سد شکنان

بین ارزش کتاب و تعداد خوانندگان آن رابطه مستقیمی وجود ندارد، ولی بین وجود کتاب و وجود خوانندگان رابطه ای تنگاتنگ برقرار است. به همین ترتیب ارزش پول کشور را تعداد جمعیت آن تعیین نمی کند ولی در عین حال پول...
چهارشنبه، 6 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سد شکنان
سد شکنان

نویسنده: روبر اسکارپیت
ترجمه ی: دکتر مرتضی کتبی



 
شبکه های توزیع آثار ادبی

1. محدوده های شبکه

بین ارزش کتاب و تعداد خوانندگان آن رابطه مستقیمی وجود ندارد، ولی بین وجود کتاب و وجود خوانندگان رابطه ای تنگاتنگ برقرار است. به همین ترتیب ارزش پول کشور را تعداد جمعیت آن تعیین نمی کند ولی در عین حال پول بدون وجود کشوری که در آن رایج است معنا ندارد.
اما کتاب در داخل چه مرزهایی رایج است؟ دو مرزی که نخست به ذهن می آید یکی مرز زبانی و دیگری مرز بی سوادی است. فهم زبان یک کتاب و توانایی خواندن آن دو شرط ضروری کاربرد آن است.
مجموعه های بزرگ زبان شناختی جمعیتهای قادر به خواندن عبارت اند از: مجموعه انگلیسی زبان(300میلیون نفر در حدود سال 1980)، مجموعه چینی(300میلیون)، مجموعه روسی( 250میلیون)، مجموعه اسپانیایی(110میلیون)، مجموعه آلمانی (65میلیون)، مجموعه ژاپنی( 70میلیون)، و مجموعه فرانسوی(50میلیون)(1). در داخل هریک از این مجموعه ها، گردش خودمختاری ادبی وجود دارد که بر اثر نهادهای سیاسی و مرزهای ملی کم یا بیش به بخشهایی تقسیم می شود، اما در هر حال شدت آن در همه جا باید یکسان باشد.
ترجمه امکان می دهد که بین مجموعه های زبان شناختی نوعی تعادل خود به خودی برقرار شود. مراجعه منظم به فهرست ترجمه ها که از سال 1950 یونسکو آن را منتشر می کند بی شک امکان خواهد داد که قوانین مهم حاکم بر جریانهای ترجمه آشکار گردند. هم اکنون روشن شده که این جریانها بر سه نوع اند:
1. جریانهای عقیدتی در داخل یک مجموعه اجتماعی- سیاسی. جریانهایی که در مجموعه روسی وجود دارند از این نوع اند. این جریانهای روسی یا متوجه واحدهای زبان شناختی داخل اتحاد جماهیر شوروی هستند و یا مجموعه های زبان شناختی کوچک تر در کشورهایی که در منطقه نفوذ شوروی قرار دارند و یا اقلیتهای کمونیست سایر مجموعه ها.
2. جریانهای ائتلافی میان مجموعه های بزرگ تولیدکننده و مصرف کننده: به این نحو مجموعه های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی 10 تا 20 درصد تولید ادبی خود را اشتراکاً به فروش می رسانند.
3. جریانهای تعادل ساز میان مناطق پرتراکم و کم تراکم ادبی. مناطق پرتراکم همان مجموعه بزرگ تولیدکننده ای هستند که در بالا بدانها اشاره رفت، علاوه بر آنها به خصوص هسته های زبان شناختی کوچک ولی با سطح فرهنگی بالایی وجود دارند که با جمعیت ادبی بسیار فراوان خود به راحتی بازار جمعیت کتاب خوان را اشباع می کنند و در پی بازار ترجمه هستند: کشور هلند یا کشورهای اسکاندیناوی از این نوع اند. در مورد مناطق کم تراکم باید گفت که این مناطق بیشتر در کشورهای نوخاسته و پرجمعیت واقع شده اند، جایی که تحول فرهنگی سریع مردم تقاضایی را برای مطالعه پدید می آورد که تولید داخلی هنوز نمی تواند آن را ارضاء کند: مثلاً ژاپن و امریکای لاتین.
مرزهای ملی( که همیشه با مرزهای زبان شناختی یا فرهنگی همخوانی ندارند) نیز چهارچوبهایی برای گردش کتاب تلقی می شوند. حتی در کشورهایی که، مانند فرانسه، بسیار صادرکننده هستند( چه از راه ترجمه و چه از راه فروش مستقیم آثار) بخش اعظم تولید به بازار داخلی اختصاص دارد. مقررات حمایت کننده گمرکی (به ویژه در بین کشورهای رقیب در یک مجموعه زبان شناختی واحد مانند انگلستان و ایالات متحده) و محدودیتهای ارزی«منطقه بندی کردن» ادبیات را تشدید می کنند. اما حتی مقررات آزادی خواهانه تر هم- همان طور که یونسکو طلب می کند- مسئله را حل نخواهد کرد. مشکل اینجاست که قانون در کتاب جز شیئی مادی نمی بیند و فقط به ارزش ساخت آن توجه نشان می دهد. در واقع بهتر آن است ارزش واقعی کتاب از نظر مبادله فرهنگی برحسب محیطها و گروههای مختلف در نظر گرفته شود. یک کتاب واحد برحسب ساختار اقتصادی- اجتماعی دو کشور و جایگاه کارکرد فرهنگی در سلسله مراتب ملی این کشورها معنا و تعریف واحدی ندارد.
پس باید مکانیسم توزیع ادبی را بر اساس واحدهایی کلی تر و در عین حال ساده تر از ملتها و مجموعه های زبان شناختی که خود ساختارهای پیچیده ای هستند بررسی کرد. در واقع، هر گروه اجتماعی، نیازهای فرهنگی خاص خود و در نتیجه ادبیات خاص خود را دارد. گروه ممکن است جنسی، سنی، طبقاتی باشد و در این صورت موضوع ادبیات بانوان، ادبیات کودکان و ادبیات کارگری مطرح خواهد شد. هر یک از این انواع ادبیات نظام مبادله خاص خود را دارد ولی هر چند که مجلات بانوان، کتاب فروشیهای کودکان و کتابخانه های کارگری وجود دارند لازم است که هر کدام از آنها نهادهای خاص خود را داشته باشند. البته جا به جاییها و کاربردهای دوگانه و حتی جهشهایی نیز وجود دارند که باعث می شوند بعضی آثار از نظامی به نظام دیگر قدم بگذارند.
گروه اجتماعی ای که مشخص ترین هویت ادبی را دارا باشد همانا گروه فرهنگی است. وانگهی ما دیدیم که دسته «فرهیختگان » منشأ خود مفهوم ادبیات است. فرهیختگان که در اصل کاست بسته ای را تشکیل می دادند، در روزگار ما نه طبقه هستند، و نه قشر اجتماعی و نه حتی گروه اجتماعی- حرفه ای معین. می توان فرهیختگان را به اشخاصی تعریف کرد که آموزش فکری دارند و از تربیت زیباشناختی نسبتاً عمیقی برخوردارند و همین به آنان امکان می دهد که صاحب قضاوت ادبی شخصی باشند زیرا فرصت کافی برای مطالعه دارند و امکان خرید مرتب کتاب برای آنان فراهم است. توجه داشته باشیم که تعریف بالا تعریفی بالقوه و نه واقعی است: بسیاری از فرهیختگان هیچ گونه عقیده و رأی ادبی ندارند، هرگز کتاب نمی خوانند، هرگز کتاب نمی خرند، ولی امکان این هر دو کار را دارند.
این گروه فرهیختگان در قدیم همان اشرافیت بوده است. بعدها به صورت بورژوازی با فرهنگ که تکیه گاه فرهنگی آن آموزش متوسطه کلاسیک بود، درآمد. در حال حاضر بخشی از صاحبان مشاغل فکری( به ویژه کارمندان آموزش و پرورش که قسمت مهمی از فرهیختگان را تشکیل می دهند)، صاحبان مشاغل هنری و قسمتی (البته ضعیف)‌از صاحبان مشاغل دستی که آموزش ابتدایی یا جدید را دیده اند، نیروهای عمده فرهیختگان را تشکیل می دهند. این گروه همانی است که ما به نام « محیط ادبی» خوانده ایم و اکثر نویسندگان برخاسته از همین محیط اند. همچنین کلیه شرکت کنندگان در پدیده ادبی، از نویسنده گرفته تا استاد تاریخ ادبیات، از ناشر تا منتقد ادبی به همین محیط تعلق دارند. این اشخاص که «بار ادبیات را به دوش می کشند» همگی در زمره فرهیختگان هستند. پدیده ادبی خاص فرهیختگان- همان طور که در بررسی مکانیسم عمل نشر دیدیم- در شبکه بسته، در درون گروه انجام می پذیرد.
در برابر شبکه فرهیختگان، نظامهای توزیعی دیگری وجود دارد که ما آنها را( چون کلمه بهتری پیدا نکردیم) شبکه های مردمی می نامیم. این نظامها برای خوانندگانی پی ریزی شده اند که آموزش، ذوق ادبی مشهودی را در وجودشان بیدار کرده، اما قضاوت روشن و مدلّلی را در آنها پدید نیاورده است و اوضاع کار و زندگی آنها طوری است که مطالعه برایشان ناراحت کننده یا غیرعادی است و درآمدشان نیز امکان خرید مرتب کتاب را به آنان نمی دهد. این خوانندگان گاهی به خرده بورژوازی تعلق دارند ولی بیشتر، از کارمندان، کارگران دستی و کشاورزان هستند. نیازهای ادبی آنان مانند نیازهای خوانندگان شبکه فرهیختگان است با همان اهمیت، همان نوع و همان کیفیت، ولی این نیازها همواره از بیرون ارضاء‌ می شود. این افراد خود هیچ وسیله ای برای شناساندن واکنشهای خود به مسئولان تولید ادبی، نویسندگان یا ناشران، در اختیار ندارند. در حالی که کتاب فروشیهای فرهیختگان محل مبادله است، فروشگاههای اصلی کتاب برای شبکه های مردمی فقط «محل عرضه» کتاب یا محل ساده فروش هستند.(2) افراد این شبکه در بازی ادبی نقشی ندارند.

2. شبکه فرهیختگان

مثال یک کتاب فروشی متوسط را بزنیم که در تمام شهرهای دنیا هزاران نوع آن وجود دارد. کل موجودی مؤثر آنها 5000 تا 6000 عنوان است و اغلب یک یا در صورت لزوم دو نسخه از هر عنوان در آن پیدا می شود. از این مقدار، 400 عنوان در ویترین و 1200 عنوان روی پیشخوانها و قفسه های درون کتاب فروشی جای می گیرد.
تولید کتاب در فرانسه در حدود 20000تا 22000 عنوان در سال است. حتی اگر بازار کتاب رونق داشته باشد و موجودی کتابها به سرعت تجدید بشوند، نمی توان انتظار داشت که در این کتاب فروشیها جز بخشی از این عناوین پیدا بشود و تازه فقط مقداری از این بخش روی پیشخوانها و قفسه های داخل به مشتری ای که علاقه کافی نشان داده و به درون کتاب فروشی قدم گذارده یعنی در شبکه تجاری کتاب فروشی وارد شده اند عرضه می شود تنها قسمت بسیار ناچیزی از این بخش از مقدار است که در طول زمان نسبتاً کوتاهی در ویترینها در برابر چشم همگان قرار می گیرد.
این بدان معناست که کتاب فروش، همچون ناشر، از بین انبوه نوشته هایی که به او پیشنهاد می شود، آن چیزی را برمی گزیند که به نظر خودش برای مصرف خوانندگانی محدود مناسب می آید. انتخاب کتاب فروش با انتخاب ناشر تفاوت دارد زیرا خوانندگان موردنظر ناشر، خوانندگان فرضی کتابهای او هستند اما خوانندگان موردنظر کتاب فروش خوانندگان واقعی هستند که مستقیماً خود را نشان می دهند، یعنی مشتری او هستند. تفاوت دیگر این است که دست نوشته مؤلف را وقتی ناشر رد می کند، وجود ادبی پیدا نمی کند، در حالی که کتابی که فلان کتاب فروش به فروش نمی رساند، هم اکنون وجود دارد و همچنان وجود خواهد داشت. به عبارت دیگر، انتخاب ناشر ادبیات را می سازد در حالی که انتخاب کتاب فروش سلسله مراتبهایی را در ادبیات ایجاد می کند.
کتاب فروشیهایی هستند که کل موجودی و به ویژه نظام تهیه کتاب(3) آنها طوری است که به هر نوع تقاضایی پاسخ می دهد، ولی این قبیل کتاب فروشیها انگشت شمارند. آماری از سال 1945، مندرج در تک نگاری چاپ، در فرانسه، 203«کتاب فروشی فراگیر» را برمی شمرد. این رقم فقط اندکی فزونی گرفته است.
در فرانسه، کتاب فروشی به صورت نسبتاً ابتدایی خود باقی مانده است. با این همه در سالهای 1970 کتاب فروشیهایی از نوع « فضای بزرگ»که فناک(F.N.A.C) شناخته شده ترین نمونه آن است، گسترش یافته است. نظام تجاری این گونه کتاب فروشیها و موجودی عظیمی که در اختیار دارند و به صورت سلف سرویس عمل می کنند، به آنها امکان می دهد که برای مشتریان خود تخفیفهای چشمگیری قائل بشوند. آزادسازی بهای کتاب در سال 1979 وضعی ایجاد کرد که کتاب فروشیهای سنتی و به ویژه کتاب فروشیهای متوسط و کوچک دیگر نتوانستند در برابر رقابت تاب بیاورند. قانون لانگ در سال 1981 دوباره قیمت کتاب را تثبیت کرد، اما خیلی کار داشت تا این قانون بتواند مسائل اقتصادی کتاب فروشی را که وخیم ترین آن تهیه کتاب بود، حل کند. کشورهای سوسیالیستی در شهرهای اصلی خود« خانه های کتاب» تأسیس کردند که در آنها کتابها تا سرحد ممکن جور هستند و کتاب فروشیها می توانند از آنجا کتاب تهیه کنند.(4)
اداره امور اقتصادی کتاب فروشی آسان نیست. بار سنگین و همیشه تهدید کننده کتابهای به فروش نرفته ممکن است با چند ماه سیاست خرید ناشیانه، سرمایه اولیه را به کلی بر باد دهد. از این روست که کتاب فروشیهای بزرگ، صرف نظر از اهمیت آنها، مجبورند با مشتریان خود رابطه شخصی برقرار کنند و این کار را با ارسال دوره ای و منظم کاتالوگ برای مشتریانی که نامشان در دفتر کتاب فروشی ثبت شده،‌ یا با تماسهای چهره به چهره، یا با تخصصی کردن بعضی قفسه ها یا شعبات خود و همچنین با اجازه دادن به مشتریان احتمالی برای «تورق کتاب» در میان قفسه ها، انجام می دهند.(5) به همین جهت مناطقی که برای باز کردن کتاب فروشیهای فراگیر مناسب به شمار می آیند مناطق شهری ای هستند که وجود دانشگاه در آنها زندگی فکری پرشوری را در پی دارد: مثلاً در فرانسه به ترتیب اهمیت می توان از محلات ششم، هشتم، هفتم و پنجم پاریس و شهرهای لیل، لیون، بوردو، مارسی، استراسبورگ، تولوز و غیره نام برد.
توزیع کشوری کتاب «ادبی» در کتاب فروشیهای متوسط صورت می گیرد. در فرانسه می توان 3500کتاب فروشی از این دست سراغ کرد که به نسبت جمعیت، یک کتاب فروشی برای 12000نفر می شود. این رقم بی شک یکی از بالاترین ارقام در جهان است.(6) در واقع در برخی کشورها تعداد محلات فروش ممکن است از این هم بیشتر باشد، اما در اینجا صحبت ما بر سر کتاب فروشیهایی است که سیاست تجاری اصیل و مستقلی دارند.
این استقلال و آزادی عمل مستلزم آن موجودی کتابی است که نه چنان کم باشد که معاملات تجاری را غیرممکن سازد و نه آن قدر زیاد که سرمایه بی حدی را بخواباند. همان طور که در بالا ملاحظه کردیم، کتاب فروش با توجه به مشتریان خود این موجودی کتاب را تهیه می کند. با مشاهده ویترین کتاب فروشی می توان حدس زد که در نزدیکی آن دانشکده، کلیسا، دبیرستان، کارخانه یا تماشاخانه ای وجود دارد و حتی می توان خطوط کلی ساختار اجتماعی- حرفه ای اهالی محل را ترسیم کرد.
تخصصی شدن یکی از روشهایی است که کتاب فروشی متوسط با آنها به فعالیت خود جهت می دهد و آن را محدود می سازد. مورد نمونه و متداول آن کتاب فروشی سنتی است که در جوار مؤسسه آموزشی دائر می شود. اغلب اوقات همراه با کتاب نوشت افزار هم به فروش می رسد. در بسیاری از موارد، صورت کتابهایی که در کلاسهای مختلف تدریس می شود با توافق مؤسسه آموزشی با کتاب فروشی که نوع و میزان سفارشات لازم را از پیش می داند، فراهم می شود. چنین نظامی برای مؤسسه آموزشی این فایده را دارد که تقاضاهایش فوری برآورده می شود. هر بار که کتاب فروشی در تماس با سازمانی اجتماعی قرار می گیرد که برای کار خود به مطالب خواندنی منظم و قابل پیش بینی نیاز دارد، چنین همکاریهای سودمندی بین آنها ایجاد می شود. در کنار کتاب فروشیهای سنتی، کتاب فروشیهای فنی، دینی، پزشکی و غیره نیز وجود دارند که مبادلات در آنها در دایره بسته یک جمع محدود صورت می گیرد.
نوع دیگر تخصصی شدن، برپایی کتاب فروشی آثار هنری است که اغلب کتابهای دست دوم را هم به فروش می رساند. حدود 7 یا 8 درصد از کتاب فروشیهای متوسط منحصراً به کار فروش کتابهای دست دوم می پردازند ولی بازار این گونه کتابها در حال حاضر قابل آمارگیری نیست: تحقیقات جالبی را می توان در این زمینه نیز آغاز کرد. از آنجا که بازار کتابهای دست دوم محدود به تعدادی از علاقه مندان است، در مصرف صرفاً ادبی- جز در موارد خاصی که بعداً از آن سخن خواهیم گفت- چندان اهمیتی ندارد.
کتاب فروشیهای متوسط که به فروش کتب ادبی تازه می پردازند خیلی منظم تر از کتاب فروشیهای فراگیر در سطح شهر پخش شده اند. هر شهر کوچک و نسبتاً مهم، کتاب فروشیهای متوسط خاص خود را داراست. مثلاً در استان ژیروند نسبت آنها برای منطقه بوردو یکی برای هر 10000نفر و برای مجموع استان یکی برای هر 11000نفر است.
اما در واقع، کتاب فروشی متوسط، به محض آنکه از حیطه آثار کارکردی بیرون می آید، دیگر جز با اقشار اجتماعی بسیار معینی سر و کار ندارد. به ویژه با طبقه کارگر یا طبقه کشاورز پیوندی برقرار نمی کند. همان طور که بنینیو کاسه رس می گوید:« کتاب فروشیهایی که رمانهای سطح بالا می فروشند[...]، جز در موارد بسیار استثنایی، در سر راه کارگران قرار نمی گیرند.»(7)کارگران در مسیر عادی و روزمره خود به دکه روزنامه فروشی، سیگارفروشی، مغازه های ارزان قیمت و بساطیها برمی خورند و احتمالاً در همین جاهاست که مطلبی هم برای خواندن پیدا می کنند.
جالب خواهد بود اگر ما ویترین کتاب فروشی متوسط را با ویترین دکه ای در همان حوالی- مانند دکه های روزنامه فروشی یا سیگارفروشی- مقایسه کنیم. این دو ویترین بخشی از عناوین را به طور مشترک دارند مثلاً انواع آثاری که خوانندگان بسیار گسترده دارند مانند رمان پلیسی، کتابهای پرفروش که تیراژ آنها از «مرز 100000»بالا رفته، آثار بزرگ کلاسیک که با چاپهای ارزان قیمت به بازار آمده و غیره. اما حجم مخازن کتاب در این دو به کلی متفاوت است. هیچ کس به این فکر نمی افتد که از دکه سیگارفروشی سراغ اثری از شارل پگی را بگیرد و یا آخرین « رمان عشقی» را که به تازگی به بازار آمده از کتاب فروشی بخواهد. نکته وخیم تر آنکه کارگر و روشنفکری که هر دو می خواهند ماژور تامپسون را بخرند به محل واحدی مراجعه نمی کنند.
متوجه باشیم که اکثریت عظیم کتاب فروشیهای متوسط با همان چیزی که ما شبکه ادبیات فرهیختگان خوانده ایم مطابقت دارند، یعنی همان ادبیاتی که بعدها جای خود را در کتب تاریخ ادبیات پیدا( یا جستجو) خواهد کرد. مشتریان این ادبیات را به ویژه افراد بورژوازی آموزش یافته و صاحبان مشاغل آزاد و هنری یا روشنفکران یعنی خوانندگان بالقوه ای که در فرانسه بالغ بر یک تا سه میلیون نفرند، تشکیل می دهند. البته در همین کشور جمعیت واقعی کتاب خوان بالغ بر 30میلیون نفر می شوند.
با بررسی فهرست آثار فرانسوی که تیراژ آنها از 10000نسخه در سال 1956 بالاتر رفته و اخبار ادبی(8) منتشر ساخته می توان دریافت که شبکه ادبیات فرهیختگان تا چه حد محدود است. این فهرست کامل نیست، روشن است که تقریباً همه آثاری را که اصل خوراک سالیانه ادبی« فرهیختگان» فرانسویان را فراهم می آورند، در برمی گیرد. از این فهرست می توان به واقعیتهای زیر پی برد:
1. کلیه نسخ آثاری که در این فهرست آمده، از 150میلیون نسخه ای که نشر فرانسه در همین سال بیرون داده، بر 4300000نسخه یعنی به 3% آن بالغ می شود؛
2. این فهرست حاوی 166 عنوان از 3000عنوانی است که در تولید فرانسه در سال 1956 به نام « عنوان ادبی» نشر یافته است یعنی 3/5%؛
3. در این فهرست نام 19 ناشر از 750ناشر که در سال 1956 به راستی فعال به حساب می آمدند برده شده است، یعنی 2/5%.
البته ما در اینجا نه کتب کارکردی را به حساب آوردیم و نه کتب نیمه موفق یا ناموفق و یا کتب ادبی جهان شمول( از نوع رمان پلیسی) را که بیشتر کتاب فروشها از آن تأمین معاش می کنند. ولی همین اطلاعات کافی است تا معلوم شود که آنچه حیات ادبی کشوری مانند فرانسه نامیده می شود(‌کشوری که حیات ادبی در آن به ویژه فعال است) بازی ای است که بین تعداد محدودی از شرکت کنندگان جریان دارد.
کتاب فروش بی آنکه همیشه متوجه باشد، یکی از شرکت کنندگان در این بازی است. توازن تجاری لازم برای کار او، وی را مجبور می سازد که نه فقط هوشیاری دائم به تولید داشته باشد( به خصوص با خواندن تازه های نشر که منقدان توجه او را به آنها جلب می کنند)، بلکه نگران واکنشهای مشتریان خود که اغلب نظر او را می خواهند نیز باشد. او که به طور کلی، در محله یا شهر خود، شخصیت معتبری به حساب می آید برای محافل فکری محل نقش مشاور در امر مطالعه را ایفا می کند: سنجشهایی که به عمل آمده نشان می دهند که توصیه کتاب فروش یکی از عوامل تعیین کننده شروع موفقیت کتاب است( البته ادامه موفقیت اثر از حیطه کنترل او خارج است). از سوی دیگر او برای ناشر حکم دماسنج را برای تعیین میزان محبوبیت اثر دارد: مثلاً در فرانسه، ناشرانی که دل به دریا بزنند و مهر تحریم کتاب فروشها در مورد مجموعه قصه یا داستان را( که دلایل تجاری آن هم کاملاً روشن است) بشکنند، بسیار کمیاب اند.
برای آنکه در مورد شبکه فرهیختگان چیزی را ناگفته نگذاشته باشیم باید از آخرین حلقه پیوند یعنی منتقد ادبی هم سخن بگوییم. نویسندگان اغلب به آنها بد می گویند و ناشران هم گویی از آنان بیم دارند. منتقدان نه لایق این همه افتخارند و نه مستحق آن همه تحقیر. نقش حقیقی منتقد ادبی این است که مشتی از خروار و نمونه ای از آراء خوانندگان باشد. منتقد از همان محیط اجتماعی ای برمی خیزد که خواننده شبکه فرهیختگان برخاسته و او نیز همان تربیت را گرفته است. همه نوع آدمی با هرگونه عقیده سیاسی، دینی، زیباشناختی، با هر خلق و خویی در میان آنان یافت می شود. این خصوصیات را درست می توان در خوانندگان هم پیدا کرد، ولی بین آنها اشتراک فرهنگ و سبک زندگی هم وجود دارد. حتی اگر قضاوتهای منتقدان را در مورد آثار کنار بگذاریم، همین که می بینیم او بعضی آثار را به نقد می کشد و در مورد بعضی دیگر سکوت اختیار می کند، خود انتخاب معناداری است: کتابی «که درباره اش حرف می زنند»، خوب یا بد، کتابی است که از نظر اجتماعی به نیاز گروهی از افراد پاسخ می دهد. اگر رایج ترین اشتباه نقد، سکوت درباره آثاری است که «پرفروش»‌به نظر می رسند( برعکس این امر به ندرت اتفاق می افتد)، مشخصاً برای این است که آثار پرفروش همان گونه که دیدیم از حد یک گروه اجتماعی خاص بسیار فراتر می روند.
اینکه ادعا می شود شخص منتقد ذوق مردم را تربیت می کند در واقع چیزی نیست جز بیان آشکار اعتقادهای خشکی که بر رفتار فرهیختگان حاکم است. کافی است ما به خوانندگان روزنامه هایی که منتقدان بزرگ « خلاق» در آنها چیز می نویسند، توجه کنیم تا دریابیم که این منتقدان برای مریدان خود موعظه می کنند و نه برای کسانی که احتمالاً نیاز به «تربیت» یعنی آموزشی از نوع خود آنها دارند. مسلم است که نفوذ بعضی از منتقدان( به ویژه آنانی که در روزنامه های شهرستانی می نویسند و مخاطبانشان هنوز چندان شکل نگرفته اند) به آنها امکان می دهد که بر انتخاب خوانندگان تأثیر بگذارند، اما تحقیقات این موضوع را نیز ثابت کرده اند که این نفوذ از نفوذ کتاب فروش و به خصوص از نفوذ مشاورانی که بیش از همه از آنها یاد می شود مانند فلان پسرعمو در پاریس، فلان معلم ده یا فلان کشیش محله بیشتر نیست.(9)
انتقاد، برای ناشر ارزش عینی همان عقیده ادبی ای را دارد که خود انتقاد سخنگوی آن است. انتقاد مقدماتی ای که کمیته های قرائت در بنگاههای انتشاراتی از اثر به عمل می آورند براساس نقد رایج انجام می گیرد و هر ناشری مایل است که اعضای کمیته قرائت او نمودار خوانندگان فرضی ای باشند که مبنای گزینشهای او خواهند بود.
پس شبکه ادبیات فرهیختگان معرف زنجیره ای از گزینشهای پی در پی است که همدیگر را محدود می سازند. انتخابی که ناشر از میان دست نوشته نویسندگان به عمل می آورد انتخاب کتاب فروش را که خود به تحدید انتخاب خواننده دست می زند، محدود می سازد، و انتخاب خواننده که از طرفی به واسطه کتاب فروش به بخش تجاری منتقل می شود و از طرف دیگر نقد به بیان و تفسیر آن می پردازد و سپس کمیته قرائت آن را به کار می گیرد و بسط می دهد، به نوبه خود، انتخابهای بعدی ناشر را تحدید می کند و در نتیجه سطح امکاناتی را که می توان به نویسندگان احتمالی داد پایین می آورد.
این تأثیر متقابل منفی، شرکت کنندگان در این بازی را در دایره بیش از پیش تنگ و بسته ای محبوس می سازد. تمرکز استعدادها و امکانات مادی در این حوزه اجتماعی بسیار محدود، به اسرافکاری اسف باری می انجامد. هرچند خیلی کم اتفاق می افتد که کمیته های قرائت استعداد بزرگی را هیچ وقت به کلی نادیده گرفته باشند، مسلم است که بسیاری از آثار عالی به علت توزیع نارسا در آغاز کار، از موقعیتی که درخور آن بوده اند برخوردار نشده اند.
ناکامیهای زیادی که گریبان بزرگ ترین ناشران را می گیرد( که ممکن است تا 60 یا 70% عناوین منتشر شده آنها را شامل گردد)، آن هم در کشوری که 80%مردم آن از نظر فرهنگی دچار سوءتغذیه هستند، نشان دهنده این واقعیت است که توزیع در شبکه های بسته پشت همان سکه ای است که روی آن هرز دادن امکانات یا عقیم گذاشتن استعدادهاست.

3. شبکه های عام

بخش اعظم توزیع تجارتی نوشته هایی از نوع ادبی در بین توده ها را «مراکز پخش کتاب» و جاهایی مانند دکه های سیگارفروشی یا دکه های روزنامه فروشی که در کنار کار اصلی خود به فروش کتاب هم می پردازند، انجام می دهند. برحسب آنکه ما محلات فروش فرعی مانند قفسه های سوپرمارکت را به این مکانها اضافه کنیم یا نه، در فرانسه تعداد آنها از 4000 تا 18 یا 20000تغییر می کند. در واقع این مکانها حساب و کتاب مشخصی ندارند و مشکل بتوان حداقل ضابطه ثابتی را برای آنها در نظر گرفت. در واقع باید بساط موسمی کتاب فروشیهای حاشیه رود سن، عرضه کتاب در بازارهای روز یا به دست دوره گردها و از این قبیل را به حساب آورد: بر اساس بعضی از شاخصها می توان اندیشید که تعداد کل محلات فروش با محاسبه انواع کتاب فروشیها، تقریباً به 100000 خواهد رسید(10)!
چنین رقمی بدون شک توزیع حداکثر را در کشور فراهم می آورد. در ایالات متحده که تعداد کتاب فروشیهای بزرگ و متوسط، نسبت به میزان جمعیت سه یا چهار بار کمتر از فرانسه است، دراگ استورها در شهرها و فروشگاههای عمومی در محیطهای کوچک، شبکه تجاری بسیار گسترده ای را فراهم می آورند که انتشاراتیها از آن بهره می گیرند. از سوی دیگر، پیوند تجارت کتاب با تجارت سایر کالاها( نوشت افزار معمولی، روزنامه ها، سیگار و توتون، اغذیه) کتاب را در مسیر زندگی روزمره قرار می دهد. دیگر نیازی به زحمت رفتن به کتاب فروشی نیست. این زحمت برای خواننده موقعی کمتر هم می شود که کتاب را در موقع فراغت پیش روی او بگذارند: در دکه های روزنامه فروشی، در ایستگاه راه آهن، در دکه های سیگار فروشی، نزدیک درهای خروجی محل کار، در بساط دست فروشها،‌ یا حتی در خانه در بساط دوره گردها.
دوره گردی شغلی است که در پی رشد وسایل ارتباطی سریع در جامعه های ما محو می شود، اما در کشورهایی که توزیع کتاب هنوز هم پاسخگوی نیازهای فرهنگی جدید توده ها نیست، به ویژه در امریکای لاتین وجود دارد و نقش مهمی بازی می کند. در چین، رژیم کمونیستی دوره گردی را حتی به نظام رسمی توزیع افزوده است. در کتاب پیش گفته شارل نیزار تحت عنوان تاریخ کتابهای عامیانه یا ادبیات دوره گردی اطلاعات ارزشمندی را در مورد «شبکه دوره گردی» در فرانسه در اواسط قرن نوزدهم، و مراکز اصلی تولید آن می یابیم. در این مراکز( پاریس، تروا، اپینال، نانسی، شاتیون سورسن، تور، لومان، لیل و غیره) ناشران متخصص به کار مشغول اند.
بخش مهم ادبیات دوره گردی از سالنامه های بی شماری تشکیل می شود که از آن میان سالنامه تقویم ورمو یا سالنامه اَشت هنوز هم وجود دارند و با وجود چندین بازبینی که در آنها انجام گرفته ویژگیهای اساسی خود را البته با نکته گوییهایی با ساده لوحیهای کمتر، حفظ کرده اند. در کنار این سالنامه ها در کوله پشتی این دوره گردها، کتابهای ستاره شناسی و سحر و جادو( برای خانمها)، مجموعه کلمات قصار و حکایات شیرین، آثاری در باب توصیه های دینی، اخلاقی، احساسی و عملی، همراه با چند راهنمای آشپزی یا طب، شرح سرگذشتها یا سفرها، رمانهای احساساتی، آثار کلاسیک ادبی که چندین نسل را تغذیه کرده و اغلب اقتباس یا خلاصه شده اند و همیشه و در همه جا تصاویر چشم نواز پیدا می شود. با این توصیف به راحتی می توان متوجه شد که چگونه در اواسط قرن بیستم مجلات بانوان، طالع بینی های همراه با توصیه های عاطفی و رمانهای عشقی و تصاویر وسوسه انگیز و تحریک آمیز جای ادبیات دوره گردی را گرفته است.
همه جا، در شبکه های توزیع عام، در کنار مطبوعات روزانه یا هفتگی که- همان گونه که ملاحظه شد- در اغلب کشورها بخش اعظم مطالب خواندنی را تشکیل می دهند، کتاب نیز یافت می شود. این مطبوعات جای شیوه های قدیم توزیع شفاهی را گرفته است( این شیوه ها هم در حال حاضر با پیدایش تکنیکهای سمعی- بصری سینما، رادیو و تلویزیون که کتاب عامیانه نیز با آنها پیوند نزدیک دارد تا حدودی انتقام گذشته را می گیرند. بنابراین طبیعی است که مکانیسم توزیع کتاب عامیانه از نوع «مرکز پخش مطبوعات» باشد تا از نوع کتاب فروشی. همه ابتکار در دست توزیع کنندگان عمده قرار دارد. خرده فروش دیگر کسی جز امانت دار چند نسخه نیست.
دیدیم که بسیاری از ناشران بخشی از کارهای تجاری خود را به شرکتهای تخصصی که مشهورترین و توانمندترین آنها در فرانسه، مرکز پخش اَشت است، واگذار می کنند. این شرکتها برای کتاب نیز مانند مطبوعات، نظامی را به کار می گیرند که به ویژه مبتنی است بر امانت گذاری عام تعدادی از نسخ نزد فروشندگان سهمیه دار و طبیعتاً پس گرفتن نسخه های فروش نرفته.
نظام امانت گذاری را ناشران و بعضی کتاب فروشان شبکه فرهیختگان( البته نه به طور انحصاری) اعمال می کنند و حکم سنگی را دارد که در تاریکی انداخته می شود. پس از انتشار کتاب، توزیع کننده بخشی از آن را( 3500 تا 5000نسخه در فرانسه) در محلات فروشی که در نظر گرفته، می فرستد. این موضوع به ما نشان می دهد چرا در پیشخوان دکه ایستگاه راه ‌آهن ممکن است به همان مقدار‌« کتابهای تازه» پیدا شود که در یک کتاب فروشی بزرگ در مرکز شهر. ولی اغلب این کتابهای تازه، دیر یا زود، به صورتی کم و بیش رنگ و رو باخته راه انبار را در پیش می گیرند.
در مورد اقلام امتحان پس داده و با فروش مطمئن مانند رمانهای پلیسی یا «رمانهای عشقی»- که بعداً از آن صحبت خواهیم کرد- انتشار آنها در یک مجموعه و با فاصله های معین انجام می گیرد و توزیع آنها هم شکل فروش از راه آبونمان را پیدا می کند. هر امانت دار، تعداد نسخی را که به فروش خواهد رسانید حدوداً می داند و در نتیجه مقدار موردنیاز خود را فراهم می کند.
انبوه انتخابهای پی در پی که مشخصه شبکه فرهیختگان است ممکن نیست در اینجا وجود داشته باشد.«بازگشت» محتمل خوانندگان به سوی ناشر وجود ندارد. انطباق ضروری کتاب با نیازهای خوانندگان از رهگذر اسلوب مکانیکی یکسان سازی صورت می گیرد. کافی است نوعی کتاب مورد استقبال مطمئن خوانندگان قرار بگیرد تا کتابهای دیگر از همان نوع پشت سرهم به بازار بیاید و در هر کدام از آنها فقط ترتیب حوادث تغییر کند. شارل نیزار، در اثر خود در مورد ادبیات دوره گردی، ریشه قرون وسطایی چنین داستانهای احساساتی را که به وفور در جزوه های ارزان قیمت دوره گردها تکرار می شود، نشان می دهد. قیمت این جزوه ها امروزه به چند برابر افزایش یافته اما داستانها که با ذوق قرن بیستم تنظیم شده، در «رمانهای عشقی»‌ما به همان صورت باقی مانده: در داستان عاشقانه جدید، ماشین نویس جای دختر چوپانی را گرفته است.(11)همین طور کتاب پاملا اثر ریچاردسُن که رمان زنانه قرن هجدهم آن را شیرین تر و جذاب تر کرده( نیزار از مادام کوتن نام می برد ولی چنین افرادی بسیارند) به خانواده بسیار گسترده رمانهای دلّی می انجامد که به تنهایی نوع ادبی خاصی را تشکیل می دهند و رقابت ناپذیرترین کتابهای پرفروش چندین نسل بوده اند.(12)والتر اسکات ناشر نیازمند، با از سر گیری سنت کهن حماسه مردمی، الگوی اصلی رمان تاریخی را درست کرد که خیلی زود از شبکه فرهیختگان بیرون رفت و به دست آلکساندر دوما و مقلدان معاصر او یکی از محبوب ترین آثار در ادبیات عامیانه شد.
در این مکان مکانیسم سرسخت، حرکت طبیعی به طرف تنزل و انحطاط است به جز در مواقعی که، به طور اتفاق،‌ اثری از حصار ادبیات فرهیختگان می گریزد و به محیط اجتماعی گسترده تری راه می یابد، خبری از تجدید حیات و پیشرفت نیست. این اثر را بی درنگ اهل فن می قاپند، محتوای مؤثر آن را فوری بیرون می کشند و تا زمان رفع کامل تقاضا به تجدید چاپ زنجیروار آن دست می زنند و ناگفته نماند که این تقاضا ممکن است قرنها ادامه داشته باشد.
با وجود این، در نسل اخیر، تکنیکهای جدید توزیع انبوه، صورت مسئله را بسیار تغییر داده اند. آثاری که ممکن بود در شبکه فرهیختگان محبوس بمانند بیش از پیش، با تکیه به مطبوعات، صفحه، رادیو، تلویزیون یا سینما از این شبکه بیرون می زنند.
مورد سینما و تلویزیون رایج ترین و بارزترین موارد است. «کتاب این فیلم را بخوانید» از مؤثرترین شعارهای تبلیغاتی شده است. البته عموماً به تماشای فیلم، یا از آن هم بدتر به « داستان فیلم» که تعدادی از مجلات در تهیه آن تخصص پیدا کرده اند، اکتفا می شود. تنها در پرتو یک تحقیق گسترده می توان گفت که سینما و تلویزیون تا چه حدّ عامل یا مانع مطالعه هستند.
برعکس شکی باقی نمانده که صفحه [ و نوار] شعر غنایی را که طبیعتاً شفاهی است و بر صفحات کاغذ جلوه نمی کند، نجات داده است. از ویلُن تا پره وِر، شاعر مردم پسند با گرامافون و صفحه گذار سکه ای محیط واقعی خود را پیدا کرده است. نقش مطبوعات و رادیو از این هم روشن تر است. اگر این رسانه ها از راه نقد کتاب، بر خوانندگان « فرهیخته» تأثیر می گذارند، با وسایل بی نهایت مؤثرتر مانند پاورقیها و کارتنها یا اقتباسها بر مجموعه خوانندگان تأثیر می گذارند، در پرتو چند مثال می توان فکر کرد که نشر اثر کلاسیک ادبی به صورت کارتن، در یک روزنامه کثیرالانتشار، یا پخش رادیویی یک پاورقی بی درنگ سیل خریداران شبکه عامه را به راه می اندازد. این تأثیرات باید اندازه گیری و مشخص شود.
کارایی رادیو، تلویزیون و سینما در وارد کردن یک اثر در شبکه های عامه از یک سو حاصل آن است که این رسانه ها اثر را در بوته آزمایش قابلیت جذب اجتماعی می گذارند( گاهی نتیجه کار فاجعه بار است) و از سوی دیگر حاصل اینکه اثر را بی محابا در زندگی روزمره مردم وارد می کنند، آن را بر سر راه روزمره خواننده عادی قرار می دهند. عیب کار در این است که همه این امور به طور یک جانبه و بدون دخالت مستقیم خوانندگان که منفعل باقی می مانند، انجام می شود. این نوعی «ادبیات اعطایی» است.
در اینجا وضع برعکس وضع در شبکه فرهیختگان است. در شبکه فرهیختگان، شمار تولیدکنندگان برای عده ای که مصرف آنها زیاد نیست بسیار زیاد است و تقاضا در درون نظامی که بر گزینشهای پی در پی استوار است بی وقفه تجدید می شود و این وضع به هرز دادن نیرو و عقیم ساختن استعدادات خلاق می انجامد. در شبکه های عام، کمبود تولیدی که از نظر اجتماعی مناسب باشد وجود دارد، ابتکار به توزیع کننده واگذار می شود. تقاضا بسیار گسترده و نامعلوم است و بیان آشکار پیدا نمی کند اما به مصرف می پردازد. این وضع از طرفی به فرسودگی و تباهی مکانیکی اشکال ادبی می انجامد و از طرف دیگر به از دست رفتن آزادی فرهنگی توده ها منتهی می شود.
مسئله بر سر برقراری تعادل است. بدین جهت کوشش کسانی که سعی دارند جامه سلامت به تن ادبیات «‌فرهیختگان» بپوشانند یا به آفرینش ادبیات عامیانه حقیقی دست بزنند، در جهت تخریب دیوارهایی به کار می افتد که شبکه «فرهیختگان» را از شبکه های عام جدا می کنند. ما چند فقره از روشهایی را که برای شکستن سدّ اجتماعی ادبیات به کار می رود، به طور مختصر بررسی خواهیم کرد.

4. سد شکنان

می توان از چهار نوع روش سخن به میان آورد: روشهای تجاری سنتی، روشهای تجاری غیرمعمول، کرایه کتاب و تصمیم گیری برای مردم.
در واقع ساده ترین فکر این است که تولید و توزیع شبکه فرهیختگان به شبکه عام تسری داده شود بی آنکه روشهای تجاری تغییر کند. در این صورت، راه حل، چاپ ارزان قیمت آن کتابهایی از شبکه فرهیختگان است که در مراکز عمومی فروش کتاب عرضه پذیر هستند. این امر تازه ای نیست و کوله پشتی دوره گردها هم حاوی رمانهای ارزان قیمت با امضای دوفو، سویفت، په رو، فلوریان، برناردن دوسن پی یر و غیره بود، اما اغلب این کتابها، آثار کلاسیک بوده اند و نه آثار جدید. موضوع اساسی این است که اثر خیلی کهنه نباشد و خوانندگان «کم پول» هم زمان با جمعیت « پرپول» در حیات ادبی مشارکت ورزند. در فرانسه به خصوص بین دو جنگ، چندین بار برای رسیدن به این هدف اقدامهایی صورت گرفت. فقط در سال 1935(ابتدای عصر فروشگاههای زنجیره ای یک کلام) اولین موفقیت در انگلستان، با کتاب ارزان قیمت( شش پنی) از مجموعه « پنگوئن» حاصل آمد.
مجموعه پنگوئن، بیست سال پس از تأسیس، بیش از 1000 عنوان کتاب به چاپ رسانیده بود.(ناگفته نماند که این تعداد بخش بسیار کوچکی از حجم انبوه تولید کتابهای ادبی در انگلستان بود) جلد قرمز و سفید این مجموعه در تمام جهان اشتهار یافته بود. مجموعه « پنگوئن» که در ابتدا از تجدید چاپ آثار تازه منتشر شده با جلد نفیس متشکل می شد، در حال حاضر گاهی به چاپ آثار دست اول دست می زند. به «پنگوئن» معمولی( که در امریکا با جلد مصوّر بیرون می آید) «پنگوئن»سبز مخصوص رمانهای پلیسی، « پلیکان» آبی مخصوص مطالعات کارکردی و « پوفن» مخصوص بچه ها اضافه شده است. برآورد میزان فروش واقعی « پنگوئن»ها غیرممکن است، ولی مجموع تیراژ آن را در سال 1955، 20 میلیون نسخه تخمین زده اند. اگر این تعداد درست باشد، 7 تا 8% تولید انگلستان را در برمی گیرد.
به هنگام جنگ جهانی دوم، لزوم توزیع کتاب بین نظامیها، و سپس نیاز به تبلیغات، ایجاد مجموعه هایی شبیه «پنگوئن» را در ایالات متحده دامن زد:« Signet book»، «Bantam book» و به ویژه «Pocket book» که معادل آن در فرانسه در حال حاضر «Livre de poche» است به انتشار کتابهای جیبی می پردازند. در اغلب کشورها چنین مجموعه هایی یافت می شود( این مجموعه ها مانند «پنگوئن» برای نام خود از اسامی حیوانات و به ویژه از پرندگان استفاده می کنند، مثلاً کتابهای «لک لک» (Marabout) در بلژیک، کتابهای«شاهین»(Alcotan) در اسپانیا( بارسلون) و «طاووس»(libridel Pavone)در ایتالیا(میلان).
ویژگی مشترک این کتابها ارزانی آنهاست: هر یک بهایی معادل نیم تا دو ساعت حقوق متوسط یک کارگر دارند.
کارایی کتاب ارزان قیمت انکارناپذیر است. مجموعه « پنگوئن» تأثیر نجات بخش و پردوامی بر ادبیات انگلستان داشته است. به هنگام جنگ جهانی دوم مجموعه Penguin New Writing در اوضاع دشوار، امکاناتی در اختیار نویسندگان جوان قرار داد. اما باید دانست که در چهارچوب روشهای تجاری سنتی، کتاب ارزان قیمت، فقط در صورتی سودآور( یعنی چاپ شدنی)‌است که خوانندگانی نسبتاً گسترده و تیراژی بسیار بالا داشته باشد. در کشورهای سرمایه داری، مجموعه انگلیسی زبان تنها موردی است که خوانندگان کافی دارد.
پس شاید راه حل این باشد که از سلسله بازار سنتی کتاب، با حلقه های اجتناب ناپذیر و پرهزینه آن یعنی ناشر و توزیع کننده و کتاب فروش صرف نظر شود. این کاری است که انجمنهای کتاب که پیش تر از آنها سخن گفته ایم، انجام می دهند. به طور کلی، انجمنهای کتاب با مشتریان عادی سر و کار ندارند و اعضای خاصی دارند ولی تعدادی از آنها آثار کلاسیک و تازه را با بهای ارزان عرضه می کنند. متأسفانه این آثار معمولاً تجدید چاپهایی هستند که با تأخیر منتشر شده اند زیرا(‌باز هم به جز در مجموعه انگلیسی زبان) ناشران مایل نیستند چاپ مجددی را بلافاصله بعد از چاپ اول اجازه بدهند، چه این کار ممکن است برای کتابی که فروش آن به سختی انجام می گیرد، رقابت خطرناکی را ایجاد کند. از طرف دیگر انجمنهای کتاب با مشکل بزرگ دیگری رو به رو هستند، آن هم انجام امور از راه مکاتبه است. هر چقدر هم انجمن کتاب در نظام ارسال آگهی تبلیغاتی مهارت داشته باشد، برای اعضا بسیار آسان تر است که به کتاب فروشی بروند تا اینکه به نامه انجمن پاسخ بدهند. منطق حکم می کند که با استفاده از شیوه « مراجعه مستقیم» کار خواننده آسان شود. اما این کار در حکم بازگشت به دوره گردی است یعنی روشی که معمولاً برای فروش آثار حجیم مانند فرهنگهای لغات، دائرة المعارفها به کار می رود. البته به ندرت دیده می شود که از این روش برای فروش آثار ادبی استفاده شود. با وجود این نمونه هایی از این دست در اختیار داریم:
ژیلبر موری در مقاله خود در اخبار اجتماعی که قبلاً نیز به آن اشاره کرده ایم از تجربه مجمع مؤلفان جوان که خود نیز در آن شرکت داشته، سخن می گوید. با کمال تعجب ملاحظه می شود که این جمع به سنت یومییوری ژاپنیها متوسل می شوند زیرا مؤلفان خود هم ناشر و هم توزیع کننده هستند و اگر فروشنده هم نیستند، دست کم عاملانی را در اختیار می گیرند که برای آنها در میان مردم مستقیماً بازاریابی می کنند: «روش فروش مستقیم» را جوانانی انجام می دهند که زنگ منازل را به صدا درمی آورند، به مشتریان کافه ها و رستورانها سر می زنند، به سراغ کارکنان ادارات مختلف- به ویژه معلمان- می روند و تعدادی کتاب به آنان عرضه می کنند.(13)عبارت ساده «به ویژه معلمان» از زبان ژیلبر موری، ما را به این فکر وامی دارد که این روش امکان می دهد تا در شبکه فرهیختگان به گزینش دست زد اما در حقیقت نمی توان از آن خارج شد. با این همه تردیدی نیست که مجمع مؤلفان جوان موفق شد به میزان فروشی دست یابد که بسیاری از ناشران با اسم و رسم به آن رشک می برند. خلاصی از دست کتاب فروش هم آرزویی است که ناشران بسیاری آن را در سر می پرورند.
روش مراجعه مستقیم به افراد هر مزیتی هم داشته باشد، نمی توان آن را به طور جدی به عنوان وسیله توزیع عمومی در نظر گرفت. اگر قرار بود تمام رمانها از این راه به فروش برسند، هر خانواده فرانسوی باید هر روز منتظر مراجعه چندین ویزیتور که هر کدام چمدان بزرگی از نمونه های کتاب به دوش می کشند، باشد. در این صورت، در منازل بدون شک یکی پس از دیگری به روی آنان بسته می شد و استقبال از آنان به سرعت کاهش می یافت.
غیر از فروش، روش کرایه کتاب هم وجود دارد. کارایی این روش با موفقیت روش « فروش پس از کرایه» در شبکه های عام به اثبات رسیده است.(کتاب فروخته شده پس گرفته می شود و پس از کسر مقداری از مبلغ آن، کتاب جدید فروخته می شود). این روش در بخش فروش کتاب در داروخانه های بوتس(Boot`s)‌در انگلیس رایج است. این کار را فروشندگان رمانهای عشقی که جلوی درب خروجی کارخانه بساط دارند نیز انجام می دهند.
باید توجه داشت که خرید کتاب چنانچه با این فرض همراه نباشد که چند بار خوانده خواهد شد، از نظر اقتصادی عملی پوچ خواهد بود. اما رمانهایی که دو بار خوانده می شوند، نادر و آنهایی که در طول عمر انسان سه یا چهار بار خوانده می شوند بسیار نادرترند. برای کارگر متوسط فرانسوی خرید بی بازده کتابی که بیش از یک بار نخواهد خواند در حکم آن است که برای هر دقیقه مطالعه مزد یک یا چند دقیقه از کار خود را بپردازد، در حالی که سینما برای او( به خصوص از نظر اجتماعی) لذت بیشتری فراهم می آورد که ارزان تر هم هست یعنی هر دقیقه تماشا در ازای بیست ثانیه کار او تمام می شود. در کشورهای دیگر، تفاوت از این هم بیشتر است. پس نباید تعجب کرد اگر می بینیم که اکثریت خوانندگان کتابخانه های عمومی در برابر این پرسش که چرا به کتابخانه می روند، «گرانی کتاب»‌را عنوان می کنند.(14)
از آنجا که در مورد کتابخانه ها تحقیقات جدی و فراوانی انجام گرفته، ما بر این موضوع تأکید نخواهیم کرد. کافی است بگوییم که کتابخانه ها در انگلستان گسترش ویژه ای یافته اند. در این کشور تعداد مراجعه کنندگان به کتابخانه های عمومی، در سال 1975، بیش از 13500000نفر و تعداد کتابهای امانت داده شده نزدیک به 600میلیون بوده است. می بینیم که مرزهای شبکه فرهیختگان وسیعاً شکسته شده است. فرانسه که در سال 1977 با 3600000مراجعه کننده و 80میلیون کتاب امانت داده شده هنوز نمی توانست سربلند کند، به طور بسیار چشمگیری وضع را جبران کرده است. در هر استان، کتابخانه های مرکزی که امانت می دهند، کتابخانه های محلی و چه بسا کتابخانه های شهرداری را تغذیه می کنند. در اغلب موارد شروع کار از کتابخانه کودکان است که به ابتکار چند نفر تأسیس می شود و به سرعت اشاعه می یابد. کتابهای کودکان و نوجوانان از محرکهای قوی برای جذب خوانندگان تازه به کتاب خوانی است. ناگفته نماند که- همان گونه که بعداً ملاحظه خواهیم کرد- در برابر هر خواننده ای که نام او در دفتر کتابخانه ثبت شده، چندین خواننده واقعی(15)وجود دارد. این موضوع در مورد کتابخانه های کارخانجات و شرکتها که کارکنان آنها برای همه اعضای خانواده خود کتاب به امانت می گیرند بیشتر صادق است.
اشکال کار امانت در کتابخانه این است که مسئله مخزن کتاب در این محل بی نهایت وخیم تر از همین مسئله در کتاب فروشی است. به برکت قانون ارسال نسخه هر کتاب به کتابخانه مرکزی یا به دلیل خریدهای منظم و گران، همه نوع کتاب در این کتابخانه های مرکزی پیدا می شود. متأسفانه کتابخانه مرکزی این خطر را دارد که به گفته بنینیو کاسه رس به «قبرستان کتاب»‌تبدیل شود زیرا خارج از شبکه های عام، یعنی شبکه های زندگی روزمره قرار دارد: وارد شدن به کتابخانه مرکزی( جایی که کتاب قاعدتاً باید در محل خوانده شود) از ورود به کتاب فروشی هم مشکل تر است. پس « باید کتاب را نزد خواننده برد»، خواه به صورت تجارتی( کتابخانه های سیار خصوصی، مجموعه کتابهای کرایه ای کتاب فروشیهای کوچک محلی، قفسه کتابهای کرایه ای به سبک انگلیسی در شعبه های مغازه های بزرگ و غیره)، خواه به صورت اداری(‌کتابخانه های امانی عمومی با شاخه های متعدد، کتابخانه های کارخانجات و شرکتها در محل کار، کتابخانه های سیار، کتابخانه های کلیسایی، کتابخانه های حوزه مدیریت و سندیکاها و غیره). هر چقدر تهیه کتابهای تازه برای مخزن این کتابخانه ها به سرعت انجام گیرد، این مخزنها بسیار محدود باقی می مانند و در وهله اول تابع سلیقه کتاب فروش هستند که ذکر آن رفت. در وهله دوم تابع سلیقه کتابدارند که به دلیل وظیفه آموزشگرانه ای که برای خود قائل است باز هم محدودتر می شوند.
مدیره یک کتابخانه مرکزی استان که کتاب را امانت هم می دهد، در نهایت حسن نیت در گزارش سالانه خود می نویسد:«ما هیچ گاه راه آسان را در پیش نگرفتیم و از مجموع کتابهای امانی خود، حداقل 1/3 آن را به کتابهای مستند اختصاص دادیم. به علاوه در مخزن ما تعداد رمانهای پلیسی و رمانهای عشقی پیش پا افتاده بسیار اندک است. این قبیل کتابها را جز به تقاضای مصرانه مشتریان خود به امانت نمی دهیم و هرگز در هر بار بیش از 3 یا 4 کتاب از این دست را ارسال نمی کنیم. ترجیح می دهیم سطح کتابهای امانی را بالا نگه داریم تا اینکه به این وسوسه تن در دهیم که آمار کتابهای امانی خود را با آثار آسان و پیش پا افتاده بالا ببریم.(16) این گفته در حکم پی نبردن به این نکته است که «سادگی»(به معنی خصلت ماشینی و کلیشه ای) این ادبیات از آنجا ناشی می شود که رمانهای پلیسی و رمانهای عشقی در نظام واقعی مبادله بین تولیدکننده و مصرف کننده جا نیفتاده اند و ممنوع کردن آنها این نقص را تقویت می کند، چرا که این رمانها را فقط روانه شبکه های بی در و پیکر عام می سازد. در حالی که مثال ژرژ سیمنون نشان می دهد که رمان پلیسی می تواند هم مورد استفاده عامه قرار بگیرد و هم فرهیختگان آن را بخوانند.
در اینجا می بینیم که هرگونه سیاست ارشادی دولتی یا خصوصی با چه خطری رو به روست: خطر مرشد سازی و مریدپروری. به همین سبب است که کتاب فروشیها یا سازمانهای فرهنگی عرفی، دینی، سیاسی یا رسمی قادر نیستند ادبیات مردمی زنده ای را سازمان بدهند و بخشی از فعالیتهای فراوان ادبی در شبکه فرهیختگان را به شبکه های عام منتقل کنند. ما در این مورد در یکی از مقاله های اخبار اجتماعی نوشته ایم که:« اگر- همان طور که واقعیتها به ما نشان می دهند- کوششهای ارشادی با شکست مواجه شده، به این دلیل بوده است که تمام این تلاشها این عیب کلی را داشته اند که نسبت به مردم بیگانه بوده اند. همه این تلاشها بر پایه این اندیشه قرار داشته که باید چیزی مثل خوراک فکری، پیام، شرح خاطرات یا سرگرمی برای مردم فراهم کرد. آگاهانه یا ناآگاهانه این موضوع فراموش شده که آنچه «ادبیات» نامیده می شود نتیجه بیداری فرهنگی قشری از همین مردم در طی سه قرن بوده است و نه علت بیداری آنها و نتیجتاً ادبیات به راستی مردمی باید از بطن زندگی فرهنگی حقیقتاً مردمی بیرون بیاید.»(17)
رژیم [سابق] شوروی گویا به راه حل فنی مسئله خیلی نزدیک شده بود. نویسندگان که استالین آنها را « مهندسان روح» لقب داده بود، یا به واسطه حزب کمونیست، یا به واسطه سازمانهای فرهنگی، یا صرفاً به دلیل طرز زندگی خودشان با توده ها در تماس مستقیم بودند. از طرف دیگر وسیع ترین توزیعها نیز انجام می گرفت: کتاب در همه جا، در کارخانه، در مزرعه وجود داشت. بیشتر کمبود کاغذ بود که مانع نشر می شد تا کمی فروش. تشکیل جلسات و گردهماییهای انجمنها و مباحثات امکان بروز عقاید ادبی مردم را فراهم می آورد و این عقاید در ذهن نویسنده بازتاب می یافت بدون آنکه پرده تجارتی ناشر یا کتاب فروش بین او و مردم کشیده شود.
متأسفانه با وجود این پرده دیگری وجود داشت و آن هم پرده عقیدتی بود. در اینجا باز به سیاست ارشادگرانه برمی خوریم. در این نظام هر سازمان دهنده فرهنگی سخت در پی این وسوسه است که انسانها را با نهادها هماهنگ سازد و نه نهادها را با انسانها. گفتیم که رژیم شوروی راه حل فنی مسئله را پیدا کرده بود ولی باید بگوییم که راه حل انسانی را نیافته بود. بحرانهایی که گاهی جهان ادبی شوروی را تکان می دادند حاکی از همین مسئله بودند.
در تحلیل آخر می بینیم که عدم تعادل در توزیع کتاب پاسخی است به عدم تعادل در تولید کتاب، ولی این دو عدم تعادل فقط وجوه جزئی یک مشکل واحدند. راه حلهای سازمانی و اداری از نوع «صندوق ادبیات» برای تولید یا از نوع «سازمان فرهنگی» برای توزیع، چیزی جز مسکّنهای فنی نیستند. اگر راه حلی وجود داشته باشد آن را فقط می توان در سطح رفتار گروههای انسانی در برابر ادبیات، یعنی در سطح مصرف جستجو کرد.

پی نوشت ها :

1.این براورد، که با براورد چاپهای قبلی این کتاب اندکی تفاوت دارد، براساس جمعیت 15 سال به بالایی که خواندن را فرا گرفته اند، تنظیم شده است.
2.اطلس کتاب خوانی در شهر بوردو در « مرکز جامعه شناسی پدیده های ادبی بوردو» وجود دو نوع شبکه را روی نقشه نشان می دهد.
3.کتاب فروشی که به ناشر کتاب سفارش می دهد در پی این است که مخارج حمل آن را که ممکن است بخش اعظم درآمد وی را ببلعد کاهش دهد. بدین جهت کتاب فروشیهای بزرگ حق العمل کارانی را استخدام می کنند که ارسال بسته ها را به صورت هماهنگ و یکجا انجام می دهند. البته این مسئله برای کتاب فروشیهایی که در نزدیکی انبارهای ناشران قرار دارند یا برای آنهایی که به خود ناشران متعلق هستند مطرح نمی شود. در برخی از کشورها( هلند، دانمارک، نروژ، سوئیس)‌مراکز تعاونی برای ارسال و توزیع کتاب به وجود آمده است.
4.در اتحاد جماهیر شوروی، بنگاههای انتشاراتی به دولت یا به سندیکاها تعلق دارند. مهم ترین این بنگاهها همان سندیکای نویسندگان است. توزیع در این بنگاهها را وزارت فرهنگ به صورت متمرکز انجام می دهد که 250000کتاب فروشی کشور را تغذیه می کند و بخش فروش مکاتبه ای و کتابخانه ها را نیز زیرنظر دارد.
5.کتاب فروشی ژی بر(Gibert) در فرانسه نمونه عالی برای کاربرد این روشهای تجاری است.
6.در تک نگاری چاپ برای سال 1945، 203کتاب فروشی فراگیر، 2611کتاب فروشی متوسط، 4976کتاب فروشی کوچک و تعداد محلات فروش 17000ذکر شده است.Books for all، برای سال 1952 از 3535 کتاب فروشی «واقعی» که به طور متوسط هر یک 12 نفر را در استخدام دارند و از 12780 کتاب فروشی با احتساب روزنامه فروشیها یاد می کند. برای همین سال سالنامه آماری فرانسه تعداد مؤسساتی را که به فروش کتاب نیز دست می زنند( طبقه بندی اعشاری 764) 7348 ذکر می کند که از این تعداد کارکنان 5690 مؤسسه کمتر از 6 نفر است. این آمار دشواری بزرگ ارزیابی در امر کتاب فروشی را به دلیل نبود ملاکهای درست، نشان می دهد.
7.اخبار اجتماعی، ژانویه 1957: چگونه کتاب را به خواننده برسانیم؟ ص 107. آقای کاسه رس متخصص آموزش مردمی است.
8.Les Nouvelles litteraires,31 janvier 1957.
9.صحت این اطلاعات که نتیجه همه پرسیهاست باید ثابت شود و تازه فقط مربوط به فرانسه است. ناشر آلمانی اوژن دیه دریچ با تحقیقی که در حدود سال 1930 بر اساس پرسشنامه انجام داد، عکس آن را ثابت کرد. در این تحقیق نقد آثار بر انتخاب 17 تا 18% خوانندگان، توصیه دوستان و اقوام بر 14 تا 17% و توصیه کتاب فروش فقط بر 5 تا 7% آنها تأثیر داشته است.
10.ما در این رقم بعضی از نقاط فروش را که مدتی طولانی از سال به فعالیت می پردازند مانند بازارهای موسمی، بازارهای روز، جشنها و اعیاد محلی و غیره را به حساب می آوریم. مقایسه نقشه مکانهایی که در آنها کتاب به فروش می رسد با نقشه کتاب فروشیهای بزرگ تفاوتهای عجیبی را نشان می دهد. در حالی که کتاب فروشیهای بزرگ به خصوص( خارج از پاریس) در شمال، رن سفلی، رُن، ژیروند، بوش دورُن( استانهای دانشگاهی)، زیادند، به نظر می رسد که در جنوب(‌و به خصوص در جنوب شرقی) با توجه به سه هسته بسیار متراکم در رُن، پی رنه علیا و گارون علیا، بوش دورُن، وار و آلپ ماری تیم شمار کتاب فروشیهای کوچک به حد اعلی می رسد. جالب خواهد بود اگر این توزیع را با داده های اقتصادی و جمعیتی دیگر مقایسه کنیم.
11.شارل نیزار از شخصی به نام ربان(Raban) نام می برد که ظاهراً در قرن نوزدهم سازنده اصلی (جرأت نمی کنیم بگوییم مؤلف) این نوع رمانها بوده است.
12.در مقاله ای دیگر، بنینیو کاسه رس در فهرستی از «رمانهای عشقی»‌که در قفسه کتاب فروشیها به آن برخورده به سرنوشت آینس رمان چاپ نشده ای از پاملا اشاره می کند. حتی در سال 1957 این نام فریبندگی خود را حفظ کرده است!
13.Informations sociales,janvier 1957,p.67.
14. این اطلاعات را خانم نیکول روبین در جریان تحقیق در مورد مراجعه کنندگان به کتابخانه های عمومی شهر بوردو گردآوری کرده است.
15.می توان نسبت را 3/5 گرفت. این ضریبی است که باید در تعداد کتابهای فروش رفته یا به امانت داده شده ضرب کرد تا تعداد خوانندگان واقعی به دست آید. اطلاعات ما از گشتن دست به دست کتاب که در خانواده ها و ساختمانهای مسکونی یا کارگاهها رواج دارد بسیار ناچیز است. آنچه را بنینیو کاسه رس« شبکه امانت دست به دست» می نامد در خور بررسی ژرف تر است.
16.گزارش سالانه کتابخانه مرکزی استان دوردنیی( مربوط به سال 1954) از مادام دولاموت.
17. Informations sociales,janvier 1957,p.11.

منبع: اسکارپیت، روبر؛ (1374)، جامعه شناسی ادبیات، مرتضی کتبی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها(سمت)، مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی، 1390.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط