یونان و مکاتب فلسفی

یک مکتب، گِرد استادی تشکیل می یابد که شاگردانی را به سوی خود بکشاند. دانش در موضوعی انباشته می شود و انتقال می یابد، پژوهشها در شیوه ی فکری و
سه‌شنبه، 31 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
یونان و مکاتب فلسفی
یونان و مکاتب فلسفی





 
یک مکتب، گِرد استادی تشکیل می یابد که شاگردانی را به سوی خود بکشاند. دانش در موضوعی انباشته می شود و انتقال می یابد، پژوهشها در شیوه ی فکری و در قالب فلسفه ای که از خصوصیات مکتب است، ادامه می یابد. مکتب وقتی که استاد و نیز شاگردانش شناختهای تازه ای فراهم بیاورند و به اکتشافهای جدیدی توفیق یابند. به صورت یک مکتب به رسمیت شناخته می شود.
مکتبهایی از روزگاران قدیم وجود دارند، اما نمی دانیم که آنها در 2500 سال پیش از این چگونه سازمان یافته بودند. در عوض می دانیم که دانش آن زمان، فرهنگستانی بود: زمینه های گوناگونی از علوم، فلسفه، اخلاق، سیاست و دین را دربرمی گرفت. در شرق، مکتبهای فلسفی پرآوازه ای وجود داشت؛ مانند مکتب کنفوسیوس، که قدمتش به ابتدای قرن پنجم قبل از میلاد می رسد. کلمات قصار گفت و شنودهای استاد کنگ (1) هنوز هم در زمان نقل می شوند. از آن جمله است: «استاد به شاگردش زی ــ لو (2) می گوید: می خواهی بگویم معرفت چیست؟ اینکه بدانی چه می دانی و بدانی چه نمی دانی، این همانا معرفت حقیقی است.»

نخستین از حکمای سبعه

قدیمی ترین مکتبهای شناخته شده در کناره ی دریای اژه، در ساحل آسیای صغیر و در مصب رود مئاندر، در شهر یونانی ملطیه تشکیل شده است. طالس در این شهر می زیست. او در عین حال، ریاضیدان، فیزیکدان، اخترشناس، جغرافیدان و فیلسوف بود، او بنیانگذار مکتب یونیایی در فلسفه است.
طالس حدود سال 640 (ق.م.) در خانواده ای بزرگ در فنیقیه به دنیا آمد. 14 ساله بود که خورشید گرفتگی کاملی اتفاق افتاد، و این، لیدیها و مدیها را که در جنگ بودند به وحشت انداخت؛ همین حادثه سبب شد که آنها صلح کنند. طالس جوان نیز تحت تأثیر قرار گرفت. او را برای تحصیل علم و هنر به مصر فرستادند و در آنجا او به هندسه دلبستگی پیدا کرد. احتمال آن می رود که او در کارهای نخستین اقدام برای ساختن آبراهه ی میان نیل و دریای سرخ شرکت جسته باشد. در هر حال، در همین دوران است که تصمیم می گیرد خود را وقف بررسی طبیعت کند. جنگهای تمام نشدنی در منطقه او را مجبور می کند ابتدا به زادگاهش بازگردد. سپس در حدود پنجاه سالگی در ملطیه که به او حقوق شهروندی اعطا می کند، مستقر می شود. با بضاعتی که دارد باقی عمر را یکسره وقف علوم و فلسفه می کند.
طالس چند کشف مهم کرده است: قضیه ای که به نام اوست، چند خصوصیت در هندسه ی مسطحه و در هندسه ی فضایی و غیره. روایت است که یکی از بزرگ ترین شادمانیهای او این بود که ثابت کرد مثلثی که در یک نیم دایره ترسیم شده است، مثلث قائم الزاویه است. فن اندازه گیری فاصله کشتی از ساحل را به او نسبت می دهند. در جهان شناسی طالس، عنصر اصلی و منشأ هر چیزی در جهان، آب بود. مطالعات اخترشناسی او را کمتر می شناسیم: او قطر ظاهری خورشید را اندازه گرفت و بی تردید نخستین کسی بود که اعلام کرد ماه از خود نوری ندارد و نورخورشید را بازتاب می کند. شاید با استفاده از معارفی که از کلده به ملطیه رسیده بود، مخصوصاً با تعیین دوره ی بابلی موسوم به «ساروس» ــ متناظر با 223 ماه قمری ــ که احتمالاً دوره ی تکرار خسوفها و کسوفها را اعلام می کرد، او تاریخ خورشید گرفتگی بعدی را (در سال 585 ق.م.) برای شهرهای یونیایی پیشگویی کرد، و چون در آن تاریخ خورشیدگرفتگی واقع شد، طالس اعتبار و احترام فوق العاده ای یافت.
روایت می کنند که اهالی مطلیه پیشاپیش، محتوای تورهای صیادان جزیره ی کیوس را خریده بودند. موقع تحویل، در میان ماهیها یک سه پایه ی طلایی هم وجود داشت. دو طرف معامله مجادله می کردند، صیادان می گفتند که فقط ماهیهای صیدشده را فروخته اند. نزدیک بود نزاعی درگیرد؛ با هاتف معبد دلف رایزنی کردند، او دستور داد سه پایه را نزد خردمندترین مرد ببرند و هرچه او گفت به آن رضایت دهند. تصمیم گرفته شد شیء گرانبها را نزد طالس ببرند؛ او آن را نزد بیاس (3) فرستاد، که در شهری نزدیک پرین (4) می زیست و او را خردمندتر از خود می دانست. شخص اخیر به نوبه ی خود، سه پایه ی طلایی را نزد سولون (5) آتنی فرستاد. سه پایه، بدین ترتیب، دست به دست می گشت تا اینکه هفتمین خردمند، آن را به نزد طالس بازگردانید، و او آن را به معبد تب (6) فرستاد تا وقف آپولون گردد. این هفت مرد در سال 582 (ق.م.) در معبد دلف به عنوان «حکمای سبعه» یونان اعلام شدند.
یونان و مکاتب فلسفی
طالس پیوسته از پذیرفتن مشاغل دولتی که به او محول می شد، امتناع می ورزید. در حدود 70 سالگی، پادشاه جدید مصر از او دعوت کرد، و او ارتقاع اهرام بزرگ را از راه مقایسه ی سایه آنها با سایه ی تیرچوبی که در زمین فروکرده بود، اندازه گرفت. روزی شاه او را به ضیافت دعوت کرده بود، از او سؤال شد، بدجنس ترین جانور وحشی کدام است؟ پاسخ داد، شاه ستمگر. و پرسیده شد، بدجنس ترین جانور اهلی کدام است؟ جواب داد، آدم چاپلوس. او نمی خواست مدت زیادی در مصر بماند و به ملطیه بازگشت.
طالس علت طغیانهای دوره ای نیل را از بادی می دانست که در تابستان از شمال می وزید و ابرها را با خود می آورد؛ او فکر می کرد که دورتر در جنوب، کوههای مرتفعی وجود دارد که این ابرها را متوقف و به بارانهای شدید مبدّل می کند و همین بارانها موجب طغیان سالانه ی رود نیل می شود. این توضیح تا مدتها مورد اعتراض بود؛ بویژه از سوی سیاحان انگلیسی، تا آنکه در قرن نوزدهم، کشف شد که در افریقای استوایی کوههای مرتفعی وجود دارد که برخی از قله های آنها پوشیده از برف است.
تاریخ، روایت می کند که کنیزکی طالس را دید که چشم به آسمان دوخته و راه می رفت که در چاله ای افتاد و بر او خندید و گفت تو که پیش پای خودت را نمی بینی در آسمان دنبال چه می گردی. همچنین در تاریخ روایت است که اهالی ملطیه روزی به او گفتند که از فلسفه چیزی حاصل نمی شود، او به پاسخ گفت که روزی خلاف آن را ثابت خواهد کرد. از ابتدای زمستان بر پایه ی مشاهداتش پیش بینی کرد که محصول زیتون آن سال فراوان خواهد شد، پس همه ی کارگاههای روغنکشی در منطقه را اجاره کرد. دهقانان، هنگام برداشت محصول که با درختان پربار زیتون خود مواجه شدند، دربه در در جست وجوی چرخهای روغنکشی برآمدند، و چون همه از قبل در اجاره ی طالس درآمده بود، او آنها را به بهای بیشتر به دهقانان واگذار کرد.
شایستگی بزرگ طالس در این است که بهره ای عظیم از مساعیش را صرف فهمیدن پدیده های طبیعی کرد و نخستین متفکری بود که تعریفهای طبیعی را جایگزین توضیحات اسطوره ای کرد. فیثاغورس جوان از تعلیمات طالس بهره مند شده است. در زمره ی شاگردان و فیلسوفان مکتبش نام اناکسیماندروس (7) برده می شود که سی سال از استادش جوان تر بود و مورّب بودن دایرة البروج را او کشف کرده و نخستین کسی است که نقشه ی زمین و آسمان را ترسیم کرده است؛ اندکی بیش از یک قرن بعد، انکساگورس (8) در ادامه ی راه مکتب یونیایی، فلسفه را به آتن می برد و تعریف صحیحی از گرفتگی خورشید و ماه به دست می دهد. سقراط که به جُرم فاسد کردن اخلاق جوانان آتن در سال 399 (ق.م.) محکوم به نوشیدن جام شوکران شد، از شاگردان انکساگورس بود. افلاطون، آموزشهای فیلسوف بزرگ آتنی (سقراط) را ادامه داد. و ارسطو از مشهورترین شاگردان افلاطون بود.
مکتبهای مشهور دیگری چون مکتب اقلیدس، مؤلف «اصول هندسه»، حوزه ی علمی اسکندریه را دنبال کردند.

پی نوشت ها :

1. کُنگ Kong نام خانوادگی کنفوسیوس است. ــ م.
2. zi-i-Iu.
3. Bias.
4. Priene.
5. Solon.
6. Thebes.
7. Anaximander.
8. Anaxagoras.

منبع: سرگذشت اتم، شماره 2034

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.