را نیازمند نگه نمی داشت. آنقدر با کرم و سخاوت رفتار می کرد که هیچ کس فکر نمی کرد که او و حوزه اش، مشکل مالی دارند.
هیچ دارایی و ملکی به ارث نگذاشت. حتی منزل مسکونی اش ملک شخصی او نبود. نه این که پول نداشته باشد و یا کسی به او کمک نکند هر چه داشت، می بخشید در حالی که کسانی که از لحاظ علمی و درک و آگاهی و جهاد در مراتب بسیار پایین تری بودند، در خانه های مجلل زندگی می کردند و ماشین های مدل بالا سوار می شدند.
برادرش در دوران جنگ های داخلی لبنان، برای کار به آلمان رفته بود. وقتی که سید عباس به دبیر کلی حزب الله انتخاب شده بود، برای مدتی به لبنان آمد. فکر می کرد حالا که برادرش دبیر کل حزب الله شده، خانه و بساط مجللی داشته باشد و مانند پادشاهان زندگی کند؛ اما با کمال ناباوری دید که او در خانه حتی یک فرش معمولی هم ندارد. سید عباس حتی فرش خانه را به یکی از دوستان بخشیده بود.
برنامه های سید فقط مربوط به جنگ و حوزه نبود... سید با وجود همه مشغله ها و با وجود جنگ ها و آن همه گرفتاری و فقر مردم، کودکان را از یاد نبرده بود و در سال 1985 طرح احداث یک پارک تفریحی برای کودکان را ارائه داد که اکنون این طرح در منطقه بقاع به بهره برداری رسیده است.
در ماه مارس سال 1991 به عنوان دومین دبیر کل حزب الله انتخاب شد. اما این مسئولیت را به عنوان تکلیف شرعی پذیرفت. نگران بود که نکند این پست او را از اهداف رزمندگان مقاومت و خواسته های مردم دور کند. هنگامی که مردم برای تبریک آمدند، به آن ها گفت: به من تسلیت بگویید نه تهنیت؛ چرا که من دوست دارم همیشه میان مجاهدان و رزمندگان مقاومت حضور داشته باشم. دوست ندارم منزوی شوم.

علمدار حزب الله

با این که تنها 9 ماه این مسئولیت را به عهده داشت، توانست کارهای زیادی را در زمینه های مختلف اجتماعی، ملی، سیاسی، فرهنگی و تبلیغی انجام دهد. هیئت های مردمی، علمایی، عشایری و گروه ها و تشکل های اجتماعی و اقتصادی به دیدار او می آمدند.
سید همیشه در حال سفر و بازدید از مناطق گوناگون لبنان بود؛ از بخش های فقیرنشین حومه بیروت، به روستاهای جنوب و شمال لبنان و منطقه بقاع و بقاع غربی تا به محله های فقیرنشین و مستضعف نشین. به درد دل مستمندان و شکایت محرومان گوش می داد. هیچ کدام از آن ها جمله «من در خدمت شما هستم» سید را از یاد نمی بردند.
می گفتند که خودروی سید عباس خانه اوست. گاهی در آن می خوابید و غذا می خورد. برخی برادران حزب الله به شوخی به او می گفتند: اگر خواندن نماز در خودرو جایز بود، حتماً در آن نماز به جا می آوردید!
بحث ورود حزب الله به پارلمان لبنان در دوره دبیر کلی او مطرح شد. حزب الله از هر امکانی برای رشد و توسعه توانمندی های خود متناسب با شرایط آن مرحله بهره برداری کرد. ورود در عرصه های سیاسی، حزب الله را در موقعیتی قرار داد که همواره فعال باشد.
نسبت به درد و رنج ها و آرزوها و خواسته ها دیدی فراگیر و جهانی داشت. در جبهه های ایران جنگید و به پاکستان، کشمیر و افغانستان رفت. امیدوار بود که بتواند در همه صحنه ها و جبهه ها حاضر باشد. قلب و امید و آرمانش خیلی بزرگ تر از میزان امکانات و شرایط و عمر کوتاه او بود...
به دلیل اوضاع و شرایط امنیتی لبنان، حزب الله برای حفاظت از جان دبیر کل تعدادی محافظ گمارده بود. اما، سید عباس حاضر نبود آن ها را محافظ بخواند! آنان را برادر و یا به تعبیر معمول لبنانی ها، «جوانان» صدا می زد. روزی یکی از محافظان با شوخی به سید گفت: اگر فرض کنیم اسرائیل روزی به ما حمله کرد و یکی از محافظان کشته شد اما دبیر کل حزب الله به طور معجزه آسا...
سید بلافاصله پاسخ داد:... آرزو دارم چشمان هیچ مادری در شهادت فرزندش به خاطر من گریان نشود. همین طور هم شد؛ روز شهادتش هیچ یک از محافظانش شهید نشدند.
سید عباس موسوی، در 16 فوریه 1992، پس از شرکت در مراسم بزرگداشت هشتمین سالگرد یار دیرینش شیخ راغب حرب، در حمله هواپیماهای جنگی رژیم صهیونیستی به شهادت رسید و فردای آن روز، سید حسن نصرالله از سوی شورای مرکزی به دبیر کلی حزب الله انتخاب شد.
سید حسن از شاگردانش بود که سید عباس نقش پدری برایش داشت. این را هم خود سید عباس می گفت و هم سید حسن.
این نگرانی و دلسوزی پدرانه تا حدی بود که سید عباس همیشه نسبت به سلامت و وضعیت اجتماعی سید حسن نوعی نگرانی داشت و برای شکل گیری شخصیت او حساسیت بسیاری نشان می داد.
شهادت سید عباس موسوی اولین عملیات تروریستی هوایی اسرائیل بود.
«ایهود باراک»، رئیس پیشین ستاد مشترک و «الیاهو بن نون» فرمانده نیروی هوایی واوری ساجی مسئول اداره اطلاعات ارتش به طور مستقیم بر این جنایت نظارت داشتند.
منبع: نشریه دیدار آشنا شماره 128



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
کلیپ شهادت امام صادق علیه السلام / ای فقیه بی بدیل روزگار
play_arrow
کلیپ شهادت امام صادق علیه السلام / ای فقیه بی بدیل روزگار
استوری شهادت امام جعفر صادق علیه السلام / حسین سیب سرخی
play_arrow
استوری شهادت امام جعفر صادق علیه السلام / حسین سیب سرخی
نظر جالب تاجری که قبل از حضورش در ایران، فکر می‌کرد تهران موشک‌باران می‌شود!
play_arrow
نظر جالب تاجری که قبل از حضورش در ایران، فکر می‌کرد تهران موشک‌باران می‌شود!
وقتی شهید نادر مهدی با قایق به جنگ با ناوهای آمریکایی رفت!
play_arrow
وقتی شهید نادر مهدی با قایق به جنگ با ناوهای آمریکایی رفت!
عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی هیچگاه مشکل غرب آسیا را حل نخواهد کرد
play_arrow
عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی هیچگاه مشکل غرب آسیا را حل نخواهد کرد
رفتار آمریکا در مسئله غزه اثبات حقانیت موضع ایران در بی‌اعتمادی به آمریکاست
play_arrow
رفتار آمریکا در مسئله غزه اثبات حقانیت موضع ایران در بی‌اعتمادی به آمریکاست
روش جلوگیری از خراب شدن باتری ماشین در تابستان
روش جلوگیری از خراب شدن باتری ماشین در تابستان
انواع تزریق ژل لب
انواع تزریق ژل لب
غزه امروز مسئله اول دنیا است؛ به دانشگاه‌های آمریکا و اروپا نگاه کنید
play_arrow
غزه امروز مسئله اول دنیا است؛ به دانشگاه‌های آمریکا و اروپا نگاه کنید
الگوهای جامعه معلمین باید به عنوان قهرمان معرفی شوند
play_arrow
الگوهای جامعه معلمین باید به عنوان قهرمان معرفی شوند
نان‌آورانی که جان می‌بخشند
play_arrow
نان‌آورانی که جان می‌بخشند
فرآیند تولید آدامس در یک کارخانه مشهور
play_arrow
فرآیند تولید آدامس در یک کارخانه مشهور
از مزایای ادامه تحصیل در اروپا چه می دانید؟
از مزایای ادامه تحصیل در اروپا چه می دانید؟
عملیات استشهادی در قدس اشغالی
play_arrow
عملیات استشهادی در قدس اشغالی
حمله موشکی سرایا القدس به نیروها و ادوات جنگی اشغالگران در "نتساریم"
play_arrow
حمله موشکی سرایا القدس به نیروها و ادوات جنگی اشغالگران در "نتساریم"