رویارویی ایمان در برابر زور(1)

مقاله حاضر در صدد است روایتی دیگر از ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق را روشن سازد. روایت‏های موجود عمدتا نگاه راهبردی - سیاسی جنگ را روشن ساخته‏اند. این روایت اگر چه
شنبه، 29 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رویارویی ایمان در برابر زور(1)
   رویارویی ایمان در برابر زور(1)

 

نویسنده: داود غرایاق زندی



 

روایت دیگرگون از ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق

چکیده

مقاله حاضر در صدد است روایتی دیگر از ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق را روشن سازد. روایت‏های موجود عمدتا نگاه راهبردی - سیاسی جنگ را روشن ساخته‏اند. این روایت اگر چه از نگاه راهبردی و واقع‏گرایانه و یا انتخاب عقلانی بهره می‏گیرد، اما آن را برای توضیح دهندگی جنگ ایران و عراق کافی نمی‏داند. بر این اساس، روایت دیگر از ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق به رابطه رویارویی ایمان در برابر زور اشاره دارد و تصور بر این است که این روایت اگر چه جدید نیست، اما تاکید و توجه بایسته به آن در مطالعات مربوط به جنگ نشده است. با این روایت، دو نگاه از نزدیک و از دور به جنگ می‏توان داشت که نگاه نزدیک از نگاه مبتنی بر درون فهمی است و نگاه از دور، نگاه واقع گرایانه است که از طریق امکان تحلیل چهار موضوع محوری سیاسی جنگ فراهم می‏شود و کارکرد حفظ نظام سیاسی از طریق جنگ در دو کشور ایران و عراق را نشان می‏دهد.

مقدمه

تاکنون درباره جنگ ایران و عراق اندیشه ورزی‏های غنی و قوی بسیاری صورت گرفته است.بخش عمده‏ای از این متون به رویکردهای سیاسی و نظامی اختصاص دارد، اما نگاه سیاسی به مساله جنگ بیشتر نگاه راهبردی است. نگاه راهبردی، نگاهی است که به جنگ بیشتر از منظر انتخاب عقلانی می‏نگرد و بخشی از نگاه‏های منتقدانه به جنگ نیز با این منظر صورت می‏گیرد. اما به نظر می‏رسد در کنار این رویکرد بسیار قوی و روشنگر، روایت سیاسی از جنگ می‏تواند نه صرفا با منظر راهبرد سیاسی، بلکه بر اساس ماهیت سیاسی جنگ، به ویژه ماهیت سیاسی جمهوری اسلامی و نظام بعثی صدام حسین مورد بررسی قرار گیرد. در اینجا بلافاصله باید پرسید، منظور از ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق چیست؟ ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق به دو وجه ویژگی‏های نظامی سیاسی جمهوری اسلامی از یک سو و نگاه سیاسی عراق از سوی دیگر توجه دارد. به عبارت دیگر، برآیند واقعی رویارویی نظامی ایران و عراق از نظر ماهیت سیاسی، رویارویی ایمان در برابر زور است.
از این منظر جنگ ایران و عراق باعث بقا و تداوم حیات نظام سیاسی دو کشور ایران و عراق شده است. با این فرضیه قصد مقاله حاضر این است تا ضمن نشان دادن کارکردهای حفظ بقای جنگ برای دو نظام سیاسی ایران و عراق، مروری تاریخی و تحلیلی نیز به جریان و وقایع اصلی جنگ داشته باشیم. این کار با توجه به دو ویژگی ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق انجام می‏پذیرد. یکی نگاه نزدیک یا مبتنی بر درون فهمی شرایط جنگ و دیگری نگاه دور متأثر از منظر واقع گرایانه و انتخاب عقلانی، این نگاه دوم امکانی برای پرداختن به برخی پیامدهای جنگ را فراهم می‏سازد. در نگاه اول دو موضوع، آیا جنگ گریزناپذیر بود؟ و علل تداوم جنگ پس از آزادسازی خرمشهر، محور بحث می‏باشد و در نگاه دوم، دو بحث فتح فاو و پایان جنگ مورد بررسی قرار می‏گیرد. این چهار موضوع اصلی، محور بررسی ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق را فراهم می‏سازد. (1) مفروض اصلی مقاله این است که جنگ ایران و عراق بیش از هر چیزی، ماهیت سیاسی دارد. در بخش نظری سعی می‏شود این مفهوم، بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد.

ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران (1367 - 1359 / 88 - 1980) در مطالعات مربوط به جنگ، در زمره جنگ‏های کم شدت قرار می‏گیرد. این نوع کشمکش، دارای ویژگی‏های چندی است: آمیزه‏ای از ملاحظات سیاسی و نظامی هستند؛ ابزارهای مورد استفاده در این گونه از منازعات عبارتند از: ابزارهای سیاسی، روان شناختی، اقتصادی، اطلاعاتی و نظامی؛ استراتژی‏هایی که در این سطح مورد استفاده قرار می‏گیرد، غیر مستقیم و غیر رسمی هستند. از حیث بستر اجتماعی؛ این منازعات مبتنی بر تغییرات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، بی‏ثباتی، بی‏عدالتی و اعمال فشار... می‏باشند. (2) بر این اساس، جنگ ایران و عراق با وجود مدت زمان طولانی حالت جنگی بین دو کشور، شدت حملات بسیار فراگیر و گسترده نبوده (3) و تمام جامعه ایران و عراق کاملا درگیر جنگ نبوده و میزان حملات نظامی در جنگ در مواقعی تنها چند بار در طول سال انجام می‏شد. در این شرایط ماهیت سیاسی جنگ بر رویکردها و رویه‏های جنگ تاثیر بسیاری دارد. در شرایط متعارف، جنگ ابزاری برای رسیدن به یک هدف نظامی نظیر شکست دشمن است. حتی در سطح بالاتر، جنگ ابزار سیاسی برای رسیدن به یک قلمرو خاص، یا الحاق یک جمعیت خاص به جمعیت یک کشور است. در این شرایط شاید بهترین سیاست به گفته سن تزو، تسخیر دولت یا قلمرویی بدون خشونت است. (4) جنگ بر این اساس زمانی رخ می‏دهد که امکان رسیدن به آن هدف سیاسی در شرایط عادی و از طریق دیپلماسی ممکن نباشد و گرفتن این اهداف، ارزش جنگیدن را داشته باشد و در نهایت با توجه به توانایی‏ها و ظرفیت‏ها امکانی برای رسیدن به هدف تصور شود. این امکان برای صدام حسین فراهم بود. آنچه در این بین، اهمیت دارد و با توجه به ماهیت سیاسی قابل توضیح است، صدام صرفا نگاه راهبردی به جنگ نداشته و اهداف چند لایه‏ای را دنبال می‏کرد. صدام حسین در کشوری حکومت می‏کرد که کشوری ساختگی و برآمده از سه پاره تقریبا ناهمخوان قلمرو عثمانی بود. (5)
رویکردهای حزب بعث عراق و تاکید آن بر ناسیونالیسم عربی از یک سو و دشمن تراشی بیرونی از سوی دیگر، برای رسیدن به یک هویت واحد میان سه گروه اصلی شیعیان، اکراد و سنی‏های عراق بود. این سه گروه در واقع نوعی شکاف قومی و مذهبی را در عراق باقی مانده از فروپاشی عثمانی به ارمغان می‏آورد. رویکرد اقتدارگرایانه حزب بعث در داخل برای جلوگیری از سرباز کردن این شکاف‏های داخلی بود. رویکردهای اقتدارگرایانه صدام حسین گرایش به نوعی واگرایی و یا همکاری را ابتدا در میان کردهای عراقی برای ضمانت با رویکردهای حزب بعث فراهم ساخت. یکی از فشارهای ایران بر عراق برای امضای قرار داد 1975 الجزایر از طریق اکراد عراقی بود. پس از این که قرار داد امضا شد و حمایت ایران از اکراد و عراق کاهش یافت، این گروه‏ها، فشارهای بیشتری را از سوی صدام تحمل کردند. فروپاشی نظام پهلوی در ایران به واسطه انقلاب اسلامی، فضا را برای تغییر قرارداد 1975 برای عراق فراهم ساخت و در عین حال، جنگیدن کردها علیه ایران، فضای هویتی یکدست‏تری را برای این کشور و جلوگیری از نفوذ ایران مهیا می‏ساخت.
در عین حال، رویکردهای شیعی نظام جمهوری اسلامی به عوض رویکردهای ملی گرایانه پهلوی، جمعیت غالب شیعی عراق را تحت الشعاع قرار می‏داد و فشار بیشتر صدام و غلبه سنیان بر حکومت این کشور، زمینه تحرک شیعیان را در داخل فراهم می‏ساخت. این مساله باعث فشار بیشتر بر خانواده آیت الله صدر و شیعیان جنوب عراق شد. به واقع، انقلاب اسلامی خود به خود بخش عمده‏ای از جمعیت عراق را در شعاع آموزه‏های خود قرار می‏داد و متقابلا تاکید بر ناسیونالیسم عربی، این شیعیان عرب را در مقابل شیعیان عجم و ایران قرار می‏داد و زمینه جدایی خوزستان را از ایران فراهم می‏ساخت.
در این شرایط، سوء قصد به جان طارق عزیز، وزیر خارجه عراق، در سال 1980 تنها جرقه‏ای برای سرپوش گذاردن بر بحران و شکاف شیعی در عراق و سوق دادن بحران‏ها به فراسوی مرزها بود. در کنار این مساله، ناسیونالیسم عربی، حمایت کشورهای عرب را در مقابل عجم و فارس فراهم می‏ساخت و خاطره تاریخی صفوی‏گری و عثمان‏گری را دوباره زنده می‏کرد.
این بازنمایی به دو عامل مهم خارجی دیگر نیز نیاز داشت. فروپاشی رژیم امنیتی دو ستونی ایران و عربستان، و از بین رفتن این نظام امنیتی نیابتی امریکا در منطقه و حتی مقابله ایران با رویکردهای غالب جهانی و نفوذ آمریکا در داخل، منطقه و حتی جهان و دیگری وقوع انقلاب اسلامی در ایران و خلاء قدرت ملی دو کشور. این مساله و فرصتی طلایی برای صدام محسوب می‏شد تا وحدت و یکدستی داخلی را حفظ نماید و از شعاع نفوذ معنوی انقلاب اسلامی در عراق جلوگیری نماید و با تأکید بر وجوه عربی اقوام عرب تبار ایران در خوزستان، نفوذ سیاسی ایران از طریق اکراد در جریان قرار داد 1975 را جبران نماید تا در نهایت، قرارداد 1975 که به تعبیر عراقی‏ها، سرشکستگی صدام در واگذاری بخشی از اروندرود محسوب می‏شد، تغییر یابد. به این ترتیب عراق هم به عنوان کشوری دارای ساحل قابل قبول در خلیج فارس شناخته می‏شد و می‏توانست از این طریق به عنوان پیشقراول دولت‏های عربی، در مقابل ایران در این منطقه حیاتی و استراتژیک، به ویژه سه جزیره مورد اختلاف ایران و امارات، نقش آفرینی نماید. در کنار تمام این عوامل، رسیدن به نقش ژاندارمی منطقه توسط کشوری عربی برای جلوگیری از نفوذ کشورهای غیر عرب در مسایل اعراب و دستیابی به نقش رهبری عربی به جای ناصر در جهان عرب، از جمله اهداف سیاسی بود که جنگ تحمیلی علیه ایران را بسیار جذاب و قابل قبول می‏ساخت. این اقدام مورد توافق کشورهای عرب محافظه کار منطقه و قدرت‏های جهانی نیز بود. از نظر دو ابر قدرت وقت - شوروی و آمریکا - ایران به دنبال راه سومی جدا از آن دو اردوگاه بود و جنگ فرصت مناسبی بود تا ایران در شرایط فشار نظامی، سیاسی و اقتصادی به یکی از این دو اردوگاه دست یاری دراز نماید. از این منظر، جنگ نه تنها به بقای نظام بعثی در عراق کمک می‏کرد، بلکه اهداف و آرمان‏های منطقه‏ای این کشور را نیز جامعه عمل می‏پوشاند. در این راستا، جنگ به تعبیر کلاوزویتسی مقوله‏ای جدا از سیاست نیست، چرا که نظریه جنگ، تحقیق در مورد اهداف دولت‏ها است. عقلانیت جنگ، چیزی نیست جز این که جنگ ابزاری است عقلانی در دست سیاستمداران (6) اما ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق از منظر دیگری نیز قابل بررسی است. که از این منظر دو تفاوت عمده با رویکرد عراق داشته است. ابتدا این که ماهیت نظام سیاسی جمهوری اسلامی در ماهیت سیاسی جنگ و نحوه اداره آن بسیار مؤثر بوده و دیگر این که جمهوری اسلامی جنگ را انتخاب نکرد بلکه جنگ به او تحمیل شد. در این مفهوم سیاست جنگ چیزی فراتر از جنگ سیاسی است. به بیان دیگر، جنگ نه ابزاری سیاسی، بلکه مجموعه‏ای از سیاست است. (7) از این منظر جمهوری اسلامی نظامی است که به واسطه انقلاب اسلامی ایده‏هایی را دنبال می‏کند که تنها در حوزه تنگ ملی‏گرایانه نمی‏گنجد و بر همین اساس نوع سیاستی که دنبال می‏کند، ضرورتا در چهارچوب ملی قرار نمی‏گیرد. انقلاب اسلامی ایران، اولین انقلابی بود که مدیون ایدئولوژی‏های اروپایی نبود و بدون حمایت قدرت‏های بزرگ به حیات سیاسی خویش ادامه داده است. جنبش انقلابی ایران دارای بنیادهای مذهبی بود و توسط روحانیون رهبری می‏شد. مردم در روند انقلاب احساس همبستگی بیشتری در مقایسه با سایر انقلاب‏ها از خود نمایان ساختند. حزب حاکم یا پیشتازی که به هدایت یا رهبری توده‏ها بپردازد، وجود نداشت و در نتیجه برای اولین بار در تاریخ انقلاب مدرن، رهبری انقلاب توانست به اقتدار و حاکمیت کامل و همه جانبه‏ای دست یابد (8)
انقلاب اسلامی انقلابی بومی بوده و نه تنها وام‏دار هیچ اندیشه و قدرتی نبود، بلکه شورشی علیه نظم موجود ملی، منطقه‏ای و جهانی محسوب می‏شد. در سطح ملی، انقلاب باعث واژگونی نظام پهلوی شد و در سطح منطقه‏ای، به شکل نفی مرزهای نظام مستقر و ستفالی و ژاندارمی ایران و همچنین پیگیری مفهوم امت اسلامی و تحرکات شیعی در کشورهای عمدتا با حاکمیت سنی پیرامون خود و در سطح نظام جهانی، در چالش با ظلم و جور قدرت‏های جهانی قرار گرفت.
این نیروی بر هم زننده انقلاب اسلامی نمی‏توانست بی‏پاسخ بماند. بحران‏های داخلی جناحی و حزبی ایران در کنار اقدامات هراس پروری (تروریستی) علیه نظام و تحریک گروه‏های اقلیت ناراضی قوی در مرزها، تحریک عشایر، جنگ رسانه‏ای و تبلیغاتی، کودتای نوژه، ترور شخصیت‏های نظام، محاصره اقتصادی و در نهایت جنگ ایران و عراق از جمله اقداماتی بودند که از سوی گروه‏هایی که در صدد نفی انقلاب ایران بودند، مورد توجه قرار گرفت. (9) به تعبیر آیت‏الله خامنه‏ای، رئیس جمهور وقت، این جنگ علیه انقلاب اسلامی سازماندهی شد (10)
این وضعیت به گونه‏ای بود که شرایط حاکم بر داخل ایران، بسیار هرج و مرج گونه و پراکنده به نظر می‏رسید و نوعی خلاء قدرت فائقه در درون کشور احساس می‏شد. طارق عزیز - وزیر خارجه زمان صدام حسین - چهار ماه قبل از آغاز تهاجم عراق به ایران در مقاله‏ای در روزنامه کویتی الوطن، وضعیت حاکم بر ایران را چنین ترسیم می‏کرد: «تشتت نیروهای نظامی، تعدد مراکز تصمیم‏گیری و وجود اختلاف میان رهبران سیاسی و مذهبی که هر کدام به یکدیگر اتهاماتی نسبت می‏دهند؛ وجود هرج و مرج و ناامنی؛ توقف فعالیت کارخانه‏های تولیدی؛ تزلزل اقتصادی؛ افزایش بیکاری و نبود بسیاری از مواد غذایی در بازار، آشفتگی روابط ایران با کشورهای منطقه را موجب شده است.» (11)
این شرایط در عین حال که خطر حمله نظامی عراق علیه ایران را افزایش می‏داد، نشانگر عدم توانمندی داخلی ایران برای پیشبرد یک جنگ در سطح ملی بود. وضعیت ارتش ایران قبل از جنگ از زبان یکی از فرماندهان ارتشی، برآیند خوبی از این وضعیت را نشان می‏دهد؛ «شعار انحلال ارتش، ارتش بی‏طبقه توحیدی، خدمت یک ساله سربازی، انتقال پرسنل متخصص و فنی به خارج از یگان‏های رزمی، تضعیف مدیریت و فرماندهی، لغو قراردادهای خارجی و طرح فروش اقلام عمده تجهیزات ارتش، از هم پاشیدگی سیستم اطلاعاتی ارتش و فراخواندن وابسته‏های نظامی، تضعیف آموزش و تعمیر و نگهداری، تلفات و ضایعاتی که در ماموریت‏های ارتش در برقراری امنیت در کردستان و مناطق ضد انقلاب اعم از نیروی انسانی و تجهیزات پیش آمد و این نکته مهم که از بهمن ماه 1357 تا مهر، 1359 هیچ نوع تجهیزات و تسلیحاتی حتی یک دستگاه خودرو برای ارتش خریداری نشد، تمامی این موارد ارتش را تضعیف کرد.» (12) در این موقعیت، حمله عراق به ایران در 1000 کیلومتر از مرزهای مشترک، حمله تنها یک کشور همسایه علیه کشور دیگر در یک منطقه از جهان نبود، بلکه تقابل اراده منطقه‏ای و جهانی در قبال اندیشه‏های تجدید نظر طلبانه جمهوری اسلامی بود. در این شرایط، تصمیم به جنگیدن برای نظام جمهوری اسلامی تصمیمی در عین حال خطرناک بود. در این شرایط آشفته، وارد شدن به جنگ، عقلانی به نظر نمی‏رسید. اما جنگ باعث شد تا شور انقلابی و مردمی که به واسطه انقلاب شعله‏ور شده بود، دوباره پدیدار گردد: چهارچوب حاکم بر جنگ، چهارچوب انقلاب بود و جنگ یعنی انقلاب...، رزمندگان در میدان نبرد، آتش شلیک سلاح‏های خود را، آتش انقلاب و قهر انقلابی می‏دانستند. (13) در عین حال، به تعبیر امام خمینی (ره) اصلی بودن جنگ باعث کاهش اختلافات و مشکلات داخلی و شکل‏گیری یک دستی و انسجام در چهارچوب ملی در قالب نظام جمهوری اسلامی شد. (14) بعد از تمام این مسایل که جنگ در شکل‏گیری و تثبیت نظام جمهوری اسلامی مؤثر بود، عدم پاسخگویی به حمله عراق نه تنها مشروعیت نظام جمهوری اسلامی را در ساخت ملی کاهش می‏داد، در عین حال به معنی شکستن اراده انقلابی ملت ایران محسوب می‏شد. به عبارت دیگر، ماهیت سیاسی جنگ دو چیز است: نخست، وسیله استفاده از قدرت و سپس غایتی که انتظارش را می‏کشیم؛ و دوم، تحمیل اراده بر دیگری. (15) بر این اساس، تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی نه تنها پاسخی به اراده جنگی عراق بود، بلکه عراق نماینده نظام منطقه‏ای و جهانی بود که به دلیل احتمال درگیری دو ابر قدرت شوروی و آمریکا، امکان مداخله مستقیم را نداشتند تا در مقابل نظام تجدید نظر طلب جدید، بازدارندگی ایجاد نمایند. به واقع، جنگ علاوه بر تثبیت [نظام] جمهوری اسلامی، نوعی از بازدارندگی را در روابط با قدرت‏های برتر به وجود آورد. (16)
بر این اساس، ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق از دو منظر قابل بررسی است: رفتار سیاسی جنگ طلبانه عراق مبتنی بر باورهای مادی گرایانه متعارف در روابط بین‏الملل که اهداف و منافع مشخصی را دنبال می‏کند و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی به واسطه ماهیت خیرخواهانه و اصلاح طلبانه انقلابی‏اش درصدد دراندازی طرحی نو بود. تحقق هر دو رویکرد سیاسی، لاجرم به بی‏ثباتی کشور مقابل می‏انجامید. از آنجا که جنس اختلاف ایران و عراق پس از انقلاب اسلامی متفاوت بود، امکان مذاکره و یافتن راه‏حل مشترک ممکن نبود. اگر عراق می‏خواست در مورد مباحثی با ایران از در مذاکره وارد گردد، موضوعات مشترکی برای بحث وجود نداشت. در عین حال، عدم تحکیم ساخت وستفالی ملت - دولت در شیخ نشین‏های خلیج فارس و عراق باعث شد تا رویکردهای ایران، به ثبات زدایی از منطقه طلقی شود و در شرایطی که منطق مشترکی برای گفت‏وگو نیست، زور شاید بهترین گزینه باشد.
در مقابل هر گونه تقلیل و تخفیف گرایی در مواضع، سویه‏ها و اقدامات انقلابی، بستر ساز تهدیدی به نام عبور از خود و براندازی خود شده و نظام مستقر را در معرض بحران مشروعیت و مقبولیت و کارآمدی قرار می‏دهد. افزون بر این، اتخاذ چنین مواضعی از یک سو امکان تولید و بازتولید فناوری‏های انقلابی - ایدئولوژیک قدرت (میکروفیزیک قدرت) را در اختیار نظام‏های انقلابی قرار می‏دهد و از جانب دیگر این امکان را فراهم می‏آورد که این نظام‏ها به گونه‏ای به امر صدور بحران نیز بپردازند و نارسایی‏ها و ملاحظات بعد از انقلاب را از سپهر اندیشه و احساس مردم خود دور کنند. از این منظر، گفتمان بسط محور / صدور محور، نه تنها ممکن‏ترین، بلکه عقلانی‏ترین گزینه بازیگران انقلابی می‏نماید و در سیمای یک فرصت بزرگ و نه تنها به مثابه یک استراتژی «تهاجمی» بلکه به عنوان یک استراتژی «تدافعی» قابلیت تحلیل و تبیین می‏یابد. (17) به عبارت دیگر، جنگ ایران و عراق، رویارویی بین ایمان و زور بوده است. در جهانی که ایمان و فضای معنویت به تعبیر فوکو جایی ندارد. (18) زور با تمام قواره در قبال کورسوی در حال رشد انقلاب ایران، واکنش نشان داد. در این شرایط، ایمان که با زور مخالف است، مجبور شد به سوی گزینش زور گام بردارد، زیرا در اینجا صحبت از بقای ایمان مطرح بود. به عبارت دیگر، مساله این است بودن یا نبودن. (19) دیوید اوئن - وزیر خارجه پیشین انگلیس - در مقاله‏ای در روزنامه گاردین نوشت؛ ما امید داریم که شور و التهاب انقلابی ایران در طول یک جنگ منطقه‏ای به مصرف رسیده و سرانجام فروکش کند. (20) در اینجا هدف نظام تمام قواره مبتنی بر زور، این بود که این وضعیت هیجانی انقلابی در برخورد با صخره‏های واقعیت‏های تلخ پیروزی به سر عقل می‏آید و تنها زمانی می‏توان این نظام را به سر عقل مادی از پیش عافیت طلب آورد که بقای آن تهدید شود و نظام جمهوری اسلامی با تلاش برای حفظ بقای خود، شرایط وستفالی کنونی را خواهد پذیرفت و به حاکمیت و امور داخلی کشورهای دیگر احترام خواهد گذارد.

پی‌نوشت‌ها:

1- در مورد مراحل مختلف جنگ تقسیم‏بندی‏های مختلفی از نظر سیاسی، نظامی و بین‏المللی صورت گرفته است که هر کدام در جای خود از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردارند. اما از نظر ماهیت سیاسی جنگ ایران و عراق به نظر می‏رسد این چهار موضوع اهمیت داشته باشد.
برای مطالعه دسته‏بندی زمانی جنگ نگاه کنید به: (درودیان، 1379؛ درویشی، 1378؛ درودیان، 1378، مختاری، 1374؛ اردستانی، 1379).
2- اصغر افتخاری، مراحل بنیادین اندیشه در مطالعات امنیت ملی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1381، ص 87.
3- داود غرایاق زندی؛ جنگ ایران و عراق به هویت، ایدئولوژی و واقعیت؛ نقد و بررسی کتاب ایران و عراق در جنگ، اثر شهرام چوبین و چارلز تریپ، فصلنامه مطالعات ملی، سال ششم شماره 2(1384)، ص 22.
4- Sun Tzu , (1994) The Art of war , Translated by Ralph D . sawyer , New York : Metro book . 180.
5- آرشین ادیب مقدم؛ سیاست بین‏المللی در خلیج فارس. تبارشناسی فرهنگی، داود غرایاق زندی، تهران؛ شیرازه (زیر چاپ)، فصل دوم.
6- رامین جهانبگلو، کلاوزویتس و نظریه جنگ، تهران؛ هرمس، 1378، ص 10.
7- همان، ص 15.
8- انوشیروان احتشامی؛ سیاست خارجی ایران در دوره سازندگی، ابراهیم متقی و زهره پوستین‏چی، تهران؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، ص 20.
9- (دفتر بررسی‏های سیاسی سپاه، 47 : 1376).
10- محمد درودیان؛ آغاز تا پایان (سیری در جنگ ایران و عراق): بررسی وقایع سیاسی - نظامی جنگ از زمینه‏سازی تهاجم عراق تا آتش‏بس، تهران؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379، ص 16.
11- محمد درودیان؛ جنگ بازیابی ثبات: بررسی تحولات سیاسی - نظامی از سال 1361 - 1359، تهران؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1378، ص 19.
12- حسنی سعدی، گفت‏وگو با امیر حسین سعدی، نگین ایران، سال سوم، شماره 9.، 1383 ، ص 32.
13- محسن رضایی؛ دلایل و اهداف ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، نگین ایران، شماره 4 ، 180 : 1371).
14- محمد درودیان؛ آغاز تا پایان (سیری در جنگ ایران و عراق): بررسی وقایع سیاسی نظامی جنگ از زمینه‏سازی تهاجم عراق تا آتش‏بس، ص 40.
15- جهانبگلو، همان، ص 34.
16- حسین اردستانی؛ برخی ارزش‏ها و ثمرات جنگ تحمیلی، در جنگ تحمیلی (مجموعه مقالات)، دانشکده فرماندهی و ستاد، معاونت تحقیق و پژوهش، 1373، ص 137.
17- محمد رضا تاجیک؛ سیاست خارجی؛ عرصه فقدان تصمیم و تدبیر؟ تهران: فرهنگ گفتمان، 1383، ص 82.
18- میشل فوکو؛ ایرانی‏ها چه رویارویی در سر دارند؟ حسین معصومی، تهران: هرمس، 1377.
19- کیومرث اشتریان، سیاستگزار عمومی ایران، تهران؛ میزان، 1386، ص 149.
20- محمد درودیان؛ علل تداوم جنگ، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1383، ص 44.

منبع: فصلنامه مطالعات جنگ ایران و عراق سال ششم، شماره بیست و چهارم، بهار 1387



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط