به سرعت باد و برق این مسئله مهم گذشت. این جا [ایران] هم یکی از ممالک سلطنت نشین دولت انگلیس شد. مثل مصر، عراق، فلسطین و هندوستان. سردار سپه هم فیصل و ابن سعود و غیرو . باز تا این درجه هم دست از ما بر ندارند خوب است. این شد نتیجه قشون متحدالشکل که از آرزو های انگلیسی ها بود. این شد نتیجه اعتماد و بزرگ کردن یک آدم پست و نا نجیب [رضاخان]. چه عیب دارد ایران شاه و سلاطین عجیب و غریب خیلی به خود دیده از مسگر، رامشگر، عرب، ترک، تاجیک، افغان و غیره و غیره. اینک هم یک مهتر افیونی را تماشا و تعظیم کند. انگلیسی ها با ما کارها دارند. بر کندن یک درخت کهنسال قوی خیلی دشوار است تا افکندن یک نهال تازه که ابداًٌ ریشه و بال و پر ندارد. (1)
این معنا را البته بسیاری از مردم کوچه و بازار هم درک می کردند. چنان که :
سه شب [به میمنت خلع قاجارها] چراغان بود، [اما] مردم بشاش نبودند. زنده باد [به رضا خان] نمی گفتند. باطناً مردم غمگین هستند. اما قدرت دم زدن ندارد. فوراً آژان جلب نظمیه می کند. چنان چه جماعتی از زن و مرد را امشب [12 آبان 1304] به همین جرم دستگیر کردند. (2)
با اعلام انحلال سلسله قاجار، رضا خان که اینک مهیای صعود به سریر سلطنت می شد در 29 آذر 1304 در مقام نخست وزیری جای خود را به محمد علی فروغی داد و او تا 15 خرداد 1305 در این سمت باقی بود. پس از او در طول دوران سلطنت رضا شاه به ترتیب افراد زیر در رأس دولت قرار گر فتند: میرزا حسن خان مستوفی الممالک (تا 5 خرداد 1306)؛ مهدی قلی خان هدایت مخبر السلطنه (تا 21 شهریور 1312)؛ (محمد علی فروغی (تا 10 آذر 1314)؛ محمد جم (تا 3 آبان 1318)؛ احمد متین دفتری ( تا 4 تیر 1319)؛ علی منصور (تا 5 شهریور 1320)؛ و محمد علی فروغی (از 5 شهریور 1320 تا 17 اسفند 1320)؛ (3)
طی چند ماهی که تا زمان انقضای مجلس پنجم (در 22 بهمن 1304) وقت باقی بود، رکود و کسادی محسوسی بر فعالیت آن و نیز نمایندگان مستولی شد. چند تنی که با لایحه انقراض قاجاریه مخالفت کرده بودند، دیگر در مجلس حضور نیافتند و از آن پس مجلس یکسره تحت کنترل عوامل رضا خان قرار گرفت. سید محمد تدین که نقش قاطعی در تصویب آن لایحه کذایی ایفا کرده بود، رئیس مجلس شد تا چنان که دلخواه رضاخان بود، مجلسیان را با عقاید و خواست های او همراه سازد. در 17 آبان 1304 هم وزارت امور خارجه موضوع تفویض حکومت موقتی ایران به رضاخان را به اطلاع نمایندگان کشورهای دارای روابط سیاسی با ایران رسانید. انگلیس اولین کشوری بود که این حکومت را در ایران به رسمیت شناخت. رضا خان هم طی بیانیه ای تصریح کرد، از آن پس در راستای رفاه عموم مردم و نیز تقویت احکام شرع مقدس اسلام از هیچ تلاشی فرو گذار نخواهد کرد. هر دو این مدعیان طی سال های آتی حکومت رضا خان اساساً مورد بی اعتنایی قرار گرفت و چه بسا هم حقوق ملت و نیز احکام و قوانین شرع به شدت مورد تعرض واقع شد. اما مهم ترین اقدام حکومت در آن مقطع برگزاری تقلب آمیز و کاملاً دلخواهانه انتخابات مجلس مؤسسان بود که مقرر بود انقراض قاجاریه و قرار گرفتن رضا خان و وارثانش بر تخت سلطنت ایران را به اصطلاح به تصویب نهایی رسانیده، قانونی سازند. به همین دلیل در شرایط مخالفت و سر خوردگی شدید مردم، رضا خان و عوامل او در تهران وسایر شهرهای کشور و اساساً با مداخلات ستمکارانه شهربانی و نیروی قشون و دیگر جاه طلبان سیاسی و غیره که به صعود در پلکان ترقی امید بسته بودند، کاندیداهایی پیشاپیش دست چین شده و مورد اعتماد در
رضا خان در مراسم تاجگذاری (1305 ش)
به اصطلاح انتخابات شرکت داده شدند و در حالی که مخالفان رضاخان اجازه نیافته بودند در انتخابات مجلس مؤسسان حضور پیدا کنند، هرکه را خواستند به عنوان حائز اکثریت آرا راهی مجلس مؤسسان ساختند. (4) آگاهان به امور در آن روزگار نوشته اند که در جریان به اصطلاح انتخابات مجلس مؤسسان: «مردم را پشت گردنی برای گرفتن تعرفه می بردند. در ولایات می گویند یک مشت رأی برای هر کس منظور نظرشان است توی صندوق ریخته وسپس بیرون آورده قرائت می شود. هر کس را برود رأی بدهد که خودشان اسم نبرده و صورت نداده باشند فوری دستگیر می کنند. اگر از آن بی سرو پاها باشد فوراً ورقه دیگری به دستش داده، می گویند این را به صندوق بینداز. اگر آدم حسابی باشد متعلق به یک دسته، فوری حبس می کنند تا سایر همکاران او تکلیف خود را بدانند. بیشتر مردم هم از اصل نرفتند. شعبده بازی هم این قسم نمی شود.» (5) رضا خان سخت عجله داشت در کوتاه ترین زمان ممکن نمایندگان دلخواه او در مجلس مؤسسان گرد آمده و مأموریت محوله را بدون کمترین مخالفت به انجام رسانند.
بدین ترتیب بود که: «انتخابات تمام شد. بیش تر از دهات مردم را آوردند. یک روز تمام شمرانی ها را آوردند. (6) میدان توپخانه مملو [از] شمرانی شد که غالب مردم وحشت کردند که یک خبری شده. یک روز دولابی ها را آوردند. بیش تر از شمرانی ها. مردم قاه قاه خنده می کنند. از ولایات وکلا می آیند. با تلگراف اعتبار نامه می رسد. می گویند اتومبیل می برند درب خانه آن ها راسوار می کنند برو. از عقب اعتبار نامه خواهد رسید. دو برابر وکلای مجلس شورای ملی وکیل مؤسسان باید حاضر شود. ممکن است از همین وکلای حاضر وکیل مؤسسان منتخب شوند و بیشتر هم همین قسم شده. مقصود این است یک جمعی در تکیه دولت به این اسم حاضر شوند. ارباب کیخسرو مشغول ترتیب تکیه دولت است. همانها که باید منتخب شوند، شدند. احتشام زاده پسر احتشام الواعظین که معاون حکومت نظامی است اول وکیل تهران شد که خداوند قادر متعال شاهد است یک نفر از هزار نفر، بلکه دو هزار نفر اهل تهران این آدم را نمی شناسند. تا قبل از معاونت همین معاودی که امروز او را می شناسند نمی شناختند کیست. از قبیل مشیرالدوله، مستوفی، تقی زاده انتخاب نشدند.» (7)
همگان می دانستند که این طرح ها از آن انگلیسی هاست و «زر، زور، تدابیر انگلیس ممکن نیست پیش نرود. این کار بایست بشود. این نقشه امروز هم پیش نمی رفت، نهصد و نود و هشت نقشه دیگر متعاقب آن بود. کلنل فریزر آتاشه میلیتر سفارت انگبس که سابقاً رئیس جنوب (S.P.R) بود و فارسی را بهتر از ما حرف می زد، روزی سه مرتبه خانه سردار سپه می رود و به او درس می دهد. روزنامه مجلس که تفصیل [مجلس مؤسسان] و مذاکرات آن درج نموده است الحاق کتاب شد تا قارئین بدانند که به چه نیرنگ و شعبده بازی دولت انگلیس یک سلطنت پوشالی [مقصود سلطنت رضا خان است] برای این مملکت انتخاب نمود و او را هم دلخوش کرده که نسلاً بعد نسل خواهد بود. حقیقتاً باید در مقابل هم چو پالتیکی تعظیم کرد. یک کدخدای دهی را بخواهند بیرون کنند و کدخدای دیگری به جای او بگذارند به این سهولت، به این آرامی نمی شود. تهنیت بگویم به ملت مقتدر انگلیس را. آدمی که تا پانزده سال قبل سر یک فنجان عرق و صد دینار سیرابی سر قبر آقا یا حوالی قزاقخانه نزاع، قمه کشی می کرد، توی سر مردم می زد و تا چهار سال قبل کسی اسمش را نمی دانست امروز بدین مقام و مرتبه می رسد که همه کس حیران است.» (8)
در همین بحبوحه به سرعت و در مورد متعدد به صورت سبعانه و گستاخانه روند قاجار زدایی اوج گرفته، اسامی قاجاری و یا منسوب به شاهان و بزرگان قاجاریه از سر در مراکز و امکنه مختلف خیابان ها، مدارس، سارمان های گوناگون دولتی و خصوصی و غیره محو شده و عمدتاً نام پهلوی برآن نهاده شد. ضمن این که همین نام پهلوی هم که مقرر شده بود رضا خان خود را بر آن منقلب سازد، پیش از آن پسوند نام محمود پهلوی نامی بود که از آن پس بالاجبار نام و فامیلش راه به محمود محمود تغییر داد. از آن پس فقط باید خاندان سلطنت با نام خانوادگی پهلوی شناخته شوند. (10) اعمال فشارها بر اقشار مختلف مردم خیلی زود محسوس شده بود و شواهد حاکی از آن بود که مردم از تحولات اجباری پیشامد کرده و در عرصه سیاسی، هیچ گونه رضایتی ندارد و «مردم بهت زده شده اند. همه ناراضی، همه می دانند دست تسلط انگلیس است. اما احدی قدرت حرف زدن ندارد. غالب چیزها گران شده است، زیرا تمام مال رادولت گرفته، همه را نظامی می برد.
طی یک- دو ماهی که از پایان کار مجلس مؤسسان سپری می شد آشکارتر شده بود که شیوه دیکتاتوری و مستبدانه حکومت به تدریج و مداوم در اقصی نقاط کشور گسترش می یابد و رضاشاه خیلی زود و صراحتاً از قانون اساسی مشروطیت عدول کرده در کار دولت و مجلس مداخلات ناروایی نموده و می گوید «من به تمام کارها دخالت می کنم» آگاهان به امور در ورای این خیمه شب بازی تأسف آور که به یکباره دیکتاتوری جایگزین نظام مشروطه شد، مشارکت و مداخلات تعیین کننده تر انگلیسیان را می دیدند: «مردم مثل میت اند و باور نمی کنند تغییر سلطنتی داده شد. همگی منتظر یک وقایعی می باشند. انگلیسی ها در این رل بازی کردند به کلی مردم رم کرده متصل تف و لعنت می فرستند.» (11).. در دهات هیچ آذوقه نیست و با این حال این دسته مأمور می رود، دسته دیگر وارد می شود. مردم دهات به جان آمده اند. دادرس هم نیست. تمام مردم و تمام اعضای ادارات دیگر در مقابل نظامیان نقش دیوارند. نظامی خدای دهاتی ها و شهری ها شده است. امروز همه این مردم از این پیشامد ناراضی اند و اگر صد قلب را بشکافند دو تای آن نسبت به این آدم [رضا شاه] و نظامیان او تلطف ندارد و چون سر ندارد همه سامت [صامت] هستند. یک [شیخ محمد] خالصی زاده [مجتهد مشهور که از سوی انگلیسی ها از عراق به ایران تبعید شده بود] سر شد و جمهوری [مقصود غائله جمهوری خواهی است] را در یک روز و یک ساعت بر هم زد، در حالی که موافقین جمهوری چندین برابر این سلطنت پوشالی است که همه می دانند به دستیاری انگلیس صورت گرفته. (12) علاوه بر مردم کشور از اقشار مختلف به تدریج بسیاری از افراد و گروه هایی هم که به انحاء گوناگون در فاصله کودتا تا سلطنت رضا خان را حمایت کرده و نقش قابل توجهی در پیش برد اهداف و مقاصد او ایفا کرده بودند از ادامه حضور و نقش آفرینی و احیاناً خودنمایی در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور منع شده و به آنان گوشزد شد که «دولت امروز محتاج حمایت شما نیست» خیلی زود هم آشکار شد که از این پس کابینه و هیأت دولت و شخص رئیس الوزراء (نخست وزیر) در برابر خواسته و اراده ی رضا شاه که به سرعت در راه مشروطیت زدایی باز هم بیشتر گام بر می داشت هیچ گونه استقلال عملی نخواهد داشت. موضوع بدون مسئولیت بودن شاه (طبق اصل 44 قانون اساسی مشروطیت) به سرعت رنگ می باخت. چنان که وقتی محمد علی فروغی پس از مدت کوتاهی بر آن شد از نخست وزیری کناره گیری کند، رضا شاه به صراحت به او فهماند که دیگر دوره ی استعفا بازی های دلبخواهانه نخست وزیران و البته دیگر اعضای کابینه سپری شده است وگفته بود همان گهی که آن یکی خواهد خورد که به جای تو بیاید خودت برو بخور.» (13)
از سوی دیگر امنیت قضایی، مدنی، سیاسی و اجتماعی روز به روز به حداقل رسیده و حقوق مردم کشور پایمال اراده شاه و سردمداران حکومت و نیروهای نظامی و انتظامی شده و بحران اقتصادی و سختی معیشت، همزمان با فزونی اجحافات حکومت، سخت مضاعف گردید. (14)
بدین ترتیب بود که وقتی رضاخان در روز سه شنبه 24 آذر 1304 رسماً در مجلس دوره پنجم شورای ملی به عنوان پادشاه سوگند یاد کرد و نهایتاً هم روز یکشنبه 4 اردیبهشت 1305 تاج گذاری کرد، بسیاری از علایم و نشانه های عدول از نظام مشروطه حکومت و زیر پا نهادن حقوق اساسی ملت ایران را بروز داده بود و بدین ترتیب همگان به سرعت دریافته بودند که در جبین او نخواهند توانست نور رستگاری پیدا کنند. (15)
پی نوشت ها :
1- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج9، 7380- 7376.
2- همان، صص 7385-7384.
3-دولت های ایران از میرزا نصر الله خان مشیر الدوله تا میر حسین موسوی، صص 181-138.
4- حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج3، چاپ دوم، تهران، امیر کبیر، 1357، صص 487- 484.
5- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج9، ص 7392.
6- در آن زمان شمیران در زمره دهات اطراف تهران بود.
7- قهرمان میرزا سالور،پیشین، ج9، صص 7394-7392
8- همان، صص 7394-7393 و ص 7400 و ص 7402.
9- حسین مکی، پیشین، ج3، صص 856- 487
10- یحیی دولت آبادی ، پیشین، ج4، صص 402-400 و قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج9، صص 7405 و صص 7410- 7409.
11- قهرمان میرزا سالور، پیشین، ج9، صص 7420- 7414
12- همان، صص 7423- 7421
13- همان، ص 7431 و ص 7435 و ص 7436.
14- همان، صص 7448- 7440
15- حسین مکی، پیشین، ج4، چاپ دوم، تهران، نشر ناشر، 1361، صص 35-11
منبع: مطالعات تاریخی شماره 27