تشیع و قرآن کریم (2)

یکی از ریشه های مجادله میان اسلام شیعی و سنی در مورد بی عیبی و کمال قرآن است. شیعه، منکر ارزش شرعی مصحف عثمانی قرآن (مدخل جمع قرآن؛ مصاحف قرآن) بوده و
سه‌شنبه، 28 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تشیع و قرآن کریم (2)
 تشیع و قرآن کریم (2)

نویسنده: میخائیل براشر
ترجمه و نقد: علی شریفی (1)


 

رویکرد شیعه به قرآن

یکی از ریشه های مجادله میان اسلام شیعی و سنی در مورد بی عیبی و کمال قرآن است. شیعه، منکر ارزش شرعی مصحف عثمانی قرآن (مدخل جمع قرآن؛ مصاحف قرآن) بوده و در مورد کیفیت تدوین آن، شبهاتی القا می کند و مدعی گرایشات سیاسی در مورد مدونان یعنی سه خلیفه اول (مدخل خلیف را ببینید)، مخصوصاً نفر سوم آن ها؛ عثمان بن عفان (35ــ 56/723 ــ 644) است.(3)
نقد شیعه (عمدتاً امامیه) از متن قرآن در قرون اولیّه اسلامی بسیار جدی بود (مدخل سیاست ها و قرآن؛ نقد متنی قرآن را ببینید). مدونان قرآن، متهم به تحریف متن قرآن هم از طریق حذف برخی عبارات و هم اضافه برخی عبارت دیگر شده بودند (مدخل اصلاح و تحریف را ببینید). به علاوه، این ادعا که قرآن مورد تحریف قرار گرفته بود یکی از مباحث
اساسی است که احادیث متقدم شیعی به آن متوسل شدند تا فقدان هرگونه اشاره صریح و آشکار به شیعه را در قرآن توضیح دهند.(4)
در تفاسیر قرآنی شیعه، روایات فراوانی وجود دارد که صحابه پیامبر را به تخطی از متن بی عیب و کامل قرآن محکوم می کنند. در یکی از این احادیث که در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (ف: 260، 4ــ873) آمده است، بیان شده است که: کسانی که هوا و هوس آن ها بر عقل هایشان غلبه کرده است (الذین غلبت اهوائهم عقولهم: یعنی صحابه) معنای صحیح کتاب خدا را تحریف کرده و آن را تغییر دادند (عسکری، تفسیر 95؛ نگاه کنید: کوهلبرگ، برخی یادداشت ها، 212 و 37). منبع اصلی چنین احادیثی، کتاب القراآت (که به نام کتاب التنزیل و التحریف نیز شناخته شده است) احمدبن محمد السیاری (اواخر قرن 9/3) که نسخه ای محشی از آن توسط م.امیرمعزی و ا.کوهلبرگ به چاپ رسیده است.(5) حدیث مشابه دیگری که به هرحال، صحابه پیامبر را به خاطر تحریف، سرزنش نمی کنند در تفسیر قرآن عیاشی دیده می شود (dca.932/320): اگر کتاب خدا مورد زیادت و نقصان قرار نگیرد، حق ما از لحاظ فضل و دانش پنهان نخواهد ماند (لولا انه زید فی کتاب الله و نقص منه ما خفی حقنا علی ذی حجی، عیاشی، تفسیر، ج 1، ص 25) در حدیث مشابهی آمده است: قرآن، حاوی اسامی افراد مختلفی بود اما این اسامی حذف شده است. (کانت فیه اسماء‌الرجال فالغیت؛ همان، ج 1، ص 24) عیاشی تلاش نکرده است که این ادعای کلی را با مثال هایی از متن که از نظر او مورد تحریف قرار گرفته است اعتبار ببخشد.
حدیث دیگری از این دست که غیرعادی به نظر می رسد، حدیثی است که گزارش شده است به امام جعفرصادق منسوب است (ف: 765/148) که در مورد آیه 79 سوره بقره بیان شده است: در راه ترک خانه خلیفه عثمان، عبدالله بن عمربن العاص، علی را دید (مدخل علی بن ابی طالب را ببینید) و به او گفت: ای علی ما شب را در حالی گذراندیم که امیدوار بودیم خداوند این امت را نیرومند سازد. علی به او گفت: می دانم شب را چگونه سپری کردید. شما 900 حرف از قرآن را تحریف؛ تغییر و تبدیل کردید (حرفتم و غیرتم و بدلتم)؛ 300 حرف را تغییر دادید و 300 حرف را تبدیل کردید [و سپس علی آیه 79 سوره بقره را اضافه کرد]: وای بر کسانی که کتاب را با دست هایشان می نویسند و سپس می گویند این از جانب خداست (فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من عندالله، همان، ج 1، ص 66).
بدیهی است عبارات بیان شده دارای ارزش واقعی و معادل اسمی نیستند همانند سه
فعل مختلف که برای توضیح فعالیت کاتبان به کار رفته است (حرف، غیر و بدل) و بیانگر روش های جداگانه تحریف نیستند (مدخل تحریف را ببینید).
اظهارات و بیانات متعدد شیعی به ساختار اصلی متن قرآن اشاره می کنند قبل از آن که به تحریف منسوب به اهل تسنن اشاره کنند. در حدیثی مشهور که در نوشته های اکثر مفسران متقدم امامی دیده می شود، امام محمدباقر تصریح می کند: قرآن بر چهار بخش نازل شد: یک بخش مربوط به ماست [شیعه] یک بخش مربوط به دشمنان ماست، بخشی مربوط به احکام و مقررات و یک بخش شامل سنن و امثال (سنن و امثال؛ مدخل امثال را ببینید) و بلندمرتبه ترین بخش قرآن به ما اشاره می کند (و لنا کرائم القرآن، همان، ج 1، ص 20 و 21) جائی که تقسیم سه بخشی پیشنهاد شده است؛ همچنین منابع ذیل را ببینید که در آن ها به تقسیم 3 یا 4 بخشی قرآن اشاره شده است: سیاری، قرائات، حدیث شماره 2؛ فرات، تفسیر 1و 2، کلینی، کافی، ج 2، 8 ــ 627؛ گلدزیهر، Richtungen، 288) گزارش های دیگری به مفصل بودن قرآن اصلی اشاره می کنند. اعتقاد بر این بوده است که قرآن اصلی 17000 آیه داشته است (نک: سیاری، قرائات، حدیث شماره 16). (6) سوره 33 قرآن (احزاب) به عنوان مثالی آورده شده است که در قرآن اصلی 2 الی 3 برابر طولانی تر از آنچه بود که در نسخه عثمانی آمده است (همان، حدیث شماره 421) (6).
اختلاف میان متن قرآن و دیدگاه شیعه منحصراً این گونه نبود که تفسیری صحیح بتواند آن را برطرف کند. این اختلاف ناشی از شکاف میان متن قرآنی ناقص موجود اهل سنّت و متن ایده آلی است که طبق عقیده شیعه تاکنون تحت تملک شخصی نبوده است اما در آخرالزمان توسط مهدی [ع] آشکار خواهد شد. (مدخل آخرالزمان را ببینید) (7).
بعدها در ابتدای قرن چهارم/ دهم میلادی، به دنبال تغییرات سیاسی و اجتماعی که در مکتب شیعه رخ داد، گرایش به میانه روی آشکار شد و بسیاری از انتقادها و اعتراضات رو به خاموشی نهاد.
علمای امامی شیعی که در میان آن ها، محمدبن نعمان مشهور به شیخ مفید (فوت 1022/413)، شریف مرتضی (فوت 1044/436)، ابوجعفر طوسی (ف: 1067/460) یکی از مفسران برجسته شیعه امامیه و ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (ف 1153/548) معتقد بودند که گرچه متن کنونی قرآن، ناقص است ولی هیچ گونه تحریفی در آن، صورت نگرفته است. به عبارت دیگر آنچه در مصحف عثمانی موجود است واقعیست ولی همه واقعیت نیست چرا که این کتاب شامل همه وحیی که بر محمد نازل شده بود، نبود.
(مدخل وحی و الهام را ببینید) (در مورد دیدگاه های مختلف شیعه امامی در این مورد مراجعه کنید به کوهلبرگ، برخی یادداشت ها).
برخلاف برخی دیدگاه های معتدل ارائه شده توسط این ها و سایر علمای شیعی، نظریّه تحریف قرآن در خلال تاریخ شیعه جاودانه شده است و تاکنون باقیمانده است. علمای برجسته ایران در دوره صفویه از جمله محمدبن مرتضی الکاشانی مشهور به محسن فیض (ف 1680/1091) هاشم بن سلیمان البحرانی (ف 1693/1107 یا 1697/1109) و محمدباقر المجلسی (ف 1699/1110 یا 1705/1111) شبهات در مورد سلامت قرآن از تحریف را براساس مناقشات ضدسنی خود طبق احادیثی که در مجموعه حدیث و تفسیر متقدم خود داشتند دوباره احیا کردند (مدخل قرآن و حدیث را ببینید).(8)
یکی از افراطی ترین آثاری که تاکنون در این مورد نوشته شده است کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب به قلم عالم برجسته شیعی حسین تقی نوری الطبرسی (ف 1902/1320) می باشد. نوری در این کتاب تعداد زیادی از احادیثی را که به مسئله تحریف قرآن، اشاره دارند، ذکر کرده است.
حدیث تکراری که نوری، بحث خود را در مورد تحریف بر مبنای آن پایه گذاری کرده بود، مقایسه ای میان شیعه و یهود را مطرح می کند. (نکته ای که به خودی خود در ادبیات شیعی مرسوم است): همان گونه که یهودیان و مسیحیان (مدخل یهودیان و یهود؛ مسیحیان و مسیحیت؛ اهل کتاب را ببینید) کتاب پیامبرشان را بعد وی، مورد تغییر و تحریف قرار دادند [sic؛ مدخل پیامبران و پیامبر را ببینید] این امّت [یعنی مسلمانان] نیز قرآن را پس از پیامبر (ص) دچار تحریف و تغییر خواهند کرد ــ چرا که هر اتفاقی که برای فرزندان اسرائیل افتاد برای این امّت نیز خواهد افتاد. (ان الیهود و النصاری غیروا و حرفوا کتاب نبیهم بعده فهذه الامه ایضا لابدو ان یغیروا القرآن بعد نبینا صلی الله علیه و اهله لا ناکل ما وقع فی بنی اسرائیل لابد و ان یقع فی هذه الامه؛ نوری، فصل 35؛ برونر، جدل، 439، مدخل امّت و جامعه در قرآن را ببینید). اگرچه باید به این نکته تأکید شود که دیدگاه های افراطی ضد سنی نوری حتی توسط علمای شیعی زمان خود نیز مورد انتقاد قرار گرفته بود.(9)
با این وجود، مسئله تحریف همیشه به عنوان مسئله ای چالش برانگیز میان شیعه و سنی بوده است تا جایی که به سختی می توان کتابی جدید در موضوع کلی علوم قرآنی پیدا کرد که نویسنده آن فصلی طولانی را به بحث تحریف اختصاص نداده باشد. (برونر،
جدل، 445، مدخل قوانین سنّتی مطالعه قرآن)
مهم ترین بحث احتمالاً، ادعای جعل در قرآن ــ به عنوان نمونه موضوعاتی که مربوط به شیعه اند عمدتاً از قرآن حذف شده است ــ تنها ادعای مؤلفان شیعی برای توضیح درباره علت عدم اشاره دقیق به اهل بیت/شیعه در قرآن نیست (مدخل اهل خانه (بیت) را ببینید). دو بحث دیگر عبارتند از (1)قرآن دارای معانی پنهانی است که مفسران باید آن ها را کشف کنند (مدخل polysemy را ببینید) و (2)قرآن، کلیات را آموزش می دهد در حالی که حدیث جزئیات آن ها را تشریح می کند. به عنوان نمونه در جواب [امام] باقر به یکی از پیروانش در مورد علت نبودن اسم علی [ع] در قرآن آمده است:
به آن ها بگوئید [یعنی به افرادی که این سؤال را از شما می کنند]: خدا به پیامبرش [آیه ای درباره] نماز نازل کرد و [دقیقاً] 3 یا 4 [نماز] مشخص نکرد تا این که این مسئله توسط پیامبر توضیح داده شد. همچنین خداوند [آیات درباره] حج را نازل کرد اما 7 بار طواف دور کعبه را نازل نکرد و معنای آیه 59 سوره نسا نیز همین گونه است... اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم.
این آیه در مورد علی، حسن و حسین نازل شده بود (عیاشی، تفسیر، ج 1، 276، مدخل اطاعت، پادشاهان و حکام را ببینید) مطابق این حدیث، علت این که نام علی و جانشینانش صراحتاً در قرآن ذکر نشده است این است که قرآن بنا به ماهیت و طبیعت خود تنها به خطوط و مباحث کلی پرداخته است و قوانین مذهبی و عمومی را ارائه می کند و به جزئیات نمی پردازد، امتیازی که برای مفسران محفوظ نگه داشته شده است.
این بحث سه قسمتی به هیچ وجه به معنای سه دیدگاه جداگانه به مشکل که هرکدام مخصوص دیگری باشند نیست بلکه این سه دیدگاه با همدیگر نشانگر مشکلی است که مفسران شیعی با آن مواجهند و تلاشی است که آن ها برای حل این مشکلات انجام دادند.(10)

اصول و روش های تفاسیر شیعی

مفسران شیعی، حتی شاید بیشتر از همتایان سنی خود نظریات مشخص خود را با ارجاع به شواهدی از متن قرآن مورد تأیید قرار می دهند (مدخل تفسیر قرآن: دوران کلاسیک و میانه را ببینید). یک تفاوت اساسی این است که مفسران شیعی تلاش می کنند تا در قرآن، اشارات صریحی به برخی موضوعات مانند ائمه (مدخل امام را ببینید) کیفیات ماوراء‌طبیعی و رازآلود و اعتبار آن ها در تفسیر قرآن و سایر متون مذهبی یا برخی نظریات شیعی
مانند ولایت و برائت پیدا کنند. اصل اساسی سنّت تفسیری شیعه این است که حق تفسیر قرآن برای علی و جانشینان او، ائمه می باشد.(11)
در حدیث مشهوری که هم در منابع سنی و هم شیعی آمده است گفته می شود که محمد [ص] تصریح کرده است: کسی در میان شماست که برای تفسیر [صحیح] قرآن خواهد جنگید همان گونه که من خودم برای نزول آن جنگیدم و او علی بن ابی طالب است. (ان فیکم من یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتلوا علی تنزیله و هو علی بن ابی طالب؛ عیاشی، تفسیر، ج 1، 27؛ شهرستانی، ملل، 189؛ و نگاه کنید گیمرت و مونوت، ج 1، ص 543 (شماره 231 که منابع بیشتری در آنجا ذکر شده است؛ نیز پوناوالا، تأویل اسماعیلیه، 10ــ 209) این ایده که علی و (به طور غیرمستقیم) جانشینان او توسط خود پیامبر به عنوان مفسران قرآن معرفی شده اند از احادیث دیگر از جمله حدیث معروف ثقلین نیز به دست می آید. یعنی دو چیز سنگین که محمد گفته است برای پیروانش به ارث گذاشته است. تفاوت های اساسی میان روایات تفسیری سنی و شیعی در مورد ماهیت این دو چیز و تفسیر حدیث وجود دارد. طبق یک قرائت، آن ها کتاب خدا (کتاب الله) و سنّت پیامبرند (سنه نبیه، ابن اسحاق ــ غلام، 651، مدخل سنّت را ببینید). قرائت دیگری از این حدیث که هم در کتب اهل سنت و هم شیعه مضبوط است، از ثقلین به قرآن و اهل بیت پیامبر (مدخل اهل بیت را نگاه کنید) ‌یاد کرده است.
توضیحی که در منابع شیعی در مورد اختلاف بین دو قرائت از این حدیث ارائه شده است این است که زمانی که در تفاسیر سنی، سنّت پیامبر به عنوان ابزاری برای تفسیر قرآن در نظر گرفته می شود (و بنابراین در پیوستگی با خود کتاب در نظر گرفته می شود) در احادیث شیعی، خانواده پیامبر [اهل بیت] همان نقش را برعهده دارد: تنها به وسیله ائمه، جانشینان پیامبر، معانی ظاهری و باطنی متن قرآن برای مؤمنان مشخص می شود. همچنین ثقلان همیشه به عنوان مجموعه ای تنیده در همدیگر مورد نظر بوده است (لن یفارقا) یا به گفته الطوسی (ف. 460/1067): این روایت اثبات می کند که [قرآن] در هر فصلی وجود داشته است. از آن جایی که صحیح نیست که [محمد] ما را به محافظت از چیزی فراخواند که نمی توانیم آن را حفظ کنیم، مثل خانواده پیامبر و آن هایی که به ما دستور اطاعت از آن ها داده شده است که در تمام ایام حضور دارند (طوسی، تبیان، ج 1، 4ــ3) فاصله از این [عقیده] تا ایجاد استعاره ای که ائمه را به عنوان کتاب ناطق خدا (کتاب الله الناطق) در نظر می گیرند در واقع بسیار اندک است (ببینید: بورسی، مشارق، 135؛
ایوب، قرآن ناطق، 183، شماره 17، پوناوالا، تأویل اسماعیلیه، 200)
اختیار امام به عنوان مفسّر قرآن به جز حدیث الثقلین در بسیاری از روایات تکرار شده است. روایتی، بسیاری از عملکردهای ائمه را توضیح می دهد که شامل نقش آن ها به عنوان مفسران قرآن می شود: می دانیم چگونه کتاب [قرآن] را تفسیر کنیم و چگونه به روشنی صحبت کنیم (نعرف تأویل الکتاب و فصل الخطاب؛ عیاشی، تفسیر، ج 1، 28).
این حدیث، همانند احادیث متعدد دیگر تنها یک هدف دارد که روشن می کند آن هایی که صلاحیت تفسیر قرآن را دارند ائمه اند و این حق توسط خداوند به آن ها امانت داده شده است.
در زمان غیبت ائمه، وظیفه مفسران، محافظت از احادیث ائمه و در دسترس قرار دادن آن ها برای مؤمنان است (مدخل آموزش و تبلیغ قرآن را ببینید) بنابراین مفسران بیش از یک وسیله نیستند و حداقل از لحاظ نظری مجاز به اظهار عقیده شخصی خود نیستند (همان، ج 1، 27، قمی، تفسیر، ج 2، 397) (12)
میان شیعیان، همانند سایر محافل و گروه های مذهبی فعال در حاشیه جامعه، روش های تمثیلی، نشانه شناختی و اشارات رمزی تبدیل به روش های دلخواه تفسیر قرآن شده اند، گرچه تنها فرقه های مخالف همچون نصیریه و دروز (مدخل دروز را ببینید) مقداری جلوتر رفته اند تا معانی درونی قرآن را به عنوان تنها مأخذ صحیح ببینند. زمانی چنین روش هایی در میان نخبگان رایج شده بود، دیدگاهی که بر این اعتقاد بود که این رموز مذهبی باید از عوام پوشیده و مخفی بماند و تنها نخبگان باید از آن مطلع باشند. برخی مواقع چنین وضعیتی از ضرورت های موجود جامعه ناشی می شد: اقلیت های مذهبی و ایدئولوژیک به دلیل افکار عمومی و بی دقتی که خوشایند جریان حاکم نبود ممکن بود خودشان را در معرض خطر بدانند.( مدخل ارتداد؛ خداشناسی و قرآن را ببینید) و درواقع، این واقعیت که بسیاری از فرق شیعی در طول تاریخ تحت حاکمیت اهل سنّت رشد کردند، ایجاب می کرد که استفاده از فنون نجات بخشی هم در زندگی روزمره و هم هنگام نوشتن نظریات خویش استفاده کنند.(13)
دانشمندان شیعی باید در محدوده باریکی حرکت می کردند: از سویی، علاقه مند بودند عباراتی بیان کنند که مطابق امیال درونی آن ها بود و از سوی دیگر باید مطمئن می شدند که بیان چنین عباراتی، خشم مخالفان سنی آن ها را برنینگیزد. این یکی از روشن ترین مظاهر نظریّه، تقیه پیشگیرانه بود.

پی نوشت ها :

1.دانشجوی دکترای مدرسی معارف اسلامی گرایش قرآن و متون اسلامی
نشانی الکترونیکی: sharifi@quran.ac.ir
*تاریخ دریافت مقاله:1389/7/10
*تاریخ پذیرش مقاله: 1389/8/30

منبع: نشریه علوم و معارف قرآن کریم، شماره 8.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط