حکایت ذاتی در بوته ی نقد (1)

معرفت شناسان مسلمان سه دیدگاه درباره ی «حکایت» مطرح کرده اند. دیدگاه مشهور این است که «حکایت» ذاتی باب برهان برای صور ذهنی است و این صور بالفعل ماورای خود را نشان می دهند.
يکشنبه، 19 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حکایت ذاتی در بوته ی نقد (1)
حکایت ذاتی در بوته ی نقد (1)

نویسندگان: مهدی برهان مهریزی*
و مجتبی مصباح**


 

چکیده

معرفت شناسان مسلمان سه دیدگاه درباره ی «حکایت» مطرح کرده اند. دیدگاه مشهور این است که «حکایت» ذاتی باب برهان برای صور ذهنی است و این صور بالفعل ماورای خود را نشان می دهند. استاد فیّاضی «حکایت» را ذاتی باب ایساغوجی برای علم حصولی می داند و بر این باور است که حاکی «نفس فاعل شناسا» به شمار می رود و صور ذهنی، وجودهای ذهنی محکی می باشند. استاد مصباح اعتقاد دارند که «حکایت» انتقال ذهن به طور طبیعی از صور ذهنی به محکی است که در برخی مراتب، حکایت صور ذهنی شأنی و بالقوّه است و تنها در مرتبه ی تصدیق صادق است که «حکایت» به فعلیت می رسد.
عمده ی اختلافی که بین این سه دیدگاه وجود دارد به نوع تحلیل بازمی گردد. در این نوشتار، با تحلیلی که از «حکایت» ارائه شده است، به نقد دیدگاه مشهور و استاد فیّاضی پرداخته، و از برخی نقدهای بنایی، همچون غفلت از نقش توجه فاعل شناسا در فرایند حکایت، سخن گفته ایم.

کلید واژه ها: حکایت ذاتی، حکایت شأنی، تحلیل عرفی، تحلیل فلسفی، توجه، فاعل شناسا، مراتب علم.

مقدمه

از آنجا که قلمرو شناخت حضوری، محدود است، عمده راه شناخت و کشف مجهولات را در علوم حصولی و جنبه ی حکایتگری آن باید جست وجو کرد. در این میان، مشهور فلاسفه و منطق دانان اسلامی بر این باورند (1) که «صور ذهنی» بالفعل، و به صورت ذاتی، از ماورای خود حکایت می کنند؛ این گروه حکایت گری صور ذهنی را امری بدیهی تلقّی کرده اند. دیدگاه استاد فیّاضی در ذاتی بودن حکایت بالفعل مفاهیم با دیدگاه مشهور یکسان است؛ با این تفاوت که مشهور حاکی را «صورت ذهنی» می گیرند و مراد خود از «ذاتی» در حکایت مفاهیم را «ذاتی باب برهان» می دانند؛ امّا استاد فیّاضی بر این باور است که حاکی «نفس فاعل شناسا» می باشد و مراد از «ذاتی»، «ذاتی باب ایساغوجی» است.
در این نوشتار، با تحلیل یافته های درونی خویش، به تفسیر دقیق «حکایت» پرداخته، و دیدگاه مشهور و دیدگاه استاد فیّاضی را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.

تاریخچه ی مبحث «حکایت»

طرح موضوع «حکایت» را می توان به فلاسفه ی پیش از سقراط همچون آلکمایون نسبت داد؛ امّا در بین فلاسفه ی اسلامی، نخستین فیلسوفی که به صورت تلویحی به این موضوع پرداخته، کندی است. البته، عموم فلاسفه و منطق دانان در بحث «انواع دلالت» یا «حقیقت علم» و «وجود ذهنی» (2) به دلالت صور ذهنی از ماورای خود اشاره کرده اند.

اهمیت و ضرورت مسئله

پرواضح است که اساس «علوم حصولی» همان صور ذهنی یا مفاهیم می باشد که نقش واسطه را بین فاعل شناسا و متعلّق شناخت، ایفا می کنند. آنچه موجب شده است تا صورت های ذهنی نقش اساسی را در شناخت حقایق ایفا کنند، جنبه ی حکایتگری آنهاست. بنابراین، بحث از «حکایت» به منزله ی بحثی فرعی به شمار می رود؛ امّا نقشی اساسی در فرایند شناخت دارد. از این رو، مبنایی بودن مسئله ی «حکایت» (و تأثیر آن در شناخت واقع) ضرورت و اهمیت مسئله ی تحقیق حاضر را روشن می سازد.

تحریر محلّ نزاع

نکته ی مهمّی که در هر نوشتار باید به آن توجه شود، به دست دادن موضوع و محلّ بحث و به قول معروف «تقریر محلّ نزاع» است. در بحث «حکایت»، دو موضوع محل نزاع است: 1)ذاتی بودن حکایت مفاهیم؛ 2)بالفعل بودن حکایت مفاهیم.
پیش از این، در مقاله ای به نام «ماهیت حکایت» (3) گفته شده است که مراد مشهور از ذاتی در حکایت مفاهیم، «ذاتی باب برهان» است. استاد فیّاضی بر این باور است که مراد از ذاتی، ذاتی باب ایساغوجی می باشد. همچنین، مطابق با دیدگاه استاد مصباح نیز حکایت به نوعی ذاتی است؛ توضیح آنکه صور ذهنی می توانند به طور طبیعی، و بدون هیچ گونه اعتبار و قراردادی، فاعل شناسا را به محکی منتقل کنند و این ویژگی خاصّ صور ذهنی است. در واقع، امکان و قابلیت حکایت، ذاتی باب برهان برای صور ذهنی است.
بنابراین، نظر استاد مصباح با نظر مشهور متفاوت است: مشهور حکایت صور ذهنی را ذاتی باب برهان می دانند؛ امّا استاد مصباح امکان حکایت و قابلیت انتقال را ذاتی باب برهان برای صور ذهنی می شمارند و نفس فاعل شناسا را حاکی می دانند. با این بیان، تفاوت دیدگاه استاد مصباح با دیدگاه استاد فیّاضی نیز روشن می شود؛ چرا که استاد مصباح امکان و قابلیت حکایت را ذاتی باب برهان برای مفاهیم می دانند، در حالی که استاد فیّاضی خود حکایت را ذاتی باب ایساغوجی برای مفاهیم می داند.(4)
موضوع مورد اختلاف دیگر بالفعل یا بالقوّه (شأنی) بودن حکایت مفاهیم است: نظر مشهور و نیز دیدگاه استاد فیّاضی آن است که حکایت مفاهیم از ماورای خود بالفعل است و نیاز به هیچ شرطی ندارد، امّا استاد مصباح معتقدند که فعلیت حکایت تحت شرایطی تحقّق می یابد؛ یعنی تا زمانی که فاعل شناسا به صورت ذهنی (از آن جهت که مشابه با محکی است) توجه آگاهانه نداشته باشد، در قالب قضیه قرار نگیرد، فاعل شناسا آن را تصدیق نکند و قضیه صادق نباشد، حکایت بالفعل یا حکایت تام تحقّق نمی یابد.
البته با دقت در دو موضوع مطرح شده درباره ی حکایت مفاهیم، به این نکته پی می بریم که لازمه ی ذاتی بودن حکایت برای صور ذهنی، بالفعل بودن حکایت است؛ چون اگر حکایت به هر نحوی ذاتی مفاهیم باشد، اعم از ذاتی باب برهان یا ایساغوجی، تخلّف از ذاتی محال است و مفاهیم بالفعل باید از محکی خود حکایت داشته باشند.
امّا اگر امکان یا قابلیت حکایت را ذاتی مفاهیم بدانیم، ضرورتی ندارد که مفاهیم بالفعل حکایت داشته باشند، بلکه باید امکان و شأنیت حکایت را داشته باشند؛ از این رو، تخلّف مفاهیم از امکان و شأنیت حکایت صحیح نیست. به عبارت دیگر، با دقت در دیدگاه ها روشن می شود که مشهور و استاد فیّاضی، خود حکایت را ذاتی برای مفاهیم می دانند؛ امّا استاد مصباح، امکان و شأنیت حکایت را ذاتی برای مفاهیم می دانند. در نتیجه، بنا به نظر مشهور و استاد فیّاضی، تخلّف مفهوم از حکایتگری ــ که ذاتی آن می باشد ــ محال است و حکایت مفاهیم باید بالفعل باشد؛ امّا بنا بر دیدگاه استاد مصباح، خود حکایت ذاتی مفاهیم نیست تا حکایت بالفعل باشد، بلکه امکان و شأنیت حکایت ذاتی صور ذهنی است. در این صورت، بالفعل بودن حکایت، ضرورتی ندارد و تخلّف از ذاتی مفاهیم نیست؛ در واقع، امکان و شأنیت حکایت، امری مطابق با ذاتی بودن است.
بنابراین، اگر بالفعل بودن حکایت مفاهیم نقد شود، این نقد در واقع به ذاتی بودن حکایت بازمی گردد؛ لازمه ی ذاتی بودن حکایت برای مفاهیم، بالفعل بودن حکایت است.

پی نوشت ها :

*کارشناس ارشد فلسفه، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (قدس سرّه).
**استادیار مؤسسه ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
1.ر.ک: ابونصر فارابی، المنطقیات للفارابی، تحقیق محمّدتقی دانش پژوه، ج 1، ص 266 و ج 2، ص 11 و ج 3، ص 435؛ ابن سینا، شرح الاشارات و التنبیهات، ج 1، ص 21ــ22؛ خواجه نصیرالدین طوسی، الجوهر النضید، ص 36ــ37؛ خواجه نصیرالدین طوسی، اساس الاقتباس، ص 61ــ63؛ ملّاهادی سبزواری، شرح منظومه، تعلیقه ی حسن حسن زاده آملی، ج 1، ص 95 و ج 3، ص 636؛ قطب الدین رازی، شرح رساله الشمسیه القزوینی (الکاتبی)، ص 28؛ شهاب الدین سهروردی، مجموعه ی مصنّفات، ج 2، ص 15؛ قطب الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، ص 38ــ43؛ عبدالله بن شهاب الدین یزدی، الحاشیة علی تهذیب المنطق، ص 14ــ 15؛ همان، حاشیه ی محمد علی، ص 179؛ شمس الدین محمّد شهرزوری، شرح حکمة الاشراق، ص 35 و ر.ک: همان ص 39.
2.ر.ک: مرتضی مطّهری، مجموعه آثار، ج 9، ص 217ــ 219.
3.ر.ک: مهدی برهان مهریزی و مجتبی مصباح، «ماهیت حکایت از دیدگاه استاد مصباح»، معرفت فلسفی، ش 23، ص 24ــ 25.
4.تفاوت دیگری که می توان بیان کرد این است که استاد مصباح، «علم» را «عرض» و «کیف نفسانی» برای نفس فاعل شناسا می دانند، از این رو، می توان «علم» را «حالت نفسانی» دانست. استاد فیّاضی نیز «علم» را «حالت نفسانی» می دانند، با این تفاوت که «علم» را عرض و کیف نفسانی برای نفس فاعل شناسا ندانسته، معتقدند که علم بالنفس نوعی اتحاد، شبیه اتحاد مادّه و صورت دارد.

منبع:نشریه معرفت فلسفی شماره 29

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط