چهار.همشأنی اجتماعی
تا این جا روشن شد که هماهنگی در خلق و خوی، مهم ترین معیار برای تفاهم در زندگی مشترک است. معیارهای دیگری نیز وجود دارند که اگرچه تأثیر کمتری دارند، اما بی تأثیر نیستند. «رعایت شأن اجتماعی» از جمله آنهاست. مسلما برای یک زن و مرد مؤمن واقعی، اختلاف طبقاتی، اهمیتی نخواهد داشت؛ چرا که اسلام، این اختلاف ها را از بین برده و تنها عامل را «برتری تقوا و اسلام» بیان کرده است؛ اما، قطعاً تعداد این زوج ها زیاد نیستند. بنابراین، در زوج هایی که عامل «اسلام» از آن چنان استحکامی برخوردار نیست که تفاوت طبقاتی را تحت الشعاع قرار دهد، توافق و هماهنگی طبقاتی (چه از نظر طبقه اقتصادی و چه طبقه اجتماعی و فرهنگی)، اهمیت زیادی دارد؛ زیرا باعث می شود که تفاهم و هماهنگی زوجین و همچنین همکاری و همدلی آنها افزایش پیدا کند و تشابه نیروی جنسی و نگرش به آن، از تحقیر و توهین به یکدیگر و فخرفروشی نسبت به همدیگر پیشگیری شود.بنابراین، ازدواج فردی که همه ی افراد خانواده او دارای تحصیلات بالا هستند، با فردی که از یک خانواده ثروتمند است، اما تحصیلات بالا ندارد، مطلوب نیست. همین طور ازدواج فردی از طبقه ثروتمند، با فردی از طبقه فقیر، مناسب نیست.
نتیجه این که باید شئونات اجتماعی و اقتصادی رعایت شود.
پنج.دینداری و تقوا
از ویژگی های شایسته ی پسران-که باید مورد توجه دختران و اولیای آنان باشد و در ازدواج، مهم تلقی می گردد-این است که باید «متدین» باشند و رفتارهایش بر محور تقوای الهی بچرخد. پیامبر (ص) فرمود:إذا جاءکم من ترضون دینه و امانته یخطب (إلیکم) فزوجوه، إلا تفعلوه تکن فتنة فی الأرض و فساد کبیر.(1)
هر گاه کسی به خواستگاری دختر شما آمد و دیندار و امانتداری او را پسندیدید، او را تزویج کنید که اگر چنین نکنید، در روی زمین، تبهکاری و فساد بسیار پدید خواهد آمد.
نیز امام حسن (ع) به مردی که با ایشان درباره ازدواج دخترش مشورت کرده بود، فرمود:
زوجها من رجل تقی، فإنه إن أحبها أکرمها و إن أبعضها لم یظلمها.(2)
او را به مردی با تقوا شوهر بده؛ زیرا اگر دختر تو را دوست داشته باشد، گرامی اش می دارد و اگر دوستش نداشته باشد، به وی ستم نمی کند.
حتی ازدواج زن مؤمنه (یعنی زن آگاه و عارف به مسائل دینی)، با مرد مستضعف (یعنی مردی که اعتقادات او در هیچ زمینه ای قوی نیست و نمی توان او را انسان مؤمن آگاه دانست) نیز نهی شده است. امام صادق (ع) فرمود:
و لا یتزوج المستضعف مؤمنة.(3)
هرگز نباید مرد مستضعف، با زن مؤمن معتقد، ازدواج کند.
بنابراین، پسرانی که با ایمان و دیندار نیستند، مانند کسانی که در اعتقاد خود تردید دارند و یا در کارهای صالح و شایسته شرکت نمی کنند، بلکه، به صورت مستمر مرتکب گناه می شوند، شایستگی آن را ندارند که دختر مؤمن، به همسری او درآید. امام صادق (ع) می فرماید:
تزوجوا فی الشکاک و لا تزوجوهم، لأن المراة تأخذ من أدب زوجها و یقهرها علی دینه.(4)
از خانواده ای که در حقانیت دین تردید دارند، زن بگیرید، ولی به آنها زن ندهید؛ زیرا زن، تربیت و خلق و خوی مرد را به خود می گیرد و زن را تحت تأثیر آیین خود قرار می دهد.
و امام رضا (ع) می فرماید:
إیاک أن تزوج شارب الخمر، فإن زوجته فکانما قدت إلی الزنا.(5)
از زن دادن به انسان شراب خوار بپرهیز که اگر به او زن دهی، چنان است که دلال زنا شده باشی.
دلیل بیان امام (ع) مستی و بی غیرتی فرد شراب خوار است که چه بسا زن خود را به زنا وادار نماید. امام صادق (ع) نیز می فرماید:
من زوج کریمته من شارب الخمر فقد قطع رحمها.(6)
کسی که دختر خود را به همسری انسان شراب خوار درآورد، رحم او را قطع کرده است.
زیرا دختر را از خانواده اش جدا کرده و به کسی داده است که از صله ی رحم و غیرت خویشی و دینی، هیچ برخوردار نیست.
شش.رعایت فاصله سنی
زن و مرد باید از نظر سنی، با یکدیگر تناسب داشته باشند، اختلاف زیاد بوِیژه بزرگ تر بودن زن، از نظر پزشکان و روان شناسان، مطلوب نیست و علت آن، به تفاوت های زیستی زن و مرد برمی گردد. در هر حال، اختلاف سنی حتی در مواردی که مرد، بزرگ تر است نباید از ده سال بیشتر باشد. آقای دکتر کیهان نیا در این مورد می نویسد:آمار نشان می دهد که بهترین فاصله سنی بین دختر و پسر، چهار تا هفت سال است که گاهی این ارقام، بین دو تا ده سال هم در نوسان است. دلایل مهم آن نیز به قرار زیرند:
1.زن، زودتر به بلوغ جسمی می رسد؛ بنابراین، به نیازهای جنسی او باید زودتر پاسخ داد.
2.زن، به علت زایمان، زودتر از مرد، طراوت جسمی خود را از دست می دهد. در نتیجه، فاصله سنی، باعث توازن فیزیکی و موازنه در شکستگی صورت و اندام ها می شود.
3.نیازهای جنسی در زنان، زودتر فروکش می کند. به عبارت دیگر، زنان پس از 75 سالگی نیاز زیادی به روابط جنسی ندارند. در عوض، مردانی بوده اند که پس از هشتاد سالگی (و ندرتاً بیشتر) هم بچه دار شده اند.
4.زن، زودتر وارد مرحله ی بلوغ اجتماعی می شود و برای ازدواج آماده می گردد.(7)
این دلایل، نشان دهنده ی این امر است که بهترین فاصله ی سنی، بین چهار تا هفت سال است. طبیعی است که فاصله سنی زوجین نباید فاصله فاحشی باشد (مثلاً پانزده سال یا بیشتر)؛ چرا که نتیجه این ازدواج، یا عمری سوختن و ساختن است و یا جدایی و طلاق. همچنین در مورد بیشتر بودن سن دختر از پسر، همین امر صادق است. خانواده ها باید مراقب باشند که سن عروس خانم، از سن آقا داماد، بیشتر نباشد. در صورتی که به این مسئله، توجه کافی نشود، این گروه هم مثل گروه قبلی، محکوم به شکست خواهند بود؛ یعنی این زندگی، یا به طلاق می انجامد و یا مرد مبادرت به ازدواج دوباره می کند که این کار، هم ناصواب است و هم زندگی را با مشکل رو به رو می سازد. البته در شرایط استثنایی، گاهی اتفاق افتاده که سن زن، یکی دو سال از مرد بیشتر بوده و زن و مرد توانسته اند با یکدیگر به خوشی زندگی کنند؛ خود را از پیش، آماده مشکلاتشان کرده اند و لاجرم توانسته اند در کنار هم به زندگی ادامه دهند؛ اما یادمان باشد که آنها استثنا هستند و هرگز استثناها را نمی توان جای قاعده و معیارهای واقعی قرار داد.
هفت.توجه به خواست دختر و پسر
از جمله معیارهای انتخاب همسر، خواست خود دختر و پسر است. از این رو، والدین نباید فرزندانشان را به انتخاب موردی که آنها می گویند، مجبور کنند یا با انتخاب آنها مخالفت کنند؛ زیرا اجبار کردن دختر و پسر، به انتخاب فردی که مورد نظر والدین است، حتی اگر یک فرد ایده آل باشد، نامطلوب است. این انتخاب، چون از روی اجبار و اکراه است، معمولاً طرفی که مجبور به انتخاب شده، به جای دیدن شرایط خوب طرف مقابل، مدام به دنبال پیدا کردن ایرادهای اوست تا حرف خود را به خانواده و به دل خود ثابت کند که مخالفت او، به جا بوده است.از طرف دیگر، مخالفت خانواده، با فردی که فرزند آنها انتخاب کرده اند، نه تنها چشم او را به بدی های طرف مقابل باز نمی کند، بلکه اصرار و لجاجت او در رسیدن به فرد مورد نظر، بیشتر می کند، چرا که انسان، به چیزی که منع شود، حریص خواهد شد. مگر این که خانواده بتوانند با زبانی که بر فرزند آنها مؤثر است یا از طریق فردی که برای جوان، قابل اعتماد است، با دلیل محکم، به وی ثابت کنند که فرد مورد نظر او مناسب نیست.
این روش هم گاهی برای بعضی از جوانان رشد نایافته ای که عشق آنها پایه های نوروتیکی دارد، مؤثر واقع نمی شود و تنها راه، این است که به قول معروف: «سر آنها به سنگ بخورد». بنابراین، در این حالت نیز والدین یا باید اجازه دهند که جوان، خودش انتخاب کند و نتیجه آن را ببیند و یا او را نزد متخصص ببرند که درمان شود.
متأسفانه بسیاری از مخالفت کردن های خانواده ها، از روی معیارهای منطقی و عقلی نیست؛ بلکه به بهانه های واهی (مثل: نداشتن تحصیلات بالا و نداشتن مال و ثروت آن چنانی)، مانع ازدواج دخترهایشان می شوند. در این شرایط، دختر و پسر می توانند با مراجعه به مراجع ذی صلاح، بدون اجازه والدین ازدواج کنند.
به هر حال، از معیارهای ازدواج سالم، انتخاب خود دختر و پسر است و نباید والدین، بدون رضایت دختر یا پسر، آنها را به عقد فردی در بیاورند. فردی خدمت امام صادق (ع) آمد و عرض کرد: می خواهم با زنی ازدواج کنم و پدرم زن دیگری را برایم انتخاب کرده است.
امام فرمود:
تزوج التی هویت ودع التی یهودی أبواک.(8)
با فردی که دوست داری ازدواج کن و به فردی که پدرت انتخاب کرده، توجه نکن.
در مورد دختران نیز امام صادق (ع) می فرماید:
تستأمر البکر و غیرها، و لا تنکح إلا بأمرها.(9)
نظر دختر باکره و غیر باکره را در امر ازدواج باید پرسید و بدون اجازه او، نباید او را تزویج نمود.
و از امام علی (ع) روایت شده که فرمود:
لا ینکح أحدکم ابنته حتی یستأمرها فی نفسها، فهی أعلم بنفسها، فإن سکتت أو بکت أو ضحکت فقد أذنت، و إن أبت لم یزوجها.(10)
دختران خود را هرگز به عقد ازدواج کسی در نیاورید، مگر این که نظر او را بپرسید؛ چرا که او نسبت به خودش از همه آگاه تر است. پس اگر سکوت کرد یا گریه کرد یا خندید، نشانه اجازه دادن است و اگر امتناع و مخالفت کرد، نباید او را تزویج کنید.
البته احتمالاً نشانه هایی که بیان شده، علامت های رایج در آن منطقه برای رضایت بوده است. ممکن است در فرهنگ ها و مناطق دیگر، طور دیگری باشد؛ ولی مهم این است که دختر، راضی باشد و رضایت خود را به نحوی اعلام کند.
در حدیث دیگری آمده که فردی با امام کاظم (ع) در امر ازدواج دخترش با برادرزاده اش مشورت کرد. امام فرمود:
افعل و یکون ذلک برضاها، فإن لها فی نفسها نصیباً.(11)
انجام بده (و او را تزویج کن)؛ اما باید با رضایت او باشد؛ چرا که او برای خود، تمایلات و آرزوهایی دارد.
هشت.سلامت خانوادگی
کسانی که در خانواده های اصیل و سالم، رشد یافته اند، از سلامت روانی برخوردارند؛ ولی آنهایی که در خانواده های آشفته رشد کرده اند و رفتارهای نابه هنجار را تجربه نموده اند، معمولاً با مشکل روانی روبه رو می شوند. از این رو، در احادیث، توصیه بر این است که جوانان مؤمن، از خانواده های شایسته و اصیل، همسر انتخاب کنند؛ زیرا علاوه بر نوع تربیت خانواده، صفات ارثی ای که به فرزند منتقل شده نیز، در روان دختر جوان، تأثیر گذاشته است.مسلماً انسان های گروه اول، سالم تر و قابل اعتمادترند (هر چند بسیار کمیاب اند). لذا امام صادق (ع) درباره اثر بخشی ارثی و لزوم توجه به شایستگی خانواده دختر می فرماید:
تزوجوا فی الحجز الصالح فإن العرق دساس.(12)
از خانواده های صالح، همسر اختیار کنید؛ زیرا در ویژگی های ارثی فرزندان تأثیر می گذارد.
این حدیث، هماهنگ با کشفیات جدید علم ژنتیک، نشان می دهد که بسیاری از ویژگی ها، از طریق ژن ها منتقل می شوند و نه فقط ژن های پدر و مادر، بلکه اجداد نیز در آن تأثیر دارند. این مطلب، مهر تأییدی است بر این ضرب المثل عامیانه که: «مادر را ببین، دختر را بگیر». اگرچه امروزه، تفاوت های آشکاری بین جوانان و والدین آنها ایجاد شده-که گویی از دو دنیای متفاوت اند-، اما این تفاوت ها فقط در نگرش ها و باورهاست (که آن هم پس از ازدواج، کم رنگ می شود)وگرنه ویژگی هایی که مادر در فرزند خود پرورش داده، در اعماق وجود او نفوذ می کند و رهایی از آنها بسیار مشکل است. بارها مشاهده شده که فرد، آشکارا بعضی افکار، باورها و رفتارهای والدین خود را نکوهش می کند، اما در عمل، ناخودآگاه همان شیوه را در پیش می گیرد.
بنابراین، در انتخاب همسر، ملاحظات علم ژنتیک را نباید نادیده گرفت.
به جاست که درباره ویژگی های خانوادگی ای که در فرزندان آینده شما پدیدار می شوند، تحقیقات کافی بنمایید. شما می توانید در این باره، به طور کامل،
روی شخصیت، اخلاق و قوای دماغی دختر مورد علاقه خود بررسی نمایید و ویژگی های خانوادگی او را هم به حساب آورید. اگر اثرات دیوانگی، صرع و دیگر رگه های ضعف بنیه در والدین، نیاکان، برادران و خواهران، عموها و عمه ها دیده شود، احتمالاً ممکن است نتیجه بگیرید که حاضر نیستید چنین ویژگی هایی به فرزندانتان منتقل گردد. اگر تصمیم گرفتید که از این خانواده، زن بگیرید، اطمینان حاصل کنید که خانواده خودتان به حدی کافی، قوی است تا بتواند اثرات رگه های چنین ضعفی را جبران کند.
پینوشتها:
1.وسائل الشیعة، ج14، ص52؛ بحارالأنوار، ج103، ص372، ح3.
2.مکارم الأخلاق، ص204؛ میزان الحکمة، ج5،ص2256، ح7839.
3.الإستبصار، ج3، ص183؛ وسائل الشیعة، ج20، ص549.
4.الکافی، ج5، ص348؛ کتاب من لا یحضره الفقیه، ج3، ص408؛ بحارالأنوار، ج103، ص377، ح8.
5.الفقه المنسوب للإمام الرضا (ع)، ص237؛ بحارالأنوار، ج79، ص142، ح55.
6.الکافی، ج5، ص347؛ تهذیب الأحکام، ج7، ص398؛ وسائل الشیعة، ج20، ص79.
7.«ازدواج و خانواده»، مجله روزهای زندگی، شماره 231، ص22.
8.الکافی، ج5، ص401؛ وسائل الشیعة، ج20، ص293.
9.تهذیب الأحکام، ج7، ص380؛ وسائل الشیعة، ج20، ص271.
10.دعائم الاسلام، ج2،ص218؛ مستدرک الوسائل، ج14، ص316، 16810.
11.تهذیب الأحکام، ج7، ص379؛ وسائل الشیعة، ج20، ص284، ح25638.
12.مکارم الآخلاق، ص197؛ کنز العمال، ج16، ص296.
/ج