راهبرد اسرائیل در جنگ ایران و عراق‏ (2)

از جمله کارهایی که اسرائیل برای ضربه زدن به وجهه ایران انجام داد، طرح دروغین فروش سلاح از جانب این رژیم به ایران بود که مدام از سوی رهبران عراق مطرح می‏شد و
پنجشنبه، 13 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راهبرد اسرائیل در جنگ ایران و عراق‏ (2)
راهبرد اسرائیل در جنگ ایران و عراق‏ (2)

 

نویسنده: محمد حسینی مقدم *



 

تضعیف ایران، اولویت نخست اسرائیل‏

از جمله کارهایی که اسرائیل برای ضربه زدن به وجهه ایران انجام داد، طرح دروغین فروش سلاح از جانب این رژیم به ایران بود که مدام از سوی رهبران عراق مطرح می‏شد و دستگاه‏های خبری، که امروز به منزله یکی از مظاهر قدرت
نرم از آنها یاد می‏شود، به این موضوع دامن می‏زدند. در این زمینه، طی هماهنگی‏های به عمل آمده میان مقامات اسرائیل و امریکا شایعه فروش سلاح به ایران توسط رژیم صهیونیستی در محافل سیاسی و خبری منتشر می‏شد و مقامات اسرائیل چنین عنوان می‏کردند که مجوز فروش سلاح به ایران از سوی امریکا صادر شده است.(28)
هم چنین، همکاری با رژیم صهیونیستی در انهدام پایگاه هسته‏ای عراق در سال 1981 نیز اتهام دیگری بود که بر ایران وارد شد.
درباره اتهام نخست، به نظر می‏رسد این مسئله برگ برنده جنگ روانی علیه حکومت اسلامی ایران بود.
در واقع، این نشریه نیویورک تایمز بود که در روز دوشنبه هشتم مارس 1982 17 / 12 / 1361 ) ، این شایعه را دامن زد و موجب شد تا بلافاصله در سطح وسیعی انتشار یابد. این نشریه ادعا می‏کند که خبر به چاپ رسیده از منابع نزدیک به سرویس‏های اطلاعاتی غربی به دست آمده است و پس از آن، هیچ توضیح دیگری نمی‏هد و سکوت اختیار می‏کند. (29) حادثه سقوط هواپیمای آرژانتینی در 8 ژوئیه برفراز خاک شوروی بهانه دیگری برای این نوع تبلیغات بود. گفته می‏شد که این هواپیما در چارچوب تحویل وسائل نظامی به ایران از اسرائیل حرکت و در خطوط هوایی قبرس و ایران در حال پرواز بوده است. این که نیویورک تایمز چنین سند واضح و روشنی را به دست فراموشی سپرده است خود، دلیلی بر نادرست بودن این ادعا و بیانگر این مطلب است که هیچ چیز گفتنی و جدی دیگری درباره هواپیمای آرژانتینی وجود نداشته است؛ در این باره دلایل زیر را می‏توان برشمرد:
نخست این که، مطمئن‏ترین راه هوایی از قبرس به تهران، به طور مسلم از شوروی، عبور نمی‏کند. وانگهی، چنانچه این ادعا درست بود، به طور یقین، شوروی با ارائه سند محکمی از میان لاشه هواپیما) به بهترین نحو از آن بهره‏برداری می‏کرد تا حمایت خود را از عراق برای مسلمانان شوروی توجیه کند.
دوم، با توجه به این که در هفتم ژوئن سال 1981، اسرائیلی‏ها مرکز اتمی عراق را در تموز اساسا برای حفظ انحصار سلاح اتمی در منطقه بمباران کردند و نیز به دلیل این که، خبر اتحاد تل آویو - تهران علیه عراق در آن زمان بدون ارائه هیچ گونه سند و مدرکی انتشار یافت، بهترین تدبیر این بود که سندی، مانند هواپیمای آرژانتینی آن هم دقیقا یک ماه پس از حمله به تموز ساخته شود. قدر مسلم آن است که این هواپیما اشکال فنی پیدا کرده و به دست روس‏ها ساقط نشده است؛ زیرا، آرژانتین از جمله کشورهایی است که به عراق اسلحه می‏فروخت و مسکو نیز از این موضوع آگاه بود. (30)
چگونه ممکن است ایران با اخراج تمامی اسرائیلی‏ها، قطع روابط سیاسی با تل‏آویو، خراب کردن قطعی پل‏های پشت سر و اهدای ساختمان‏های سفارت اسرائیل به سازمان آزادی بخش فلسطین، از اسرائیل اسلحه خریداری‏
کرده باشد. به دنبال این قضیه، موضعگیری صریح و مدبرانه امام را شاهدیم:
«آنها ما را متهم می‏کنند به این که ما از اسرائیل اسلحه می‏آوریم ما اسرائیل را قابل آدم نمی‏دانیم تا این که با او یک ربطی داشته باشیم. همین صدامی که این بساط را درست کرد و یا آن طور که می‏گویند با نظر خودش برای نجات از این ننگی که به بار آورده و حمله به ایران اسلامی کرده است و به شکست رسیده است برای سرپوش [نهادن] روی این جنایت اسرائیل را وادار می‏کند که یک مرکزی را که آنها دارند، آن مرکز را بمباران کنند تا یک وسیله‏ای بشود برای این که گفته بشود اسرائیل مخالف با صدام است، مخالف با دولت بعث عراق است... یکی از مسائل مهم ما این بود که اسرائیل باید از بین برود و آنها نمی‏توانند یک همچو مطلب فاسدی را به کرسی بنشانند، لکن این برادرهایی که از خارج کشور آمده‏اند، این جا بررسی کند این مسائل را ببینند که ما با سلاح اسرائیلی می‏خواهیم جنگ کنیم یا با سلاح ایمان جنگ می‏کنیم». (31)
امام خمینی ره) این اتهام را توطئه‏ای برای جدا کردن اعراب از ایران و ایجاد تفرقه بین مسلمانان دانستند و گفتند: «اسرائیل می‏خواهد با این کار، ایران را بد نام کند». (32)
نتیجه این بررسی‏ها آن است که اتهامات مزبور علی رغم عدد و رقم‏هایی، که رژیم بعث عراق و رسانه‏های گروهی به رهبری صهیونیسم بین‏الملل ارائه کردند، ادعایی بیش نبود و هم چنان که امام خمینی ره) یادآور شدند، هدف از این اقدام بدنام کردن ایران در میان کشورهای عرب و جهان اسلام بود؛ بنابراین، رئیس جمهور عراق دانسته یا ندانسته نقش مورد نظر اسرائیل، یعنی تداوم حالت نه صلح و نه جنگ تا فرسایش قوای دو کشور را ایفا کرد.

عملکرد اسرائیل در قبال ایران و عراق 1980 - 1988

در مباحث پیش، به عواملی پرداخته شد که می‏توانستند موضعگیری اسرائیل را در قبال ایران و عراق موجب شوند، اما حال این پرسش‏ها مطرح می‏شوند: آیا ماهیت موضعگیری اسرائیل برای هر دو کشور یکسان بود؟ آیا رژیم صهیونیستی برای مهار و تضعیف خطر هر دو کشور از یک استراتژی بهره برد؟ و اساسا اسرائیل برای رسیدن به اهداف خود از چه راهبردهایی استفاده کرد؟
خلائی که نسبت به پاسخگویی به این پرسش‏ها در آثار و ادبیات نوشته شده در زمینه جنگ وجود دارد، این است که بیشتر تحقیقات انجام شده بر جنبه‏های سخت‏افزاری (33) جنگ افزاری) سیاست‏های اسرائیل تأکید دارند. به عبارت روشن‏تر، بیشتر به مداخلات مستقیم نظامی اسرائیل همچون تسلیحات هسته‏ای و غیر هسته‏ای، موشک‏های دوربرد و دیگر مقوله‏های ملموس از این دست توجه می‏کنند تا به قدرت نرم اسرائیل که نه تنها در منطقه خاورمیانه، بلکه در قاره افریقا، امریکای لاتین، اروپای غربی و حتی خود ایالات متحده نفوذ دارد.
در این قسمت، ضمن تعریف و تفکیک قدرت نرم از قدرت سخت به بررسی چگونگی موضعگیری این رژیم در قبال ایران و عراق خواهیم پرداخت.
می‏توان میان قدرت رفتاری توانایی به دست آوردن نتایجی که می‏خواهیم) از یک سو و قدرت منبع تصاحب منابعی که معمولا با توانایی دستیابی به نتایج مطلوب همراه است) از سوی دیگر، تمایز قایل شد. همچنین می‏توان قدرت رفتاری را به قدرت سخت و قدرت نرم تقسیم کرد. قدرت سخت قدرت بر ساز و کارهای نظامی متکی است که با نمایش قدرت و تهدید طرف مقابل آغاز و در صورت نپذیرفتن خواسته‏هایش به برخورد فیزیکی منجر می‏شود.
از سوی دیگر، قدرت نرم (34)به ساز و کارهای غیر نظامی قدرت معطوف است و کشور الف می‏کوشد تا با استفاده از توان اقتصادی، تبلیغاتی و... کشور ب را به انجام دادن یا ندادن کاری وادار کند. در واقع، این قدرت، توانایی رسیدن به هدف از طریق جلب و اقناع طرف مقابل است تا اجبار آن با توسل به زور و جنگ افزارهای نظامی. قدرت نرم دیگران را قانع می‏کند که از هنجارها و نهادهایی، که رفتار مورد نظر را موجب شوند، پیروی یا با آنها موافقت کنند. هم چنین، می‏تواند بر جذابیت اندیشه‏ها، فرهنگ یا توانایی طرح‏ دستور کار از رهگذر هنجارها و نهادهایی که ارجحیت‏های دیگران را شکل می‏دهند، استوار باشد. اگر دولتی بتواند مشروعیت قدرت خود را به دیگران نشان دهد و با تأسیس نهادهای بین‏المللی دیگران را ترغیب کند که با یک شیوه سازگار، منابع و علاقه‏های خود را تعریف کنند، آن گاه شاید از گسترش منابع سنتی اقتصادی یا نظامی خود که بسیار پر هزینه‏اند، بی‏نیاز شود.
با چنین تعریفی از قدرت نرم و سخت می‏توان ماهیت عملکرد اسرائیل در برابر ایران و عراق را بهتر درک کرد.
مشاهدات و بررسی‏ها بیانگر آن است که اسرائیل در قبال عراق چه پیش از جنگ و چه بعد از آن، استفاده از قدرت سخت افزاری کاربرد وسایل سنتی و کلاسیک نبرد) را مورد توجه خود قرار داده است، اما آیا در مقابل ایران، این دشمن سر سخت، نیز همین گونه عمل کرد، یعنی کوشید تا این کشور را با ادوات جنگی و مداخله مستقیم نظامی کنترل و مهار کند؟
بررسی روند موضعگیری‏های اسرائیل چه در سال‏های آخر عمر رژیم پهلوی و آغاز تظاهرات و قیام‏های مردمی و انقلابی که مطمئن شده بود این رژیم به زودی سقوط خواهد کرد و چه بعد از انقلاب، حاکی از آن است که اسرائیلی‏ها نخست کوشیدند تا با توسل به روش‏های کلاسیک قدرت سخت) این روند را که همواره منافع کوتاه و دراز مدت آنها را در منطقه تهدید می‏کرد، مهار کند؛ روندی که نه با نیروی سلاح، بلکه همان گونه که امام خمینی ره) اشاره کردند با نیروی ایمان مرزها را در می‏نوردید و محرک بسیار قوی و باور نکردنی برای برانگیختن جنبش‏های بنیادگرای اسلامی، یعنی همان کابوس صهیونیسم بین‏الملل بود. بی‏اغراق می‏توان این قدرت برخاسته از ایمان مردم ایران را نماد برجسته‏ای از همان قدرت نرم دانست.
همان طور که گفته شد رژیم اسرائیل نخست کوشید تا از طریق سنتی سخت افزاری) با این قدرت مقابله کند، از این رو، در 13 ژوئن 1978 1356 ) ، زمانی که لوبرانی، سفیر اسرائیل، (35)گزارش خود را برای نخست وزیر فرستاد، اعلام کرد که رژیم شاه در آستانه فروپاشی است. براساس برخی از گزارش‏ها آریل شارون از مداخله نظامی اسرائیل برای جلوگیری از فروپاشی شاه حمایت کرد. به همین منظور، هرملین (36) و گروه بیست نفره مقامات سفارت تا 18 فوریه سال 1979 29 / 11 / 1357) تهران را ترک نکردند. (37)
مطبوعات اسرائیل فاش کردند که اسرائیل و مقامات دفاعی این کشور در اوج تظاهرات ملت ایران برای سرکوب تظاهرات و راهپیمایی‏ها، اسلحه و تفنگ‏های گازی در اختیار شاه قرار داده بودند.
روزنامه هاآرتص در شماره 23 اکتبر، روزنامه داوارد در شماره‏های 10 و 23 اکتبر، مجله نظامی یسکر اهودشیت در شماره 3 نوامبر، مجله هحولام هزیه در شماره 22 و روزنامه معاریو در شماره 17 دسامبر 1978 1356 ) اقدام به افشاگری کردند و نوشتند که چگونه بنا به تقاضای شاه، ارتش اسرائیل با مقابله در تظاهرات مردم ایران فاجعه جمعه سیاه را رقم زد.
براساس نوشته این مطبوعات، اسرائیل پس از افزایش موج تظاهرات مردم ایران پل هوایی از فرودگاه لود و فرودگاه نظامی رامات داوید از نزدیکی حیفا برای رساندن وسایل سرکوب تظاهر کنندگان بر پا کرد. هم چنین، یک گروهان کماندوی ورزیده عملیات شهری و عامل سابوتاژ را به ایران فرستاد. مقامات ایرانی برای کتمان این موضوع شایع کردند که افراد این گروهان از بلوچستان به تهران آمده‏اند. (38)
اسرائیلی‏ها به دنبال شکست در طرح‏های خود و وقوع انقلاب اسلامی در ایران دوباره تلاش‏هایشان را از سر گرفتند. در 8 فوریه سال 1982 19 بهمن ماه سال 1360)، برنامه تلویزیونی پانورامای (39) بی. بی. سی مصاحبه‏هایی را با دیوید کیمخه، (40) مسئول وزارت امور خارجه، لوبرانی، سفیر پیشین و ژنرال یاکو نمرود، (41) فرستاده پیشین نظامی اسرائیل در تهران، پخش کرد. طی همین مصاحبه‏ها لوبرانی کودتای نظامی علیه حکومت [امام] خمینی را پیشنهاد کرد. وی گفت: «تهران را می‏توان با تجهیزاتی در حد صد تانک و تنها با ده هزار کشته تصرف کرد».(42)
اما با بررسی و تحلیل وقایعی مانند حمله طبس و طراحی کودتای نوژه به رهبری و هدایت صهیونیسم بین‏الملل در می‏یابیم که اسرائیل عمدتا در دستیابی به اهداف خود در قبال ایران از طریق تحرکات نظامی و روش‏های سخت افزاری ناکام ماند و در نتیجه، استراتژی خود را تغییر داد، یعنی شیوه‏های سخت افزاری خود را از سیاست والا به سیاست‏های سفلی منتقل کرد و شیوه‏های ملایم و نرم قدرت را به کار گرفت. در این بخش، تأکید ما بر قدرت نرم اسرائیل، بر عملکرد لابی‏هایی یهود، نفوذ و سیطره لابی‏های یهود بر کنگره، سنا و اشخاص کلیدی کابینه‏های ایالات متحده امریکا، ابررسانه‏های خبری و دستگاه‏های تبلیغاتی، جهت دهی به افکار عمومی در سطح منطقه‏ای و جهانی، نفوذ غیر مستقیم بر مجامع بین‏المللی، قرار دادن سیاست‏های خود در دستور کار سیاست‏گذاری ایالات متحده، و موارد دیگری از این دست مبتنی است که در مجموع توانستند در طول جنگ، پیامدها و آسیب‏های به مراتب جدی‏تری را نسبت به ادوات نظامی، مداخله مستقیم نظامی و به طور کلی، جنبه‏های سنتی و سخت قدرت بر پیکره در حال رشد حکومت اسلامی ایران وارد آورند. در این جا، با محور قرار دادن این جنبه از قدرت اسرائیل ماهیت عملکرد رژیم مزبور در قبال جمهوری اسلامی ایران را بررسی می‏کنیم.

لابی‏های یهود

لابی به گروه‏هایی که فعالیت‏های خود را هنگام تصویب یا شکست یک لایحه در مجلس متوجه قانون‏گذاری می‏کنند، اطلاق می‏شود؛ بنابراین، در این محدوده فعالیت، افزون بر کوشش‏هایی که به طور مستقیم و از طریق تأثیر گذاری بر افکار عمومی به عمل می‏آوردند، جزوه‏ها، بروشورها، کتاب‏ها و مقاله‏هایی را که برای پیشبرد اهدافشان لازم باشد، منتشر می‏کنند و حتی از طریق رادیو و تلویزیون، بر افکار عمومی تأثیر می‏گذارند تا تحت فشار افکار عمومی به نتیجه مطلوب خود دست یابند. از میان لابی‏های متعدد یهود، ایپک از قدرت و سازماندهی بیشتری برخوردار است، همین قدرت و نفوذ است که به تعبیر پل فیندلی، (43)افسانه نفوذ اسرائیل بر دولت ایالات متحده را پدید آورده است. (44) علت اهمیت این لابی مشهور یهود در شکل دادن به سیاست خاورمیانه‏ای ایالات متحده امریکا، دخالت آن در گزینش کارکنان ریاست جمهوری، نفوذ در کاخ سفید، پنتاگون، وزارت خارجه، خزانه داری و سیا می‏باشد. استراتژی این گروه، در طول جنگ ایران و عراق مهار هر دو کشور و ایجاد موازنه قوا بود. همانطور که پیش از این گفته شد، این گروه هر دو کشور را دشمن خود می‏دانست؛ بنابراین، باید از پیشی گرفتن هر یک در مقابل دیگری جلوگیری می‏کرد.
برخی از منابع مدعی‏اند که هر گاه موازنه به ضرر ایران تغییر می‏کرد، ایپک مصرا خواستار کمک به ایران بوده است. البته، هیچ گاه، این منفعت مشترک سرکوب عراق) به دلیل اختلافات ایدئولوژیکی رهبران ایران و اسرائیل نتوانست جنبه هم پوشی پیدا کند. به علت همین ماهیت ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی ایران بود که این کشور علی رغم آن که در انزوای بین‏المللی به سر می‏برد و با دنیای خارج - عمدتا اروپای غربی و امریکای شمالی - تعامل نداشت حاضر نشد حمایت صهیونیسم بین‏الملل را حتی به قیمت غلبه و چیرگی بر عراق، که دشمن شماره یک ایران در آن زمان بود، بپذیرد.

رسانه‏های تبلیغاتی و خبری‏

به علت عدم تعامل ایران با دنیای خارج و نظام بین‏الملل و در نتیجه، منزوی شدن در عرصه بین‏المللی، به ویژه پس از تسخیر سفارت امریکا و ماجرای گروگانگیری، فرصتی پیش آمد تا اسرائیل، که از تعامل نسبتا خوبی با اروپا و امریکا برخوردار بود، جنگ روانی شدیدی را علیه ایران آغاز کند و هر گونه تبلیغاتی را که لازم می‏داند برای مهار تهدید ناشی از ایران انجام دهد. از این رو، مسائلی همچون نقض حقوق بشر، تروریسم، سلاح‏های کشتار جمعی و پایگاه‏های هسته‏ای را که خود اسرائیل حرف اول را در این زمینه‏ها می‏زد، دستاویزی برای رسیدن به اهداف مورد نظر خود قرار داد. حتی برخی معتقدند که رسانه‏های خبری صهیونیسم در جریان حمله اسرائیل به جنوب لبنان در سال 1983 1362 ) کوشیدند تا ایران را به این بهانه که حاضر نیست با پایان دادن به جنگ باعث شود تا صدام با تجهیز قوای خود حمله اسرائیل را دفع کند، دشمن اعراب و متحد اسرائیل جلوه دهند. آنها علی رغم کشتارهای متعددی که در اراضی اشغالی مرتکب شده بودند، توانستند ایران را به عنوان تروریست معرفی و این اجماع را در میان همگان ایجاد کنند و در نهایت، این کشور را در زمره کشورهای حامی تروریست قرار دهند. حال این پرسش مطرح است که آنها با چه سندی چنین اتهامی را به ایران وارد می‏کردند؟ در واقع، در پاسخ بدین پرسش می‏توان گفت آنها، نه بر پایه سند، بلکه به بهانه حمایت ایران از مردمانی که خواستار استقلال و آزادی سرزمینشان از سلطه صهیونیسم بودند، جمهوری اسلامی را به انجام این اقدام متهم می‏کردند.
تلاش برای منزوی کردن ایران از مهم‏ترین نتایج این جهت دهی‏ها به افکار عمومی چه در سطح منطقه‏ای و چه در سطح بین‏المللی بود؛ با انزوایی که می‏توانست فرصت ارزشمندی برای رژیم بعث عراق باشد تا با استفاده از آن بتواند برای رسیدن به هدف خود به هر اقدامی متوسل شود. این در حالی است که ایران از حق دریافت تجهیزات و ادوات جنگی و لوازم یدکی مورد نیازش محروم بود، چرا که می‏توان گفت به علت سلطه آمریکا بر ایران طی دهه‏های گذشته، تمام ساختار نظامی این کشور به نوعی امریکایی بود و از آنجا که دولت واشنگتن به دنبال ماجرای گروگانگیری و قطع رابطه دیپلماتیک و سیاسی خود با ایران حاضر نشد هیچ گونه تسلیحاتی را در اختیار ایران قرار دهد؛ (45) بنابراین، نوعی تحریم علیه ایران را شاهدیم.
مهارت رژیم اسرائیل در این که دغدغه‏هایش را دغدغه‏های امریکا قرار داده و سیاست‏هایش را نیز در دستور کار این کشور می‏گنجاند، از دید کارشناسان از مظاهر قدرت نرم رژیم صهیونیستی محسوب می‏شود. از این رو، فهم هر چه بهتر موضع اسرائیل مستلزم فهم موضع امریکاست.

نتیجه‏ گیری

جنگ ایران و عراق چه در منطقه خاورمیانه و چه فراتر از خاورمیانه، فرصت‏ها و تهدیداتی را برای قدرت‏های منطقه‏ای و فرا منطقه‏ای پدید می‏آورد. از این رو، بسیاری از کشورها، که این جنگ منافع آنها را تهدید یا تأمین می‏کرد، در قبال آن، موضعگیری کردند. تمرکز این تحقیق بر راهبرد رژیم اسرائیل در جنگ تحمیلی بود. همان طور که در بخش‏های گذشته به چرایی موضعگیری اسرائیل اشاره کردیم از دست دادن متحدی قوی شاه ایران) در برابر اعراب، تغییر وضع موجود منطقه به ضرر اسرائیل، تهدید تمامیت ارضی این رژیم و موارد دیگر ضرورت مداخله آن را در جنگ تحمیلی ایجاب کرد، اما نقطه تمرکز این تحقیق بر ماهیت راهبرد این رژیم در مقابل دو دشمن خود بود. می‏توان ادعا کرد که این تفاوت راهبرد اسرائیل در برابر این کشورها از تفاوت بسترهای اجتماعی - سیاسی دو کشور ناشی می‏شد.
با توجه به نهادینه بودن رژیم عراق، مداخله مستقیم نظامی و جنگ سخت افزاری، تنها آلترناتیو و گزاره موجود پیش روی اسرائیل در برابر این کشور بود، در حالی که بستر سیاسی - اجتماعی ایران گزاره دیگری را طلب می‏کرد. اسرائیلی‏ها به صورت تجربی طی همکاری با رژیم شاه برای سرکوبی انقلابیون ایران در سال 1978، ماجرای طبس و کودتای نوژه) متوجه این تفاوت شده بودند، چرا که با نیرویی رو به رو بودند که بر عقاید و آرمانش متکی بود، نه مسلسل و توپ و تانک؛ بنابراین، شاهد تغییر راهبرد اسرائیل در برابر جمهوری اسلامی ایران از قدرت سخت افزاری به سوی کاربرد قدرت نرم با تکیه بر رسانه‏های گروهی، دستگاه‏های تبلیغاتی و لابی‏ها هستیم.
اما هدف هر دو راهبرد اسرائیل چه از طریق کاربرد قدرت سخت در برابر عراق و چه به کارگیری قدرت نرم در قبال ایران فرسایش و تضعیف قدرت نظامی این دو کشور به عنوان دو دشمن عمده خود در منطقه بود.

پی‌نوشت‌ها:

* دانشجوی کارشناسی ارشد رشته روابط بین‏الملل دانشگاه شهید بهشتی.
28-op.cit.
29-تراب زمزمی؛ پیشین؛ ص 306.
30-همان.
31-فلسطین از دیدگاه امام خمینی؛ پیشین؛ صص 108 - 109.
32-همان؛ ص 170.
33-Hard Politics.
34-Soft power.
35-Lubrani.
36-Hermelin.
37-Beit.op.cit.pp 12،13.
38-ماهنامه رگبار امروز؛ 1 / 9 / 1358، شماره 6.
39-Panorama.
40-David Kimche.
41-Yaakov Nimrod.
42-Beit.op.cit.p،13.
43-Paul Findley.
44-پل فیندلی؛ فریب‏های عمدی، حقایقی درباره روابط امریکا و اسرائیل؛ ترجمه محمد حسین آهویی؛ تهران: وزارت امور خارجه، 1378، ص 100.
45-هر چند که رسوایی ایران گیت اعتبار امریکا را در این خصوص چه در درون جامعه امریکا و چه در خارج از امریکا زیر سؤال برد.

منبع: فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق سال اول، شماره اول، تابستان 1381.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط