عدالت علوی

گرچه همه مقاطع و ادوار زندگی پربرکت مولای متقیان امیرمومنان علی (ع) برای ما درس آموز است اما قسمت پایانی تاریخ زندگی آن حضرت ـ یعنی دوران حکومت و خلافت آن بزرگوار
چهارشنبه، 1 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عدالت علوی
 عدالت علوی

نویسنده: حسن عبدی پور



 
گرچه همه مقاطع و ادوار زندگی پربرکت مولای متقیان امیرمومنان علی (ع) برای ما درس آموز است اما قسمت پایانی تاریخ زندگی آن حضرت ـ یعنی دوران حکومت و خلافت آن بزرگوار ـ از اهمیت خاصی برخوردار است. از لحاظ زمانی، آن حضرت از آخرین روزهای سال 35 هجری تا بیستم رمضان سال 40 هجری حکومت و خلافت جهان اسلام را برعهده داشت. این دوران کوتاه در ابعاد مختلف، خصوصا شیوه حکومت امیرالمؤمنین (ع) جای بحث و تحلیل فراوان دارد. نوشتاری که در پی می آید به برخی از مهم ترین رویکردهای حضرت در حکومتداری، به ویژه با عطف نظر به مقوله عدالت می پردازد.

استقرار عدالت بهترین هدف حکومت علی (ع)

حکومت امیرالمؤمنین (ع) حکومتی حق محور، قانون مدار، مستضعف گرا و عدالت گستر بود. حکومت آن حضرت مبتنی بر عدل و داد و هدف اصلی آن استقرار عدالت در جامعه بود.
امیرالمؤمنین (ع) بعد از اصرار فراوان مردم، حکومت و خلافت را بدین شرط پذیرفت که بتواند «عدالت» را در جامعه مستقر کند. تاکید امیرالمؤمنین (ع) در آغاز امر بر مسأله عدالت، این نکته را به اثبات می رساند که مهم ترین هدف امیرالمؤمنین (ع) از حکومت، استقرار عدل و داد و مبارزه با ظلم و انحراف در جامعه اسلامی بود.
امام (ع) فرمود: « اگر من خلافت را پذیرفتم و شما با من بیعت کردید، آنگاه دیگر من تابع هوا و هوس کسی نخواهم بود.» علی مجری قانون است و نه مجری هواهای نفسانی افراد.
در خطبه 92 نهج البلاغه به این مسأله اشاره شده است:
حضرت در آغاز این خطبه می فرماید: « ادعونی و التمسوا غیری» علی را رها کنید و دنبال دیگران بروید. علی می داند پس از این، چه حوادثی پیش روی شما قرار خواهد گرفت.
« فانا متقلبون امراله وجوه والوان» فرمود اوضاع رنگارنگ و چهره های مختلفی در آینده پیش روی ما خواهد بود. اما در برابر اصرار آنان فرمود: اگر علی پذیرفت دیگر طبق تشخیص خود و بر مبنای احکام اسلامی عمل خواهد کرد و به حرف گوینده ای یا سرزنش کسی توجهی نخواهد کرد. « و ان ترکتمونی فأنا کأحدکم» اما اگر امروز مرا رهانید من هم یکی از افراد جامعه شما هستم و مثل یکی از شما خواهم بود.

جایگاه عدالت در حکومت اسلامی

امیرالمؤمنین (ع) فرمود: « به رغم اصرار فراوان شما، علی ابن ابی طالب بدین دلیل این مسؤولیت را نمی پذیرد که در استقرار عدالت تردید دارد.» وی می فرماید از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: « هر کسی بعد از من ولایت و رهبری جامعه اسلامی را به عهده بگیرد، او را در جانب صراط نگاه خواهند داشت تا فرشتگان نامه اعمال او را بررسی کنند، تنها به عدل است که حاکم اسلامی در آن روز نجات می یابد» و سپس فرمود: « اگر آن روز برای حاکم اسلامی نجاتی باشد، فقط در سایه عدل و داد است و اگر عدالت نباشد به بدترین شکل به عذاب الهی دچار خواهند شد.»

تعریف عدالت

عدل را امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه چنین معنی می کند: « عدالت آن است که هر چیزی سرجای خود قرار بگیرد و حق به ذی حق داده شود، عدالت حتی از جود و بخشش هم بالاتر است. چون عدالت سیاسی عام و فراگیر است که تمام مردم از آن بهره مند خواهند شد. ولی از جود و بخشش تنها تعداد خاصی از افراد جامعه بهره مند می شوند.»

دیدگاه های امام علی (ع) در خصوص عدالت

امام علی ابن ابی طالب (ع) با تأسی از پیامبر اکرم (ص) و پیروی کامل از او، چنان به اجرای «قسط قرآنی» و سرشارسازی زندگی مردمان از عدل پرداخت که سیره او تجسم تام عدالت به شمار می آید.
امام علی (ع) در عهدنامه مالک اشتر می فرمایند: «... باید محبوب ترین چیزها نزد تو میانگین ترین آنها در رعایت حقوق و فراگیرترین آنها در اجرای عدل باشد...»
ـ احکام (دین) به عدالت زنده است.
الرعیه لایصلحها ألا العدل ـ مردم را چیزی جز عدالت اصلاح نمی کند.
به خدا سوگند که رسول خدا (ص) راست گفت که فرمود: « صنفان من امتی اذا صلحا صلحت امتی و اذا فسدا فسدت امتی» ـ دو گروه از امت من در هر زمان صالح ( اهل عمل به حق و عدل) باشند، امت من صالح می شود و در هر زمان فاسد ( دوستدار مال و مقام و دنیاداری) باشند، امت من فاسد می شود. پرسیدند آن دو گروه کیانند؟ فرمود: « الفقها و الأمرا».
آری، کدام فساد بزرگ تر از آن است که جانب عدالت فرو گذارده شود، فریادگران قسط و اجرای آن تنها بمانند و در برابر طاغوتیان مال و ثروت و فرعون های تکاثر و اتراف و اسراف کسی دم بر نیاورد و اینان در اینجا و آنجا ـ با کمال آزادی ـ به هر گونه تولید و بازرگانی و نرخ گذاری ظالمانه و توزیع دلخواه و تاسیس شرکت های سودآور و استفاده از «پست ها» و موقعیت های شغلی ( یا نسبت ها و خویشی ها) بپردازند خون مردمان را بمکند، استخوان توده ها را خرد کنند. چنین وضعی سبب شیوع امتیاز خواهی نکوهیده و تبعیض فاحش و تفاوت های سرسام آور میان مردمان می شود. اینها همه باعث رواج ستمگری و استحکام پایگاه های آن خواهد شد و احکام دین در جامعه هایی که ستم و تبعیض بر آنها فرمانروایی می کند مرده است ( یعنی به آنها عمل نمی شود، اگر چه به نام اسلام شعار بدهند) زیرا به تغییر مولای ما امیرالمؤمنین (ع)، العدل حیاء الاحکام ( اجرای عدالت سبب زنده ماندن احکام است.) در این هنگام است که ارکان دین درون بخش هایی از جامعه، به خصوص میان جوانان و کسانی که از فهم صورت حقیقی دین دورند فرو می ریزد و محرومان از دینداری سازنده و ادای وظایف خود بی بهره و ناتوان می مانند.
از این روست که یکی از شاعران مسیحی امام علی (ع) و کتاب «نهج البلاغه» را این گونه توصیف می کند:
- علی در برابر ستمگران تندری است غرنده و برای ستمدیدگان پناهگاهی است استوار
- علی حریم مقدس عدالت است که همواره انسانیتی والا و شمشیری و قلمی، آن حریم را پاس می دارند...
- سرزمین هایی را که ستم بر آنها غلبه یافته، جاهایی را که کابوس فقر بر آنها چیره شده است، چه کسی می تواند نجات دهد؟
- جز «نهج البلاغه» که برنامه حاکمیتی عادل است، حاکمیتی که بنیاد فساد و انحراف را ـ در هر جا و هر گاه ـ از ریشه برمی آورد.

راستی آزمایی در حکومت علوی

جامعه عصر حکومت علوی هر چند از بیماری ها و انحرافات متعددی رنج می برد اما دنیاطلبی و فساد مالی از همه آنها خطرناکتر بود و امیرمؤمنان (ع) همچون طبیبی ماهر ابتدا به معالجه این آفت اهتمام ورزید. او دوست داشت همه انحرافات را از میان بردارد اما از بیم پراکندگی یبشتر مردم و واحیای اصول و ارزش های اسلامی از وارد ساختن فشار بیشتر خودداری کرد. او آرزو داشت روزی بتواند همه سنت های تعطیل شده رسول خدا (ص) را به حال اول خود بازگرداند اما همین رویکرد حضرت به اصطلاح امور نیز با مقاومت شدید روبه رو شد و کوهی از مشکلات و کارشکنی ها را در مقابل حکومت عدل امام قرار داد که برداشتن آنها به صبری جمیل، برنامه ای دقیق و موعظه های مردمی شفیق محتاج بود که بزرگمردی چون علی ابن ابی طالب (ع)، همه آنها را داشت. امام برای انجام این مهم ابتدا از اطرافیانشان آغاز کرد. کارگزاران امیرالمؤمنین (ع) وقتی می دیدند پیشوا و امامشان قبل از تعلیم دیگران به تعلیم نفس خویش اقدام کرده است و بر اطرافیان خود نیز همچون دیگران در اجرای قوانین و عدالت نظارت دارد، برای خود عذر و بهانه ای نداشتند. آن حضرت معتقد بود کسی که خود را به عدالت ملزم نکرد و اولین تجربه عدالت را در کشور وجود خویش با بیرون راندن خواسته های دل نیازمود و در کار خیری که مردم را بدان دعوت می کند پیشی نگرفت، قادر نخواهد بود دیگران را به کارهای نیک و عدالت وادار سازد. عدالت خواهی چنان با گوشت و خون امیرمؤمنان (ع) آمیخته بود که رسول خدا (ص) فرمود « او در راه اجرای احکام الهی سختگیر است.»
با مروری بر خطبه ها و نامه های امیرالمؤمنین (ع) برنامه های نظارتی ایشان را برای تحت نظر گرفتن کارگزاران می توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش فکری، فرهنگی و بخش اجرایی، حکومتی.

اقدامات فکری، فرهنگی

امیرالمؤمنین (ع) برای حفظ و ادامه سلامت کارگزارانش به مناسبت های مختلف، جایگاه وظایف و سرانجام انسان را برای آنان تبیین می کرد تا از گرفتار آمدنشان در دام غفلت برحذر دارد، دامی که بیشترین صیدش صاحب منصبان و حاکمانند. وی هنگام اعزام یکی از مدیران به محل مأموریت یا حین خدمت، طی نامه هایی آنان را به یاد نظارت خداوند بر اعمال بندگان و سختی های قیامت می انداخت و نسبت به مسؤولیت های الهی آنها بیدارباش می داد. در نامه ای به یکی از مالیات بگیران خود « او را به تقوا و ترس از خدا در امور پنهان فرمان می دهد، آنجا که غیر خدا هیچ شاهدی نیست.»
امام (ع) در نامه ای به مالک اشتر و محمد ابن ابی بکر سفارش فرمود که:
« مبادا به بهانه اطاعت از فرمان دیگری، فرمان خدا را نادیده گیری»
امیرالمؤمنین (ع) حکومت و زمامداری را به عنوان امانت در دست کارگزاران معرفی می کرد که خیانت در آن و دست درازی به بیت المال همسنگ خیانت به خون مسلمانان و نشانه عدم اعتماد فرد خائن به قیامت است.
روش دیگر امام علی (ع) برای نظارت زمامداران از طریق فکری، فرهنگی، توجه دادن آنها به عواقب شوم خیانت در همین دنیاست، اگر کسی به قبر و قیامت هم کاری نداشته باشد، باید بداند که « ستم، نامه عزل شاهان شود.» مملکتی ممکن است با کفر بماند ولی با ظلم باقی نخواهد ماند، اگر زمامدار در پی کسب نام نیک در دنیاست باید متوجه باشد همان گونه که امروزیان اعمال گذشتگان را نقد و بررسی کرده، مورد قضاوت قرار می دهند، آیندگان نیز اعمال ما را خواهند سنجید.

ضرورت نظارت عمومی بر عملکرد کارگزاران

اسلام براساس اصل امر به معروف و نهی از منکر همگان را موظف کرده که نسبت به دیگران احساس مسؤولیت داشته باشند واحدی را از این امر استثنا نکرده است؛ به طوری که یک فرد عالی اجازه دارد بالاترین شخص مملکت را امر به معروف و نهی از منکر کند. همین نظارت همگانی است که «حیای جمعی» به وجود می آورد و جلوی بسیاری از مفاسد و انحراف ها را می گیرد. امیرالمؤمنین (ع) براساس معارف اسلامی، حکومت خود را به گونه ای مطرح کرده بود که مردم حق داشتند اظهار نظر کنند و حقوق خود را مطالبه کنند. او خود صبحگاهان وارد بازار می شد و به تجار و اهل بازار تذکراتی می داد. در ساعت هایی از روز برای رسیدگی به شکایات می نشست و هر کس اجازه داشت، مستقیماً مشکلات و شکایات خود را با پیشوایش در میان بگذارد. برای آنکه مردم بتوانند هر لحظه شکایت خود را به حاکم برسانند، حضرت در کوفه خانه ای معین کرده بود که هر کس شکایتی داشت می نوشت و در آن خانه که «بیت القصیص» نامیده می شد، می انداخت. آن حضرت به فرمانداران خود نیز توصیه می کرد صبح و عصر برای رسیدگی به امور مردم بنشینند و به پرسش های مردم بدون واسطه پاسخ دهند. به مالک اشتر سفارش می کند: « اگر مردم نسبت به کارهای تو بدگمان شدند، عذر و دلیلت را آشکارا برایشان مطرح کن و سوءظن ها را از ذهنشان دور نما.» وقتی یک مدیر احساس کند باید در مقابل کارهای خود به افکار عمومی پاسخگو باشد، به ناچار کارها را طوری سامان می دهد که بتواند از آنها دفاع کند.
امیرالمؤمنین (ع) خود به مردم کوفه می فرمود: « اگر با غیر مرکبم و بار آن و غلامم فلان از نزد شما رفتم بدانید خیانت کرده ام.»

توجه جدی به حال فراموش شدگان

امام علی (ع) در نامه ای به کارگزاران حکومت اسلامی تاکید می فرمایند... داد مردم را از خود بستانید و در برآوردن نیازمندی های ایشان بردبار باشد، چه شما خزانه داران مردم و وکیلان امت و نمایندگان دولتید، سبب شرمنده شدن هیچ نیازمند نشوید و درخواست هیچ کسی را بی پاسخ مگذارید.
امام علی (ع) در عهدنامه اشتری سفارش می کنند: « خدا را، خدا را، درباره طبقه پایین اجتماع، یعنی بینوایان و نیازمندان و تیره روزان و زمینگیر شدگانی که راه چاره ای ندارند. برخی از این قشرها دست طلب دراز می کنند و برخی دیگر از این کار خودداری می ورزند، لیکن تو ـ برای خدا ـ حقی را که خداوند برای آنان مقرر داشته و تو را نگاهبان آن قرار داده است به خوبی پاس دار و بخشی از بیت المال خود را همراه با بخشی از محصولات زمین های غنائم اسلامی، در هر سرزمین به ایشان اختصاص ده و بدان که دور و نزدیک آنان در این بهره مندی با یکدیگر برابرند.
پس حق همه را مراعات کن و مبادا نعمت زدگی تو را از این کار باز دارد و بدان که پرداختن و انجام دادن وظایف بزرگ نمی تواند عذری برای نرسیدن به کارهای کوچک باشد، پس، آنان را از نظر دور مدار و روی به ایشان ترش مکن...
امام علی (ع) در فرازی دیگر از عهدنامه سفارش می کنند « به کارهای آن دسته از ایشان (محرومان و مستضعفان) که به تو دسترسی ندارند و (معمولا) از نظر مردمان دور می مانند و تحقیر می شوند، خوب رسیدگی کن و کسانی مطمئن را برای سامان دادن امور ایشان برگزین که از خدا بترسند و فروتن باشند، آنان را مامور کن تا تو را از احوال ایشان آگاه سازند. چنان با ایشان رفتار کن، که عذری برای روبه رو شدن با خدا در فردای قیامت داشته باشی! و بدان که اینان میان افراد جامعه از همه بیشتر نیازمند انصافند و با همه چنان کن که پرداختن حقشان در پیشگاه خدا عذرخواه تو باشد.»

دوری از تجمل گرایی و چابلوسی

امیرمؤمنان (ع) در طول حکومتش از همه کارگزاران خود و حتی از همه مردم عادی زاهدانه تر می زیست و هرگاه فرمانداری به تجمل گرایی روی می آورد، مورد سرزنش وی قرار می گرفت. هر گاه کسی او را ستایش می کرد، می فرمود: « ستایش مخصوص خداست. آنچه انجام داده ام وظیفه من بود و هنوز هم وظایفم را انجام نداده ام. به راحتی با من حرف بزنید و پیشنهادهای خود را بگویید و از سخن عدالت آمیز دریغ نکنید.»
از ویژگی های آدمی آن است که تکرار یک سخن ـ هر چند بداند خالی از واقعیت است ـ بر وی تاثیر می گذارد و ناخواسته آن را باور می کند، به ویژه آنکه برای او منفعت یا مصلحتی در بر داشته باشد. زمامداران در معرض این خطر قرار دارند که گروهی با دست آوردن پست و مقامی به تعریف و تمجید از کارگزاران بپردازند و از این طریق او را بفریبند.
امام امیرالمؤمنین (ع) هر کجا احساس می کرد اندکی بوی تملق و چاپلوسی به مشام می رسد یا عملی موجب کبر و غرور حاکم است، از آن جلوگیری به عمل می آورد. چنان که مردم «انبار» را از دویدن جلوی مرکب خلیفه منع کرد و به «حزب» که پیاده در کنار مرکب حضرت حرکت می کرد. فرمود: « بازگرد که پیاده حرکت کردن چون تویی در رکاب مثل من، مایه فتنه و غرور برای والی و ذلت و خواری برای مؤمن است.»
در نامه هایی که به استانداران و کارگزاران خود می نوشت حتی از الفاظی مانند « استاندار محترم» جناب آقای فلان و ... استفاده نمی کرد و تنها آنان را به اسم « مالک بن الحارث الاشتر» یا لقب «یابن حنیف» مورد خطاب قرار می داد.

اقدامات اجرایی و حکومتی

اقدامات فرهنگی و سفارش حاکمان و کارگزاران به یادآوری قیامت و نظارت خداوند هر چند ضروری و کارساز است اما هرگز کافی نیست، بلکه در کنار آن باید اقدامات حکومتی و نظارتی نیز اعمال شود.
اقدامات امام امیرالمؤمنین (ع) در این خصوص عبارتند از:

انتخاب اصلح برای مدیریت

یکی از مهم ترین وظایف حاکم اسلام، انتخاب شایسته ترین و سالم ترین افراد برای مدیریت های مختلف کشور است. امیرالمؤمنین (ع) مدیر جامعه را به قطب آسیاب تشبیه کرده و تغییر آن را موجب تغییر اوضاع زمانه دانسته است.
در بسیاری موارد دین و اعتقاد مردم نیز اعتقاد مدیر آن جامعه است؛ چنان که رسول خدا (ص) در نامه های خود به امپراطور روم و پادشاه ایران، گناه مسلمان نشدن مردم را به عهده آنان دانست.
علی (ع) نیز در دوران زمامداری خود بدین امر مهم توجه کافی داشت، خود به انتخاب اصلح اقدام می کرد، مدیران ضعیف را معزول کرده و به کارگزاران خود این امر را توصیه می فرمود.

ویژگی های کارگزاران از دیدگاه امام علی (ع)

از دیدگاه امام علی (ع) یک مدیر شایسته باید ویژگی هایی داشته باشد که برخی از آنها عبارتند از:

الف) کــــارایی

پیشوای جامعه اسلامی قبل از به کارگیری مدیران باید کارایی آنان را بیازماید و بعد از اطمینان از توانایی شان، آنها را به کار گمارد، اگر در انتخاب مدیر رابطه قوم و خویشی و دوستی و ... ملاک قرار گیرد و تمایلات شخصی و حزبی دخیل شود، موجبات تباهی جامعه فراهم می آید؛ زیرا از یک طرف فرد نالایق به دلیل عدم توانایی کارهای مربوطه را تباه می کند و از طرف دیگر جامعه از خدمات مدیریتی افراد شایسته محروم می ماند.
امیرمؤمنان (ع) به مالک اشتر توصیه می کند: « سپس در کارهای کارمندانت بنگر و آنها را با آزمایش و امتحان به کار وادار.»

ب) اطاعت از رهبر و حکومت مرکزی

از آفات بزرگ مدیریت در یک جامعه آن است که کارگزاران در اندیشه و عمل احساس استقلال کنند و خود را مفید به فرمان مافوق ندانند. در این صورت قدرت رهبری و حکومت مرکزی کاهش می یابد و سرانجام به تجزیه پنهان یا آشکار منجر می شود. یکی از دلایل محبت و اطمینان امیرالمؤمنین (ع) به مالک، اطاعت محض او از رهبر و دعوت مردم بدین امر بود.
البته این سخن بدان معنی نیست که همه کارگزاران باید از لحاظ فکری و سلیقه ای با رهبر یکسان باشند. این امر نه ممکن است و نه لازم. دیگران حق دارند دیدگاه و پیشنهادهای خود را با رهبر در میان بگذارند اما اگر مقبول رهبر نیفتاد، حق خروج از اطاعت وی را ندارند.

نظارت خاص بر کارگزاران

حضرت امیر (ع) هر چند کارگزاران خود را همیشه به یاد خدا و ترس از قیامت دعوت می کرد و با کلمات زیبا و تکان دهنده آنان را متوجه مسؤولیت الهی می کرد اما هرگز بدین اکتفا نمی کرد، زیرا هر انسانی ـ جز معصوم ـ در معرض وسوسه های شیطان است. از این رو بر کارگزاران و مدیران خود به صورت پنهانی، مامور می گمارد و حتی برایشان نیز مامور دیگری قرار می داد و از این طریق کارکرد مدیران خود را دقیقاً زیرنظر می گرفت.
به یکی از فرمانداران خود ـ کعب بن مالک ـ نوشت: « افرادی از یارانت را تک تک به روستاها و آبادی های دور افتاده بفرست تا شیوه زندگی و اعمال آنها را برایت گزارش کنند.»
در چندین جای نهج البلاغه حضرت خطاب به مدیران خود از واژه هایی چون « به من خبر داده اند» و ... استفاده کرده است که نشان می دهد در جاهای مختلف افراد امینی از طرف ایشان به کار گمارده شده بودند.
وی بر وضع زندگی و معیشتی کارگزاران نیز نظارت داشت و اگر مشاهده می کرد وضع خانه و املاک آنان به طور غیر عادی تغییر یافته و رو به ترقی نهاده است به آنان هشدار می داد و بازخواست می کرد. شرح قاضی را به دلیل خرید خانه ای به 80 درهم ملامت کرد که مبادا از حرام باشد و اگر از حلال هم باشد، از عزت قناعت به دام ذلت دنیاطلبی افتادن است.

برخورد شدید امیرالمؤمنین (ع) با تخلفات کارگزاران

می بینیم با عدل و داد امیرالمؤمنین (ع) سازگار نیست که حتی برای یک روز ظالمی را بر بخشی از جامعه حاکم کند، لذا وقتی مولای متقیان از اشخاصی که آنها به عنوان والی و حاکم و استاندار نصب کرده بود خلافی می دید، به شدت با آنها برخورد می کرد؛ چه در این مورد که حضرت با نوشتن نامه ای، با عثمان بن حنیف حاکم بصره برخورد کرده، فرمود چطور همواره کنار سفره رنگارنگ اغنیا هستی؟ و چه در مورد برخورد شدید اللحنی که در نامه شماره 41 نهج البلاغه آمده است. البته در اینکه حضرت این نامه را به کدام یک از والیان خود نوشته است، اختلاف نظر وجود دارد. بعضی عبیدالله بن عباس و بعضی عبدالله بن عباس را نام برده اند.
مولا در آغازنامه می گوید « اما بعد؛ فأنی کنت اشرکتک فی امانتی و جعلتک شعاری و بطانتی و لم یک فی اهل رجل اوثق منک فی نفسی لمواساتی و مازرتی و اداء الامانه الی».
تعبیراتی نظیر اینکه تو را شریک امانت کرده و به عنوان رازدار خود انتخاب کردم یا اینکه از تو مطمئن تر میان یاران خود نیافتم، تعبیراتی است که بیشتر به ابن عباس می خورد تا دیگری؛ همان ابن عباس معروف که فاضل، عالم و مفسر عالی قدر بوده است. تعبیر شعار به معنی لباس زیرین است. بطانه به معنی آستری لباس است. این عبارت را عرب نسبت به فردی به کار می برد که خیلی نزدیک و خصوصی باشد؛ یعنی تو را به عنوان نزدیک ترین فرد خودم برگزیدم.
اینکه فرمود: به هیچ کس از اهل بیتم به اندازه تو اعتماد نکردم، سخن بسیار مهمی است. این تعبیرات نشان می دهد که مقصود همان ابن عباس معروف است. حضرت در همین نامه می گوید: تو از معدود کسانی هستی که با عنوان صاحب خرد و عقل میان یاران و اصحاب من قرار دارد. بعد می گوید: آنچه می خوری و می آشامی، می دانی که حلال نیست و از حدود الهی تجاوز کرده ای. بعد حضرت می افزایند: اینها را باید به بیت المال برگردانی و اگر برنگردانی و دست علی به تو برسد با شمشیر با تو مواجه خواهد شد؛ آن شمشیری که علی به هر کس زد او را وارد آتش جهنم کرد.
بعد فرمود : « والله لو ان الحسن و الحسین فعلا مثل الذی فعلت ما کانت لهما عندی هواده و لاظفرا منی باراده حتی اخذ الحق منهما»
یعنی به خدا قسمت اگر کاری که تو انجام دادی حسن و حسین هم انجام می دادند من با آنها همین طور برخورد می کردم و این اموال را از آنها باز می ستاندم و اجازه نمی دادم بر خلاف عدل و حق از بیت المال استفاده کنند.
آری کدام حاکم را ما در تاریخ می یابیم که تا این حد بر مسأله عدالت و حقوق مردم وعظ کرده باشد. واقعا چه کسی می تواند به امیرالمؤمنین برسد؟ او کجا بود و ما کجا؟ او خود فرمود: « و انتم لا تقدرون علی ذلک». شما نمی توانید مثل علی باشید « ولکن اعبینونی بورع و اجتهاد و عفه و سداد» و لکن علی را با تقوی، پاکدامنی، کوشش و درستکاری کمک کنید.

موضع امام (ع) در مقابل اموال نامشروع

علی (ع) در خطبه پانزدهم نهج البلاغه چنین می فرماید: « آنچه را که به ناحق به دست آوردید اگر کابین زنان خود قرار داده باشید یا با آن بردگانی خریده باشید، بیت المال بر می گردانم. اگر آنچه به ناروا از بیت المال گرفته باشید ولو اینکه مهر زنان و بهای کنیزان قرار داده باشید، من از شما باز پس خواهم گرفت که در عدالت گشایش است و آنکه تحمل عدل را ندارد به طریق اولی تحمل جور را نخواهد داشت.»

دلسوزی برای بیت المال

اموال عمومی همان گونه که از اسمش پیداست، متعلق به همه مردم است و حاکم باید به عنوان خزانه دار امین، بر نحوه خرج کردن آن نظارت داشته باشد و بیش از آنچه برای اموال شخصی خود دل می سوزاند، برای اموال عمومی دلسوزی کند و در سلامت آن بکوشد؛ در غیر این صورت یافتن راه های گریز از قانون برای سوء استفاده از بیت المال کاری دشوار نخواهد بود.
حاکم اگر بخیل و فاسد و ستمگر باشد، اموال مردم را به نفع خود تصرف می کند و به حیف و میل آن و مقدم داشتن گروهی بر گروه دیگر اقدام می کند.

اعتقاد به حقوق متقابل مردم و حکومت

از دیدگاه حکومتی امام علی (ع)، حق و تکلیف از یکدیگر جدا نیست، هر کسی که حق دارد، بر عهده اش حقی نیز هست؛ « حق به نفع کسی جریان نمی یابد جز اینکه در مقابل، برایش مسؤولیتی به وجود آورده و حق بر زبان کسی جاری نمی شود، جز اینکه به همان اندازه به سود اوست.»
در برخی از روایات نبوی کسی که از حقوق عمومی استفاده کند ولی برای جامعه کاری انجام ندهد ملعون شمرده شده است.
امیرالمؤمنین (ع) در پاسخ یکی از یارانش که توقع داشت از غنایم مسلمانان بهره ای داشته باشد، فرمود: « این مال نه مال من است نه مال تو؛ غنیمتی است که مسلمانان با شمشیرهایشان به دست آورده اند. اگر تو هم در نبرد بوده ای، سهمی داری و گرنه دستاورد آنها برای غیر آنان نخواهد بود.»
یعنی هر کس به اندازه زحمتی که کشیده است مزد دریافت می کند؛ مگر آنکه توانایی کار نداشته باشد که در این صورت خداوند حقی را برای آنان در ثروت ثروتمندان قرار داده است. حضرت از آن جهت عدل را بهترین جود دانست که در آن هر صاحب حقی به حق برسد.
همان گونه که حکومت بر مردم حقوقی دارد، مردم نیز بر حکومت حقوقی دارند که اگر یک طرف به وظایف خود عمل نکرد، بر دیگری نیز وظیفه ای باقی نمی ماند. حضرت بعد از اینکه وظیفه خود را در برابر نیروهای مسلح بیان می کند، می فرماید:
« وقتی من چنین کردم، نعمت خداوند بر شما مسلم و حق اطاعت من بر شما لازم شد. موظفید از فرمان من سرپیچی نکنید.»
کارگزار دولت اسلامی حق ندارد به صرف ریاست و تسلطش بر مردم به صورت یک طرفه امر کند و از دیگران اطاعت بخواهد زیرا این امر موجب کینه و خشم زیردستان می شود و حتی دین آنان را به تباهی می کشاند و زمینه از میان رفتن قدرت و حکومت را فراهم می آورد.
امام (ع) به اشعث ابن قیس، والی آذربایجان می نویسد: « حق نداری درباره رعیت استبداد به خرج دهی.»

علی (ع) و تقسیم بیت المال

بزرگ ترین مشکلی که علی بن ابی طالب (ع) در دوران خلافت پیش رو داشت اجرای عدالت در جامعه بود. اولین مسأله ای که امیرالمؤمنین (ع) با آن مواجه شد، تقسیم بیت المال بود. حضرت برای آنکه بیت المال را در میان مردم بالسویه تقسیم کند، در همان روزهای اولیه با سرو صدای اشراف عرب و حتی آنهایی که افتخار صحابی بودن و افتخار جهاد در کنار پیامبر خدا (ص) را داشتند ولی ایمانشان ضعیف بود، مواجه شد. امام در مقابل این افراد فرمود: شما بندگان خدا هستید و بیت المال هم مال خداست و بالسویه بین شما تقسیم خواهم کرد. هیچ کس بر دیگری از این نظر امتیازی نخواهد داشت. آنهایی که اهل تقوا و پاکدامنی هستند و جهاد و مجاهده کرده اند، پاداش تقوا را باید روز قیامت از خدا بخواهند. در تقسیم حقوق، معیاری به نام جهاد و تقوا وجود ندارد. تقوا قابل اندازه گیری نیست تا کسی که دارای تقوای بیشتر است حقوق بیشتری دریافت کند.
لذا در دیدگاه علوی برتری های معنوی، همچون تقوا و صحبت با رسول خدا هرگز ملاک برتری های مادی و مالی قرار نگرفت و همان به طور مساوی از بیت المال بهره مند شدند. به همین دلیل بیساری از اشراف و رؤسای قابل که اکنون خود را از حقشان محروم می دیدند، امام عادل را رها کرده و به سراغ معاویه رفتند.
حضرت در یک درددل خصوصی با مالک اشتر، از اینکه مردم او را رها کرده اند، شکوه کرد. مالک علت آن را شدت عدالت او دانست و گفت: اکثر مردم به دنبال دنیا هستند، اگر بذل مال کنی اطرافت جمع می شوند. امام علی (ع) فرمود: « نمی توانم بیش از حق به کسی بدهم. امید است که خداوند گروهی کوچک را بر گروهی بزرگ غلبه دهد.»

جایگاه مصلحت در حکومت علوی

اسلام همواره از برکت کوثر زلال امامت و چشمه سار بی زوال اهل بیت (ع) سیراب شده و به حیات خویش ادامه داده است. امامان نور و هدایت در طول تاریخ پیوسته با فداکاری ها و ژرف نگری های خاص امامت جلوه های ارزشمندی از تحقق ارزش ها و حفظ مصالح اسلام و جامعه اسلامی را به نمایش گذارده و در این جهت با قاطعیت و صلابت تمام، همه چیز را فدای دین خدا و رضای حق کرده اند. گاه به میدان جنگ شتافته و سخت به نبرد برخاسته و گاه در خانه نشسته و سکوت اختیار پر کرده اند.
زمانی صلح کرده و در زمان دیگر به نشر معارف اسلام پرداخته اند. در برهه ای از تاریخ، سال ها در کنج زندان های مخوف محبوس شده اند و در مقطعی هم حتی تا سطح پذیرش ولایتعهدی خلیفه ستمگر وقت پیش رفته و در موقعیتی خاص تمامی عزیزان و هستی خویش را فدا کرده اند این جلوه های گوناگون از مظاهر ولایت، همه نشانگر تقدس و عظمت والای دین خدا و ارزش های الهی و مصلحت اسلام عزیز بوده است که باید الگوی ما در انقلاب بزرگ اسلامی مان باشد.
منابع: خردنامه همهشهری شماره 78

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط