هرکه گفت ... دروغگو بخوانش
مترجم: سيّد شاهپور حسيني
1. نهي توقيت در روايات
از امام صادق(ع) روايت شده كه ايشان فرمود: «خداوند زمان تعيين شده توسط تعيينكنندگان زمان ظهور را تغيير ميدهد».2
شيخ صدوق از عبدالسلام هروي نقل كرده كه گفت: از دعبل خزاعي شنيدم كه گفت: زماني كه اين قصيدهام را كه با عبارت:
مدارس آياتٍ خلّت من تلاوة
و منزل وحيٍ مقفر العرصات
شروع ميشود، براي امام رضا(ع) خواندم و به اين ابيات رسيدم:
خروج الإمام لامحالة خارجٌ
يقوم علي اسم الله بالبركات
يميز فينا كلّ حقٍّ و باطلٍ
و يجزي علي النّعماء و النّقمات
قيام امام(ع) كه يقيناً قيام خواهد فرمود
او بر نام خدا و همراه بركات قيام ميكند
و در ميان ما حق را به طور كامل از باطل جدا ميسازد
و نعمتها و نقمتها را جزا ميدهد
امام رضا(ع) به شدّت گريست، سپس سرش را به سمت من گرفت و فرمود: «اي خزاعي، روح القدس اين دو بيت را با زبان تو خواند. آيا ميداني اين امام كيست؟ و چه زماني قيام ميكند؟» عرض كردم: نه سرورم، تنها شنيدهام كه امامي از نسل شما خروج ميكند و زمين را از فساد پاك ميكند و همانگونه كه از ستم سرشار شده، آن را سرشار از عدالت ميكند. سپس فرمود: «اي دعبل، امام پس از من، محمّد پسرم است و پس از محمّد، پسرش علي و پس از علي فرزندش حسن و پس از حسن، پسرش حجّت قائم منتظر در غيبتش است. مردم از او در زمان ظهورش فرمانبرداري ميكنند. اگر تنها يك روز از دنيا باقي مانده باشد، خداوند آن روز را طولاني ميكند تا او خروج كند و زمين را همانگونه كه سرشار از ستم و بيداد شده، سرشار از عدالت و داد كند. امّا کلمة «چه وقت»، براي كسب آگاهي از زمان است. پدرم براي من به نقل از پدرانش گفت: «به پيامبر(ص) عرض شد، اي فرستادة خدا، قائم از نسل تو كي خروج ميكند؟ فرمود، مثل آن همانند قيامت است كه خداوند دربارة آن ميفرمايد: «تنها اوست که چون زمانش فرا رسد، آشکارش ميسازد. فرارسيدن آن بر آسمانيان و اهل زمين پوشيده است، و جز به ناگهان بر شما نيايد».3
اخبار زيادي از پيامبر و اهلبيت(ع) رسيده كه كساني را كه براي ظهور وقت تعيين ميكنند، دروغگو شمرده و بر دروغگويي آنها تأكيد ميكند و اين مسئله را كه يكي از معصومين(ع) از زمان ظهور خبر داده باشد، نفي ميكند. بنابراين هيچ يك از معصومين(ع) اطّلاعي در اين مورد ندادهاند و حتّي هر كس را كه چنين ادّعايي داشته، تكذيب كردهاند. فضيل از امام باقر(ع) پرسيد، آيا اين امر، زمان خاصّي دارد؟ امام (سه مرتبه) فرمود: «تعيين كنندگان زمان ظهور دروغگو هستند».4
از عبدالرّحمن بن كثير نقل شده که گفت: نزد اباعبدالله(ع) بودم كه مهزم اسدي به حضور امام آمد و عرض كرد: قربان شما گردم، اين امر كه منتظر آن هستيد، چه زماني است؟ اين زمان طولاني شده؛ امام فرمود: «اي مهزم، تعيين كنندگان زمان ظهور دروغگو هستند. ما اهلبيت، زماني را تعيين و بيان نميكنيم».5 سپس فرمود: «هر كس از ميان مردم، زماني خاص را مشخص و اعلام كرد، بيدرنگ او را دروغگو بدان، زيرا ما براي هيچ كس زماني را مشخّص نكردهايم».6
بنابراين، از مجموع اين احاديث و اخبار اينگونه برميآيد كه توقيت كه از جانب پيامبر و اهلبيت(ع) نهي شده، به هيچ عنوان جايز نيست.
طرح يك پرسش
پاسخ اين گفتار يا شبهه اين است كه هيچ دليل و سندي مبني بر صحّت اين قول در اخبار معصومين(ع) ديده نميشود و تنها چيزي كه در مورد توقيت وجود دارد، ممنوع بودن اين كار به طور كلي و بدون استثنا است؛ چه توقيت با نقل قول از ايشان و چه توقيتي كه ديگران ممكن است اعلام كنند. با توجّه به اين نكته، همة كساني كه زماني براي ظهور تعيين ميكنند، دروغگو به شمار ميآيند.
بنابراين، به اين نتيجه ميرسيم كه زمان ظهور امام(ع) بسته به ارادة الهي است و خداوند بزرگ بايد به ايشان اجازة ظهور دهد. حال، معين كردن هر زماني براي ظهور، سخني گزاف و بياساس است. همة مؤمنان اتّفاق نظر دارند كه زمان آن روز موعود را تنها خداوند ميداند و مردم هيچگونه اطّلاعي از آن ندارند و از ظاهر برخي روايات اينگونه برميآيد كه حتّي معصومين نيز از زمان آن اطّلاعي نداشتهاند و به همين دليل مشخّص كردن تاريخ خاصّي براي ظهور امام(ع) كاري نادرست و دروغي آشكار است.
دوم: مشخص كردن و تعيين زمان ظهور، با فلسفة انتظار در تعارض است و باعث نااميدي مردم ميشود.
نهي توقيت و حكمت انتظار
علي بن يقطين روايت كرده است: «امام موسي کاظم(ع) به من گفت: اي علي، شيعه با اميدها و آرزوها پرورش مييابد ... اگر به ما گفته شود، اين مسئله پيش نميآيد مگر دويست يا سيصد سال ديگر، دلها نااميد ميشود و بسياري از عامّة مردم دست از ايمان به اسلام ميشويند، امّا ائمّه پيوسته ميگفتند چه نزديك و سريع است ظهور، تا دلهاي مردم متّحد و در آرزوي او باشد.»8
نهي توقيت، از جمله مهمترين مؤلّفههاي انتظار فرج و از بارزترين اركان بناي آن است، با توجّه به اين، سخن گفتن يا سؤال كردن در مورد زمان دقيق ظهور، اشتباهي بزرگ است كه كساني كه از حکمت انتظار آگاهي ندارند، در آن ميافتند؛ حکمتي كه مؤمن را دائماً در حالتي قرار ميدهد كه هميشه منتظر و چشم به راه امام مهدي(ع) باشد امّا در صورت تعيين زمان ظهور ايشان براي مردم، آمادگي و انتظار و مواردي كه با مسئلة فرج در ارتباط است، توجيهي نخواهد داشت، زيرا اينگونه مسائل مربوط به دوران كمي پيش از ظهور است.
شايد يكي از حكمتهاي پنهان نگه داشتن زمان ظهور اين باشد كه مؤمنان در طيّ قرنها، منتظر امام باشند و به خاطر اين انتظار تلخ پاداش بگيرند، زيرا انتظار، مؤمنان را به پايداري و پايبندي به دستورهاي شريعت، دعوت ميكند، زيرا ظهور امام(ع) ناگهاني خواهد بود. اگر زمان ظهور مبارك ايشان معلوم و از پيش تعيين شده بود، اين انتظار وجود نداشت و اميدها تبديل به نااميدي ميشد و مؤمناني كه در دوران پيش از ظهور زندگي ميكردند، از پاداش انتظار بينصيب ميماندند. ابوبصير به نقل از امام صادق(ع) روايت كرده كه ايشان فرمود: «هر كس ميخواهد از ياران قائم(ع) باشد، بايد منتظر باشد و پرهيزگاري كند و پايبند فضايل اخلاقي باشد. اگر شخصي با چنين احوالي، منتظر باشد و بميرد و پس از مرگ او، قائم(ع) قيام كند، اجر و پاداش او مانند اجر و پاداش كسي است كه به حضور ايشان رسيده است. پس تلاش كنيد و منتظر باشيد. اين گواراي شما باد، اي گروه مورد رحمت».9
از جمله رحمتهاي الهي بر اين امّت، اين بوده که زمان ظهور براي مردم ناشناخته و نامعلوم است و اينگونه است كه كسي دچار نااميدي نميشود و دائماً مترصّد فرج و ظهور امام و در حال انتظار فرج است.
سوم: تعيين زمان ظهور، باعث شكست جنبش و انقلاب امام در آغاز ظهورشان ميشود. مسئلة زمان ظهور امام، مسئلهاي بسيار دقيق، ظريف و حكيمانه است و به همين دليل، اين خود نيمي از مسئلة ظهور به شمار ميآيد و اهميّت آن به اين اندازه است كه صدها سال مردم بايد در انتظار ايشان باشند. حكمت الهي براي موفقيّتآميز بودن قيام امام در آن روز موعود، اينگونه اقتضا كرده كه ظهور امام، ناگهاني باشد، زيرا اگر تاريخ و زمان ظهور ايشان از قبل تعيين شده بود، اين خود به مهمترين عامل براي شكست آن تبديل ميشد و آن حكومت عدالتگستر پيش از آنكه انقلاب امام پيروز شود و گسترش يابد، نابود ميگرديد.
عنصر ناگهاني بودن زمان و روز ظهور امام، اثر زيادي در پيروزي امام و موفق بودن انقلاب ايشان دارد؛ حال زمان ظهور هرچند در علم ازلي خداوند، مربوط به تمام ممكنات و مخلوقات، اسباب و مسبّب و علّت و معلول آنها مشخّص است، امّا در مورد علل و شرايط آن، زمان مشخّص و معيّني ندارد و ميتوان آن را اينگونه توضيح داد: تعيين زمان ظهور امام(ع) باعث شناسايي آن زمان توسط دشمنان خواهد شد. در نتيجه آنها زمينه را براي از بين بردن ايشان و با شكست مواجه ساختن طرحها و برنامههاي ايشان آماده ميكنند. از سوي ديگر، اين به معناي آماده نساختن شرايط مناسب براي تحقّق يافتن وعدة خداوند، است و البتّه اين برخلاف حكمت خداوند است؛ زيرا خداوند خلف وعده نميكند. بدين ترتيب درمييابيم كه معناي آماده نساختن شرايط، مردان مورد امتحان است كه شرط ظهور هستند و همچنين، نبود پايگاههاي مردمي كه به عقيدة مهدويّت ايمان دارند. امّا با وجود فاصلة زماني زيادي كه نسلهاي مختلف را از زمان ظهور جدا ميکند، (به فرض اينكه اگر زمان ظهور دقيقاً مشخّص بود) اين مسئله باعث از بين بردن برخي شرايط و منتفي شدن مسئلة ظهور، بهطور کامل ميشود، به گونهاي كه تحقّق يافتن آن عاقلانه به نظر نميرسد و نبود برخي ديگر از شرايط و عناصر، باعث شكست انقلاب ايشان ميشود، در نتيجه، امكان گسترش عدالت فراگير كه يك طرح الهي است، بسيار كم ميشود.10 بنابراين ناگزير، بايد شرايطي را فراهم كرد تا ظهور و موفقيت و پيروزي آن تحقّق يابد و اين تنها با خودداري از توقيت و نهي آن ميسر ميباشد.
پي نوشت ها :
نويسندة محترم در قسمت نخست اين مقاله به بيان نمونههايي از تعيين وقتكنندگان براي ظهور و دلايل آنها پرداخت. وي سپس به دلايل عقلي نهي از توقيت اشاره نمود. ادامة مطلب با موضوع: نهي از توقيت در روايات، در اين قسمت آمده است.
1. كمالالدّين، ص 467؛ غيبـة طوسي، ص 266.
2. غيبـة نعماني، ص 198، المعجم الموضوعي، ص 767.
3. كمالالدّين، ص 347، اعلام الوري، ص 318، منتخب الاثر، ص 221، ديوان دعبل الخزاعي، الدجيلي، ص 143.
4. النعماني، ص 198، غيبـة نعماني، ص 198، المعجم الموضوعي، ص 767، بشارة الاسلام، ص 299، منتخب الاثر، ص 463،
بحارالأنوار، ج 52، ص 104.
5. غيبـة طوسي، ص 286، غيبـة نعماني، ص 197، المعجم الموضوعي ص 767، بشارةالاسلام، ص 299، منتخب الاثر، ص 463،
بحارالأنوار، ج 52، ص 104.
6. غيبة نعماني، ص 198، المعجم الموضوعي، ص 767.
7. غيبة طوسي، ص 286، المعجم الموضوعي، ص 767، غيبـة النعماني، ص 195، بشارة الاسلام، ص 298، بحارالأنوار، ج 52، ص 104.
8. غيبـة النعماني، ص 198.
9. غيبـة النعماني، ص 134.
10. تاريخ الغيبـة الكبري، ص 396.