حتما حامله شوید
تأکید و ترغیب اسلام بر کثرت اولاد و حامله شدن زنان
امروزيها نميفهمند كه كارهاي مختصّۀ زن ابداً منافاتي با حمل او ندارد
آخر اگر زني نداند كه پيدا كردن مقطع بريدگي رشته سيم تلگراف در ميان بيابان با إعمال «پُلِ وِتْسْتُن» ميباشد ، و تا آخر هم تلگرافچي و رابط نقطه بريدگي سيم در طيّار سلك آن نباشد ، چه ضرري به وي ميرسد؟!
تمدّن غرب به زنان حيات نداد ؛ آنان را در هلاكت افكند
زنان مسلمان مشرق زمين هزار سال با صحّت مزاج و طول عمر و تربيت فرزندان عالي مقام ، و ادارۀ امور منزل و آرامش خيال شوهران و خاندانشان زيست كردند و با ايمان و تقوي و علم و عمل اين راه را پيمودند.
در دهۀ شصت 12% تا 5 1% مواليد اروپا كمتر شده است. خانوادهها گسيخته شده ؛ دختران براي سقط جنين و اجازۀ آن از حكومت ، متينگها ميدهند كه آزادانه بتوانند كورتاژ كنند.
مگر نخواندهايم گفتار «برژينسكي» مشاور امنيّت ملّي كارتر را كه گفت:
« ارزشهاي اخلاقي در كشورهاي صنعتي فراموش شدهاند. شرقيها تصوّر مي كنند كه مردم در غرب از رفاه كامل و از همه گونه آزادي برخوردارند. امّا واقعيّت اين طور نيست.»
« برژينسكي درمصاحبهاي كه با خبرنگار روزنامۀ « Anzeiger Tages » سوئيس داشت گفت:
«دنيا با خطرات زيادي مواجه است. كشورهاي غربي براي مقابلۀ با كمونيسم ، و از هم پاشيدن بلوك شرق و پيمان نظامي ورشو دست به تبليغات وسيعي زده ، و در انظار مردم كشورهاي اروپاي شرقي وضعيّت كاذب بوجود آورده بودند ؛ بطوريكه مردم كشورهاي بلوك شرق فكر ميكردند كه در غرب مردم از رفاه كامل و از همه گونه آزادي برخوردار هستند. مشكل بيكاري را خوب حلّ كردهاند و همه امكان آنرا دارند تا بر اساس استعدادهاي خود رشد و نموّ داشته باشند. امّا واقعيّت اينطور نبود ، بيشتر از سي درصد مردم دنيا در فقر مطلق بسر ميبرند. اغلب مردم كشورهاي جهان سوّم فقير هستند ؛ و تنها ده درصد مردم در جوامع صنعتي از رفاه و همه گونه امكانات برخوردارند.
دركشورهاي صنعتي معيارها وارزشهاي اخلاقي فراموش شدهاند. مردم كمتر در فكر همبستگي با سائر كشورها مي باشند. اين وضعيّت نميتواند ادامه پيدا كند. ما در آينده با بحرانهائي مواجه هستيم. رسانههاي جمعي وضعيّت خارق العادهاي را بوجود آوردهاند.
برخلاف گذشته مردم كشورهاي جهان سوّم از طريق راديو ، تلويزيون ، مطبوعات در جريان آخرين اخبار و اطّلاعات قرار ميگيرند. مردم كشورهاي جهان سوّم وضعيّت خود را با كشورهاي اروپاي غربي مقايسه كرده و دولتهاي آنها را به باد انتقاد مي گيرند.»
برژينسكي مدّعي شد: چين به عنوان پيشتاز كشورهاي جهان سوّم در شكل دادن به اين بحرانها نقش ويژهاي دارد. وي تأكيد كرد كشورهاي جهان سوّم حاضر به پذيرفتن نظام جديد معرّفي شدۀ از جانب آمريكا ، ژاپن ، و اروپاي غربي نيستند.» 1
شيوهها و محبّتهاي اروپائيان و آمريكائيان همگي فاسد و متعفّن است
اين شيوهها و محبّتهاي اروپائيان و آمريكائيان همه و همه فاسد و متعفّن و عفونتزا ميباشد ؛ موجب هلاكت حرث و نسل مي گردد. آيا براي ما همين عبرت كفايت نميكند كه در كشور خودمان آثار شوم و نكبت بارشان را مشاهده مي كنيم ؟!
خانم دكتر نفيس صديق يكي ازمسؤولين بلند رتبۀ استعمار كافر ، رئيس صندوق جهاني جمعيّت به ايران ميآيد و ميگويد: «رشد جمعيّت ايران كاملاً غير معقول است.» 3
و ميگويد: «نقش زن تنها به بچّه زائيدن منحصر نيست. و هر كشوري كه ميخواهد در راه توسعه گام بردارد نميتواند با نيمي از جمعيّت خويش اين راه را بپيمايد.» 4
و خانمهاي اسپانيائي كه همه در تظاهراتشان هماهنگ براي دولت شعار ميدادند: نقش زن تنها به بچّه زائيدن نيست ، براي آنكه دولت را الزام به حكم جواز سقط جنين غير قانوني خود بنمايند ؛ آيا اين امور نه تنها مورد مشابهت بلكه الگوي عمل ما قرار نگرفته است ؟!
اختلاط دختران و پسران ، عصمت دروني هر دو را آتش زد
چه كس آنان را از خانه و دامان پدر و مادر و شوهر در اوّل بلوغ و نبوغ غريزۀ جنسدوستي و همسرطلبي بركنار داشت ؛ و با وعدههاي واهي سرگردانشان نمود ، تا سرمايۀ حياتي خود را بدون جرم (بلكه بواسطۀ غلبۀ شهوت عنان گسيختۀ بيحريم و به تشويق اولياي امور غافل و خطاكار) يك جا باختند ؟! و آنان كه حريم عصمت را از دست دادند كه دادند ؛ و آنان كه داراي عفّت ذاتي و اكتسابي بودند ، سر به گريبان غم فرو برده تا آخر عمر تحت فشارهاي شديد عاطفه و وجدان ، و غلبۀ حسّ جواني و شوهرخواهي سوختند و ساختند. 5
ذكر برخي از مشكلات دختران در نامۀ دوشيزهاي به مؤلّف
آنگاه ايشان طرح چند سؤال درباب حشر و كيفيّت معاد جسماني ، و دربارۀ حديثي از حضرت صدّيقۀ كبري سلامُ الله عَليها ، و دربارۀ حدود كامل حجاب اسلامي نموده ، و سؤال چهارم خود را بدين گونه مطرح كردهاست كه: «در قرآن در مورد مردان آمده است كه اگر نياز به ازدواج دارند مي توانند زنان بيوه را صيغه كنند ، و يا آن كه صبر كنند تا خداوند به فضل خود آنها را بینياز گرداند 6 ؛ و يا حتّی در مورد بيوهگان نيز تا حدودي راه حلّي براي برطرف كردن نيازهاي جنسي آنان ميباشد ، مثلاً با مراجعۀ به مراكزي مثل بنياد كوثر ، و يا آقايان روحاني معتمد مشورت كرده و راه حلّي داشته باشند.
امّا مسألهاي كه بسيار ميبينم و واقعاً جوابي به نظرم نميرسد. اينكه در مورد دوشيزگان راه حلّ چه ميباشد ؟ با توجّه به اينكه شرم و حياي مخصوصي كه در آنان وجود دارد مانع از ابراز احساسات آنها ميشود و از طرفي نيز چون بعضي از آنان پايبند به اصول اخلاقي و اسلامي هستند و از معاشرتهاي نامناسب با اجنبي خودداري كرده و حجاب كامل را نيز حفظ كردهاند ؛ امّا چون در جوّ فعلي جامعۀ ما كمتر بهائي براي دختران با عفاف و حجاب قائلند و اكثراً جوانهاي مشرف به ازدواج خواهان همسري فاقد حجاب اسلامي ميباشند ؛ و از طرفي هم ديده ميشود در آينده در زندگيشان با مسألهاي هم برخورد نمي كنند، و حتّی شايد بعدها در رديف اشخاص با ايمان قرار گيرند ، و عامّۀ مردم اكثراً دختراني كه زيبائي چهره و اندام را به نمايش ميگذارند پسنديده ، و اين دختران راحتتر قادر به ازدواج ميباشند ، البتّه ازدواجي موفّق.
امّا در مقابل دختراني هستند كه عفاف خود و حجابشان را به هيچ وجه حاضر نيستند به كنار بگذارند ؛ ايشان چوب پاكي خود را ميخورند ، و با توجّه به شرم وحياي مخصوصي كه در آنها وجود دارد ، ممكن است مدّتها اين نياز حياتي را نتوانند بر طرف نموده ؛ و به علّت عدم دسترسي به موقعيّت مناسب براي ازدواج دچار بحرانهاي شديد روحي و عصبي شده ، و حالتهائي مانند گوشهگيري و انزوا طلبي و افسردگي ، و عقدههاي رواني مختلف در آنها ديده ميشود. و متأسّفانه چون مورد سؤال واقع شدهام و در كتب ديني راه حلّي در اين مورد نديدهام تقاضا دارم حضرتعالي راه حلّ را مرقوم فرمائيد!
با تشكّر و التماس دعا از حضرتعالي ـ امضاء...»
لزوم تشكيل سازماني بنام «حِسبه» در حكومت اسلام
شنيده شد در بدو انقلاب كه رفتن دختران در دانشگاهها به همان منوال سابق بودهاست، بعضي از اهل خبره پيشنهاد كرده بودند ميان دختران و پسران در اطاق درس پردهاي بكشند ، چنان كه در پاكستان اين طور ميباشد. يك نفر از بزرگان سهيم در انقلاب فرموده بود: پرده لازم نميباشد. ما با همين دختران و پسران ، داخل درهم انقلاب را راه انداختيم. اين افراطها ، تفريطهائي را در پي خواهد داشت!
اين حرف ، سخن درستي نميباشد. چرا ؟ و به چه علّت ؟ و به كدام حكمت ؟
به علّت آن كه در وقت انقلاب ، منظور و مقصود دختر و پسر از تظاهرات و اجتماعات رسيدن به هدف و از ميان برداشتن كفر و آثار كفر تا پائين كشيدن مجسّمۀ طاغوت و امثاله بود. نه پسر توجّهي به دختر داشت ، و نه دختر به پسر. آن هم پسران و دخترانپاكدل و مؤمن و با تقوي.
مانند اجتماعات آنها در مساجد و در طواف كعبه و در سعي ميان صفا و مروه كه مرد و زن با هم مجتمعند ؛ مي گويند ، مي خروشند ، و مي جوشند ؛ همه و همه متوجّه الله ميباشند و بس.
لهذا ميبينيد كه چنان مردها در بعضي اوقات به زنها مي خورند ، و بدنهايشان تماسّ پيدا مي كند ، آن هم بدن لخت مردان در حال طواف ، و ابداً حسّ نميكنند كه اين اصابت از زن بود يا از مرد بود ؟! و يا اصلاً اصابتي صورت گرفت يا نگرفت؟!
براي آن كه نه مرد متوجّه هستي خودش است ، نه زن ؛ هر دو متوجّه به حقيقت واحدۀ وجود و الله معبود ميباشند. آن متينگها و آن فريادها و آن درهم و برهمها چنين بوده است.
اختلاط پسران و دختران در دانشگاه موجب تشتّت افكار و بالاخره بيسوادي آنهاست
سنّ دانشگاهي سنّ قويترين قوۀ شهوت و ميل جنسطلبي است. يا بايد پسر و دختر بر فكر خود فشار آورد ، نه درس را بفهمد نه بحث را ، نه استاد را تشخيص دهد نه مستخدم را ، و مدّتها سپري گردد ؛ يا به حال رواني درآيد و بیسواد و سفيه از دانشگاه بيرون آيد ، و يا بايد دل به دريا زند و پشت پا به همۀ مقدّسات ديني بزند ، و دين را سدّ آزادي و راه ترقّي و تعالي بداند ؛ و در نتيجه ، آميزشهاي پنهاني ، خلا او را پر كند.
مرد دانشجو تا ميآيد به خلا فكري خود فلان مسأله را حلّ كند ، فوراً آن دختر خانم x در نظرش مجسّم است. حلّ مسأله كجا رفت ؟ بايد بجاي دوشيزۀ x مثلاً فورمول mm` /r2 گذارده شود تا نتیجه حاصل گردد. امّا بدون شکّ ، جَلَوات خانم x جائي را در محفظۀ ذهنش باقي نگذارده است.
و همچنين دوشيزۀ دانشجو در دانشگاه در خلوت است. نميتواند و ابداً قدرت ندارد ذهنش را از آقاي y پاك كند ؛ هرچه تصوّر كند y است در زمين y است ، در زمان y است ، در بالا و پستي y است.
گويند: دو نفر شب تا به صبح بحث داشتند در حقّانيّت عليّ و حقّانيّت عمر. آنچه در وِعائشان از دليل بود آوردند. صبحگاه به مجنون گفتند: تو كه از اوّل شب تا پگاه همۀ مطالب را شنيدي بگو ببينيم: حقّ با كيست ؟! گفت: حقّ با ليلي است ! از شب تا به صبح هر چه ميگفتيد بحث دربارۀ ليلي بود ؛ حقّ با ليلي است !
اينك پس از گذشت شانزده سال از انقلاب ميفهمند كه چه اشتباهي كردهاند. اينها تماشا ميكردند كه دختران با حجاب آراسته به دانشگاه ميرفتند ، و خوشحال بودند كه مسأله دختر و پسر هم بحمدالله حلّ شد ، و حكومت اسلام همه را معصوم نمود ؛ ولي ناگاه از زير خاكستر شرارهاي پديدار ميشود كه اي واي چه خبر بودهاست و ما خبر نداشتيم؟!
دانشكدههاي پسران و دختران لزوماً بايد مجزّا گردند
اصل دانشگاه پسران و دختران بايد جدا باشد. هيچ چارهاي هم جز اين نيست.
در مجلّۀ «كلمۀ دانشجو» شماره هشتم و نهم ص 77 تا ص 80 مقالهاي به عنوان «اختلاط» آورده است و در مقدّمهاش گفته است: «چندي پيش در يك بررسي كه از ميان 00 5 نفر از دانشجويان يكي از دانشگاههاي كشور به عمل آمد 90% دانشجويان عامل گسترش ناامني و توسعۀ دامنۀ فساد اخلاقي و انحرافات جنسي را اختلاط نامشروع زن و مرد عنوان كردهاند.» آنگاه با آقاي جواد منصوري معاونت محترم فرهنگي دانشگاه آزاد اسلامي ، و با يكي از دانشجويان مصاحبهاي به عمل آورده است كه هردو در يك خطّ مشي پاسخ دادهاند و ما براي عدم تطويل ، مصاحبه با آقاي معاون فرهنگي را ميآوريم:
«كلمه دانشجو: جناب آقاي منصوري با توجّه به مسأله اختلاط زن و مرد در سطح دانشگاهها آيا بعقيدۀ شما ميبايست براي اين دو قشر ، دانشگاه جدا داشته باشيم ؟
ـ بسم الله الرّحمن الرّحيم. مسأله تحصيل براي همۀ گروههاي جامعه يك ضرورت و نياز است. بنابراين در تحصيل بين زن و مرد اختلافي نيست. امّا ما همۀ كارهايمان ميبايست مطابق با موازين شرع باشد . فرضاً در نماز خواندن ، زن و مرد بايد نماز بخوانند ولي گفته شده كه اينها جدا بايستند و بعضيها احتياط ميكنند و بين اينها پرده ميزنند و حتّی ميدانيد كه در مساجد محلّ ورود مردان و زنان جداست.
بنابراين مسأله جدا كردن فضاي آموزشي يا محيط كار ، ارتباطي با مسأله تحصيل ندارد . بلكه به خاطر نياز به انطباق با موازين شرعي ما بايد انجام بگيرد. لذا من تصوّر ميكنم اين كار در آينده بايد در كشور ما حتماً انجام بگيرد. و اينكه تا بحال انجام نشده شايد به اين تصوّر بوده كه يا امكانات نبوده ، و يا اينكه مشكلاتي بوجود نميآيد. در صورتيكه اوّلاً امكانات را بايد بوجود آورد و متأسّفانه در مواردي ديده شده كه مشكلاتي بوجود آمده و من تصوّر ميكنم در آينده ما بايد دانشگاههائي [ در ] جامعه داشته باشيم (مانند بعضي از كشورهاي اسلامي) كه منحصراً مربوط به خانمها باشد. حتّی مثلاً در پاكستان نمونهاي ميبينيم كه بانك مخصوص خانمها وجود دارد. يعني بانكي داريم كه كلّ كاركنان آن زن هستند ، و هيچ مشكلي هم ايجاد نميكند.
كلمه دانشجو: آقاي منصوري ! معايب سيستم موجود اختلاطي به نظر شما چه چيزهائي هستند ؟
سؤالي كه پيش ميآيد اينست كه اگر ما حركت كنيم به اين جهت كه يك دانشگاه مخصوص خواهران تأسيس كنيم آيا جهت كادر اداري و آموزشي آن هم صرفاً بايد از خواهران استفاده كنيم يا خير؟
ظاهراً اگر صحبتي باشد تنها در مورد اساتيد است زيرا در مورد كادر اداري قطعاً مشكلي بوجود نميآيد. در مورد اساتيد هم ما مشاهده ميكنيم كه در تمام رشتهها، ما هم خانمهاي استاد داريم و هم آقايان استاد ، و اگر برنامهريزي باشد ميتوانيم در آينده جبران كنيم.
البتّه اگر روزي احساس شود در رشتهاي فقط از آقايان جهت تدريس ميشود استفاده كرد ، مشكلي پيش نخواهد آمد اگر به عنوان استاد سركلاس برود.
شما ملاحظه كنيد ما سه دانشگاه علوم پزشكي در تهران داريم ، دانشگاه علوم پزشكي تهران ، و دانشگاه علوم پزشكي ايران ، و دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي. حدود 5 3 درصد از مجموعۀ دانشجويان اين سه دانشگاه از خانمهاي دانشجو هستند. خوب بدون اينكه هيچ مشكلي براي مملكت باشد براحتي ميتوانيم يكي از اين سه دانشگاه را براي خانمها اختصاص دهيم و دو دانشگاه ديگر را براي آقايان.
طيّ يك برنامه چند ساله هم ميتوانند اساتيد را از هم جدا بكنند و اگر بخواهند اين كار را بكنند نه بودجهاي جابجا ميشود ، نه كادر را جابجا ميكنند. ظاهراً تا به حال در اين قضيّه جدّي نبودهاند ، نه اينكه مشكلي وجود داشته باشد.
واقعيّت قضيّه اينست كه ما هنوز مصمّم به اجراي ضوابط اسلامي در بعضي از مسائل كشور نشدهايم. اگر چنين بود شايد قضايا فرق ميكرد. مثلاً فرض ميكنيم اگر از ابتداي انقلاب بطور جدّي برنامهريزي ميكرديم براي تربيت پزشك زن ، امروز با اين گرفتاري رو برو نبوديم كه زنان متديّن ما با گرفتاري عصبي شديد به دكتر مرد مراجعه كنند. ولي در حقيقت آنطور كه بايد و شايد در پي اين واقعيّت نبودهايم.»
باري ، من از جناب نگارندۀ سرمقاله تقاضا دارم به بيرون كشيدن دختران از خانه و ورودشان در محافل و مجالس و صنايع سنگين و علوم غير مربوطه به نيازمنديهاي آنان در كادر پسران و برادران ، تسريع نكنند كه نتيجه ، همين نتيجۀ مأخوذۀ از شمارۀ اخير مجلّۀ «كلمۀ دانشجو» ميباشد. و بنده مخصوصاً اين مطالب را از آن ، در اينجا نقل كردم تا بدانيد حكومت اسلامي ايران ، نه تنها هنوز مشكل دختران را حلّ ننموده است ، بلكه مشكلاتي بعين مشكلات پيشين برايشان به ارمغان آورده است. و اگر مثلاً از ابتداء به مانند و مشابه گفتار معاونت محترم فرهنگي دانشگاه عمل مينمودند ،بسيار آسان و راحت مسأله حلّ شده بود. امّا ايشان پنداشتند راه غير از اين است ؛ رفتند و به بن بست رسيدند. در پي آب بودند ، سر از سراب بر آوردند.
اگر از اوّل به گفتار حضرت علامه عمل كرده بودند امروز در تمام رشتههاي پزشكي زنان مستكفي بوديم
گويند درنخستين وهلۀ نمايش صدا و سيما از اين جريان مصاحبه ، اين فراز اخير پيام علامه را نقل كرده بودند ؛ و در وهلۀ بعد كه چند ساعتي از وهلۀ اوّل بيش نميگذشت ، اسقاط نموده بودند.
مثلاً دربارۀ دختران و بطور كلّي راجع به بانوان اگر به همين دو جملۀ كوتاه علامه كه نظريّۀ اسلام ميباشد رفتار ميشد ، آيا تصوّر داشت كه براي ما امروز مشكلي در جامعه باقي مانده باشد ؟
اگر براي دختران ، فنون مناسب و علوم شايسته براي خودشان و براي جميع جامعه را اختيار مينمودند ، امروز ما از ميان همين بانوان يك كادر تمام و كامل در تمامي علوم پزشكي داشتيم ، از چشم پزشك و جرّاح گوش و حلق و بيني تا چه رسد به مامائي و انواع جرّاحيهاي مختصّۀ به نسوان. ولي معالاسف اين راه مستقيم را در پيش پاي دختران ننهادند و به دختر گفتند: به هر علمي كه خودت ميخواهي روي آور !
دختران ، گيج و آواره يكي براي خود فيزيك را برگزيد ، دگري جامعه شناسي ، سوّمي فلسفه ، چهارمي ادبيّات، پنجمي شيمي آلي ، ششمي الكترونيك ، هفتمي صنايع سنگين و و و ، در اين صورت بودجههاي كلان كشور از بيتالمال به هدر رفت ؛ هم اين دوشيزگان ، معلّمين و مهندسين و فارغالتّحصيلاني مفيد براي خود و براي امّت مسلمان نشدند ، و هم پست و صندلي و جاي پسران را اشغال نموده و آنان را محروم ساختند ، و هم وقت و عمر خود را كه به گفتۀ آقاي منصوري تقريباً ثلث از دانشجويان را شامل ميشوند تباه كردند.
امروزه جرّاح قابل و متخصّص زنان در مشهد نداريم 7. فوراً زائو را سزارين ميكنند و عمل را هم خراب انجام ميدهند ، و بواسطۀ نقصان عمل ، آن زن مسكين كه به كلام اين خانم دكتر اعتماد كرده و خود را تحت اختيار وي سپرده است ، و دچار امراض غير قابل علاج شده است ؛ پيوسته بايد متحمّل پيآمدهاي نامطلوب آن گردد. بنده شخصاً در مدّت اين پانزده ساليكه در أرض أقدس مشهد ساكن و مقيم ميباشم نظائر و شواهدي از مبتلايان عيني را كه اينك در برابر چشمان دارم ، بسيار سراغ دارم.
امّا با گفتار حضرت علامه فقيدِ علم وفقيدِ اتقان و نظريّۀ صائب ، كجا چنين زمينههائي پيش ميآمد ؟ شما فقط ملاحظه كنيد در همين يك عبارتشان كه جناب محترم صاحب سرمقاله از ايشان نقل كردند:
إنَّ الطَّريقَةَ المَرضِيَّةَ مِنْ حَيَوةِ الْمَرْأَةِ في الإسْلامِ أنْ تَشْتَغِلَ بِتَدْبيرِ اُمورِ الْمَنْزِلِ الدّاخِليَّةِ وَ تَرْبيَةِ الأوْلادِ وَ هَذا وَ إنْ كانَتْ سُنَّةً غَيْرَ مَفْروضَةٍ لَكِنَّ التَّرغيبَ وَ التَّحْريصَ النَّدِبِيَّ... كانَتْ تَحْفَظُ هَذِهِ السُّنَّة. 8
اگر به همين مقدار عمل ميكرديم ، آيا مشكلات دانشجوئي اختلاط دختران ، كه 90% دانشجويان اين مدرسه از روابط غير مشروعشان محسوب داشتهاند ، وجود داشت ؟! آيا براي زائيدن بانوانمان محتاج به قابله و پزشك مرد ميگشتيم ؟! نه، وَاللهِ نه ، بِاللهِ نه ، تَاللهِ نه. بنابراين عزيزم !
نظر ز روي تكبّر به اهل راز مكن
كه باريافتگان حريم پادشهند
شما چون ديديد از علامه در دنيا تجليل نشد ، نبايد گمان كنيد كه واقعيّت هم همين طور است ! تا بيائيد و با عبارت: «يكي از بزرگان معارف ديني فرمودهاند» گفتارشان را ذكر كنيد ، و با عرائض حقير فقير خاك پا و خانهزاد آن منيع مرتبت و رفيع منزلت درهم بياميزيد و خود را حَكم در قضيّه قرار دهيد و با فكر و انديشۀ خود آنرا بدون دليل و اقامۀ برهان ضايع كنيد ، و به مجرّد شعار و هياهو گفتار مقابل را أخذ كنيد و دختران معصوم را از خانه و كاشانه بدر آوريد ؛ و خسران زده و تهيدست از سراب باز گردانيد !
من نه پدرانه ! بلكه برادرانه و متواضعانه به شما نصحيت ميكنم: كلام چنين مردمان حقّ انديش و باطل زدا را كه هر سلّول از بدنشان را با فكر و تأمّل بكار بسته ، و فيلسوفاني عاليقدر و دانشمنداني گرانمايه در راه اسلام شناسي شدهاند ، نبايد به ديدۀ حقارت نگريست.
هر چند گفتهاند: انسان در نقد و تحليل آزاد است ؛ هيچ انديشه و نظريّهاي را نبايد تحميل نمود ، ولي آن مسألهاي است ، و اين مسألهاي دگر. وگرنه انسان بايد تأسّف بخورد ، ولي تأسّف بجا و بموقع ؛ نه مثل تأسّف مردي كه چون از سفر باز آمد حليله را مريضه ، و والده را مرده يافت. چون با حليله درآميخت فوراً شفا يافت ، افسوس ميخورد كه اگر زودتر آمده بودم والده را هم شفا داده بودم.
پينوشتها:
1. روزنامۀ «جمهوري اسلامي» مورّخۀ 10 شعبان 4 1 4 1 (3 بهمن 1372) شمارۀ 45 2 4 ، ص 12
2. مجلّۀ «زن روز» 21 اسفندماه 1372 طيّ شماره 1 45 1 نوشت:
واتيكان: زناني كه از قرص سقط جنين استفاده كنند مرتدّ خواهند بود.
واتيكان ـ خبرگزاري فرانسه: زناني كه از قرصهاي سقط جنين استفاده كنند ، با خطر طرد شدن از كليساي مسيحي روبرو خواهند شد.
روزنامۀ لوسرباتور چاپ واتيكان با اعلام اين خبر نوشت: « پدر جينوكونچتي » كارشناس ديني اين روزنامه طيّ مقالهاي اين حقيقت را كه روزي اين قرصها بدون نياز به تجويز پزشك در دسترس دختران كم سنّ و سال انگليس قرار خواهد گرفت ، تقبيح كرد.
او تأكيد كرد كه قوانين رومن كاتوليك امكان طرد نمودن زناني را كه به هر شيوهاي سقط جنين كنند فراهم كردهاست.
كونچتي در مقالۀ خود نوشت: حتّی اگر اين قرص هم مؤثّر نيفتد زندگي را به خطر خواهد انداخت و استفاده از آن نشانگر كاري غير قانوني و غير اخلاقي خواهد بود.
3. روزنامۀ «جمهوري اسلامي» مورّخۀ 4 1 ربيع الآخر 11 4 1 ، شمارۀ 3310 ، قسمت بيست و نهم ، مقالۀ كنترل جمعيّت
4. روزنامۀ «جمهوري اسلامي» مورّخۀ 6 1 ربيع الآخر ، شمارۀ 3312 ، قسمت آخر از مقالۀ كنترل جمعيّت
5. يك هفته به شهادت مرحوم صديق ارجمند آية الله شيخ مرتضي مطهّري رحمةالله عليه مانده بود كه حقير بيست امر بسيار مهمّ را به ايشان تذكّر دادم ، كه چون به محضر رهبر كبير انقلاب آية الله خميني در قم مشرّف ميشوند ، به عنوان پيشنهاد معروض دارند. از جمله مسأله ازدواج پسران و دختران بود كه اينك ذيلاً بدان اشاره ميشود. ايشان در وقت تشرّف به قم فقط مجال گفتگو دربارۀ نماز جمعه را پيدا ميكنند و بقيّۀ اين پيشنهادات تأخير ميافتد به مجلس بعد ، كه ايشان را قبل از آن مجلس ترور ميكنند. از اين پيشنهادها نُه تاي آن در كتاب «وظيفۀ فرد مسلمان درحكومت اسلام» از ص 119 تا ص 132 آمده است و يازدهتاي ديگر نيز نوشته شده و آمادۀ طبع است تا بحول و قوّۀ خدا ، هنگام تجديد چاپ اين كتاب با آن طبع گردد. امّا مسأله ازدواج پسران و دختران در ص 120 و121 اين كتاب بدينگونه آمده است:
« مسأله دوّم مسأله ازدواج پسران و دختران بود. پسري كه به سنّ پانزده سال ميرسد ، او را بايد زن داد و اين امر بايد در تمام مملكت اجرا شود. دولت با يك برنامه وسيع و منظّم يك اطاق كوچك به او ميدهد. حالا كاسب است كاسب باشد ، زارع است زارع باشد، كارگراست كارگر باشد ، محصّل است محصّل باشد. دختري به او بدهند ، و اينها هر روز به دنبال كار خودشان هستند. آنكه درس ميخواند درس ميخواند ، آنكه دانشگاه ميرود درس ميخواند. چه اشكال دارد شخصي دانشگاه برود و زن هم در خانهاش باشد. مثل اينكه شخص دانشگاهي ميآيد در خانۀ مادر و پدر ، و غذا ميخورد بعد هم ميرود دنبال كار. هم دخترها و هم پسرها در سطح تمام مملكت ، اوّل بلوغ بايد ازدواج كنند.»
در كتاب «لمعاتي از شيخ شهيد» انتشارات صدرا ، ص 1 4 آمده است: «مواردي كه استاد شهيد در نظر داشتند با حضرت امام (ره) در ميان بگذارند و بر روي ورقهاي يادداشت فرموده بودند كه پس از شهادت در جيب لباس استاد يافت شد...
پيشنهاد آقاي تهراني (1) و حجاب استاندارد شده.
تعليم فنون جنگي براي افراد از 18 سال تا 0 4 سال بطور اجباري يا داوطلب.
تسهيلات ازدواج براي پسران و دختران بعد از بلوغ...»
و در تعليقه آورده است: «1 ـ آيت الله سيّد محمّد حسين حسيني تهراني.»
و امّا پيشنهاد حقير به آية الله خميني رضوان الله عليه راجع به حجاب ، همانطور كه در يادداشت مرحوم مطهّري (ره) آمده بود و در كتاب «وظيفۀ فرد مسلمان در حكومت اسلام» ص 121 و 122 آمده است ، چنين ميباشد:
«مسأله سوّم در حجاب بود كه ايشان به عنوان تحفهاي كه براي مملكت ايران آوردند ، حجاب را يك حجاب صحيح استاندارد كنند يعني زنها داراي پوشش صحيح باشند و بتوانند در عين پوشش دنبال كار بروند ، بچّه بغل كنند ، خريد كنند ، سوار اتوبوس شوند ؛ و چادر از سرشان نيفتد ، بدن معلوم نباشد. لباسي با آستين بلند همراه شلواري بلند و گشاد و داراي رنگ خاصّ (استاندارد سرمهاي و يا خاكستري) البتّه بعضي از فقهاء وجه و كفّين را جائز ميدانند كه جائز هم هست ، ولي بعضي از آقايان احتياط ميكنند كه مقلّدين آنها چهرۀ خود را هم بپوشانند و يك روسري بلند كه در حكم جلباب باشد سر كنند ، در اينصورت بسيار بهتر از چادر نمازهاي فعلي امروزه كه آنرا چادر بيرون قرار دادهاند ميباشد و ميتواند حافظ زنان باشد. اين چادرهائي كه كمر ندارد و جلوي آن بسته نيست و بايد پيوسته زنان آنها را با دستشان نگاهدارند و اگر احياناً بادي بوزد و كنار برود تمام اندامشان نمايان ميشود، حجاب صحيح نيست ؛ و علاوه جلوي كار آنها را نيز ميگيرد. بالاخره اين مانتو و شلوار بلند و گشاد بايد استاندارد باشد بطوريكه هر كس برود در دكّاني براي خريد اين لباس و بگويد: من لباس بيرون ميخواهم ، مقدار پارچۀ آن مشخّص باشد مثل چادر مشكي كه مثلاً شش متر است. تمام زنهاي ايران اين لباس را بپوشند. كفشها هم خيلي ساده و بدون پاشنۀ بلند ، و نرم باشد. بعد يك نفر از همان زنهاي لخت طاغوتي را بياورند در تلويزيون و نشان بدهند و با يكي از اين زنها مقايسه كنند كه اي مردم مسلمان ! براي آزادي ، شرف ، براي دنبال كار رفتن ، حتّی براي آسايش زنان كداميك از اينها بهتر است؟ آيا زن با آن قسم ميتواند دنبال كار برود ، يا با اين قسم ؟
البتّه اينها اجمال مسأله است. و گفتم كه: اين مطلب در صورتي براي عموم مردم قابل قبول است كه ايشان اوّل دربارۀ عيالات خودشان عملي كنند ، نه اينكه خودشان عملي نكنند. و سپس از زنهاي ايران بخواهند كه حجابشان را اين طور كنند. چون ايشان الآن در رأس هستند و فرمايشاتشان نافذ است ، و از ايشان بعنوان رئيس ميپذيرند. اگر بنده و امثال بنده هزار نفر هم بگويند فائده ندارد ؛ امّا از ايشان قابل قبول است و قابل عمل.»
بالجمله حقير رنگ سياه را اختيارنكردم،چون رنگ سياه شرعاً كراهت دارد ، خواه براي مرد و خواه براي زن و علاوه در پزشكي هم ضرر آن براي اعصاب به ثبوت رسيده است .
باري ، از آنچه گفته شد معلوم شد كه اوّلاً: كتاب صديق عزيز و گراميمان مرحوم شهيد مطهّري (ره) دربارۀ حجاب ، از جهت اینکه تعیین یک لباس معیار و با تعریف مشخص به عنوان حجاب اسلامی را ننموده است خالي از خلل نيست. زيرا اختیار را به دست خود افراد داده است در نتیجه نفوس پرهیجان و احیاناً منحرف در تعیین مصداق عدم خود نمائی و عدم تبرّج و رنگ مناسب و تنگ نبودن و کوتاه و بلندی لباس دچار افراط و تفریط شده و کم کم سر از مصادیقی در می آورند که صدق بی حجابی بر آنها سزاوارتر است تا حجاب . و بنده به خود ایشان این موضوع را تذکر دادم . (کتاب «حجاب» ایشان پیش از هشت سالی بود که با حقیر ارتباطی برقرار بود و گرنه مسلماً اینچنین نمی شد .) و این همان مطلبی است که ما در پیشنهاد خود توسّط ایشان برای حضرت آیة الله خمینی به عنوان حجاب معیار و استاندارد به آن نظر داشته ایم .
و ثانياً: اينكه نويسندۀ سرمقاله در ص 18 متذكّر شدهاست: «از حدود 20 سال پيش تا كنون ، تنها نوشتارهاي تحقيقي در اين مقوله ، كتابهاي ايشان (مطهّري) است و بس. و آيا مايۀ تأسّف نيست كه در چنان مسألهاي حسّاس و اساسي هنوز بر جاي پاي ايشان كسي گامننهاده است؟»
پاسخ ايشان را خود مطهّري ميدهد: پس آن كس كه من حامل پيام او از طهران به قم براي رهبر كبير فقيد بودم ، مرده بود كه من نظريّهاش را عاليترين نظريّه دانسته و يادداشت كرده و در جيب خود گذاشتم تا با بقيّۀ پيشنهادهاي او بحضرت پيشوا برسانم ! امّا مع الاسف قضاي الهي مرا گرفت و قبل از وصول ، ارتحال دست داد.
6. بايد دانست: در قرآن كريم بدين عبارت نيست و مشابه آن است. ولي چون نخواستيم در عبارت وي تصرّفي شده باشد ، آنرا بهمانگونه حكايت نموديم.
7. باستثناء يكي دو نفر ؛ از جملۀ ايشان خانم دكتر علوي بود كه جرّاح و پزشك زنان و بسيار لايق بود. در مشهد مقدّس دست به عمل نميزد مگر در وقت ناچاري. در زايمان مخدّرات بسيار عاقل و صبور و متحمّل بود. يكي از دوستان ميگفت: در زايمان عيال من (كه طلبهاي بودم) بقدري حوصله بخرج داد تا وي بطور طبيعي وضع حمل كرد در صورتيكه در دو شكم قبلي سزارين شده بود. دوست ما ميگفت: وي بقدري متحمّل بود كه عيال من از شدّت درد لگد بر شكم او ميزد و او باكي نداشت. ولي افسوس كه ايشان خود را كانديداي مجلس نمودند و تمام آن خدمتهاي ارزندۀ عملي ، تعطيل شد. آيا كسي دگر هست كه كار او را انجام دهد ؟!
8. «الميزان» طبع اوّل ، ج 2 ، ص 1 5 3
/ج