چکیده
حدیث «اخوک دینک، فاحتط لدینک بما شئت»، از گزاره های پر بسامد دینی در نوشته های پرداخته شده در علم اصول فقه، هنگام شک مجتهد در مقام استخراج احکام فرعی دین است که سندش بسیار کم و متن آن به فراوانی دستمایه ی کار اصولیان بوده است.این مقاله میخواهد با مراجعه به نوشته های اصولیان ـ که در گرانیگاهشان، دو کتاب فرائد الاصول شیخ انصاری و کفایه الاصول آخوند خراسانی خودنمایی میکنند ـ هم سند حدیث یاد شده را بررسی کرده و هم لغزش ریشهدار در گزارش پیام آن را واکاوی کند و نشان دهد، آنچه از این حدیث، سالها و سده ها برداشت کردهاند، نادرست و خرده پذیر بوده است.
کلیدواژه ها:
اخباریان، اصولیان، فرائد الاصول، کفایه الاصول، شبهه ی حکمیه ی تحریمیه، فقدان نص، احتیاط.درآمد
حدیث «اخوک دینک، فاحتط لدینک بما شئت»، از آن دسته گزاره های دینی است که تا پیش از برآمدن اندیشه ی اخباریان در سده ی یازدهم هجری (2)، چندان در برابر دیدگان این و آن، حتی در اندازه ی یک فرمان اخلاقی، خودی نمینمود، اما پس از سده ی یاد شده، پای خود را به نوشته های اخباریان و منتقدان پرشمارشان در سنگر علم اصول، گشود و هم اینک جایگاهی که این حدیث برای خود، در ذهنها دست و پا کرده است، هر شنونده ی اصول خوان و اصول دانی را به یاد یکی از محورهای پر گفتگوی علم اصول فقه در مبحث شک میاندازد که اندک اندک بدان خواهیم پرداخت.سابقه و سند این حدیث
کهنترین نوشتهای که حدیث «اخوک دینک...» را، تا آن جا که دانش امروزین ما و نوشته های در دست، گواهی میدهند، گزارش کرده است، الامالی شیخ مفید با این سند است:قال [الشیخ المفید]: اخبرنی ابوالحسن علی بن محمد الکاتب، قال: حدثنا ابوالقاسم یحیی بن زکریا الکتنجی، قال: حدثنی ابوهاشم داود بن القاسم الجعفری (رحمه الله) قال: سمعت الرضا... (3)
سپس شیخ طوسی آن را، با اندکی ناهمخوانی در واژه ها و نامها، در الامالی خود، از زبان استاد ارجمند خویش، بازتاب داده است. (4) پس از او نیز شیخ حر عاملی، از مفید ثانی، از پدرش، شیخ طوسی، از شیخ مفید، (5) و مرحوم مجلسی، از شیخ طوسی، از شیخ مفید (6)، آن را در دو نوشته ی نامدار حدیثی خود، یادآوری کرده و برای بسیاری از نوشته های سالهای پس از خود، منبع و مصدر گزارش این حدیث شدهاند. جدا از دو چهره ی درخشانِ حدیث، کلام و فقه شیعه، شیخ مفید و شیخ طوسی که پیراستگیهای اخلاقی و راستگوییشان جای سخن و گفتگو ندارد، در سند این حدیث، با سه راوی رو در رو هستیم:
1. ابوهاشم داوود بن قاسم جعفری؛ او را رجالیان ممتاز و پیشتاز شیعی، ابوعمرو کشی (7)، ابوالعباس نجاشی (8) و شیخ طوسی (9) به بزرگی جایگاه و اطمینان بخش بودن سخنانش ستودهاند.
2. ابوالقاسم یحیی بن زکریا؛ نام او را در پارهای از نوشته های رجالی، وارونه گزارش کردهاند و این حدیث از این زاویه، «حدیث مقلوب» (10) و به گفته ی جلال الدین سیوطی (11)، «حدیث مقلوب مشتبه» شده است (12) و گرچه این نام در نسخه های در دست از رجال الطوسی (13)، چونان الامالی مفید به چشم میآید، در نسخه های در دست از الامالیاش (14)، واژگونه ثبت شده است.
باری، از او، همین اندازه میدانیم که به گفته ی شیخ طوسی، از کسانی است که با وجود دیدار با امام عسکری (علیه السلام) از امامان شیعه روایت نکردهاند و افزون بر این، در این گفته، سخنی از جرح یا تعدیلهای رجالیان در پیوند با راویان، به میان نیامده است (15) و اگر سخن محقق شوشتری درست باشد که او، گویا همان یحیی بن زکریا بن شیبان، ابوعبدالله کندی باشد (16)، راویای چون ابوهاشم داود بن قاسم جعفری خواهد بود. (17)
3. ابوالحسن علی بن محمد کاتب؛ چنان که مرحوم نمازی شاهرودی هم یادآور شده است (18)، رجالیان از او، در نوشته های خود، نام نبردهاند و همو، این راوی را ابوالحسن علی بن محمد بن حبیش قیروانی کاتب و کنیه ی پدرش را ابوسعید دانسته است. (19)
دو محقق ارجمند کتاب الامالی شیخ مفید، این راوی را در یکی از پانوشتهای خود بر این کتاب (20)، ظاهراً همان علی بن محمد بن عبدالله ابوالحسن دانستهاند که خطیب بغدادی او را نام برده و یادآوری کرده که به نام «ابن حبش کاتب» شناخته میشده است، اما چیزی از خوب و بد او نگفته است. (21) بدین ترتیب، این حدیث، از این زاویه، «حدیث مهمل (22)» یا «مجهول فقاهتی (23)» به شمار میرود.
شیخ انصاری، خاستگاه حدیث «اخوک دینک...» را الامالی مفید ثانی، فرزند شیخ طوسی، و سند آن را «کالصحیح» دانسته (24) و یکی از شارحان کتاب فرائد الاصول نیز در شرح مزجی خود بر آن، سند این حدیث را پیراسته از «فاسد المذهب»ها دانسته و همگی راویانش را، جز علی بن محمد کاتب، عادل و امامی خوانده است (25). دستاویز ایشان برای توجیه سخن مرحوم شیخ، آن است که به گفته ی شیخ (26) و چونان صغرای یک قضیه ی شکل اول، شیخ مفید از علی بن محمد کاتب روایت کرده است و مفید، به گفته ی شارح (27) و چونان کبرای همان قضیه، جز از راویان ثقه و اعتماد کردنی حدیثی گزارش نمیکند. با این همه، از یک سو، کسانی مانند سید محسن امین (28) و آقا بزرگ تهرانی (29) الامالی فرزند شیخ طوسی را چیزی جز همان الامالی شیخ طوسی ندانسته و آن را نوشتهای دیگرگون و مستقل در شمار نیاورده و از سوی دیگر، شرح حال علی بن محمد کاتب، ناگفته و داوری در بارهاش، چه در سوی جرح و چه در سوی تعدیل، در بوته ی ابهام است؛ چنان که حال و روزگار ابوالقاسم یحیی بن زکریا نیز تا اندازهای همین گونه است.
پیام این حدیث
1. در نوشته های اصولیان
گرانیگاه و بزنگاه کاربری حدیث «اخوک دینک ...» در نوشته های اصولیان، چون پای شبهه ی حکمیه ی تحریمیه در میان باشد، شک در تکلیفی است که خاستگاهش، نبودن نص است. به گزارش اصولیانی چون شیخ انصاری (30)، در این جا، یک دو راهی گشوده میشود که بر روی یکی از آنها، مجتهدان نشستهاند که همگان را به «اباحه» و روا بودن کاری مشکوک الحرمه و عدم وجوب احتیاط میخوانند و بر روی دیگری، بیشترِ اخباریان ایستادهاند که دوری کردن و پرهیز و وجوب احتیاط را بانگ میزنند؛ حکمی که، به گفته ی مرحوم شیخ، (31) آقا وحید بهبهانی آن را به اخباریان نسبت داده است (32).به گواهی اصولیان و به گزارش نوشته هایشان (33)، یکی از دستاویزهای اخباریان برای گریز ناپذیر شمردن احتیاط، هنگام دچار آمدن به شک موضوع بحث، حدیث «اخوک دینک، فاحتط لدینک بما شئت» است و تنها در این میان، مرحوم آخوند خراسانی، بی آن که از خود این حدیث یادی کند، آن را لا به لای گزارشی کلی و میان دو دسته اخبار احتیاط گنجانده و به نقد آنها بسنده کرده است (34)، اما شارحان پرشمار کتاب نامدار او در علم اصول، حدیث موضوع بحث را لا به لای اخباری که ظاهراً احتیاط را گریزناپذیر میدانند، یادآوری کردهاند (35).
با این همه، وحید بهبهانی کنار نسبت دادن وجوب احتیاط به اخباریان، هنگام دچار آمدن به شک موضوع بحث، حدیث «اخوک دینک...» را دستاویز آنها ندانسته و در گرانیگاه همین بحث در یکی از نوشته های خود (36)، از آن یادی نکرده و آن را تنها در جایی دیگر (37)، مانند همه ی دیگر اصولیان، دلیل استحباب احتیاط ـ که حکم عقل نیز هست ـ به شمار آورده است.
2. در نوشته های اخباریان
چنین مینماید که باید نخستین کسی که با گرایش اخباری خویش، حدیث «اخوک دینک...» را دستاویز وجوب احتیاط در شک گفته شده دانسته، محمد امین استرآبادی، آن هم در جنجال آفرین ترین نوشتهاش، الفوائد المدنیه، باشد؛ اما چنین نیست و ایشان با آن که سخنی دراز دامن را با عنوان «الوجه العاشر» ـ که زیر مجموعه ی بحث «الفصل الاول فی ابطال التمسک بالاستنباطات الظنیه فی نفس احکامه تعالی و فیه وجوه» است (38)، در پیش میگیرد (39) و سخنان علی (علیه السلام) و فرزندانش را در این باره گزارش میکند ـ از این حدیث چیزی نمیگوید.شیخ حسین بن شهاب الدین کرکی نیز ـ که از هماندیشان و همعصرهای استرآبادی است ـ با آن که فصل سومی را درباره ی «انه لا یجوز العمل بالادله العقلیه الظنیه المستنده الی الرأی و الاجتهاد فیما لم یعلم حکمه من جهه الائمه (علیه السلام) ...» میگشاید، از این حدیث یادی نمیکند (40). وی همچنین، با آن که با گشودن «الباب السادس فی الاحتیاط»، میخواهد روایات وجوب احتیاط را گزارش کند، باز هم حدیث «اخوک دینک ...» را یاد آور نمیشود. (41)
شیخ حر عاملی نیز با آن که این حدیث را در کتاب وسائل الشیعه، زیر عنوان «باب وجوب التوقف و الاحتیاط فی القضاء و الفتوی و العمل فی کل مسئله نظریه لم یعلم حکمها بنص منهم علیهم السلام» آورده است (42)، آن را در نوشته ی دیگر خود (43)، با آن که در کتاب القضاء به بابی دارای دوازده حدیث و «فی وجوب التوقف والاحتیاط فی کل حکم لم یثبت عن الائمه (علیهم السلام)...» پرداخته، گزارش نکرده است.
مرحوم مجلسی نیز این حدیث را در کتاب نامدار خود، بحار الانوار (44) زیر عنوان «[الـ] باب 31 التوقف عند الشبهات و الاحتیاط فی الدین» ـ که به لحاظ وجوب یا استحباب این توقف و احتیاط، خنثی و بیطرف است ـ یادآوری کرده است.
شیخ یوسف بحرانی، فقیه و محدث بزرگ اخباریان ـ که معاصر و معاشرِ آقا وحید بهبهانی هم بوده ـ در نوشته ی ارجمند خویش الحدائق الناضره در چهارمین مقدمه ـ که «فی الاحتیاط» است (45) ـ به اخبار احتیاط نیز پرداخته (46) و در آن، افزون بر یادآوری حدیث «اخوک دینک...»، گفته است که پیام این حدیث، بهتر بودن عمل به احتیاط است، نه گریز ناپذیری اش. (47) بدین ترتیب، پیدا نیست آن گروه بزرگ اخباری که هنگام دچار شدن به شک در تکلیف، هر گاه پای شبهه ی حکمیه ی تحریمیه در کار باشد و نصی در میان نباشد، دست به دامان حدیث «اخوک دینک ...» میشوند، چه کسانیاند. ما نیز تا آن جا که توانستیم در نوشته های اخباریان جستجو کردیم، تنها شیخ حر عاملی را یافتیم که با یک کارکرد دو گانه، در یک کتاب خود، گر چه از وجوب احتیاط سخن گفته، ولی از حدیث یاد شده سخنی به میان نیاورده و در دیگری، هم از وجوب احتیاط و هم از آن حدیث سخن گفته است. (48) سخن شیخ یوسف بحرانی را هم که گزارش کردیم.
نیز چنین مینماید که کارزار سنگین اصولیان با آن گروه بزرگ اخباریان و پافشاری بر سر این نکته که پیام حدیث «اخوک دینک ...»، برتر بودن و استحباب احتیاط هنگام شک یاد شده است، نه گریزناپذیری و وجوب آن (49)، یا کارزاری است یک سویه با دشمنی که در هیچ سنگری نیست (در پیوند با اخباریانی که این حدیث دستاویزشان نیست) و یا با دشمنی که دشمن نیست و همزبان و هماندیشه است (در پیوند با اخباریانی که پیام این حدیث را رجحان و استحباب احتیاط میدانند) و یا نبردی است تنها با مرحوم شیخ حر عاملی، آن هم در یک نوشتهاش، و نه با گروهی بزرگ و پرشمار و چنگ انداخته به دامان این حدیث.
لغزش اخباریان و اصولیان در تحلیل پیام این حدیث
اگر اخباریان، چنان که پرآوازه و بر سر زبانها و لا به لای نوشته هاست، حدیث «اخوک دینک...» را دستاویز وجوب احتیاط بدانند، هم آنان و هم اصولیان ـ که با این برداشت، خرده گیرانه رویارویی کردهاند ـ در پیوند با کالبدشکافی از پیام آن، در طول هم و یکی پس از دیگری لغزیدهاند و اگر اخباریان هم چونان اصولیان، پیام این حدیث را برتری و رجحان احتیاط بدانند، هر دو دسته در عرض هم و یکی کنار دیگری، دچار لغزش شدهاند. خاستگاه این لغزش مشترک، یک نکته ی ادبی در حوزه ی علم بیان و محور تشبیه است. هر دو دسته گمان کردهاند که «دینک» در حدیث «اخوک دینک...»، مشبّه و «اخوک»، مشبّه به و «وجوب یا رجحان احتیاط»، وجه شبه است (50). برخی چنین برداشتی را با پارهای شرح و بسط، با سخن «و هذا معنی لطیف دقیق»، بدرقه کردهاند. (51)نیز کسانی پای علم معانی و محور قصر (حصر) را هم به میان کشیده و گمان بردهاند که «اخوک»، چون مقدم است، مقصور (محصور) و «دینک»، چون مؤخر است، مقصور علیه (محصور فیه) است. (52)
برآیند این لغزش، آن است که امام علی (علیه السلام) هنگام گفتگویش با کمیل بن زیاد نخعی، یک نکته ی مهم و حیاتی را به او گوشزد کرده و فرموده است:
دین، چونان برادر توست و باید همچنان که برادر خویش را پاس میداری و در راهش جانفشانی و فداکاری میکنی، آن را نیز پاس بداری و در راه نگهبانی از او و دور کردنش از تیرهای آسیب رسان و زیانمند، تا آن جا که میتوانی، بکوشی. (53)
در پی رخدادن این لغزش مشترک، خردهگیری اصولیان بر اخباریان، اگر پیام حدیث «اخوک دینک...» را وجوب احتیاط بدانند، این خواهد بود که این حدیث گرچه موضوعاً در دایره ی بحث از احتیاط در دین قرار دارد، از آنجا که حکماً چیزی بیش از رجحان احتیاط در دین از آن نمیتوان دریافت، از بحث وجوب احتیاط بیرون بوده و با آن بیگانه است. به دیگر سخن و به زبان اصولیان، «خروج این حدیث از بحث وجوب احتیاط در دین، تخصیصی است، نه تخصصی».
با این همه، چنان که در دنباله ی این مقاله میآید، حدیثی که از آن احتیاط فهمیده میشود، نه به سود اخباریان است و نه به سود اصولیان و خروج آن از بحث «احتیاط در دین»، چه چنین احتیاطی رجحان داشته باشد و چه وجوب، تخصصی و موضوعی است، نه تخصیصی و حکمی.
پی نوشت ها :
1) عضو هیأت علمی دانشگاه کاشان.
2) اعیان الشیعه، ج 9، ص 137.
3) کتاب الامالی، ص 283، مجلس 33، ح 9.
4) الامالی، ص 110، مجلس 4، ح 168/22.
5) وسائل الشیعه، ج 18، ص 123، ح 41.
6) بحار الانوار، ج 2، ص 258، ح 4.
7) اختیار معرفه الرجال، ص 571.
8) رجال النجاشی، ص 156.
9) رجال الطوسی، ص 401؛ الفهرست، ص 67.
10) مقباس الهدایه، ج 1، ص 286 و 392.
11) تدریب الراوی، ج 2، ص 234، 235.
12) الامالی، ص 283 و پانوشت(5)؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 3، ص 436.
13) ص 516.
14) ص 110.
15) رجال الطوسی، ص 516، 517.
16) قاموس الرجال، ج 9، ص 408.
17) نجاشی، یحیی بن زکریا بن شیبان را چنین ستوده: «الشیخ، الثقه، الصدوق، لا یطعن علیه» (ر.ک: رجال النجاشی، ص442).
18) مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 5، ص 432، 442.
19) همان.
20) ص 69. پانوشت (3).
21) تاریخ بغداد، ج 12، ص 87.
22) مقباس الهدایه، ج 1، ص 397.
23) طرائف المقال، ج 2،ص 272.
24) فرائد الاصول، ج 2، ص 77.
25) شرح رسائل، ج 3، ص 68.
26) فرائد الاصول، ج 2، ص 77.
27) شرح رسائل، ج 3، ص 68.
28) اعیان الشیعه، ج 5، ص 245.
29) الذریعه، ج 2، ص 309.
30) فرائد الاصول، ج 2، ص 20.
31) همان، ص 105.
32) ر.ک: الفوائد الحائریه، ص 240.
33) فرائد الاصول، ج 2، ص 76 و 77؛ جامعه الاصول، ص 103؛ نهایه الافکار، ج 3، ص 246؛ منهاج الاصول، ج 4، ص 171؛ فوائد الاصول، ج 3، ص 377؛ درر الفوائد، ج 2، ص 433؛ مصباح الاصول، ج 2، ص 301؛ مباحث الحجج و الاصول العملیه، ج 2، ص 88؛ المحصول فی علم الاصول، ص 401 و 404؛ تهذیب الاصول، ج 2، ص 204؛ انوار الاصول، ج 3، ص 68 (این منبع اخیر، در سطر 21، تنها شماره ی حدیث مورد بحث را که در باب دوازدهم از ابواب صفات قاضی، در کتاب وسائل الشیعه بازتاب یافته است، یادآوری کرده است).
34) کفایه الاصول، ص 345 (بدون حاشیه ی میرزا ابوالحسن مشکینی) و همان، ج 4، ص 75 ـ 86 (با حاشیه ی میرزای نام برده است).
35) ایضاح الکفایه، ج 4، ص 481 و 485؛ عنایه الاصول، ج 4، ص 81؛ الوصول الی کفایه الاصول، ج 4، ص 289؛ منتهی الدرایه، ج 5، ص 332.
36) الفوائد الحائریه، ص 239ـ 251.
37) همان، ص 446.
38) الفوائد المدنیه، ص 90.
39) همان، ص 94 ـ 126.
40) هدایه الابرار، ص 143 ـ 149.
41) همان، ص 231ـ 233.
42) ر.ک : ج 18، ص 123، باب 12 از ابواب صفات قاضی، ح 41.
43) هدایه الامه، ج 8، ص 386 ـ 385.
44) ر.ک : ج 2، ص 258، ح 4.
45) ر.ک: ج 1، ص 65.
46) همان، ص 76، 77.
47) همان، ص 76.
48) گفتنی است، مرحوم شیخ حر عاملی کتاب هدایه الامه را پس از وسائل الشیعه نوشته (ر.ک: هدایه الامه، ج 1، صفحه ی آغازین مقدمه) و معنای این سخن آن است که از حدیث «اخوک دینک...» به عنوان دستاویزی برای وجوب احتیاط، روگردان شده است.
49) برای نمونه، ر.ک: عنایه الاصول، ج 4، ص 81؛ درر الفوائد، ج 2، ص 436؛ مباحث الحجج و الاصول العملیه، ج 2، ص 88؛ الفوائد الحائریه، ص 446؛ جامعه الاصول، ص 110؛ المحصول فی علم الاصول، ص 404.
50) برای نمونه، ر.ک: فرائد الاصول، ج 2، ص 81؛ نهایه الافکار، ج 3، ص 246؛ مباحث الحجج و الاصول العملیه، ج 2، ص 88. گفتنی است، در نوشته های آن دسته از اخباریان که به این حدیث پرداختهاند، شرح و تفصیلی کنار دلالتش بر اصل احتیاط یا رجحان و یا وجوب آن، به چشم نمیآید.
51) ر.ک: مباحث الحجج و الاصول العملیه، همان.
52) شرح رسائل، ج 3، ص 72.
53) در باره ی بازگردان فراز «بماشئت» به «بما استطعت»، برای نمونه، ر.ک: فرائد الاصول، ج 2، ص 81؛ شرح رسائل، ج 3، ص 73.