توصیه گرایی اخلاقی

توصیه گرایی(1) را می توان اصلاحیه ای برای نظریه احساس گرایی تلقی کرد.(2) صاحب نظر اصلی و مبتکر این دیدگاه، فیلسوف
سه‌شنبه، 17 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توصیه گرایی اخلاقی

 توصیه گرایی اخلاقی
 

نویسنده: احمد حسین شریفی



 

1. تاریخچه پیدایش

توصیه گرایی(1) را می توان اصلاحیه ای برای نظریه احساس گرایی تلقی کرد.(2) صاحب نظر اصلی و مبتکر این دیدگاه، فیلسوف اخلاق معاصر، ریچارد مروین هیر(3)(1919-) است. وی نخستین بار نظریه خود را در کتاب زبان اخلاق(4) در سال 1952 ارائه داد. هر چند یازده سال بعد، در سال 1963، در کتاب آزادی و عقل با افزودن قیودی به نظریه خود آن را کامل تر کرد.
در عین حال، هیر می کوشد تا فیلسوفان زیادی را مدافع این نظریه قلمداد کند. وی در مقاله ای که برای دائرِه المعارف فلسفه راتلج، با عنوان توصیه گرایی تدوین کرده است، ادعا می کند که توصیه گرایی در آثار بسیاری از فیلسوفان پیشین مطرح بوده است. به عنوان مثال، سقراط را، به صرف این که مثلاً در پی تبیین چگونگی علم بی عمل بوده است، یعنی تبیین اینکه چگونه می شود که کسی به علم خود عمل نمی کند، یک فیلسوف توصیه گرا معرفی می کند. و یا درباره ارسطو نیز می گوید که رگه هایی از توصیه گرایی در نظریه اخلاقی خود بر جا گذاشته است. هیر می گوید این سخن ارسطو که «عقل عملی به ما می گوید که چه کاری را باید انجام دهیم»، علامت آن است که وی عقل عملی را به عنوان عقل توصیه گر معرفی کرده است. افزون بر سقراط و ارسطو، وی مدعی است که در میان فیلسوفان جدید، هیوم نیز، هر چند از ذهن گرایی در اخلاق دفاع می کند، اما عنصر توصیه ای را هم در گزاره های اخلاقی مورد توجه قرار داده است. هیر مدعی است که کانت نیز، به وضوح، یک توصیه گرا بوده است. واقعیت های اخلاقی هیچ نقش برجسته ای در نظریه اخلاقی او ایفا نمی کنند؛ زیرا مؤلفه های برجسته نظریه اخلاقی او قواعد، یعنی توصیه ها، هستند، که از اراده آغاز می شوند و اغلب در قالب امر بیان می شوند. و بالاخره ادعا می کند که در دوران حاضر فیلسوفان زیادی از قبیل کارنپ، ایر، استیونسن نیز خود را کمابیش توصیه گرا نامیده اند.(5)

2. اصول اندیشه توصیه گرایانه هیر

1ـ 2. اساس گفتار اخلاقی خبر دادن نیست:

هیر در این جهت با احساس گرایان کاملاً موافق است که اساس و پایه گفتار اخلاقی را توصیف واقعیت و خبر دادن از عالم خارج نمی داند. وی دیدگاه طبیعت گرایان و واقع گرایان را، که اساس احکام و قضایای اخلاقی را خبر می دانند، نمی پذیرند. البته هیر، برخلاف ایر و استیونسن، بر این باور است که گزاره ها و گفتارهای اخلاقی ممکن است نقش خبری و توصیفی نیز داشته باشند؛ یعنی بُعد توصیفی و خبری آنها را به طور کلی نادیده نمی گیرد؛ اما تأکید می کند که توصیف و خبر برای گفتارهای اخلاقی، مسأله ای عارضی و تبعی است؛ به تعبیر دیگر، گفتارهای اخلاقی اساساً به منظور تبادل اطلاعات و یا افزایش اطلاعات واقعی مخاطبان صادر نمی شوند. بلکه دارای نقش و کارکردی دیگرند، هر چند به صورت فرعی و جانبی ممکن است متضمن عناصر واقعی و توصیفی نیز باشند. البته عنصر توصیفی آنها را نیز امری متغیر و نسبی دانسته و تصریح می کند که «عنصر توصیفی اخلاق نسبت به انسان ها و فرهنگ ها متفاوت می شود».(6)

2 ـ 2. اساس گفتار اخلاقی در ابراز احساسات نیست:

مسأله دیگر در اندیشه هیر که او را از احساس گرایان متمایز می کند این است که وی، برخلاف ایـر و استیونسن، اساس گفتار اخلاقی را در ابراز احساسات گوینده یا تأثیرگذاری در مخاطبان نمی داند. هر چند ممکن است گزاره های اخلاقی چنین کارکردی نیز داشته باشند؛ اما این نیز امری جانبی و تبعی برای حکم اخلاقی خواهد بود. به تعبیر دیگر، هدف اصلی ما از ابراز یک حکم اخلاقی ابراز احساسات و امیال و عواطفمان نیست؛ همچنین ما با بیان و اظهار یک حکم اخلاقی هرگز نمی خواهیم، احساساتی مشابه احساسات خودمان در مخاطب و شنونده ایجاد کرده و او را به عمل وادار کنیم. هر چند ممکن است زمانی که ما یک حکم اخلاقی را اظهار می داریم، ناخودآگاه چنان آثاری را نیز در پی داشته باشد.

3 ـ 2. اساس گفتار اخلاقی، توصیه و هدایت است:

هیر بر این باور است که کارکرد اساسی و اصلی گفتارها و احکام اخلاقی، عبارت است از توصیه و هدایت مخاطب و ارائه دستورالعمل رفتاری به او. وی درباره معنای گزاره های اخلاقی معتقد است که افزون بر هرگونه معنای واقعی و توصیفی ای که ممکن است گزاره های اخلاقی داشته باشند، عنصری توصیه ای در معنای آنها وجود دارد که غیرقابل تحویل به هرگونه معنای توصیفی است.(7)
به عنوان مثال، زمانی که من به شما می گویم «باید در امانت خیانت نکنی»، من بر خلاف دیدگاه احساس گرایان، ضرورتاً به دنبال آن نیستم که احساسات خود را ابراز نمایم و یا با آن که به دنبال آن نیستم که بخواهم احساسات مشابهی را در شما برانگیزانم، بلکه اساساً این گفتار را به منظور هدایت و راهنمایی شما بیان کرده و می خواهیم به شما توصیه کنم که چه کار بکنید. در حقیقت گویا شما از من سؤال کرده اید که «چه باید بکنم؟» و من در پاسخ آن توصیه و دستورالعمل خاص را به شما ارائه نموده ام. بنابراین، کارکرد اصلی و اساس گفتار اخلاقی، هدایت گری و توصیه به مخاطب است؛ هر چند ممکن است که یکی از آثار جانبی و عارضی آن تأثیر بخشی در مخاطب نیز باشد. (8)

گفتار توصیه ای و گفتار توصیفی

برای فهم بهتر و دقیق تر دیدگاه هیـر لازم است تفکیکی را که وی میان زبان توصیه ای و زبان توصیفی بیان کرده است مورد دقت قرار دهیم. زبان توصیه ای در ارتباط با اوامر تعریف می شود: یک گزاره در صورتی توصیه ای دانسته می شود که دست کم مستلزم یک امر باشد؛ و پذیرفتن امر به معنای توصیه به عمل است. اما گفتار توصیفی در ارتباط با شرایط صدق تعریف می شود: یک گزاره در صورتی توصیفی است که شرایط واقعی کاربرد درست آن، معنای آن را مشخص کنند.(9)
به تعبیر دیگر، زبان توصیه ای یا زبان هدایت گر به زبانی گفته می شود که در آن به پرسش های عملی افراد پاسخ داده شود. اما در گفتار و زبان توصیفی ما در پی بیان و توصیف یک واقعیت و حقیقت بیرونی هستیم و لذا می توان صدق و کذب زبان توصیفی را مورد بررسی قرار داد اما چنین بررسی ای برای زبان توصیه ای جا ندارد. مثلاً زمانی که شخصی از من می پرسد «اهل کجایی»؟ و من در پاسخ می گویم «اهل فلان شهر» پاسخ من در حقیقت نمونه ای از یک زبان توصیفی و اخباری است. که قابلیت صدق و کذب را دارد. به این صورت که می توان عالم واقع را بررسی کرد و بر اساس آن درستی یا نادرستی آن پاسخ را نشان داد. اما اگر از من سؤال کند که «چه کاری باید انجام دهم؟» پاسخ من نمونه ای از زبان توصیه ای و هدایت گر خواهد بود.(10) در زبان های توصیه ای و هدایت گر رابطه خاصی میان کلمات و اعمال وجود دارد. به عنوان مثال، وقتی به کسی امر می کنید که «به آن درخت دست نزن» برای آن که بدانید که آیا امر شما را پذیرفته است یا نه، باید نحوه رفتار و عمل او را بررسی کنید؛ اگر عملاً به آن درخت نزدیک نشد و به آن دست نزد، دانسته می شود که امر شما و توصیه شما را پذیرفته و الا دانسته می شود که به توصیه شما ترتیب اثر نداده است، یعنی زبان توصیه ای به گونه ای است که پذیرش یا عدم پذیرش مؤدای آن در عمل فرد نمایان می شود. در همین جنبه است که هیر زبان اخلاق را با زبان امری یکی می داند.(11)
زیرا هر دوی آنها زیر مجموعه زبان توصیه ای هستند. البته، همانطور که هم اکنون توضیح خواهیم داد، این دو در ویژگی های دیگری از قبیل تعمیم پذیری از یکدیگر جدا می شوند.
بنابراین، برخلاف احساس گرایان که زبان اخلاق را زیر مجموعه زبان تحریکی و احساسی می دانستند، هیر بر این باور است که زبان اخلاق باید زیر مجموعه زبان توصیه ای قرار گیرد.

انواع زبان توصیه ای

تا اینجا مشخص شده که زبان اخلاق از سنخ زبان توصیه ای است و نه توصیفی. اما خود زبان توصیه ای نیز در یک تقسیم بندی به دو دسته کلی تقسیم می شود: زبان توصیه ای امری و ارزشی. تطبیق این تقسیم در زبان اخلاق به این صورت است که واژه هایی نظیر «باید»، «درست» و «وظیفه» در دسته اول یعنی زبان توصیه ای امری قرار می گیرند و اصطلاحاتی مانند «خوب» و «مطلوب» و نظایر آنها در دسته دوم، یعنی زبان توصیه ای ارزشی جای می گیرند. از این میان هیر معتقد است که قسم اول یعنی زبان توصیه ای امری، اساسی تر از قسم دوم است. زیرا احکام ارزشی اگر بخواهند راهنمای عمل باشند، یعنی اگر بخواهند واقعاً توصیه ای و هدایت گر باشند، باید مستلزم یک حکم امری باشند. یعنی اگر قضیه ای مانند «این شکلات خوبی است» به راستی قضیه ای ارزشی باشد، در آن صورت باید بتوانیم قضیه «این شکلات را بخور»را از آن استنتاج کنیم. (12)
توضیح آن که: هیر معتقد است که ساده ترین شکل گفتارهای توصیه ای گفتار امری است. مثلاً وقتی به کسی می گوییم «برو بیرون» یک گفتار توصیه ای را ابراز کرده ایم؛ زیرا این گفتار ما به مخاطب می گوید که این کار را انجام دهد؛ هر چند ممکن است یکی از آثار این سخن من در مخاطب این باشد که او را وادار به بیرون رفتن بکند. بنابراین، بر اساس نظریه توصیه گرایی وجه مشترک جملات امری و جملات اخلاقی این است که هر دو از نوع جملات توصیه ای و هدایت گر به حساب می آیند.(13)

4 ـ 2. تعمیم پذیری، به عنوان ویژگی اصلی زبان اخلاق:

هیر، یازده سال پس از انتشار کتاب زبان اخلاق، یعنی در سال 1963 در کتابی با عنوان آزادی و عقل(14) مسأله زبان اخلاق را بار دیگر مورد تحلیل مجدد قرار داد. وی در این کتاب تکمله یا اصلاحیه ای بر نظریه پیشین خود افزود و آن این که توصیه های اخلاقی باید قابلیت تعمیم داشته باشند. هیر متوجه شد که احکام و گفتارهای اخلاقی، افزون بر ویژگی توصیه ای و امری، دارای یک جنبه مهم دیگری هستند که آنها را از گفتارهای امری متمایز می کند، و آن جنبه تعمیم پذیری(15) آنها است. هر گفتاری اخلاقی که در موقعیت خاصی بیان می کنیم باید براساس ویژگی های خاص آن موقعیت باشد و نمی تواند به صورت دلبخواهی و از روی هوای نفس باشد و در نتیجه باید مواظب بود که در هر موقعیت دیگری که دارای همان خصوصیت ها باشد همان گفتار را بیان کنیم.(16) بنابراین، تفاوت احکام اخلاقی با سایر احکام توصیه ای، در ویژگی تعمیم پذیری آنها نهفته است.(17) البته باید توجه داشت که اصل تعمیم پذیری شرط لازم برای حکم اخلاقی است و نه شرط کافی. (18)
ویژگی تعمیم پذیری احکام اخلاقی، خود گوینده را نیز متعهد می کند که بر اساس گفته خود عمل کند و الا اگر گوینده به گفته خود عمل نکند، دانسته می شود که گفته خود را اراده نکرده است. زیرا، گفته شد که در گفتارهای توصیه ای رابطه خاصی میان کلمات و اعمال وجود دارد و، در حقیقت، اعمال هستند که گفته ها را تصدیق یا تکذیب می کنند.(19) از آنجا که یک توصیه، نوعی فرمان است، اگر من فرمانی به خود بدهم و صادقانه باور داشته باشم که این فرمان تعمیم پذیر است، نتیجه این می شود که من باید براساس آن عمل کنم.(20) البته من می توانم آزادانه انتخاب کنم که چه اصل یا اصولی را بپذیرم. هر اصلی هر چه باشد می تواند همچون اصلی اخلاقی به کار آید، تنها به این شرط که من، که صادقانه به آن باور دارم، آماده باشم ببینم آن اصل از سوی همگان به کار می رود، (21) براساس این اصل، انسان تنها زمانی بی طرفانه عمل می کند که از عمل مشابه دیگران در شرایط مشابه دفاع کند. برخی معتقدند که این اصل، ریشه در تقریری از امر مطلق کانت دارد که می گوید: «تنها طبق قاعده ای عمل کن که در همان حال بتوانی اراده کنی که به قانونی عام تبدیل شود». بر این اساس، رفتار اخلاقی الف از سوی آقای زید نسبت به عمرو هنگامی بی طرفانه است که زید بتواند از همان حکم و رفتار اخلاقی در شرایط مشابه دیگر، دفاع کند.(22)

بررسی و نقد

1.نقاط قوت توصیه گرایی

1 ـ 1.معناداری احکام اخلاقی

یکی از امتیازات این دیدگاه نسبت به نظریه احساس گرایی این است که بر اساس این نظریه احکام اخلاقی احکامی معنادار تلقی می شوند. اصولاً اگر یک حکم اخلاقی خواهد جنبه توصیه ای داشته باشد، معناداری آن و همچنین فهم معنای آن ضروری است. تا مخاطب من معنای جملات و سخنان من را نفهمد چگونه می تواند راه کار و دستورالعمل رفتاری خود را از آنها به دست آورد.
اما براساس دیدگاه احساس گرایی از آنجا که هدف و کارکرد اساسی گفتار اخلاقی، نهایتاً، تأثیرگذاری بر مخاطب است، روشن است که شرط تأثیرگذاری فهم سخن گوینده نیست. یعنی یک گفته یا شعار برای آن که از نظر «احساسی» مؤثر باشد لازم نیست ضرورتاً فهمیده شود و یا اصلاً معقول باشد. حتی اگر در موردی به جای سخن گفتن، با ترساندن یا خوراندن دارو به کسی بتوان به این هدف رسید، دیگر مهم نیست که آیا وی سخن ما را می فهمد یا نه و یا این که آیا سخن ما اساساً معنادار است یا نه.(23)

2 ـ 1. استدلال پذیر بودن احکلام اخلاقی

ویژگی مثبت دیگری که این نظریه دارد این است که احکام و گفتارهای اخلاقی را استدلال پذیر می داند و بر این اساس جای بحث و مشاجره اخلاقی را باز می گذارد. (24) اگر من توصیه ای اخلاقی برای شما داشته باشم، شما می توانید از من طلب دلیل کنید و بررسی کنید که آیا ادله من، برای بیان آن گفتار خاص، کافی و صحیح بوده است یا نه. اما همچنان که دیدیم، بر اساس نظریه احساس گرایی، به ویژه احساس گرایی ایر، جایی برای استدلال اخلاقی باقی نمی ماند.

2. نقاط ضعف توصیه گرایی

1 ـ 2. انتحال شخصیت:

همان طور که دیدیم هیـر، در نوشته های مختلف خود، کوشیده است که با لطایف الحیل فیلسوفان بزرگی را هم عقیده و همفکر خود نشان دهد. و در این راستا فیلسوفانی چون سقراط، ارسطو، کانت و امثال آن را همسو با اندیشه خود نشان داده است. در حالی که واقعیت امر چنین نیست و کسانی که با اندیشه های اخلاقی این فیلسوفان آشنایی دارند به خوبی می دانند که این بزرگان با نظریه توصیه گرایی هیر همسو نیستند. چگونه می توان سقراط و ارسطو و کانت را توصیه گرا نامید، در حالی که تمام سخن آنان دفاع از واقع گرایی احکام و گزاره ها و گفتارهای اخلاقی است؟ آیا به راستی می توان به صرف این که این دسته از فیلسوفان از بُعد توصیه ای گفتارهای اخلاقی نیز سخن گفته اند، آنان را توصیه گرا به معنای خاص کلمه تلقی کرد؟ چگونه است که خود آقای هیر، علیرغم این که بر بُعد احساسی و عاطفی مفاهیم و احکام اخلاقی صحه می گذارد به شدت از اساس گرا نامیده شدن ابا دارد؟ و یا علیرغم این که کارکرد توصیفی و خبری مفاهیم اخلاقی را نیز می پذیرد، اما دیدگاه خود را از دیدگاه های واقع گرایانه و طبیعت گرایانه متمایز می داند؟ و وقتی که نوبت به سقراط و ارسطو می رسد به صرف این که در جایی بُعد توصیه ای احکام اخلاقی را نیز گوشزد کرده اند آنان را توصیه گرا می داند ؟

2 ـ 2. فرو کاستن گفتار اخلاقی به گفتار امری

همان طور که دیدیم، هیر بر این باور است که گفتار اخلاقی از سنخ گفتار توصیه ای و آن هم گفتار توصیه ای امری است. در حالی که اگر نیک بنگریم واقعیت امر خلاف این است. مری وارنوک، یکی از فیلسوفان معاصر اخلاق، در این باره می گوید: «ادعای او مبنی بر این که همیشه باید بتوانیم از یک چنین کاربردی، [کارکرد توصیه ای] جمله ای امری را استنتاج کنیم، اشتباه محض است. به هیچ رو روشن نیست که شما همیشه بتوانید از جمله «آن خوب است»، جمله امری «پس آن را انتخاب کن» را استنتاج کنید، حتی وقتی که به همه شرایط محتمل درباره تساوی چیزهای دیگر تصریح شده باشد.»(25) همه ما وجداناً و ارتکازاً می یابیم که هر چند در بسیاری از موارد احکام و جملات اخلاقی، به منظور توصیه و یا حقیقتی امری و انشائی ابراز می شوند؛ اما در بسیاری از موارد دیگر، هدف ما از ابراز حکمی اخلاقی، توصیه و ارائه، دستورالعمل نیست. به هر حال، این درست است که هیر، بیش از احساس گرایان، توانست به گوهر اخلاق نزدیک شود؛ اما فرو کاستن احکام و گفتارهای اخلاقی به گفتارهای امری، و این گمان که بتوان با تحلیل امر، که یک فعالیت خاص زبانی است، سرشت اخلاق و حقیقت گفتار اخلاقی را توضیح داد، خطایی بزرگ و غیر قابل اغماض است. در حقیقت این تأکید هیر بر تحویل و تحلیل گفتار اخلاقی به گفتار امری، او را بسیار به نظریه امر گرایی ردولف کارنپ نزدیک می کند.

3 ـ 2. فرو کاستن جملات امری به جملات توصیه ای

یکی دیگر از اشکالات کار هیر این است که جملات امری ای را، که مرجع نهایی جملات اخلاقی می داند، به جملات توصیه ای و به اصطلاح اوامر ارشادی و هدایتی فرو می کاهد؛ در حالی که تأملی گذرا در کارکردها و کاربردهای جملات امری، این حقیقت را به خوبی اثبات می کند که همه جملات امری از سنخ جملات توصیه ای نیستند. به تعبیر دیگر، در همه مواد هدف اصلی و اساسی از اظهار امر، توصیه و هدایت مخاطب و ارائه دستور العمل به او نیست. به عنوان مثال، اوامر امتحانی، هر چند به صورت ضمنی و عرضی مشتمل بر توصیه هستند اما هدف اساسی از اظهار آنها چیز دیگری است. و اساساً کاربرد اصلی آنها چیزی غیر از توصیه و هداست است.

4 ـ 2. نسبیت گرایی

به نظر می رسد که لازمه پذیرش اصل تعمیم پذیری، به گونه ای که هیر تقریر می کند، پذیرش نسبیت در اصول اخلاقی باشد.(26) زیرا بر اساس این اصل دو فرد ممکن است در یک مورد به گونه های متفاوتی عمل کنند. مثلاً زید و عمرو ممکن است با این که هر دو بر اساس این اصل عمل کرده باشند، اما نتیجه و حاصل رفتارشان دو کار متفاوت باشد؛ زیرا ممکن است زید برای جلوگیری از ناراحتی عصبی عمرو درباره کار خاصی دروغ بگوید و در ضمن بخواهد که دروغ گویی در چنان شرایطی قانونی عام شود؛ لکن عمرو نخواهد که دروغ گویی در چنان شرایطی به قانونی عام بدل شود و لذا دروغ نگوید. (27)
خود هیر نیز به این ضعف توجه داشته است، اما کوشیده است تا به گونه ای آن را پاسخ دهد. وی در مقاله ی تعمیم پذیری در دائرةالمعارف بکر می گوید: تعمیم پذیری به خودی خود بی طرفی یا رفتار یکسان را تقویت نمی کند. تعمیم پذیری با این اعتقاد به مثابه اصلی عام که هر کس باید در جهت نفع انحصاری خویش عمل کند و نیز با این اعتقاد مشابه که ملاکان بزرگ حق دارند از مستأجران خود اجاره بهای سنگین بگیرند، سازگار است. اما سؤال این است، کسانی که به این اصول معتقدند اگر به طور دقیق دریابند که در چنین شرایطی خود چه وضعیتی خواهند داشت، آیا باز هم آن اصول را به گونه ای که شامل خودشان هم بشود، تجویز خواهند کرد یا نه؟ آنان نخواهند خواست مگر این که باور داشته باشند که نابرابری یا تلاش هر کس در پی جویی اهداف شخصی اش یک آرمان مستقل است که باید به خودی خود مورد تبعیت قرار گیرد و مهم نیست که در این راه، چه قدر رنج تحمل کنیم.(28)

پی نوشت ها :

1. Prescriptivism.
2. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوک، ترجمه محمد صادق لاریجانی، ص 39. و همچنین ر. ک:
Moral Problems. Michael Palmer, p. 200.
3. Richard Mervyn Hare
4. The language of Morals
5. Prescriptivism", R.M. Hare, Routledge Encyclopedia of Philosophy, V. 7, p. 667 - 668".
6. Ibid, p. 668.
7. Ibid, p. 668 - 669.
8. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوک، ترجمه محمد صادق لاریجانی، ص 40.
9. Hare, Richard Mervyn", A. W. Price, Routledge Encyclopedia of Philosophy, V. 4, p.230".
10. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوک، ترجمه محمد صادق لاریجانی، ص 41.
11. همان، ص 47.
12. فلسفه اخلاق در قرن بیستم، مری وارنوک، ترجمه ابوالقاسم فنائی، ص 146.
13. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوک، ترجمه محمد صادق لاریجانی، ص 42.
14. Freedom and Reason.
15. Universalizability.
16. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوک، ترجمه محمد صادق لاریجانی، ص 43 ـ 44 .
17. Universalizability", R. M. Hare, in Encyclopedia of Ethies, ed. Lawrence C. Becker, V. 2, p. 1259".
18. Universalizability" , R. M. Hare, in Encyclopedia of Ethies, V. 2, p. 1259".
19. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوک، ترجمه محمد صادق لاریجانی، ص 41.
20. فلسفه اخلاق در قرن بیستم، مری وارنوک، ترجمه ابوالقاسم فنائی، ص 149.
21. همان، ص 150.
22. Morality: Its Nature and Justification, Bernard Gert, p 146 - 147 & "Impartiality". by Bernard Gert in Encyclopedia of Ethies, V. 1, p. 599
23. فلسفه اخلاق در قرن حاضر، ج. وارنوک، ترجمه محمد صادق لاریجانی، ص 40 ـ 41.
24. Prescriptivism", R. M. Hare, Routledge Encyclopedia of Philosophy, v. 7, p. 669 ".
25. فلسفه اخلاق در قرن بیستم، مری وارنوک، ترجمه ابوالقاسم فنائی، ص 147.
26. ر. ک: همان، ص 150.
27. See: Morality: Its nature and Justification, Bernard Gert, p. 147.
28. Universalizability", R. M. Hare, in Encyclopedia of Ethics, V. 2, p. 1260 - 1261 ".

منبع: شریفی، احمد حسین، (1384)- نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم: مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله)، مرکز انتشارات، 1384.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط