همسایه شرقى و تهدیدهاى غربى

منطقه خاورمیانه یکى از مناطق استثنایى جهان به شمار مى رود که هنوز هیچ گونه نشانه جدى از استقرار نظام امنیتى در آن به چشم نمى خورد.عدم شکل گیرى نظام امنیتى فراگیر و
شنبه، 22 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
همسایه شرقى و تهدیدهاى غربى
همسایه شرقى و تهدیدهاى غربى

نویسنده: نثاری ثانی زهرا



 
 
 

پیشگفتار

منطقه خاورمیانه یکى از مناطق استثنایى جهان به شمار مى رود که هنوز هیچ گونه نشانه جدى از استقرار نظام امنیتى در آن به چشم نمى خورد.
عدم شکل گیرى نظام امنیتى فراگیر و نیز پایدار و تداوم نا امنى و بى ثباتى در عرصه خاورمیانه با عوامل متعددى در ارتباط است که از آن میان، موقعیت ژئوپلیتیک خاورمیانه و منابع عظیم نفت و گاز در آن و در نتیجه، تقویت حضور قدرت هاى فرامنطقه اى در محیط پیرامونى ایران، افراط گرایى، تنش هاى قومى، فرقه اى و تروریسم، دولت هاى ضعیف و شکننده و عدم اعتماد بازیگران منطقه اى به یکدیگر حائز اهمیت است.
با توجه به شرایط و ویژگى هاى خاص منطقه خاورمیانه و تأثیرگذارى عوامل مختلف، در سطوح فراملى، ملى، منطقه اى و فرامنطقه اى در امنیت آن، هرگونه ترتیبات امنیتى موفق، مستلزم درنظر گرفتن تمامى عوامل و مؤلفه هاى فوق با رویکردى تدریجى و فراگیر است.(1)
افغانستان یکى از مهم ترین کانون هاى بحران سیاست بین الملل در وضعیت کنونى است؛ زیرا با گذشت نه سال از حضور نیروهاى خارجى در این کشور، هنوز هم وضعیت آنان چندان مشخص نیست و ابهام همچنان بر این کانون بحران سایه افکنده است. ناگفته پیداست که کانون بحران در همسایگى ایران قرار دارد و روند تحولات آن بر منافع ملى کشورمان تاثیرات مهمى بر جاى مى گذارد.
آنچه که امروز تحت عنوان افغانستان از آن یاد مى شود، در گذشته بخشى از ایالت بزرگ خراسان بود، که بیشتر اقوام و گروه هاى ایرانى نژاد در آن ساکن و جزئى از قلمرو تاریخى و فرهنگى ایران بودند که معمولا زیر سلطه حکومت هاى بسیارى؛ از جمله هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و ... قرار داشتند.
در سده هاى جدید، پس از شکست ایران در دو جنگ از روسیه و بسته شدن عهدنامه هاى گلستان و ترکمانچاى، نفوذ روسیه در ایران افزایش یافت که این امر باعث اهمیت منطقه افغانستان در معادلات سیاسى شد و دولت انگلیس نیز درصدد توسعه نفوذ استعمارى خود در کابل، قندهار، هرات، بخارا، پنجاب، سند و بلوچستان برآمد که البته این امر با منافع دولت روسیه و ایران هماهنگى نداشت. در این بین، ادامه و افزایش نفوذ ایران دراین منطقه و حاکمیت ایران براى دولت انگلیس هم قابل پذیرش نبود، که در نتیجه با معاهده پاریس در سال 1857 میلادى، افغانستان کنونى از ایران جدا شد.
چندى پس از آن، این منطقه زیر سلطه بریتانیا درآمد و تا زمان اعلان استقلال آن توسط امان الله خان در سال 1298، سیاست خارجى افغانستان زیر نظر مستقیم انگلستان بود. با آغاز پادشاهى امان الله شاه در سال 1302ایران، نیز حکومت افغانستان را به رسمیت شناخت و روابط خوبى بین دو همسایه برقرار شد. در این دوران دو کشور با عضویت در پیمان هایى؛ نظیر سعدآباد، عضویت و رویکرد مشابهى در مدرن سازى در پیش گرفته بودند. در این بین ایران هم مى کوشید تا با نگاهى جدى به افزایش نقش خویش در افغانستان بپردازد.
در سال 1340 دولت ایران آمادگى خود را براى میانجى گرى میان دو کشور افغانستان و پاکستان و رفع اختلافات در مناقشه پشتونستان، اعلام کرد. در این راستا در خردادماه 1342، در مذاکراتى میان وزیران خارجه سه کشور، اعلامیه مشترکى منتشر شد که طى آن افغانستان و پاکستان اقدام به برقرارى مجدد روابط دیپلماتیک خود کردند. در این بین، ایران موفق شد تا به نوعى به افزایش نقش خویش در منطقه بپردازد.
در واقع، به دلیل اشتراکات فرهنگى، نژادى، زبانى، تاریخى و مذهبى، ایران داراى بیشترین و بهترین زمینه هاى روابط و همکارى با افغانستان است. البته باید به یاد آورد که روابط دو کشور از گستردگى و تنوع کافى با توجه به پتانسیل هاى گوناگون برخوردار نبوده است. در این بین فرصت هاى بسیار، چندگانه و گوناگونى ناشى از بازسازى افغانستان براى ایران در افغانستان وجود داشته که درصورت نگاه ژرف تر مى توان از آن به نفع منافع ملى کشور و تقویت نفوذ منطقه اى و قدرت اقتصادى بهره گرفت.(2)
ملت ایران نسبت به دیگر همسایگان بیشترین علائق و مشترکات را با افغانستان دارد، که در این بین اشتراکات در دین، تاریخ و فرهنگ، پیوندهاى ناگسستنى بین دو کشور ایجاد کرده است، بطورى که تحولات فکرى، اجتماعى، فرهنگى و حتى سیاسى در یک کشور بطور مستقیم بر تحولات داخلى و منطقه اى کشور دیگر اثر داشته است.
این چنین ارتباطى باعث ایجاد پیوندهاى امنیتى بین دو کشور گردیده، به ترتیبى که ایران هیچ گاه نتوانسته است در طول اشغال افغانستان به این مسئله، کوچک ترین کم توجهى نماید.
از این رو، ایران به جهت سیاست مستقل و عدم تکیه بر قدرت هاى خارج از منطقه اهمیت بیشترى به همسایگان خود مى دهد و امنیت منطقه اى خود را در تحکیم روابط و پیوندهاى امنیتى با کشورهاى هم جوار جستجو مى نماید.

بخش اول:بازشناسى افغانستان وتحولات آن

افغانستان با نام رسمى جمهورى اسلامى افغانستان، کشورى محصور در خشکى در آسیاى میانه است. این کشور در منطقه ژئواستراتژیکى مهمى قرارگرفته که شرق، جنوب، غرب و آسیاى مرکزى را به هم وصل مى نماید.
از آنجایى که ایران در همسایگى این کشور قراردارد، میان این دو همسایه دیرپا پیوندهاى عمیق و گسترده اى وجود دارد و همواره ایران، خواسته یا ناخواسته درگیر بحران هاى افغانستان شده است.
بدون شک مسئله امنیت در صدر مسایل و مشکلات افغانستان قرار دارد. افغانستان براى رسیدن به سطحى از توسعه و پایدارسازى دموکراسى، نیازمند امنیت است.
طى سال هاى گذشته این کشور به طور مداوم در معرض جنگ هاى داخلى و اشغال بیگانگان بوده و این شرایط به گونه اى پیش رفته که گویى ناامنى در جامعه افغانستان نهادینه شده است. چنین شرایطى در جامعه عدم اعتماد به دولت مرکزى در تأمین امنیت را ایجاد مى نماید.
از سوى دیگر، با توجه به شائبه تقلب در انتخابات اخیر و پیش از آن، مشارکت پایین مردم در انتخابات، مشروعیت دولت مرکزى نیز مورد سئوال قرار گرفته و در نتیجه، دولت افغانستان با مشکلات و چالش هاى ویژه اى روبه روست.
طالبان و قدرت یابى مجدد آنها، دردسر دیگر دولت مرکزى به شمار مى رود و حکم رانان سنتى یا همان مجاهدین نیز در پى سهیم شدن در قدرت مى باشند. آنها حفظ منافع قومى نژادى را برترین هدف خود مى شمارند.
به چالش هاى ذکر شده، اختلاف دو کشور مؤثر در سرنوشت افغانستان؛ یعنى ایالات متحده و ایران را نیز باید افزود. بدون شک در صورت به تفاهم نرسیدن این دو کشور در نحوه بازسازى افغانستان، دولت مرکزى افغانستان نخواهد توانست از قدرت و توانایى هاى خود بهره ببرد، که در این صورت گسترش جنگ داخلى در افغانستان بسیار محتمل است.
در شرایط کنونى، مهم ترین دغدغه ایران نسبت به افغانستان حصول امنیت منتهى به توسعه است. برقرارى امنیت مى تواند نابسامانى هاى موجود را کاسته و زمینه هاى توسعه در افغانستان را به صورت تدریجى مهیا سازد. از این رو، ایران مى بایست تا جایى که در توان دارد با گروه هاى مختلف مؤثر در قدرت به چانه زنى بپردازد تا ضمن حمایت از دولت مرکزى از اختلافاتى که منجر به ناامنى مى شود بکاهد.
صرف نظر از آمریکا، کشورهاى عضو ناتو نیز در افغانستان حضور دارند و هم چنین روسیه، چین، پاکستان و هند نیز منافع متفاوتى را در افغانستان دنبال مى کنند، که تحت چنین شرایطى حضور ایران در جهت افزایش نفوذ بسیار حائز اهمیت مى باشد. به همین منظور، ضرورت به کارگیرى دیپلماسى چندجانبه و عمل گرا بیش از پیش آشکار مى گردد. در واقع، ایران در افغانستان مى بایست با رقباى منطقه اى و فرامنطقه اى قدرتمندى روبه رو شود.
تولید مواد مخدر و قاچاق آن از دیگر نگرانى هاى ایران در ارتباط با افغانستان است. تولید مواد مخدر طبق آمارهاى موجود به بالاترین میزان خود در طول تاریخ افغانستان رسیده و به دلیل همجوارى ایران با افغانستان، ایران یکى از بزرگ ترین و مهم ترین مسیر ترانزیت این مواد به اروپا و آفریقا ست. بنابراین، از یک سو مرزهاى ایران با افغانستان به شدت در معرض حضور قاچاقچیان قرار دارند واز سوى دیگر، ورود میزان بالاى این مواد به کشورما، ایران را با آسیب هاى جدى در حوزه هاى اقتصادى و اجتماعى روبروخواهد ساخت.
از دیگر مسائل پیش روى ایران، حضور و ورود مهاجران افغانى به داخل کشور است. طبق گزارش هاى موجود، بیش از 8 درصد جمعیت افغانستان در ایران زندگى مى کنند و این مسئله سبب شده است که آنها به قیمت حضور در ایران بسیارى از موقعیت هاى شغلى سخت را برعهده بگیرند، که این امر ضمن پایین آوردن فرصت هاى شغلى براى ایرانیان، باعث شکل گیرى تصورى ناهمگون از ایرانیان در ذهن افغان ها مى شود. شاید اگر به جاى صرفاً بیگارى کشیدن از افغان ها، سرمایه گذارى هایى به لحاظ فرهنگى، اجتماعى و فکرى صورت مى گرفت، بخشى از این مهاجران پس از کسب تحصیلات و آموزش هاى مناسب مى توانستند پس از بازگشت به کشورشان تأمین کننده منافع ایران نیز باشند.
یکى از مسائل عمده اى که امنیت ملى افغانستان را با چالش جدى مواجه مى سازد، وجود اختلافات مذهبى و تضادهاى بزرگ عقیدتى میان پیروان مذاهب مختلف است.
اوج تنش هاى مذهبى در افغانستان را مى توان به دوره حکومت طالبان بر افغانستان نسبت داد؛ چرا که تفوق طالبان در افغانستان نه تنها آوارگان جدیدى را خلق کرد، بلکه با افزایش بى ثباتى در افغانستان موجب خنثى شدن سیاست ایران در بازگشت مهاجران به کشورشان گردید.
یکى از مهم ترین نگرانى هاى ایران از تسلط طالبان بر افغانستان و سیاست هاى این گروه در کشتار شیعیان بود. قتل عام شیعیان در مزار شریف و هم چنین شهادت نه ایرانى توسط نیروهاى طالبان، روابط ایران و طالبان را واردمرحله بحرانى نمود. این مسئله نه تنها نشان دهنده تهدید امنیت ملى ایران از سوى افغانستان بود، بلکه موجبات آزردگى خاطر مقامات و مردم کشور ایران را فراهم ساخت؛ زیرا از یک سو، طالبان یک گروه جنگ جوى افغانى بود، نه یک دولت قدرتمند از لحاظ نظامى، که چنین رفتارى را با ایران به عنوان یک قدرت منطقه اى انجام داده بود و از سوى دیگر، ایران همزمان از حدود دومیلیون آواره و پناهنده افغانى در کشور خود پذیرایى مى کرد.
در واقع، انتظار شیعیان از ایران براى حمایت مادى و معنوى در مناسبات ایران و افغانستان از اهمیت خاصى برخوردار بود. شیعیان افغانستان همواره یک اقلیت پویا و فعال بوده اند. آنان در ابعاد مختلف مدیریت جامعه نقش خود را به عنوان یک هم وطن مسئول ایفا نموده اند، هر چند دولت هاى گذشته به دلیل حاکمیت خاندانى، آنان را در مراکز مهم و کلیدى، به خصوص در ارتش، نیروهاى انتظامى و وزارت امور خارجه راه نداده اند. در حالى که اهل تسنن به خود حق مى دادند که از هرکشور و سازمانى کمک دریافت کنند، ولى همواره شیعیان را مورد سرزنش قرار مى دادند که با ایران رابطه برقرار کرده اند.
بنابراین، تضادهاى مذهبى در افغانستان قبل از یازدهم سپتامبر یکى از عوامل بسیار مهم و تأثیر گذار در امنیت ملى ایران بوده است و اما پس از یازدهم سپتامبر و پس از عملیات انتحارى منتسب به گروه القاعده و طالبان در آمریکا و اشغال افغانستان به وسیله آمریکا و نهایتاً سقوط طالبان، شیعیان افغانستان، خود را در موقعیت جدیدى یافتند. به این معنا که روند تضادها بین ایران و آمریکا با کسب موقعیت جدید در ساختار قدرت در کابل، شیعیان را دچار مشکل کرد و آنها ترجیح دادند که خود را با شرایط جدید تطبیق دهند؛ وضعیتى که مورد تأیید ایران بوده و حتى ایران ترجیح مى داد که شیعیان سهم مناسبى از قدرت را در کابل داشته باشند.
پس از یازدهم سپتامبر، در خصوص مذهب رسمى دین اسلام، در نهایت با قید این مطلب مورد توافق قرار گرفت که پیروان مذاهب اسلامى مجازند که در حوزه تسلط قومى- مذهبى خود، فقه حنفى را براى اهل سنت و فقه جعفرى را براى اهل تشیع اعمال کنند و تدریس آن در مدارس نیز به همین شکل باشد. به نظر مى رسد که تحول قدرت از طالبان به دولت جایگزین، براى ثبات افغانستان مثبت بوده و تصور مى شود که هر قدر که ثبات در افغانستان تقویت شود، تضادهاى مذهبى کاهش خواهد یافت و در نهایت، ایران نیز از ناحیه گروه هاى مذهبى افغانستان، شرایط مساعد و امن ترى را نسبت به گذشته پیش روى خود، خواهد داشت.(3)

بخش دوم:تقابل جمهورى اسلامى ایران و افغانستان در چارچوب حفظ امنیت ملى

مفهوم امنیت و الگوهاى امنیت منطقه اى، به ویژه بعد از جنگ سرد، شاهد دگرگونى هاى عمده اى بوده است. تحولات سال هاى پس از یازدهم سپتامبر باعث ایجاد چشم اندازها وتحولاتى جدید درحوزه امنیت منطقه اى شده است.
در این میان، فروپاشى رژیم بعث و تلاش براى ایجاد نظامى دموکراتیک درعراق یکى از عناصر اصلى ترتیبات امنیت منطقه اى را با تغییراتى اساسى همراه ساخت و در پى آن تبیین هاى جدیدترى درخصوص چگونه سامان دادن امنیت در سطح منطقه مطرح شد.
ایران در محیط پیرامونى خود همواره با چالش ها و مشکلاتى متعدد و متداوم روبه رو بوده و این مشکلات درتمام حوزه هاى این محیط امنیتى باز تولید شده است، به گونه اى که این کشور هنوز نتوانسته در هیچ کدام ازاین حوزه ها شاهد شکل گیرى چارچوب امنیتى پایدار و ثباتى مورد توافق باشد.
در گذشته چالش هاى امنیتى ایران که از محیط پیرامونى آن ناشى مى شد، به اشکال متفاوتى وجود داشت و از نا امنى هاى مرزى و بى ثباتى هاى موقت تا حملات و جنگ هاى طولانى مدت نظامى را در برمى گرفت. اکنون نیز این مسئله در قالب ها و مؤلفه هاى مختلفى تجلى یافته است.
در حال حاضر، تروریسم وافراط گرایى، دولت هاى ضعیف وبحران اقتدار و همچنین مداخلات قدرت هاى فرامنطقه اى ، سه چالش امنیتى اصلى در محیط پیرامونى ایران محسوب مى شوند که با یکدیگر ارتباطى چند بعدى و تنگاتنگ دارند.
دراین میان، به نظر مى رسد، که دولت هاى ضعیف و بحران اقتدار، چالشى اساسى ترى باشد که باعث تحریک دو مؤلفه دیگر؛ یعنى اشاعه تروریسم، افراطگرایى و نیز گسترش نفوذ و مداخلات قدرت هاى فرامنطقه اى گردد.
دولت هاى ضعیف و شکننده درعراق، افغانستان و پاکستان باعث گسترش تروریسم و افراط گرایى مى شود و علاوه بر این، زمینه تداوم حضور قدرت هاى فرامنطقه اى را نیز فراهم مى سازد.
در کشورهاى عربى حاشیه جنوبى خلیج فارس نیز بحران اقتدار وضعف دولت ها زمینه اى را براى همکارى نامتقارن با قدرت هاى فرامنطقه اى و افزایش مداخلات قدرت هاى خارجى فراهم ساخته است.
این مسائل با توجه به ساخت قومى واجتماعى منطقه و تجارب خاص دولت - ملت سازى، باعث پیچیدگى شرایط امنیتى مى گردد.
اختلافات قومى، وجود دولت هاى اقتدارگرا، بحران مشروعیت، عدم وجود دموکراسى و نهادهاى مدنى، به همراه اقتصاد ضعیف در برخى کشورهاى آسیاى مرکزى و قفقاز از جمله عوامل دیگرى است که موجب بروز بى ثباتى و ناامنى درمحیط امنیتى ایران خواهد شد.
تروریسم و افراطگرایى مذهبى وقومى درمنطقه درطول سال هاى اخیر افزایش یافته و این امر نظم و ثبات سیاسى- اجتماعى و پیشرفت اقتصادى کشورها را به شدت تحت تأثیر قرار مى داده است.
حضور قدرت هاى فرامنطقه اى در خاورمیانه به دلیل عواملى؛ چون وجود نفت، گاز و موقعیت ژئوپلیتیک منطقه همواره از عناصر ساختار امنیت منطقه اى محسوب مى شده است، اما در سال هاى اخیر و به ویژه بعد از یازدهم سپتامبر، مداخلات فرامنطقه اى افزایش قابل ملاحظه اى را نشان مى دهد.
هر چند که تمرکز سیاست خارجى ایران در سه قرن اخیر روى مرزهاى غربى این کشور قرار داشته، اما عملاً این کشور از سوى مرزهاى شرقى خود دچار صدمات مهمى شده است، به گونه اى که به ویژه پس از تقسیم شبه قاره به سه کشور مستقل در سال 1947 و وقوع اختلافات مرزى میان هند و پاکستان از یک سو و پاکستان و افغانستان از سوى دیگر و نیز وقوع کودتاى کمونیستى در افغانستان درسال 1979، ایران همواره با معضلات امنیتى در مرزهاى شرقى خود مواجه بوده است.
اثرات منفى ناشى از بروز تنش ها و بى ثباتى ها در میان کشورهاى شرقى، همواره بر ایران مترتب شده و نگرانى هاى امنیتى در شرق را به یکى از معضلات اصلى ایران مبدل ساخته است.
عدم وجود ثبات لازم در کشورهاى افغانستان و پاکستان ریشه در عوامل متعدد ساختارى و سابقه مداخلات بیگانه در این کشورها دارد.
در افغانستان، دولت تنها بر بخش هاى محدودى از کشور احاطه دارد و نیروهاى نظامى طالبان مجدداً در حال گسترش مناطق تحت نفوذ خود هستند.
طالبان در برخى مناطق افغانستان از جایگاه قدرتمندى برخوردار است و دولت حامد کرزاى به رغم بهره مندى از حمایت نیروهاى خارجى و برخى چهره هاى سیاسى داخلى، هنوز موفق به گسترش مقبولیت خویش در بسیارى از مناطق افغانستان نشده است.
در افغانستان عدم وجود دولت مقتدر و مسلط و وجود مشکلات اقتصادى فراوان، تولید مواد مخدر را از 2 هزار و 200 تن به 8 هزار و 500 تن افزایش داده است. هم چنین ترانزیت مواد مخدر و روند مهاجرت به شدت افزایش پیدا کرده و تمامى این مشکلات مى تواند به ایران به عنوان همسایه بزرگ افغانستان سرایت کند که علاوه بر مشکلات اقتصادى - اجتماعى، پیامدهاى منفى امنیتى مهمى را نیز براى ایران به همراه آورده است.
در پاکستان نیز وجود مشکلات سیاسى و معضل هویتى - که یکدیگر را تشدید مى نمایند - موجب بى ثباتى بیشتر و اختلاف میان گروه ها و اقوام مختلف و در نهایت ضعف دولت شده است.
هم چنین در اطراف ایران، جریان هایى هدفمند نزاع مذهبى درمنطقه را تشدیدکنند که پیامد منفى آن، براى ایران نیز تهدید امنیتى به همراه دارد وعملاً تمامى مرزها ى شرقى ایران را با این چالش مواجه مى سازد.
افراط گرایى، امرى منطقه اى است که از توان بى ثبات سازى بالایى برخوردار است. درحال حاضر، جریان افراطى پاکستان و افغانستان علیه شیعه و ایران درحال تشدید است و برخى علماى اهل تسنن نیز از این روند حمایت مى کنند.
بنابراین، ایران نیازمند رویکرد مشارکت جویانه و صلح طلبانه است و باید ایران با تمام توان خود براى برقرارى ثبات و صلح در کشور افغانستان تلاش نماید؛ زیرا مشکلات ناشى از نا آرامى دراین کشور به سرعت به منطقه و به ایران سرایت خواهد کرد و این مسئله به هیچ عنوان در راستاى منافع ملى ایران نیست.
تأثیر دیگر ناشى از حضور قدرت هاى فرامنطقه اى درمحیط پیرامونى ایران، تأثیرگذارى بر نظم طبیعى و همکارى هاى قابل توافق میان کشورهاى منطقه است.
با توجه به این که در رویکرد امنیت هژمونیک، منافع و اهداف قدرت فرامنطقه اى در اولویت قرار دارد و هم چنین دولت ها به دوست و دشمن تقسیم مى شوند، همکارى و مشارکت دولت هاى منطقه اى بر مبناى منافع طبیعى و بلندمدت خود در جهت ایجاد ساختار امنیتى پایدار و مبتنى بر همکارى با دشوارى هاى جدید مواجه مى شود. از این رو، در این چارچوب برخى تهدیدات و چالش هاى امنیتى مشترک که در بلند مدت براى بخش عمده اى از کشورهاى منطقه مشکل آفرین خواهد بود، مورد غفلت و بى توجهى قرار خواهد گرفت.(4)

جمع بندى و نتیجه گیرى

ایران در محیط پیرامونى خود با چالش هاى امنیتى متعددى روبه روست که به صورت مستمر و به واسطه تحولات و روندهاى منطقه اى باز تولید مى شود. جمهورى اسلامى ایران از منظر منطقه اى درحوزه اى واقع شده که هیچ گونه ترتیبات امنیتى پایدار و توافق شده در آن وجود ندارد.
به رغم پیشرفت نظام هاى امنیت منطقه اى در سراسر جهان، به ویژه بعد از پایان جنگ سرد و در چارچوب تحولات جهانى شدن، هنوز منطقه پیرامونى ایران فاقد ترتیبات امنیتى نهادینه شده است. تروریسم، افراط گرایى، تنش هاى قومى - مذهبى، جرائم سازمان یافته، دولت هاى ضعیف و مداخلات قدرت هاى فرامنطقه اى، از جمله چالش ها و موانع امنیتى عمده اى است که ایران در پیرامون خود با آنها روبه روست.
از این رو، ایران در جهت کاهش تهدیدات امنیتى ناشى از محیط پیرامونى و به منظور کمک به بهبود امنیت منطقه اى، رویکرد امنیت سازى مبتنى بر همکارى و مشارکت با سایر بازیگران منطقه اى را درجهت حل و فصل چالش ها و معضلات امنیتى در پیش گرفته است. در این چارچوب، کمک به شکل گیرى دولت هاى قدرتمند و توانمند براى مدیریت منازعات و بى ثباتى هاى درونى، اهمیتى اساسى دارد.
در این چارچوب، محدود ساختن نفوذ و نقش قدرت هاى فرامنطقه اى در نظام امنیتى منطقه به منظور کمک به ایجاد نظام امنیتى بومى در رویکرد ایران مهم تلقى مى شود. اما این امر به معناى نادیده انگارى توانمندى ها و امکانات بین المللى در جهت ارتقاى امنیت منطقه اى و کاهش چالش ها و بى ثباتى ها نیست، بلکه مى توان از پتانسیل هاى بین المللى در قالب سازمان هاى بین المللى در جهت کاهش بى ثباتى ها و تثبیت و تقویت ساختارهاى سیاسى و اقتصادى به عنوان عوامل زیربنایى امنیت سازى بهره گرفت و در این خصوص، مى توان به نقش نهادهایى؛ چون سازمان ملل متحد و آژانس هاى وابسته به آن در جهت بهبود شرایط امنیتى در کشورهایى؛ چون عراق، افغانستان و پاکستان و افزایش کمک هاى بشردوستانه و اقتصادى به عنوان بسترهاى ایجاد امنیت توجه کرد.
در واقع، تحولات سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى در افغانستان مسلما بر امنیت ملى ایران تأثیر مستقیم و غیرمستقیم بر جاى خواهد گذاشت؛ و علت آن است که افغانستان در حوزه فرهنگى تمدنى ایران قرار دارد و دو کشور مرزهاى گسترده اى با هم دارند که مسلما افزایش بى ثباتى و هرج و مرج داخلى در افغانستان و افزایش و تداوم روند انتقال موادمخدر به ایران عامل اصلى مشکلات در مرزهاى دو کشور و انتقال آن به ایران است.
گذشته از آن، از چالش قومى - اجتماعى نیز به عنوان یکى از موانع همکارى دو کشور مى توان یاد کرد؛ زیرا برخى از پشتون ها برقرارى و افزایش نفوذ فرهنگى، اقتصادى و سیاسى ایران در افغانستان را مغایر منافع خود مى دانند.
هم چنین مى توان به چالش هاى ناشى از ضعف حکومت مرکزى افغانستان، چالش هاى اقتصادى و اختلاف درنگاه به حضور ناتو در افغانستان نیز اشاره کرد.(5)
افغانستان به لحاظ حضور در محیط استراتژیک ایران یکى از مهم ترین همسایگان این کشور محسوب شده واهمیت روابط مناسب و در سطح گسترده با این کشور براى ایران بسیار حائز اهمیت است.
از این رو، اتخاذ سیاست ها و راهبردهاى کاربردى در این منطقه ضرورى به نظر مى رسد و با توجه به حضور کشورهاى بسیارى از شرق و غرب دنیا در این کشور و با توجه به نفوذ پاکستان در افغانستان، پرداختن به منافع ملى نیازمند شکل گیرى دیپلماسى فعال و چندجانبه است.
آنچه بیش از همه مهم تلقى مى گردد، حصول امنیت و ثبات سیاسى در افغانستان است. این مهم محقق نخواهد شد، مگر با شکل گیرى یک دولت متمرکز و توانمند و براى ایجاد چنین دولتى بدون شک توافق بازیگران داخلى و خارجى موثر در ساختار داخلى افغانستان ضرورى است. از این رو، ایران مى تواند نقش ویژه اى در سامان بخشیدن به اوضاع و همراه کردن گروه هاى داخلى ایفا کند.

پی نوشت ها :

.www.bashgah.net/fa/content/show/48649 .1
www.hamshahri.org/news .2
drshafiee.blogfa.com/post-101.aspx//:http .3
www.aftabnews.ir/vdcgnz9u.ak9wx4prra.html .4

منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 318

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما