نفرين فراعنه مصر، راز سر به مهر تاريخ

هوش و فراست اين دولت مردان در سايه ي تمدن مصر تنها به ديواره هاي نفوذ انکارناپذير آنان در ساختار حکومت فراعنه ختم نمي شود؛ بلکه تسلط آن ها به بعضي از علوم مانند فيزيک و شيمي و استفاده از معماري خاص و مواد مهلک و سمي، در مقبره ي فراعنه که به اين ترتيب آن جا را به مرگبارترين مکان براي هر فرد متجاوز به قبر فراعنه تبديل کردند، دليل شهرت عجيب آن هاست.
سه‌شنبه، 16 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نفرين فراعنه مصر، راز سر به مهر تاريخ

 نفرين فراعنه مصر، راز سر به مهر تاريخ
نفرين فراعنه مصر، راز سر به مهر تاريخ


 

تهيه و تنظيم: س. سعيديان




 
کاهنان دربار فراعنه ي مصر باستان، درزمره ي مرموزترين شخصيت هاي تاريخ به شمار مي روند.
 
هوش و فراست اين دولت مردان در سايه ي تمدن مصر تنها به ديواره هاي نفوذ انکارناپذير آنان در ساختار حکومت فراعنه ختم نمي شود؛ بلکه تسلط آن ها به بعضي از علوم مانند فيزيک و شيمي و استفاده از معماري خاص و مواد مهلک و سمي، در مقبره ي فراعنه که به اين ترتيب آن جا را به مرگبارترين مکان براي هر فرد متجاوز به قبر فراعنه تبديل کردند، دليل شهرت عجيب آن هاست.
تبحر معماران مصرباستان در مهندسي اهرام تا آن جا بود که وقتي يکي از رهبران شوروي سابق حضور در مقبره ي يکي از فراعنه در اهرام ثالثه را در برنامه هاي خود قرار داده بود، سرويس جاسوسي شوروي سابق با نتيجه گيري از آخرين داده هاي دانشمندان در خصوص تمرکز انرژي در نقطه ي مرکزي آرامگاه، ديدار وي را لغوکرد.
امروزه آميزه يي از واقعيت هاي اثبات شده ي علمي با بعضي از حوادث و اتفاقات روزمره ي زندگي، به سوژه يي جذاب براي نويسندگاني مبدل شده است که مخاطبين خود را براي لحظه يي در فضاي افسانه و حقيقت رها مي سازند.
در هفدهم فوريه سال 1923 ميلادي در شهر «لوکسور» مصر، حدود بيست نفر در برابر يک ديوار سنگي گرد آمدند. اين ديوار چندين هزار سال پيش تعبيه شده بود تا آرامش ابدي فرعون جوان «توتن خامون» را حفظ کند، بيست نفر شاهد، پشت سر «لردکارنارون» و «هوارکارتر» باستان شناسان انگليسي که سرنوشت عجيب شان موجب شد تا در سراسر جهان مشهور شوند، صف کشيده بودند. کمي از ساعت دو بعد از ظهر گذشته بود. چند دقيقه ي بعد، «هوارکارتر» تخريب اين ديوار را که راه ورودي مقبره را بسته بود، آغاز کرد. در دست راست او يک چکش سنگين بود و با دست چپش مته ي بزرگي را گرفته بود تا اين ديوار اسرارآميز را سوراخ کند. حاضرين مي لرزيدند و« لردکار نارون» ناخودآگاه به فکر کتيبه يي افتاد که بر روي گل آخري، نقش بسته بود. او چند هفته ي پيش اين کتيبه را يافته و با زحمت بسيار موفق به خواندن متن آن شده بود. در اين کتيبه، به پيدا کنندگان مقبره چنين اعلام خطر شده بود: «هر کسي که آرامش فرعون را بر هم زند، عفريت مرگ بال هاي خود را بر او خواهد کوفت.»
«کارتر»، سوراخي را به اندازه ي دو برابر قطر بازوي خود ايجاد و مقبره را به مدد يک لامپ برقي روشن کرد و جزييات درون فضاي آرامگاه را به روشني ديد. همه جا روي ديوارها و زمين آکنده از طلا بود. آرامگاه زرين، در برابر ديدگان بهت زده ي باستان شناسان مي درخشيد. دو مرد باستان شناس شکاف ديوار را وسيع تر کردند، صندوق زرين عظيمي تقريباً همه ي فضاي مقبره را انباشته بود. در يک سوي آن، دو در قفل شده بود که بدون زحمت و سر و صداي زياد باز شدند. در درون اين صندوق، يک جعبه ي طلايي وجود داشت؛ اما بر روي درهايي که در صندوق قرار گرفته بود. مهر و موم دست نخورده يي ديده مي شدکه معلوم بود از زمان تدفين فرعون تا به حال، هيچ کس آن چه را که پشت اين مقبره ي در بسته پنهان شده، نديده است. آن ها با دقت هر چه تمام تر، درهاي سرداب را بستند و دوباره راه آن را مسدود کردند. در ميان حاضراني که شاهد اين کشف بودند، هيچ کس يک کلمه صحبت نکرد. در اين جمع، يک وزير، چند تن از صاحب منصبان عالي مقام دولت، باستان شناسان، دانشمندان، بازرس هاي کل اداره ي باستان شناسي مصر و دو زن وجود داشتند که سيزده نفر آن ها در مدت چند ماه به طرز خشونت بار و مرموزي از بين رفتند ...
در حدود چهل روز بعد، «هوارکارتر» از شهر قاهره تلگرامي دريافت کرد. به او خبر داده شد که «لردکارنارون» شديداً بيمار است. «کارتر» به اين تلگرام اهميتي نداد؛ اما به زودي تلگرام دومي با اين عبارت به دستش رسيد:
-لردکارنون به طور جدي بيمار است و تب شديدي دارد.
«کارتر» با شتاب فراوان به سوي پايتخت مصر روانه شد.
دوازده روز بود که «لردکارنارون» با تب بسيار شديدي دست و پنجه نرم مي کرد. در حالي که گرماي هوا در هتل کنتينانتال به چند درجه مي رسيد. پسر «لوردکارنارون» براي ديدن و مواظبت از پدر به مصر آمد، اما در همان شب ورود پرستار به او اطلاع داد که پدرش مرده است. او به اتاق پدر دويد و در لحظه يي که مي خواست وارد اتاق شود، ناگهان همه ي چراغ ها خاموش شدند.
آخرين کلماتي که لرد بر زبان جاري کرد. واقعاً عجيب بودند: «صدايش را مي شنيدم. به دنبالش راه افتادم ...»
و عجيب تر آن که در همان لحظه يي که لرد در قاهره مشغول جان دادن بود. هزاران کيلومتر دورتر يعني درانگلستان و در منزل خانواده ي کارنارون، سگ کوچک لرد شروع به ناليدن کرد. او آن گاه بر روي دو پاي خود ايستاد و سپس مرد.
چند روز بعد، باستان شناس آمريکايي «آرتورميس» که به «کارتر» کمک کرد تا ديوار اتاق فرعون را خراب کند. احساس خستگي شديدي کرد. او پيش از آن که پزشکان بتوانند کوچک ترين اظهار نظري کنند، عقلش را از دست داد و در همان هتلي که لرد از دنيا رفت، جان داد. در همان زمان، ميلياردر معروف آمريکايي «جرج جي گلول» که شديداً از مرگ دوست قديمي خود «لردکارنارون» متأثر شده بود، به کمک «کارتر» مقبره ي «توتن خامون» را تماشا کرد، اما فرداي آن روز، تب وحشتناکي او را از پا انداخت. پزشکان نظر دادند که بر اثر نارسايي قلبي مرده است. مرگي که عجيب بود و درست چهارهفته بعد از حرف هايش در انکار نفرين فراعنه ي مصر روي داد؛ يعني همان روزي که در موزه ي قاهره که توسط «جمال محرز» اداره مي شد اشياي گران بهايي را که از مقبره ي «تونن خامون» به دست آمده بود، قرار مي دادند.
در تاريخ سوم نوامبر 1962 ميلادي يک پروفسور زيست شناس دانشگاه قاهره، بعد از مطالعه ي تمام نظريه ها درباره ي نفرين فراعنه ي مصر، نظريه ي خود را مبني بر مسموميت محيط مقبره ي فرعون به خاطر بسته بودن درها طي سال هاي طولاني، مطرح کرد. پروفسور «عزالدين طاها» اعلام کرد که اين حقه ي اسرارآمير زا شکسته است.
روزنامه نگاران سراسر جهان به سالن کنفرانس هجوم آوردند و پورفسور رشته ي کلام را به دست گرفت.
-چند سال است که من تعداد زيادي از باستان شناسان و کارکنان موزه ها را مورد معاينه قرار مي دهم و در تمام موارد مشاهده کرده ام که در بدن آن ها ويروسي وجود دارد که موجب تورم مجاري تنفسي شده و باعث تب هاي بسيار شديد مي شود. بنابراين توانسته ام در انستيتوي ميکروب شناسي دانشگاه قاهره، يک سلسله ويروس هاي خطرناکي را که موجب بيماري هاي گوناگون است و بين آن ها ويروس «آسپرژينوس نيژر» نيز بود، مشخص کنم. اين ويروس مي تواند به طور غير عادي در درون موميايي ها و مقابر و اهرام حدود سه تا چهارهزار سال زنده بماند. اين کشف يک بار براي هميشه اين فکر خرافي را در هم مي شکند که باستان شناساني که در مقابر باستاني کار کرده اند، در تأثير نفرين مرده باشند. شايد هنوز هم کساني هستند که به تأثير نيروهاي مافوق طبيعي باور دارند؛ ولي من بر اين مزخرفات خط بطلان مي کشم.
شب سوم نوامبر 1962 ميلادي بسياري از کساني که در تماس با موميايي فراعنه، مقابر و اهرام بودند، از سخنان پروفسور «طاها» تسکين يافتند و ترس شان از ميان رفت. روزنامه نگاران چکيده هاي زيادي از کنفرانس «طاها» تهيه و منتشر کردند.
-من بر اين مزخرفات خط بطلان مي کشم ... توجيه مرگ اسفبار حدود سي نفر محقق، فقط از جهت علمي مقدور است و نظريه ي پروفسور طاها قابل نقض و رد نبود.
چند روز بعد، پروفسور «طاها»درجاده ي قاهره و سوئز رانندگي مي کرد. او پشت فرمان اتومبيل بود و در کنارش دونفر از همکاران علمي اش نشسته و با هم درباره ي خرافات مقبره هاي مصر سخن مي گفتند، ناگهان اتومبيل پروفسور طاها در هفتاد کيلومتري مشرق قاهره، بدون هيچ دليلي به طرف چپ منحرف شد و در اين جاده ي خلوت بي هيچ دليل موجهي با اتومبيل ديگري تصادف کرد. پروفسور طاها و دو همکارش بي درنگ کشته شدند؛ اما مسافران اتومبيل ديگر فقط جراحات اندکي برداشتند.
تشريح جسد پرفسور «طاها» نشان داد که او نيز قرباني نارسايي قلبي شده است!
منبع: 7 روز زندگي، شماره 106.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط