سپيد پوش تاريکي
نویسنده:عباس عاشوري
پرونده اي درباره جغد سفيد، شکارچي شب هاي ايران
مي گويند جغد شوم است. هنوز هستند کساني که صداي اين پرنده زيبا را خوشايند نمي دانند و از ديدن آن مي ترسند اما جغد، اين پرنده به ظاهر آرام متفکر، هميشه هم در نگاه انسان شوم نبوده. در متون ايران باستان و اوستا، جغد يا «هومورو» نماد دانايي و خوش يمني است و فراري دهنده ديوها و پليدي ها. در داستان هاي کودکانه و انيميشن ها هم،جايي که جغد حيوانات ديگر جنگل را پند و اندرز مي دهد، اين نماد خودنمايي مي کند. «بهمن مرغ»، «مرغ زوبره» و «شباويز»هم نام هاي کهن جغد هستند که نشاني از شومي در آنها نيست. شايد زندگي بعضي گونه هاي اين شکارچي آرام و در عين حال سريع در خرابه ها، انبارها و طويله ها با فکري که در موردشان مي شود بي ارتباط نباشد. اما نکته اينجاست که هنوز مشخص نيست چرا جغدها را خرابه نشين معرفي کرده اند، چرا که اغلب جغدهاي ايران اصلا خرابه نشين نيستند و فقط تعداد اندکي از آنها مثل همين جغد سفيد ــ که در گذشته در ايران کمياب بود و شايد هم نبود ــ و جغد خالدار در انبارها و طويله ها زندگي مي کنند. اين در حالي است که اغلب جغدهاي ايران مخصوصا معروف ترين هايش مثل شاه بوف، جغد جنگلي، جغد شاخدار و... در جنگل ها و کوهستان ها زندگي مي کنند و در شب به خانه هاي روستائيان نزديک مي شوند.جغدها،نه تنها براي انسان شوم و پيام آور گرفتاري نيستند بلکه برا ي زندگي انسان بسيار مفيد و ضروريند. برعکس، اين انسان است که گاهي با خرافه ها و باورهاي نادرست و گاهي با تخريب محيط زيست، براي جغد، شوم و بد يمن مي شود. جغدها زندگي منحصر به فرد و اسرارآميزي دارند و جغد سفيد با نام علمي Tyta alba، يکي از گونه هاي راسته جغدسانان (Strigiformes) است که البته در ايران به اندازه 11 گونه ديگر جغدهاي کشورمان شناخته شده نيست اما در سبک وسياق زندگي،بسيار شبيه آن هاست. نام انگليسي جغد سفيد Barn Owl است که به فارسي مي شود جغد انبار. شايد دليل اين نامگذاري اين باشد که اغلب در انبارها، طويله ها و ساختمان ها ديده مي شود.
جغد سفيد از پراکنش وسيعي در دنيا برخوردار است و در تمام قاره ها ديده مي شوند و با اين که اندکي در رنگ پرها با هم فرق دارند ولي همه شان از يک گونه اند. در واقع جغدهاي سفيد زير گونه هاي مختلفي دارند که از نظر رنگ ظاهري با هم فرق دارند. مثلاً زيرگونه اي که در ايران ديده مي شود (alba) و سطح شکمي اش سفيد با خال هاي تيره پراکنده است اما زير گونه اي که در مرکز و شرق اروپا ديده مي شود، (guttata) که زير بدنش زرد مايل به پرتقالي است. در خاورميانه و ايران آن چنان که آقاي «ريچارد پورتر» در کتاب پرندگان خاورميانه مي نويسد، جغد سفيد گونه اي کميابي بوده است. مشاهدات پرنده شناسان در ايران تا دهه 50 فقط دو جغد سفيد در خوزستان و يکي در بوشهر بود اما تا سال 1386 که مشاهدات گسترده تر شد، جغد سفيد در 12 استان کشور از شمال تا شمال غرب و از غرب تا جنوب ديده شد. حتي در تهران و يزد هم جغد سفيد ديده شد؛ ضمن اينکه پنج مورد از جوجه آوري اين گونه هم در استان هاي گيلان و مازندران توسط نگارنده و ديگر پرنده نگران ايراني گزارش شده است. هنوز مشخص نيست علت اين پراکنش وسيع جغد سفيد در سالهاي اخير چيست اما آنچه مشخص است اينکه جغد سفيد امروزه ديگر يک گونه کمياب در ايران نيست و ممکن است در همه جا ديده شود، اگرچه هنوز مردم ايران اين گونه را نمي شناسند.
جغد سفيد از نظر جثه، جغدي متوسط در کشورمان به حساب مي آيد.طول بدن جغدهاي سفيد به 33 تا 39 سانتي متر مي رسد و نر وماده شان شبيه به هم است، هرچند ماده که 350 گرم وزن دارد،ده درصدي از نر سنگين تر و بزرگ تر است. خال هاي ريزي روي سطح نخودي طلايي پشت بدنشان را فرا گرفته و سرتاسر زير شکمشان هم سفيد رنگ است. از روبه رو،صورت جغدها مثل قلب است؛ مثل همين جغد که پرهاي جانبي سر، قلب سفيدي روي صورتش درست کرده اند و دو چشم درشت سياه، در وسط خودنمايي مي کنند. بال هايش را که باز مي کند، فاصله 95 سانتي متري دو سر بالش، باعث مي شود با شکوه تر به نظر برسد. پر، سراسر پاهاي دراز جغد سفيد را پوشانده و با دم کوتاه و رنگ روشنش،در پروازهاي هنگام غروب مثل شبحي مي شود که در يک مسير به صورت موج دار، آرام و بي صدا پرواز مي کند.جغد سفيد که شکارچي شب است، بايد اين گونه پرواز کند تا بتواند شکار کند. بر خلاف عقاب ها و شاهين ها که پرندگان روزشکار هستند، جغد سفيد، پرنده اي است شبگرد و به جز جغد تالابي که زمستان ها به ايران مي آيد و روزها شکار مي کند،اين ويژگي در تمام جغدهاي ديگرمشترک است؛هرچند همين جغد سفيد هم گاهي که ناچار شود، روزها هم گريزي به طعمه هايش مي زند.
آنها را هر کجا که باشند، پيدا مي کنند و مي بلعند.اگرچه به نظر مي رسد جغد به سادگي شکار مي کند و طعمه اش را مي خورد اما براي هضم غذاي خورده شده،با مشکلي روبه روست.
سرما يکي از عوامل در مرگ و مير جغدهاي سفيد است. در زمستان 1387 لاشه چند جغد سفيد در انبار توتون در کسماي صومعه سرا پيدا شد که احتمالاً بر اثر سرماي زياد مرده بودند. اما اين شايد تنها دليل طبيعي کشته شدن جغد باشد. به راستي جغد براي انسان شوم است يا انسان براي جغد؟! در حالي که تا به حال 15 مورد گرفتار شدن جغدهاي سفيد در تورهاي هوايي اي که در شمال کشور جهت صيد پرندگان آبزي در تالاب ها و شاليزارها پهن مي کنند، گزارش شده است که اغلب منجر به مرگ آن ها شده. به اين عوامل،شرايط مرگ آور ديگري مثل تخريب زيستگاه هاي جوجه آوري و تغذيه اي جغد سفيد،غرقاب شدن علفزارها و شاليزارها و مصرف از پستانداران کوچکي مثل موش را که قبلا با سموم آلوده شده اند هم بايد افزود. تجمع اين سموم در بدن پرنده در دراز مدت موجب ضعيف شدن و مرگ آن مي شود. اينها تهديداتي هستند که در ايران از طرف انسان نسل اين گونه جغد را تهديد مي کند. اين در حالي است که جغدها براي زندگي انسان بسيار مفيد و سودمندند.غذاي اصلي آن ها انواع موش و خزندگان و دوزيستان است. بدين ترتيب جغدها و به طور خاص جغد سفيد،نقش مهمي در کاهش و کنترل جمعيت جانداران موذي دارند. اگرچه امروزه جغدها جزو گونه هاي حمايت شده در ايران قرار گرفته اند اما در ايران هنوز هم وجود دارند افرادي که به ناحق جغدها را شوم و خرابه نشين مي دانند. اين در حالي است که در دنيا امروزه گروه ها و کنفرانس هاي متعددي در جهت مطالعه، معرفي، حمايت و حفاظت از جغدها تشکيل شده است.
منبع: سرزمين من، شماره يک، دوره جديد
شباويز در انبار
مي گويند جغد شوم است. هنوز هستند کساني که صداي اين پرنده زيبا را خوشايند نمي دانند و از ديدن آن مي ترسند اما جغد، اين پرنده به ظاهر آرام متفکر، هميشه هم در نگاه انسان شوم نبوده. در متون ايران باستان و اوستا، جغد يا «هومورو» نماد دانايي و خوش يمني است و فراري دهنده ديوها و پليدي ها. در داستان هاي کودکانه و انيميشن ها هم،جايي که جغد حيوانات ديگر جنگل را پند و اندرز مي دهد، اين نماد خودنمايي مي کند. «بهمن مرغ»، «مرغ زوبره» و «شباويز»هم نام هاي کهن جغد هستند که نشاني از شومي در آنها نيست. شايد زندگي بعضي گونه هاي اين شکارچي آرام و در عين حال سريع در خرابه ها، انبارها و طويله ها با فکري که در موردشان مي شود بي ارتباط نباشد. اما نکته اينجاست که هنوز مشخص نيست چرا جغدها را خرابه نشين معرفي کرده اند، چرا که اغلب جغدهاي ايران اصلا خرابه نشين نيستند و فقط تعداد اندکي از آنها مثل همين جغد سفيد ــ که در گذشته در ايران کمياب بود و شايد هم نبود ــ و جغد خالدار در انبارها و طويله ها زندگي مي کنند. اين در حالي است که اغلب جغدهاي ايران مخصوصا معروف ترين هايش مثل شاه بوف، جغد جنگلي، جغد شاخدار و... در جنگل ها و کوهستان ها زندگي مي کنند و در شب به خانه هاي روستائيان نزديک مي شوند.جغدها،نه تنها براي انسان شوم و پيام آور گرفتاري نيستند بلکه برا ي زندگي انسان بسيار مفيد و ضروريند. برعکس، اين انسان است که گاهي با خرافه ها و باورهاي نادرست و گاهي با تخريب محيط زيست، براي جغد، شوم و بد يمن مي شود. جغدها زندگي منحصر به فرد و اسرارآميزي دارند و جغد سفيد با نام علمي Tyta alba، يکي از گونه هاي راسته جغدسانان (Strigiformes) است که البته در ايران به اندازه 11 گونه ديگر جغدهاي کشورمان شناخته شده نيست اما در سبک وسياق زندگي،بسيار شبيه آن هاست. نام انگليسي جغد سفيد Barn Owl است که به فارسي مي شود جغد انبار. شايد دليل اين نامگذاري اين باشد که اغلب در انبارها، طويله ها و ساختمان ها ديده مي شود.
«چرا چو جغد حديث تن خراب کنيد» تنها اين مصرع از غزل مولوي نيست که جغد را خرابه نشين معرفي مي کند،در ادبيات ما اين اشاره ها به جغد زياد است، اشاره هايي که از نظر علمي زياد درست نيست. تنوع جغد در ايران به 12 گونه مي رسد. جداي از جغد سفيد که تنها عضو خانواده جغد انباريان (Tytonidae) در ايران و موضوع اين مقاله است، «مرغ حق»،«جغد کوچک خالدار»، «مرغ حق جنوبي»، «جغد کوچک»، «جغد شاخدار»، «جغد جنگلي»، «جغد طلايي»، «جغد تالابي»، «جغد ماهيخوار»، «بوف برفي» و «شاه بوف»، 11 گونه از انواع جغدها در ايران و همگي از خانواده جغديان (Strigidae) هستند.
جغد سفيد از نظر جثه، جغدي متوسط در کشورمان به حساب مي آيد.طول بدن جغدهاي سفيد به 33 تا 39 سانتي متر مي رسد و نر وماده شان شبيه به هم است، هرچند ماده که 350 گرم وزن دارد،ده درصدي از نر سنگين تر و بزرگ تر است. خال هاي ريزي روي سطح نخودي طلايي پشت بدنشان را فرا گرفته و سرتاسر زير شکمشان هم سفيد رنگ است. از روبه رو،صورت جغدها مثل قلب است؛ مثل همين جغد که پرهاي جانبي سر، قلب سفيدي روي صورتش درست کرده اند و دو چشم درشت سياه، در وسط خودنمايي مي کنند. بال هايش را که باز مي کند، فاصله 95 سانتي متري دو سر بالش، باعث مي شود با شکوه تر به نظر برسد. پر، سراسر پاهاي دراز جغد سفيد را پوشانده و با دم کوتاه و رنگ روشنش،در پروازهاي هنگام غروب مثل شبحي مي شود که در يک مسير به صورت موج دار، آرام و بي صدا پرواز مي کند.جغد سفيد که شکارچي شب است، بايد اين گونه پرواز کند تا بتواند شکار کند. بر خلاف عقاب ها و شاهين ها که پرندگان روزشکار هستند، جغد سفيد، پرنده اي است شبگرد و به جز جغد تالابي که زمستان ها به ايران مي آيد و روزها شکار مي کند،اين ويژگي در تمام جغدهاي ديگرمشترک است؛هرچند همين جغد سفيد هم گاهي که ناچار شود، روزها هم گريزي به طعمه هايش مي زند.
پرنده تماشا و انديشه
آنها را هر کجا که باشند، پيدا مي کنند و مي بلعند.اگرچه به نظر مي رسد جغد به سادگي شکار مي کند و طعمه اش را مي خورد اما براي هضم غذاي خورده شده،با مشکلي روبه روست.
نقطه ضعف براي تحقيق
شکارچي تنها
سرما يکي از عوامل در مرگ و مير جغدهاي سفيد است. در زمستان 1387 لاشه چند جغد سفيد در انبار توتون در کسماي صومعه سرا پيدا شد که احتمالاً بر اثر سرماي زياد مرده بودند. اما اين شايد تنها دليل طبيعي کشته شدن جغد باشد. به راستي جغد براي انسان شوم است يا انسان براي جغد؟! در حالي که تا به حال 15 مورد گرفتار شدن جغدهاي سفيد در تورهاي هوايي اي که در شمال کشور جهت صيد پرندگان آبزي در تالاب ها و شاليزارها پهن مي کنند، گزارش شده است که اغلب منجر به مرگ آن ها شده. به اين عوامل،شرايط مرگ آور ديگري مثل تخريب زيستگاه هاي جوجه آوري و تغذيه اي جغد سفيد،غرقاب شدن علفزارها و شاليزارها و مصرف از پستانداران کوچکي مثل موش را که قبلا با سموم آلوده شده اند هم بايد افزود. تجمع اين سموم در بدن پرنده در دراز مدت موجب ضعيف شدن و مرگ آن مي شود. اينها تهديداتي هستند که در ايران از طرف انسان نسل اين گونه جغد را تهديد مي کند. اين در حالي است که جغدها براي زندگي انسان بسيار مفيد و سودمندند.غذاي اصلي آن ها انواع موش و خزندگان و دوزيستان است. بدين ترتيب جغدها و به طور خاص جغد سفيد،نقش مهمي در کاهش و کنترل جمعيت جانداران موذي دارند. اگرچه امروزه جغدها جزو گونه هاي حمايت شده در ايران قرار گرفته اند اما در ايران هنوز هم وجود دارند افرادي که به ناحق جغدها را شوم و خرابه نشين مي دانند. اين در حالي است که در دنيا امروزه گروه ها و کنفرانس هاي متعددي در جهت مطالعه، معرفي، حمايت و حفاظت از جغدها تشکيل شده است.
منبع: سرزمين من، شماره يک، دوره جديد