عدالت در کوفه

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در راه بازگشت از جنگ جمل در روز دوشنبه دوازدهم رجب(1) سال 36هـ.ق وارد کوفه شد
سه‌شنبه، 10 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عدالت در کوفه
 عدالت در کوفه
عدالت در کوفه

نویسندگان: عباس فاضلی؛ حسین فاضلی



 

ورود امام علی(علیه السلام) به کوفه

امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در راه بازگشت از جنگ جمل در روز دوشنبه دوازدهم رجب(1) سال 36هـ.ق وارد کوفه شد و مورد استقبال گسترده کوفیان قرار گرفت. کوچک و بزرگ، پیر و جوان و زن و مرد با اشتیاقی وصف ناپذیر، ورود حضرت را گرامی داشتند. بزرگان شهر و رؤسای قبایل، با احترامی خاص نزد حضرت آمدند و به او خوش آمد گفتند.
قرظة بن کعب که از جانب حضرت، فرماندار کوفه بود جلو آمد و عرض کرد: «سپاس خدای را که دوستانت را بزرگی بخشید و دشمنانت را خوار و زبون کرد و تو را در پیروزی بر شورشیان ستمگر، یاری نمود». عبدالله بن وهب راسبی(2) نیز به حضرت عرض کرد: «به خدا قسم! گروه ستمکاری که در برابر تو ایستادند و علیه تو شوریدند، کافر و مشرک بودند». حضرت به او فرمود:« سخن باطل نگو! این طور نیست؛ اگر کافر و مشرک بودند، غنیمت اموال آنان و نکاح زنانشان جایز می شد».
آن گاه از حضرت سؤال کردند که آیا در قصر اقامت خواهند کرد؟ امام فرمود: «هرگز در آن اقامت نخواهم کرد، زیرا قصر محل فساد و تباهی است». سرانجام، حضرت در منزل «جعده بن هبیره مخزومی» خواهر زاده ی امام هانی (دخترابوطالب) سکنی گزید.(3)

سخنرانی امام(علیه السلام) در میان کوفیان

حضرت پس از استراحتی کوتاه، به مسجد محله ی رحبه(4) آمد و دو رکعت نماز به جا آورد و در حالی که جمعیت مشتاق، پیرامونش حلقه زده بودند به ایراد خطبه پرداخت و پس از حمد و ثنای الهی خطاب به کوفیان چنین فرمود:
أما بعد، یا أهل الکوفه! فان لکم فی الاسلام فضلاً ما لم تبدلوا و تغیروا دعوتکم إلی الحق فأجبتم و بدأتم بالمنکر، فغیرتم ألا أن فضلکم فیما بینکم و بین الله فی الأحکام و القسم فأنتم أسوه من أجابکم و دخل فیما دخلتم فیه ألا أن أخوف ما أخاف علیکم اتباع الهوی و طول الأمل؛ فأما اتباع الهوی فیصد عن الحق و أما طول الأمل، فینسی الاخرة. ألا إن الدنیا قد ترحلت مدبرة الاخرة ترحلت مقبله و لکل واحده منهما بنون، فکونوا من أبناء الأخره الیوم عمل لا حساب و غدا حساب و لا عمل الحمد الله الذی نصر ولیه و خذل عدوه و أعزالصادق و أذل الناکث المبطل علیکم بتقوی الله و طاعه من أطاع الله من أهل بیت نبیکم الذین هم أولی بطاعتکم فیما أطاعوا الله فیه من المنتحلین المدعین المقابلین إلینا یتفضلون بفضلنا و یجاحدونا أمرنا و ینازعوننا حقنا و یدافعونا عنه، فقد ذاقوا و بال ما اجترحوا [فسوف یلقون غیاً](5) ألا إنه قد قعد عن نصرتی منکم رجال فأنا علیهم عاتب زار فاهجروهم و أسمعوهم ما یکرهون حتی یعتبوالیعرف بذلک حزب الله عند الفرقه؛(6)
ای مردم کوفه! شما تا زمانی که تغییرنکرده بودید در اسلام دارای فضل و مزیتی بودید، من شما را به حق خواندم و شما هم پذیرفتید؛ اما وقتی به منکر روی آوردید، پس دگرگون شدید. بدانید آنچه میان شما و خدا مزیت محسوب می شود، اجرای احکام و ادای حقوق است؛ پس شما برای آن کس که دعوتتان را پذیرفت و به دین اسلام گروید نمونه اید. آگاه باشید: بر شما از دو چیز می ترسم: هواپرستی و آرزوهای طولانی؛ اما پیروی از خواهش نفس، انسان را از حق باز می دارد و آرزوهای طولانی، آخرت را از یاد می برد. این را بدانید که دنیا پشت کرده و درحال کوچ کردن است و آخرت نیز درحال آمدن بسوی ماست و درشرف رسیدن است. دنیا و آخرت هر یک فرزندانی دارند، بکوشید از فرزندان آخرت باشید. امروز هنگام عمل است، نه حسابرسی و فردا روز حسابرسی است نه عمل.
سپاس خدای را که دوستدار خود را یاری داد و دشمن خویش را خوار کرد. راستگوی صاحب حق را بزرگی و پیروزی بخشید و پیمان شکن و از اهل بیت پیامبرتان که خدا را اطاعت می کنند، فرمان برید، آنان که به فرمانبرداری شما در راه طاعتتان از خدا شایسته تر از مدعیانی هستند که ولایت را (که حق ماست) به خود بسته و به مقابله با ما برخاسته اند. فضل ما را مزیت خود قرار داده و آگاهانه خلافت و ولایت ما را انکار می کنند. حقمان را ربوده و ما را از آن دور داشته اند. پس اکنون طعم تلخ دستاورد خود را می چشند همچنان که خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «به زودی دوزخ را خواهند دید». ای مردم! گروهی از مردانتان در یاری من کوتاهی کردند، من آنان را ملامت و نکوهش می کنم، ایشان را از خود برانید و سخنانی که درخور آنند به گوششان برسانید تا سرزنش شوند و به این وسیله در روزگار تفرقه و جدایی، حزب الله از آنها بازشناخته شود.

عدالت، حتی در برابر دشمن

در این هنگام، مالک بن حبیب یربوعی یکی از فرماندهان امام(علیه السلام) که از ملایمت گفتار آن حضرت با کوفیان متخلف ناخرسند بود، برخاست و گفت: «ای امیرمؤمنان! من صرف بدگویی به ناکثین و انزوال آنان را کافی نمی دانم؛ به خدا قسم! اگر فرمان دهی آنان را می کشم». حضرت فرمود: «سبحان الله! ای مالک! تو از حد تجاوز کرده و تندروی می کنی». مالک گفت: «ای امیرمؤمنان! قدری شدت عمل و سخت گیری بیش از حد در برابر دشمن، مانع از وقوع حوادث ناگوار شده و از مدارا و نرمش با دشمن کارسازتر است». حضرت فرمود: «هرگز چنین نیست؛ خداوند فرموده است که قتل نفس در برابر نفس است و غیر از این ظلم و بیدادگری است: [و من قتل مظلوما جعلنا لولیه ی سلطنا فلا یسرف فی القتل انه کان منصور]؛(7) (و آن کس که مظلوم کشته شده برای ولیش حق قصاص قرار داده ایم؛ اما در قتل اسراف نکنید چرا که او مورد حمایت است) اسراف در قتل این است که غیر قاتل، کشته شود و این ظلم است و خداوند از آن نهی فرموده است».(8)

انتقاد پذیری امام(علیه السلام)

پس از آن، ابوبردة بن عوف ازدی(9) برخاست و گفت: «ای امیرمؤمنان! آیا کشتگانی که پیرامون طلحه و زبیر و عایشه بودند را دیدی؟ آنان بر چه اساسی کشته شدند؟!». حضرت فرمود:
آنان پیروان و کارگزاران مرا و ربیعه عبدی که رحمت خدا بر او باد را کشتند به این گناه که به گروه پیمان شکنان گفتند: ما هرگز همانند شما خیانت و پیمان شکنی نمی کنیم. آن گاه بر سرشان ریختند و ایشان را کشتند. من از پیمان شکنان خواستم قاتلین برادرانم را به من تحویل دهند تا مطابق کتاب خدا (قرآن) آنان را قصاص کنم؛ ولی درخواست مرا نپذیرفتند و در حالی که بیعت مرا برگردن داشتند به جنگ با من برخاستند و نزدیک به هزار تن از شیعیان مرا به خاک و خون کشیدند پس من هم با آنان به مبارزه برخاستم، آیا تو از این ماجرا هنوز در شک و شبهه ای!؟
ابوبرده گفت: «تا به حال درشک بودم، ولی اکنون به حقیقت پی بردم و گمراهی گروه پیمان شکنان بر من آشکار گشت و همانا تو هدایت شده ای!».(10)

نکوهش های امام(علیه السلام)

در یکی از روزها، امیرالمؤمنین(علیه السلام) پس از اقامه نماز، به دیوار مسجد تکیه زد و مردم دورادور او حلقه زدند. در این وقت حضرت از حال یکی از یارانش که در کوفه بود جویا شد. یکی از حاضرین گفت: خدا او را با خود همجوار کند و حضرت به او فرمود:
خداوند هیچ یک از آفریدگانش را بهر خود بر نمی گزیند. خداوند با مرگ و میراندن، بزرگی و عظمت خویش و ناتوانی و ضعف آفریدگانش را نمایان ساخت؛ آن گاه این آیه را تلاوت فرمود: [وکنتم امواتاً فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم]؛(11) (شما مردگان [و اجسام بی روحی] بودید و او شما را زنده کرد؛ سپس شما را می میراند و بار دیگر شما را زنده می کند).

الف: نکوهش سلیمان بن صرد خزاعی

در این وقت سلیمان بن صرد خزاعی که در جنگ جمل از یاری امام(علیه السلام) خودداری کرده بود، برحضرت وارد شد، حضرت او را توبیخ کرد و فرمود:
ای سلیمان! تو دست خوش شک و تردید شدی و نیرنگ به کاربستی و مرا یاری نکردی! در حالی که تو در نظر من از مؤثق ترین مردمان بودی، چنین می پنداشتم که زودتر از دیگران مرا یاری دهی! چه چیزی تو را از یاری اهل بیت پیامبر بازداشت؟!
سلیمان گفت:
ای امیرمؤمنان! از گذشته سخن مگو و مرا به گذشته ملامت مکن و لطف و محبت خود را همچون گذشته بر من نگه دار تا من نیز با تمام وجود خیرخواه تو باشم! هنوز کارهای بسیاری در پیش روی داری تا به واسطه ی آن دوست را از دشمن بشناسی.
حضرت برخلاف انتظار سلیمان، به او پاسخی نداد و سلیمان پس از مدتی کوتاه برخاست و نزد امام حسن(علیه السلام) که در مسجد نشسته بود رفت و گفت: «آیا تو از توبیخی که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در حق من رواداشت، تعجب نمی کنی؟!». امام حسن(علیه السلام) به عنوان دلجویی به او فرمود: «همواره کسی توبیخ می شود که به دوستی و خیرخواهی اش امید باشد». سلیمان گفت: «به یقین حوادثی در پیش است که در آن، نیزه ها بالا رود و شمشیرها کشیده شود و در آن زمان است که به یاری کسانی مانند من نیاز خواهید داشت؛ پس بر من بدگمان نباشید و در خیرخواهی ام تردید نکنید». امام حسن(علیه السلام) نیز به او فرمود: «خدا تو را رحمت کند، ما بر تو بد گمان نیستیم».(12)

ب: نکوهش اشراف کوفه

امام علی(علیه السلام)، بزرگان قبایل و اشراف کوفه را که از یاری حضرت سرباز زده بودند چنین مورد نکوهش خویش قرار داد:
چه چیز شما را که از بزرگان قوم خود هستید بر آن داشت تا از یاری من سرباز زنید به خدا سوگند! اگر این کار شما، ناشی از سستی در عقیده و نیت باشد، از هلاکت شدگان هستید و اگر ناشی از شک و تردید در حقانیت و فضل و مرتبه من باشد، به راستی دشمنم محسوب می شوید.
آنان پاسخ دادند: «پناه برخدا! ای امیر مؤمنان! ما تسلیم و مطیع فرمان تو هستیم و با دشمنانت پیکار می کنیم». سپس یکایک آنان نزد حضرت آمدند و عذر آوردند، برخی بیماری و برخی مسافرت را بهانه قرار دادند. آن گاه امیرالمؤمنین(علیه السلام) به مخنف بن سلیم نگریست و فرمود:
مخنف بن سلیم و یاران او کنار نکشیدند و ازآن عده نیستند که خداوند در حق آنان فرمود: [و ان منکم لمن لیبطئن فإن اصابتکم مصیبه قال قد انعم الله علی اذ لم اکن معهم شهیدا* ولبن اصابکم فضل من الله لیقولن کان لم تکن بینکم و بینه موده یلیتنی کنت معهم فافوز فوزاً عظیماً]؛(13) (در میان شما افرادی [منافق] هستند که [هم خودشان سست می باشند و هم] دیگران را به سستی می کشانند. اگر مصیبتی به شما برسد، می گویند: خدا به ما نعمت داد که با مجاهدان نبودیم تا شاهد [آن مصیبت] باشیم و اگر غنیمتی از جانب خدا به شما برسد، درست مثل اینکه هرگز میان شما و آنها دوستی و مودتی نبوده، می گویند: ای کاش! ما هم با آنها بودیم و به رستگاری و پیروزی بزرگی می رسیدیم).(14)

خطبه نخستین نماز جمعه امام(علیه السلام) در کوفه

امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نخستین نماز جمعه خود در کوفه، خطبه ای بدین شرح ایراد فرمود:
الحمدالله احمده و أستعینه و أستهدیه و أومن به و أتوکل علیه و اعوذ بالله من الضلاله و الردی، من یهد الله فلا مضل له، و من یضلل فلاهادی له، و اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشریک له، و أشهد أن محمداً عبده و رسوله، انتخبه لرسالته، و اختصه لتبلیغ أمره، اکرم حلقه علیه، و احبهم الیه، فبلغ رساله ربه، و نصح لامته، و ادی الذی علیه، اوصیکم عباد الله بتقوی الله، فان تقوی الله خیرما تواصی به عباد الله، و اقربه لرضوان الله، و افضله فی عواقب الامور عندالله، و بتقوی الله امرتم، و للاحسان خلقتم، فاحذزوا من الله ما حذرکم من نفسه، فانه حذر بأسا شدیدا، و اخشوا الله خشیه لیست بتعذیر، و اعملوا من غیر ریاء و لاسمعه فانه من عمل لغیر الله و کله الله الی ما عمل، و من عمل مخلصا له تولاه الله، و اعطاه افضل نیته، و أشفقوا من عذاب الله، فانه لم یخلقکم عبثا، و لم یترک شیئا من امرکم سدی، قد سمی آثارکم، و علم اسرارکم، و احصی اعمالکم، و کتب آجالکم، فلا تغترنکم الدنیا، فانها غراره لاهلها، و المغرور من اغتربها، و الی فناء ماهی، و ان الآخره هی دار القرار، نسأل الله منازل الشهداء، و مرافقه الأنبیاء، و معیشه السعداء، فانما نحن به و له».(15)
ستایش مخصوص خدایی است که او را می ستایم و از او یاری و رهنمود می طلبم و به او ایمان آورده و توکل نموده ام. از گمراهی و تیره بختی به خدا پناه می برم. هر که را خدا هدایت فرماید، گمراه کننده ای برای او نیست و هر که را او گمراه کند هدایت گری برایش نخواهد بود. گواهی می دهم که پروردگاری جز خداوند یکتا نیست و نیز گواهی می دهم که محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)بنده و فرستاده ی اوست که خداوند او را برای پیامبری و تبلیغ رسالت خود برگزید. او گرامی ترین خلق و محبوب ترین آنان در پیشگاه اوست. رسالت پروردگار خویش را به انجام رسانید و برای امت خود، خیر خواهی نمود و آنچه بر عهده داشت ادا فرمود.
اکنون ای بندگان خدا! شما را به تقوای الهی و پرهیزکاری سفارش می کنم که این مهمترین سفارشی است که باید بندگان خدا را به آن سفارش کرد و نزدیک ترین وسیله برای جلب خشنودی خدا است و برترین آن، در فرجام نیک در پیشگاه خداوند، همین سفارش به ترس از خداست. شما به تقوا و پرهیزکاری امر شده اید و برای نیکی کردن و عمل صالح، آفریده شده اید؛ پس از خدا آن گونه بترسید که شما را از خود ترسانده است و همانا عذاب او سخت ترساننده است. از خداوند بترسید، ترسیدنی که از روی بهانه و غیر واقعی نباشد. به قصد خودنمایی و شهرت میان مردم کار نکنید که هرکس برای غیرخدا کار کند، خداوند او را به همان کارش واگذارد و هر آن کس که برای خداوند خالصانه کار کند، مورد عنایت او قرار گرفته و بیشتر و بهتر از نیت او، به او ارزانی می دارد. از عذاب خدا بترسید که شما را بیهوده نیافریده و چیزی از کارهای شما را فرو نگذاشته، آثارتان را یکایک نام برده و از کارهای نهانی شما آگاه است. اعمال شما را مورد محاسبه قرار می دهد و مدت زمان زندگانی شما را نوشته است؛ پس هوشیار باشید دنیا شما را نفریبد که برای اهل خود سخت فریبنده است. بدانید کسی است که شیفته ی دنیا شده باشد در حالی که دنیا فانی و آخرت سرای زندگانی جاوید است. از خداوند متعال مقام و منزلت شهیدان و مصاحبت پیامبران و زندگانی نیک بختان را خواستاریم، چرا که ما از بهر خدا و در اختیار او هستیم و بازگشت همه ی ما بسوی اوست.

پی نوشت ها :

1. مسعودی، مروج الذهب، ج2، ص 372؛ بنابر نقل ابن اعثم کوفی، حضرت در روز 16رجب وارد کوفه شدند.(الفتوح، ج2، ص490).
2. اگرچه، وی در ابتدا نسبت به حضرت علاقه ی وافری از خود نشان داد؛ ولی بعدها در جریان حکمیت در صف مخالفین و معترضین حضرت، قرار گرفت و پس از آن درجنگ نهروان به لشکر خوارج پیوست و به هلاکت رسید.
3. نصربن مزاحم، وقعه صفین، ص5.
4. «رحبه» نام منطقه ای وسیع در کنار قادسیه و نزدیک به کوفه است؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 3، ص33.
5. مریم: آیه ی 59.
6. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص102 و103؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 2، ص491؛ نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ص3و4؛ و نیز بنگرید: موفق بن احمد خوارزمی، المناقب، ص 363.
7. اسراء: آیه ی 33.
8. ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج2، ص491.
9. او از پیروان و طرفداران عثمان بود و در جریان جمل، از یاری حضرت علی(علیه السلام) امتناع ورزید.
10. نصربن مزاحم، وقعه صفین، ص 4و5؛ ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج2، ص 492؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص104.
11. بقره: آیه ی 28.
12. نصربن مزاحم، وقعه صفین، ص 6و7؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص105؛ و نیز بنگرید: ابن عبد ربه اندلسی، العقد الفرید، ج5، ص 77؛ ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج2، ص 509.
13. نساء: آیات 72و73.
14. نصربن مزاحم، وقعه صفین، ص 7و8؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص 106.
15. دینوری، اخبارالطوال، ص 152و153؛ ثقفی کوفی، الغارات، ج2، ص728.

منبع: فاضلی(رحمه الله)، حاج شیخ عباس؛ فاضلی، حسین؛ نبرد صفین، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)، اول، زمستان 1390.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط