نویسنده: رضا مرادی غیاث آبادی
نام های در پیوند با پارس در کتیبه های کهن تری از بین النهرین نیز شناسایی شده است. در این کتیبه ها، نام هایی با تلفظ «پرشَی/پَرهَشی/مَرهَشی» آمده است که همگی بر سرزمینی در سمت شرق دلالت می کنند. کهن ترین این اسناد، کتیبه ای است که به «لوگَل آنِه موندو» (Lugal-Anne Mundu) فرمانروای سومری شهر ادَب (Adab) در حدود میانه هزاره سوم پیش از میلاد تعلق دارد و این نام به گونه پرشی» در آن آمده است. پس از آن نیز در کتیبه های دیگر بین النهرین این نام تکرار شده است. در کتیبه های سارگون یکم، پادشاه اَکَدیِ سده چهارم هزاره سوم پیش از میلاد، همین نام با تلفظ های «بَرَخشوم/بَرَخشی/پَرَشی/مَرهَشی/مَرخَشی» آمده است.(1)
نام «پَرهَسی» به عنوان شکلی آغازین از تلفظ «پارسی» در گزارش استرابو نیز آمده است (بخش هشتم).
همچنین به نظر می آید که نام های «پارس» و «پارت» هر دو خاستگاهی یکسان دارند و از ریشه کهن تری به صورت «پَرثَه» منتج شده اند.(2)
نام پارس ردپایی نیز در کتیبه های آشوری دارد. در شماری از کتیبه های آشوری و از جمله در سنگ نبشته های «شَلمَنصَر/سَلمَنسَر سوم» (843 پیش از میلاد)، «شمَشی اَدد پنجم» (821 پیش از میلاد) و «سارگون دوم» (714 پیش از میلاد) نام هایی که دلالت بر پارس می کند، ثبت شده است. در سنگ نبشته ی سارگون دوم که واقعه لشکرکشی خود به اورارتو را گزارش کرده، چهار بار در سطرهای 38، 41، 51 و 73 نام پارس با تلفظ «پارسوآش/پارسواَش» (parsuash) آمده است.(3) پارسواش در همه این چهار سطر، محلی بوده که سارگون از آنجا عبور کرده و یا در حین عبور از آنجا، ملاقات هایی را ترتیب داده است.
ساختارهای گوناگون نام های وابسته به پارس در زبان های بابلی، آشوری و عیلامی ادامه یافت و شکل های متنوعی همچون «پارسوآ/پَرسَوهَ/پارساوا/پارساواش/پارسوماش/پارساوان» و بسیاری از حالت های دیگر پا به میدان نهادند. در خط میخی آشوری برای همه این حالت ها و در ابتدای آنها، یک علامت ممیزه و مشخص کننده کشور (و در مواقع استثنایی علامت مشخصه مردم) اضافه می شده است که آشکارا نشان می دهد این نام ها بر یک کشور و یا مردم یک کشور (و نه یک قبیله یا شهر) اطلاق می شده اند.(4)
نام «پارساوان» هم اکنون به شکل «پارسیوان/فارسیوان» در میان گروهی از مردمی که خود را به این نام می خوانند و به زبان فارسی سخن می رانند، زنده مانده است. این گروه در شمال غربی پاکستان امروزی و در مجاورت مرز افغانستان سکونت دارند. دیاکونوف نام های «پَشتو» یا «پَشتون» به عنوان یک هویت زبانی در جنوب افغانستان امروزی را به ترتیب شکل دگرگون شده «پارساوا» و «پارساوان» می داند.(5)
با وجود شباهت فراوان نام «پارسواش» با «پارس»، نمی توان به طور قطعی اینهمانی و انطباق مصداق این دو را با یکدیگر تأیید کرد و تنها می توان گمانی قوی بر آن داد. چنانکه نام «اَرَتّه» (Aratta) در سطر سی ام همین کتیبه با وجود شباهت محض به همین نام در کتیبه های سومری، دستکم از نظر مصداق با آن متفاوت است و به رودی اطلاق شده که در مسیر آشور به اورارتو روان بوده است. موقعیت جغرافیایی منطقه پارس نیز ــ بنا به اسناد دیگر ــ متفاوت با مسیر حرکت از آشور به سوی اورارتو است و به نظر می رسد که با دو مفهوم متفاوت سرو کار داشته باشیم.
نام پارس در کتیبه های نوبابلی نیز آمده است. در یک رویدادنامه نوبابلی که چکیده ی وقایع سال های پادشاهی نَبونید/نبونیدوس (آخرین شاه بابل جدید) و نخستین سال پادشاهی کورش دوم (بزرگ) را دربردارد، از کورش با عنوان های «شاه انشان» و «شاه پارس» یاد شده است. نام کورش برای نخستین بار در این متن با عنوان «شاه انشان» و در ضمن ثبت رویدادهای سال ششم پادشاهی نبونید (549/550 پیش از میلاد) آمده است: «شاه آستیاگ (در متن بابلی: ایشْتومِگو) سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کورش (در متن بابلی: کورَش)، شاه اَنشان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او درآیند. اما سپاهیان آستیاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کورش سپردند. کورش، به سوی کشور هَگمَتانه (در بابلی: اَگَمتَنو) پیش تاخت. سرای پادشاهی او را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هگمتانه را به غنیمت برگرفت و به انشان برد».
نام کورش برای دومین بار در این رویدادنامه با عنوان «شاه پارس» و در ضمن ثبت رویدادهای سال نهم پادشاهی نبونید (547 ــ546 پیش از میلاد) آمده است: «در ماه نیسانو، کورش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و در پایین تر از شهر اَربیل (آربِلا) از رود دجله گذر کرد. درماه آجَرو (= آرامی: ای یار/فارسی باستان: ثَوروَاهَره/اردیبهشت) او بسوی کشور لیـ... (لیدیه/لیکیه؟) پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و دارایی های او را بگرفت.»
در این متن پنج بار دیگر از کورش یاد شده که در هیچیک از آنها اشاره ای به دو نامِ انشان و پارس و یا هر نام دیگری نشده است.
نام کورش با عنوان «شاه اَنشان» یکبار دیگر نیز در کتیبه مشهور به «منشور نبونید» بکار رفته است. نبونید در این کتیبه، غلبه «کورش، شاه انشان» بر «آستیاگ، شاه مادها» را یادآور می شود.(6)
تداول نام پارس (persia) پس از تأکید هخامنشیان بر آن در طول تاریخ ادامه پیدا کرد و با تغییرات آوایی گوناگونی به تمامی زبان های غربی و شرقی راه پیدا کرد. در متون فارسی و عربی سده های میانه این نام معمولاً به شکل «فرس» و «فارس» نوشته می شد که ظاهراً شکل تلطیف یافته (و نه معرب شده) نامِ کهن پارس است.
نام «پَرهَسی» به عنوان شکلی آغازین از تلفظ «پارسی» در گزارش استرابو نیز آمده است (بخش هشتم).
همچنین به نظر می آید که نام های «پارس» و «پارت» هر دو خاستگاهی یکسان دارند و از ریشه کهن تری به صورت «پَرثَه» منتج شده اند.(2)
نام پارس ردپایی نیز در کتیبه های آشوری دارد. در شماری از کتیبه های آشوری و از جمله در سنگ نبشته های «شَلمَنصَر/سَلمَنسَر سوم» (843 پیش از میلاد)، «شمَشی اَدد پنجم» (821 پیش از میلاد) و «سارگون دوم» (714 پیش از میلاد) نام هایی که دلالت بر پارس می کند، ثبت شده است. در سنگ نبشته ی سارگون دوم که واقعه لشکرکشی خود به اورارتو را گزارش کرده، چهار بار در سطرهای 38، 41، 51 و 73 نام پارس با تلفظ «پارسوآش/پارسواَش» (parsuash) آمده است.(3) پارسواش در همه این چهار سطر، محلی بوده که سارگون از آنجا عبور کرده و یا در حین عبور از آنجا، ملاقات هایی را ترتیب داده است.
ساختارهای گوناگون نام های وابسته به پارس در زبان های بابلی، آشوری و عیلامی ادامه یافت و شکل های متنوعی همچون «پارسوآ/پَرسَوهَ/پارساوا/پارساواش/پارسوماش/پارساوان» و بسیاری از حالت های دیگر پا به میدان نهادند. در خط میخی آشوری برای همه این حالت ها و در ابتدای آنها، یک علامت ممیزه و مشخص کننده کشور (و در مواقع استثنایی علامت مشخصه مردم) اضافه می شده است که آشکارا نشان می دهد این نام ها بر یک کشور و یا مردم یک کشور (و نه یک قبیله یا شهر) اطلاق می شده اند.(4)
نام «پارساوان» هم اکنون به شکل «پارسیوان/فارسیوان» در میان گروهی از مردمی که خود را به این نام می خوانند و به زبان فارسی سخن می رانند، زنده مانده است. این گروه در شمال غربی پاکستان امروزی و در مجاورت مرز افغانستان سکونت دارند. دیاکونوف نام های «پَشتو» یا «پَشتون» به عنوان یک هویت زبانی در جنوب افغانستان امروزی را به ترتیب شکل دگرگون شده «پارساوا» و «پارساوان» می داند.(5)
با وجود شباهت فراوان نام «پارسواش» با «پارس»، نمی توان به طور قطعی اینهمانی و انطباق مصداق این دو را با یکدیگر تأیید کرد و تنها می توان گمانی قوی بر آن داد. چنانکه نام «اَرَتّه» (Aratta) در سطر سی ام همین کتیبه با وجود شباهت محض به همین نام در کتیبه های سومری، دستکم از نظر مصداق با آن متفاوت است و به رودی اطلاق شده که در مسیر آشور به اورارتو روان بوده است. موقعیت جغرافیایی منطقه پارس نیز ــ بنا به اسناد دیگر ــ متفاوت با مسیر حرکت از آشور به سوی اورارتو است و به نظر می رسد که با دو مفهوم متفاوت سرو کار داشته باشیم.
نام پارس در کتیبه های نوبابلی نیز آمده است. در یک رویدادنامه نوبابلی که چکیده ی وقایع سال های پادشاهی نَبونید/نبونیدوس (آخرین شاه بابل جدید) و نخستین سال پادشاهی کورش دوم (بزرگ) را دربردارد، از کورش با عنوان های «شاه انشان» و «شاه پارس» یاد شده است. نام کورش برای نخستین بار در این متن با عنوان «شاه انشان» و در ضمن ثبت رویدادهای سال ششم پادشاهی نبونید (549/550 پیش از میلاد) آمده است: «شاه آستیاگ (در متن بابلی: ایشْتومِگو) سپاهش را فراخواند. آنان بسوی کورش (در متن بابلی: کورَش)، شاه اَنشان به پیش تاختند تا به نبردی پیروزمندانه با او درآیند. اما سپاهیان آستیاگ بر شاه خود شوریدند. او را به زنجیر کشیده و به کورش سپردند. کورش، به سوی کشور هَگمَتانه (در بابلی: اَگَمتَنو) پیش تاخت. سرای پادشاهی او را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هگمتانه را به غنیمت برگرفت و به انشان برد».
نام کورش برای دومین بار در این رویدادنامه با عنوان «شاه پارس» و در ضمن ثبت رویدادهای سال نهم پادشاهی نبونید (547 ــ546 پیش از میلاد) آمده است: «در ماه نیسانو، کورش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و در پایین تر از شهر اَربیل (آربِلا) از رود دجله گذر کرد. درماه آجَرو (= آرامی: ای یار/فارسی باستان: ثَوروَاهَره/اردیبهشت) او بسوی کشور لیـ... (لیدیه/لیکیه؟) پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و دارایی های او را بگرفت.»
در این متن پنج بار دیگر از کورش یاد شده که در هیچیک از آنها اشاره ای به دو نامِ انشان و پارس و یا هر نام دیگری نشده است.
نام کورش با عنوان «شاه اَنشان» یکبار دیگر نیز در کتیبه مشهور به «منشور نبونید» بکار رفته است. نبونید در این کتیبه، غلبه «کورش، شاه انشان» بر «آستیاگ، شاه مادها» را یادآور می شود.(6)
تداول نام پارس (persia) پس از تأکید هخامنشیان بر آن در طول تاریخ ادامه پیدا کرد و با تغییرات آوایی گوناگونی به تمامی زبان های غربی و شرقی راه پیدا کرد. در متون فارسی و عربی سده های میانه این نام معمولاً به شکل «فرس» و «فارس» نوشته می شد که ظاهراً شکل تلطیف یافته (و نه معرب شده) نامِ کهن پارس است.
پی نوشت ها :
1.درخشانی، همان، ص 299؛ نگهبان، همان، ص 478.
2.درخشانی، همان، ص 309.
3.مایر، والتر، گزارش های لشکرکشی سارگون به اورارتو، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، تهران، 1388.
4.دیاکونوف، ا.م.، ماد، در: تاریخ ایران در دوره ماد، به سرپرستی ایلیا گرشویچ (از مجموعه تاریخ کمبریج)، ترجمه بهرام شالگونی، تهران، 1387، صفحه 125 تا 129.
5.دیاکونوف، همان، صفحه 126.
6.برای آگاهی بیشتر از این دو کتیبه نوبابلی بنگرید به: مرادی غیاث آبادی، رضا، رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ، و سالنامه نبونید ــ آخرین شاه بابل در: تمدن هخامنشی ــ سیزده گفتار در بررسی های هخامنشی، تهران، 1386.