واقعه ی ننگین سقیفه بنی ساعده که در مقابل روی داد آسمانی غدیر خم بر پا گردیده حساس ترین دوران خود را می گذرانیده است و می رفته تا در مقابل اراده ی خود و امر مطاع رسول اکرم شکل گیرد و کودتای سیاه سقیفه را تثبیت کند. خود مسیر نوریان یعنی غدیریان و ناریان که همان کارگزاران سیاسی سقیفه بنی ساعده باشند را مشخص و معین می نمود و در معنا هر کس چون سلمان و ابوذر و ... رفتار کرد و وفادار به همان غدیر مانده بود و در مقابل فتنه سقیفه ایستادگی کرد و حقیقت را تا سر حد شهادت یاری می نمود. و هر کس مانند برگزار کنندگان شورای سقیفه ... رفتار می کرد خائن به فرمان خدا و اراده رسول اکرم در معنا به اسلام ناب محمدی که غدیر خم می باشد محسوب می شود. رفتار تابعین در پی یوم الله غدیر خم و بروز خیانت منافقان همدست یهود که در آینده اشاره خواهد رفت آنها را نیز غدیری یا سقیفه ای معرفی می کرد مثلاً کمیل به زیاد نخعی با اینکه 18 سال از اواخر حیات رسول خدا صلوات الله علیه را درک کرده بود شرف زیارت پیامبر اکرم و شرکت در واقعه ی آسمانی غدیر خم نصیبش نشده بود در پی شکل گیری خیانت در سقیفه بنی ساعده راه غدیریان، روش غدیریان، فریاد غدیریان زا داشت و می رفت تا نوری در ظلمت های سقیفه بنی ساعده باشد.
و در همین ایام بسیار حساس و سرنوشت ساز باید دید حسن بصری چگونه رفتار کرده است و از غدیر خم و سقیفه کدام را برگزیده.
حسن بصری
و تائید کودتای بعد از رسول خداپیامبر اکرم در بستر مرگ آینده امت را زیر نظر داشته از تمام جریانات و حوادثی که در اطرافش می گذشت آگاهی داشت، به این نتیجه رسیده بود سکوتش، انفجاری را در پی دارد که با آن شریعت رهبری سیاسی و مرجعیت الهی ز دست می رود و اسلام خلع سلاح می گردد. به همین لحاظ در حالی که خانه مبارکش پر از صحابه بزرگوار بود اصرار می ورزد که خط سیر آینده را در پی واقعه آسمانی غدیر برای بار دیگر روشن و به طور خلاصه تر از غدیر ترسیم نماید. به همین جهت فرمودند «استخوان کتف و دوات»(1) یا «استخوان شانه ای»(2) یا «چیزی بیاورید» (3) تا برای شما نامه ای بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید» (4) آن عده که مصمم بودند مرجعیت بدلی را جایگزین مرجع الهی بعد از رسول خدا بنمایند می بایست از همین موضع تاریخ نقشه خویش را علنی نموده تا آنچه طراحی شده است خنثی نگردد.
رویارویی شدید عمر می توانست مرجعیت بدلی را از خطر در امان بدارد که در پی خواسته ی رسول خدا با صدای رسا گفت: «پیامبر هذیان می گوید»(5) «درد بر پیامبر غلبه کرده، همان کتاب خدای برای ما کافی است» از اینجا اختلاف ریشه گرفته عده ای کلام نبوی را تکراری می کردند و هم پیمانان پشت پرده عمر نیز سخن او را بر زبان جاری می نمودند، جنجال و سر و صدا بالا گرفت رسول خدا فرمود: «بلند شوید از نزد من بروید»(6) حالتی که من در آن هستم از آنچه شما مرا به آن متهم می سازید بهتر است(7) «که نزاع نزد من شایسته و سزاوار نیست»(8) جماعت متفرق شدند، عمر به اعتراف خودش پیامبر را از نوشتن نامه بازداشته بود تا امر خلافت را برای علی قرار ندهد(9).
گوینده ی حسبنا کتاب الله با موفقیت خانه پیامبر را ترک کرد و به عنوان قدرت تازه و رعب آور به صحنه آمده بود زیرا در خانه وحی که جایگاه رسول خداست و بزرگان صحابه حضور داشتند به ساحت قدس نبوی صلوات الله علیه جسارت نموده مانع از نوشتن نامه رسول خدا گردیده است.
وقتی رسول خدا صلوات الله علیه در قرب الهی به دیدار محبوب حقیقی نائل آمد و امیرالمؤمنین علیه علیه السلام به وظائف تغسیل پیکر مطهر اشتغال داشت(10) ناگهان ابوبکر که در تجهیز پیامبر اکرم به اهلبیت کمک می کرد خانه رسول خدا را ترک کرده به عمر و
ابوعبیده پیوسته اجتماع سقیفه را به وجود آوردند و پس از خروج از سقیفه و بیعت حاضرین با ابوبکر که عمر عهده دار به پایان رساندن آن بود بر مهاجرین فریاد زد باید با ابوبکر بیعت کنند.(11) البته عمر بن خطاب در روزهای آخر حیات که وقایع آن روز را برای فرزندش عبدالله تعریف می کند می گوید در عهده دار شدن خلافت به ابوبکر تعارف کردم و او با پرروئی در مقابل من ایستاده ناچاراً با او بیعت کردیم.
به این صورت با قدرت عمر و توطئه سقیفه بنی ساعده و پیش دستی ابوبکر، کودتا بر علیه غدیر و برگزیده غدیر یعنی برگزیده خدا تحقق پیدا کرد.
حسن بصری خلافتی را که ابوبکر بر خلاف اراده خدا و پیامبرش پذیرفته بود تائید می کند خلافت شخصی را که خود می گوید: «مرا شیطانی هست که به من بر می خورد، پس اگر درست به راه رفتم مرا رعایت کنید و اگر از راه به در رفتم به راه آرید» و یا به مردم بیعت کننده می گوید «دست از بیعت من بردارید که من پشیمان شدم چرا که من خلیفه شما شدم و حال آنکه بهتر از شما نیستم در حالی که علی در میان شماست»(12) و مکرر می گوید: «کاش در سقیفه بیعت با یکی از آن مرد یعنی عمر و ابوعبیده کرده بودم که او امیر می بود و من وزیر»(13).
حسن بصری خلیفه ای را تائید می کند که خودش می داند شایسته خلافت نیست و عمر درباره اش بر سر منبر در حضور بزرگان صحابه می گوید «کانت بیعه ابی بکر قلته و فی الله تعالی المسلمین شرها، فمن عاد ابی مثلها فاقتلوه» (14) یعنی بیعت ابی بکر لغزش و غلطی بود که حق تعالی مسلمانان را از شر آن نگه داشت.
ابن عساکر از محمد بن زبیر نقل کرده هنگامی که عمر بن عبدالعزیز مرا نزد حسن بصری فرستاد تا پرسشهائی از او بنمایم! زمانی که به حضور نامبرده رسیدم گفتم: سینه ام از موضوعی که ایراد خواهم نمود ناراحت و جریحه دار گردیده و از اختلافی که مردم درباره آن دارند بیچاره شده ام! پرسش من این است که آیا به راستی رسول خدا (ص)
ابوبکر را جانشین خود قرار داد؟! حسن مانند سپندی که از روی آتش می جهد جهیده و اظهار داشت مگر درباره ی خلافت او شک داری به خدای یکتا رسول خدا او را جانشین خود قرار داد، ابوبکر از همه کس بهتر خدا را می شناخت و پرهیزکارتر و ترسش از مرگ به اندازه ای بود که هرگاه بمیرد و بدون آنکه خدا او را جانشین پیغمبر قرار داده باشد برقرار گردد چه خواهد کرد.(15)
حسن بصری و استغفار برای ابوبکر و عمر
حسن بصری به ابان بن ابی عیاش که از طایفه بنی عبدالقیس می باشد می گوید «اگر برای ما جایز باشد که برای عثمان استغفار کنیم با آن گناهان کبیره و کارهای قبیح که مرتکب شده است در این صورت برای ما جایز خواهد بود برای ابوبکر و عمر هم استغفار کنیم چرا که آنان از ریختن خونها خود را آسوده نگه می داشتند و در حکومت خود عفاف نشان دادند. و خودداری کردند و رفتار نیک داشتند!! آنان ظلم و خلط کردنهای عثمان ار مرتکب نشدند و کار طلحه و زبیر را نیز انجام ندادند که بیعت را شکستند(16) نفاق و تجاهل حسن بصری در چنین مواردی باطن او را به خوبی نشان می دهد اما در مورد خونریز آنها: آیا شهادت فاطمه زهرا و فرزندش حضرت محسن علیه السلام بزرگترین شهادتی نیست که به دست آنان صورت گرفته است؟! و آیا سقیفه جائی نمی باشد که ابوبکر و عمر بیعت شکستند؟! و فتنه ای را بر پا کردند که پایه گذار فتنه ای بعدی بود در معنا آن دو نفر زمینه ساز خلافت عثمان بودند ثانیاً بدعت ها و خلافهای این دو نفر کمتر از عثمان و دیگران نیست.امید نجات برای ابوبکر و عمر
سر حلقه ی صوفیان که شیوخ فرقه های صوفیه خرقه به او می رسانند و به واسطه حسن بصری به علی امیرالمؤمنین سلام لله علیه می پیوندند برای غاصبان خلافت و ایذاء و اذیت کنان علی امیرالمؤمنین نجات قائل است او سه روایت برای ابان ابن ابی عیاش نقل می کند و می گوید «من هم درباره ی ابوبکر و عثمان و طلحه و زبیر به خاطر همین روایاتامید نجات و سلامتی دارم»(17) ابان می گوید: گفتم ای ابوسعید (کنیه ی حسن بصری است) با همین سه روایت درباره ی ابوبکر و عمر و عثمان امیدوار هستی؟ گفت: آری.(18)
نمی دانم آنهائی حسن بصری را شیعه می دانند و معتقدند خرقه ی مشایخ صوفیه به او می رسد جایگاهی برای این اندیشه ی او در تشیع یافته اند؟
پی نوشت ها :
1- صحیح مسلم ج 2 ص 16 و ج 11 ص 94-95 مسند احمد حنبل ص 355 تاریخ طبری ج 2 ص 493 .
2- صحیح بخاری ج 2 ص 132 و ج 4 ص 65-66.
3- مسند احمد حنبل ج 4 ص 356 و ج 2 ص 65-66.
4- همان مدرک.
5- تذکرة الخواص ابن جوزی حنفی ص 62.
6- صحیح بخاری ج 7 ص 9 صحیح مسلم ج 5 ص 75 مسند احمد حنبل ج 4 ص 356 و ج 2 ص 299 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 6 ص 51.
7- صحیح بخاری ج 4 ص 31 صحیح مسلم ج 3 ص 16 مسند احمد ج 1 ص 222 و ج 3 ص 286.
8- صحیح بخاری ج 1 ص 37.
9- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ص 114 طبع مصر و ج 12 ص 79 و ج 3 ص 803 و 167 طبع دارالفکر.
10- ترجمه فی رحاب ائمه اهل بیت ص 398 به نقل از طبقات ابن سعد ابن سلمه.
11- الامامة و السیاسة ابن قتیبه ص 5.
12- تاریخ طبری ج 2 ص 4، انساب الاشراف ج 1 ص 590 صراط المستقیم بیاضی ج 2 ص 294 و الامامة و السیاسة ج 1 ص 31.
13- مروج الذهب ج 2 ص 308 و 309 و عقد الفرید ج 4 ص 250 و الامامة و السیاسة ج 1 ص 36 و 37 .
14- تاریخ طبری ج 2 ص 446 و شرح مقاصد تفتازانی ج 5 ص 280 و سیره ی ابن هشام ج 4 ص 307 و 308 و شرح نهج البلاغه ابی الحدید ج 23/2 و صحیح بخاری ج 8 ص 26-25 .
15- روضات الجنات فی احوال علماء و سادات ترجمه ج 3 ص 251.
16- اسرار آل محمد ص 598.
17- همان مأخذ پیشین ص 594 .
18- همان پاورقی ص 595 .