کتاب ملل و نحل شهرستانی در سیاقی اسماعیلی (1)

این مقاله درصدد است با توجه به مدارک جدیدی که پیروی شهرستانی را از فرقه نزاریه اسماعیلیّه نشان می دهد و همچنین با مقایسه کتاب ملل و نحل او با دیگر کتب متقدّم فرقه نگاری اسماعیلیّه در خراسان، برخی از ویژگی های
سه‌شنبه، 26 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کتاب ملل و نحل شهرستانی در سیاقی اسماعیلی  (1)
کتاب ملل و نحل شهرستانی در سیاقی اسماعیلی * (1)

نویسنده: آدام آر. گیسر (1)
مترجم: حمید عطایی نظری **


 

اشاره

این مقاله درصدد است با توجه به مدارک جدیدی که پیروی شهرستانی را از فرقه نزاریه اسماعیلیّه نشان می دهد و همچنین با مقایسه کتاب ملل و نحل او با دیگر کتب متقدّم فرقه نگاری اسماعیلیّه در خراسان، برخی از ویژگی های ساختاری و محتوایی این کتاب را برجسته سازد. آگاهی از این ویژگی ها، از سویی این امکان را برای محقّقان فراهم می سازد که به تحلیل سیاقی کتاب شهرستانی در مقایسه با دیگر کتب فرقه نگاری بپردازند و از سوی دیگر ممکن است ما را به وجود یک مکتب فرقه نگاری اسماعیلی درخراسان رهنمون سازد. همچنین اطلاع از روش شهرستانی در کتاب ملل و نحل این دیدگاه را که او فرقه نگاری بی طرف است زیر سوال می برد و گرایش های اسماعیلی او را آشکار می کند.
کلید واژه ها: شهرستانی، ملل و نحل، ابوتمّام، الشّجره، اسماعیلیّه، فرقه نگاری، شیطان کتاب ملل و نحل،

نگاشته ابوالفتح محمد بن عبدالکریم شهرستانی در زمره مهم ترین منابع تحقیقات غربی درباره فرقه های اسلامی و غیر اسلامی به حساب می آید. در سال1649 پوکاک (Pocock) آن را در اثر خود به نام نمونه هایی از تاریخ عرب (Specimen Historia Arabum) ذکر کرد و به دنبال آن کسانی همچون اچلن سیس (Echellensis)، ماراکی (Maracci)، آسِمانی (Assemani)، سِیل (Sale) و دی سیسی (De Sacy) نام آن را در آثار خود آوردند. در سال 1842 کورتن (Cureton) متن عربی تصحیح شده کتاب ملل و نحل را ارائه نمود و اندکی بعد ترجمه انگلیسی آن را عرضه کرد. (2) ترجمه آلمانی این کتاب در سال 1850 توسط هاربروکر (Haarbrucker) منتشر شد. (3) از این زمان به بعد، چندین ویرایش و ترجمه از ملل و نحل به سرانجام رسید که آخرین آنها ترجمه فرانسوی این کتاب است که با هزینه یونسکو در سال 1993 منتشر شد. (4) در نتیجه اقبال محققّان به این اثر، کتاب ملل و نحل تا کنون یکی از مشهورترین و پر مراجعه ترین آثار در خصوص شناخت فرقه های اسلامی و غیر اسلامی بوده است.
شهرت و ارزش بالایی که این کتاب در محافل علمی به دست آورده، تا حدّی از بی طرفی نسی آن در نوع فرقه نگاری ناشی شده است. تا پیش از انتشار اخیر منابع دست اوّل غیر سنّی، محقّقان غربی در بیشتر تحقیقات خود درباره فرقه های اسلامی، بر متون فرقه نگاشتی سنّی اعتماد می کردند. زمانی که محققّان مانند وات (Watt) به مشکلات موجود در نوع کتب ملل و نحل اسلامی اذعان می کردند (برای اطلاع از مشکلات موجود در کتب ملل و نحل نگاشتی اسلامی بنگرید: Watt, 1998) شهرستانی (م 548هـ/1153م) در بین ملل و نحل نگاران، به عنوان فرقه نگاری که کمتر مورد بحث و نقد قرار گرفته بود، همچنان نقش اصلی و محوری را دارا بود.
گیب می نویسد: «در میان نگاشته های عربی در خصوص تحقیقات اسلامی ِ سده های میانی، تنها چند اثرند که از اعتبار بیشتری نسبت به کتاب ملل و نحل شهرستانی برخوردارند» (Gibb, 1963: 126-7). شارپ افتخار نگارش اولین تاریخ دین، شهرستانی با فرقه های یهودی را به طرز چشمگیری بی طرفانه دانسته و معتقد است: شهرستانی اطلاعات مفصّل و گستره ای درباره فرقه های یهودی داشته و در این زمینه از آگاهی های مناسبی برخوردار بوده است (Goitein, 1963: 229). نظرات این دانشمندان غربی
در واقع منعکس کننده همان ادعاهایی است که شهرستانی درباره کتاب خودش بیان کرده است، او میگوید: «در تصنیف این کتاب خود را ملزم کردم که مذهب و عقاید هر فرقه ای را، بدان نحو که در کتاب آنها یافته ام بیاورم، بی آنکه تعصّبی نمایم یا شکستی برایشان کنم، و بدون آنکه تمییز صحیح از فاسد و حقّ از باطل نمایم، اگرچه بر فهم های تیز و فَطِن که به دلایل عقلی رسیده اند نگاه های حقیقت و رائحه باطل مخفی نمانده و حق از باطل پوشیده نمی ماند» (شهرستانی: بی تا، 14). چُنین احساس و عقیده ای از یک نویسنده مذهبی خراسانی در قرن 6هـ/12م، به راستی ستودنی و قابل تحسین است.
با وجود تعهّد شهرستانی مبنی بر اینکه نگرش او خالی از هر گونه تعصّب و غرض ورزی باشد، محقّقان باید در این خصوص درنگ کنند؛ از آن رو که شهرستانی یک تاریخ نگار دین است. اینکه شهرستانی یا هر نویسنده دیگری که درباره دین به نگارش می پردازد، تا چه میزان در تلاش خود برای رسیدن به نگارشی منصفانه کامیاب می شود، پرسشی است که همچنان باقی و تأمّل برانگیز است.
یک استنباط و ارزیابی از الزامات و پای بندی های علمی و (یا) دینی شهرستانی و نیز روش هایی که در کتاب ملل و نحل به کار برده شده است، می تواند ما را از تمایلات احتمالی وی آگاه کند. مشکلات نوع کتب ملل و نحل نگاری اسلامی برای پژوهشگران شناخته شده است:
1. فاصله و بُعدِ زمانیِ فرقه نگاران از فرقه هایی که درباره آنها به نگارش می پردازند.
2. غالب آثار فرقه نگاری در جهان اسلام، بر مبنای یک الگوی پیش ساخته و ساختار از قبل تعیین شده نگاشته شده اند (یعنی فرقه نگاران بر اساس حدیث مشهوری که از رسول خدا (ص) روایت شده است، بدین مضمون که «به زودوی امّت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم می شوند، و تنها یک فرقه از ایشان اهل نجات و رستگاری اند»، کوشیده اند که در کتب خودشان، تعداد فرقه ها را به هر نحو ممکن به هفتاد وسه برسانند، حتّی اگر با حقایق تاریخی سازگار و منطبق نباشد. به این جهت، ملل و نحل نگاران مسلمان در آثار خودشان، گاه از فرقه هایی نام برده اند که تنها از یک نفر تشکیل شده و یا از ترکیب دیگر فرقه ها پدید آمده اند و از این رو فرقه مستقلی به حساب نمی آیند)
3. گرایش ها و تعصبات اجتناب ناپذیر نویسندگان آن آثار (البته اگر کاملاً جدلی نباشند).
4. و اینکه اکثر مواد و اطلاعات موجود در این کتب، برگرفته شده از آثار اشاعره و معتزله است (Lewinstein, 1991: 251) .
در مورد شهرستانی ما با مشکلات و پیچیدگی های بیشتری رو به رو هستیم؛ از جمله اینکه، بررسی های اخیر آثار شهرستانی مانند مصارعه الفلاسفه، مجلس، و مفاتیح الأسرار و مصابیح الأبرار این نکته را روشن می کند که وی از سنّت و آیین اسماعیلی - و به بیان دقیق تر از فرقه نزاریه اسماعیلیّه - پیروی می کرده است. (5) این نظر عقیده برخی از معاصران شهرستانی که او را به داشتن گرایش های شیعیانه متّهم می کردند، تأیید می کند و بر تصورّات افزون بر چهارصد ساله دانشمندان غربی، که شهرستانی را پیرو مذهب سنّی اشعری می پنداشتند، خطّ بطلانی می کشد. (6)
شهرستانی، طبق گفتهخودش، به سال (479هـ/87-1086م) در شهرستان به دنیا آمد. در نیشابور تحصیلات خود را آغاز نمود، تفسیر و کلام را نزد ابوالقاسم سلمان بن ناصر انصاری (512 هـ/1118م) و حدیث را در محضر ابوالحسن علی بن احمد مداینی (م 494 هـ/1110م) آموخت. وی برای یادگیری فقه شافعی به درگاه بزرگانی چون قاضی ابوالمظفر احمد بن محمد خوافی (م 500 هـ / 1116م) و ابونصر عبدالرحیم بن أبی القاسم (م 514م/1120م) فرزند عبدالکریم قشیری شتافت. در سال 510 هـ/117م به قصد زیارت، راهی مکّه شد و در برگشت از آنجا، به مدّت سه سال در نظامیّه بغداد مشغول تدریس شد. پس از آن در سال 514هـ/1120م، به خراسان بازگشت تا در دربار سلطان سنجر سلجوقی در مرو به فعالیت بپردازد. سرانجام شهرستانی به وطن اصلی خودش بازگشت، که این امر احتمالاً قبل یا به هنگام رخ دادن حوادثی بود که حکومت سلطان سنجر را در سال 548 هـ/1153 م خاتمه داد. او در همان جا و به سال 548 هجری وفات یافت (Monnot, 2004: 214) .
محمدرضا جلالی نائینی، محمد تقی دانش پژوه، ویلفرد مادلونگ (Wilferd Madelung)، گای مونوت (Guy Monnot) و دیان استیگر والد (Diane Steiger Wald) به تازگی مدارکی را گردآوری کرده اند که هویت اسماعیلیِ شهرستانی را تأیید می کند استیگر والد، خلاصه ای از این مدارک را ارائه کرده است که شاملِ استفاده شهرستانی از استدلالات مفاهیم اسماعیلی و نیز هم نوایی های او با این فرقه، در خلال متونی که در دوران
اقامتش در دربار سلجوقی نگاشته است، می شود (Steigerwald, 1996: 337-8). این متون عبارت اند از:
1. الملل و النحل، نوشته شده به سال 521 هـ/28-1127م؛
2. مفاتیح الأسرار و مصابیح الأبرار، تالیف شده طی سال های 538 تا 540 هـ / 45-1143م؛
3. مصارعه الفلاسفه، که احتمالاً در حدود سال 536 هـ/1141م، نوشته شده است؛
4. مجلس، که تاریخ نگارش آن مشخص نیست اما بدون شک متأخّر از دیگر آثار اوست.
جالب تر از همه، نظرات مونوت دربار مفاتیح الاسرار است. شهرستانی در آن کتاب بیان می کند که در طی دوران زندگی اش همواره معتقد به امامی حیّ بوده است. در زمان شهرستانی، تنها فرقه نزاریه اسماعیلیّه چنین اعتقادی نسبت به امام حیّ و قابل دسترسی داشتند. علاوه بر این، مونوت اظهار می دارد که شهرستانی عبارت «إنَّ إلهنا إله محمّد» را به مومنان راستین و حقیقی نسبت می دهد و می گوید: «تنها مومنین واقعی هستند که چنین اعتقادی را ابراز می دارند» (7). این در حالی است که وی همین عبارت را در کتاب ملل و نحل، به گاه بحث از فرقه نزاری اسماعیلیّه در ضمن معتقدات آنها ذکر می کند (Steigerwald: 338, 1996). چنین شواهدی، گواه بر آن است که شهرستانی از فرقه نزاریه اسماعیلیّه پیروی می کرده است.
اگر فرض کنیم که شهرستانی گرایش های اسماعیلیانه داشته است، در هنگام ارزیابی کتاب ملل و نحل با پرسش های خاصّی مواجه می شویم؛ از جمله اینکه:
1. وفاداری و پیروی شهرستانی از اسماعیلیّه، چه تأثیری بر ملل و نحل نگاری او گذاشته است؟
2. آیا این پیروی و تعلّق، پژوهش او را، در زمینه فرقه نگاری دچار انحراف قابل ملاحظه ای کرده است؟
3. محقّقان چگونه می توانند پای بندی آشکار شهرستانی به کلام سنّی اشعری را که در بدنه اصلی کتاب به چشم می خورد، توجیه کنند؟
اکنون زمان آن فرا رسیده است که کتاب ملل و نحل را با در نظر گرفتن تمایلات و گرایش های اسماعیلی نگارنده اش مورد ارزیابی مجدّد قرار دهیم.
لوئینشتاین دو شیوه نقّادی متن را برای ارزیابی آثار فرقه نگاری پیشنهاد می کند:
1. محققّان باید از سنّت متعارف اشعری - معتزلی فاصله گرفته و دیگر انواعِ متونِ ملل و نحل اسلامی را نیز بررسی نمایند (یعنی نباید در تحقیقات خود صرفاً بر منابع فرقه نگاریِ سنّی ِ اشعری مثل مقالات الإسلامیّین أشعری، الفَرق بین الفِرقبغدادی، الفِصَل ابن حزم و یا آثار سنِّیِ معتزلی مانند مقالات بلخی و یا أصول النّحل ناشی اکبر تکیه کنند، بلکه باید به دیگر متون و سنّت های فرقه نگاری نیز رجوع کنند و مطالب آنها را با یکدیگر مقایسه نمایند و از اطلاعات موجود در آنها بهره مند شوند.
2. پژوهشگران باید فرقه نگاری ها را مورد توجّه قرار داده و به مأخذیابی مولّفه های آن بپردازند، (8) تا بتوانند مواد و اطلاعات خامی را که آن سنّت (یا متن) در اصل، از آنها ساخته شده است کشف نمایند (Lewinstein, 1991: 251-2). (9)
در مورد کتاب ملل و نحل شهرستانی، هیچ یک از این شیوه ها به طور کامل شایسته و مناسب نیست. از طرفی این کتاب در دو سنّت فرقه نگاری اسماعیلیّه و اشاعره قرار گرفته است، و از سوی دیگر مقایسه و تجزیه و تحلیل بخش های مختلف این کتاب به صورت جداگانه، هیچ طرح و برنامه فراگیری را که به وسیله آن، شهرستانی اطلاعات خودش را انتخاب، منظّم و ویرایش کرده باشد، روشن نمی سازد؛ و به عبارت دیگر، این کار تمایلات و گرایش های احتمالی وی به اسماعیلیّه را آشکار نمی سازد. (هر چند چنین تجزیه و تحلیلی، بی شک ما را به آگاهی مهمّی از منابعِ متعدّد و نیز شیوه ها و نگرش های خاصی که در ورایِ محصول نهایی شهرستانی قرار دارد، رهنمون می سازد).
ارزیابی مجدّد ملل و نحل شهرستانی با در نظر گرفتن پیروی و طرفداری او از اسماعیلیّه، باید با مقایسه آن با دیگر متون فرقه نگاریِ اسماعیلی در دسترس آغاز گردد، تا مشخص شود که آیا سبک فرقه نگاری اسماعیلیّه می تواند هیچ یک از وجوه مشخص و ویژگی های خاص کتاب ملل و نحل را روشن نماید؟ انتشار اخیر فصل مربوط به ملل و نحل از کتاب الشّجره ابوتمّام، که باب الشیطان نام دارد، فرصت منحصر به فردی را برای چنین مقایسه ای فراهم می کند.
ابوتمّام، در قرن 4 هـ/ 10م، فرقه نگاری بود که از داعیان اسماعیلی به حساب می آمد و مانند شهرستانی اهل خراسان بود. احتمالاً کتاب او، علی رغم نابودی اسماعیلیان خراسانی پس از سال 332 هـ/ 943م، باید به دست شهرستانی رسیده باشد. ملل و نحل
شهرستانی و باب الشیطانِ کتاب الشّجره ابوتمّام، در برخی وجوه خاص و ویژگی های مشخص مشترک اند:
1. تأثیر گرایش به اسماعیلیّه، به جای بدنه اصلی کتاب، در مدخل و مقدّمه این آثار به چشم می خورد.
2. هر دو اثر نیروهای شیطانی را منشأ و خاستگاه فرقه گرایی می دانند.
3. در هر دو کتاب تأثیر مفاهیم طبیعی و فلسفی اسماعیلیان نخستین و اسماعیلیان نوافلاطونی دیده می شود.
علاوه بر کتاب ابوتمّام، بخش ملل و نحل کتاب الزینه ابوحاتم رازی نیز می تواند به عنوان طرف دیگر مقایسه در فرقه نگاری اسماعیلیّه در نظر گرفته شود. اگر چه رازی، رقیب و مخالف نَسَفی استاد و معلّم ابوتمّام بود، با این حال، ملل و نحل نگاری او در برخی خصیصه ها، با آثار ابوتمّام و شهرستانی مشترک است.
ابوجوزی (م597هـ/1200م)، عالمِ سنّی تقریباً هم عصر شهرستانی ومولف کتاب تلبیس ابلیس، فرقه نگار دیگری است که «ابلیس» را منشأ و سرچشمه فرقه گرایی در جهان اسلام دانسته و از این حیث، شایسته توجه و عنایت خاص است.
با توجّه به وجوه و خصوصیات مشترک ملل و نحل و باب الشیطان، بحث از ابلیس در مقدّمه ملل و نحل، محلّ مناسبی برای آشکار شدن گرایش ها و تأثیرات اسماعیلیانه به نظر می رسد. گذشته از این، از آن رو که ما به بحث درباره یک مقدمه می پردازیم، باید رفتار و برخوردی فرقه ای از شیطان و فرقه های بدعت آمیز را انتظار داشته باشیم که این نحوه رفتار به طور گسترده تر ریشه در موضوعات و مسائل روش شناسانه ای که در سراسر کتاب را فراه گرفته است، داشته باشد. (10)
تحقیق و برسی در مقدّمه ملل و نحل شهرستانی، یک طرح سازماندهی ریاضی - اسطوره ای را روشن می سازد. این طرح منعکس کننده فرایندی است که در طیِ آن سرپیچی و تمرّد - و از این رهگذر اختلافات فرقه ای - به وسیله ابلیس به دنیا وارد گردید. این طرح و روش - که در نهایت یک عددشناسیِ الهام گرفته شده از اسماعیلیّه و مبتنی بر اعداد 1 تا 7 است - طبقه بندی کتاب شهرستانی را تحت الشعاع قرار داده است.
با روشنگری های اخیر در خصوصِ تمایلات و گرایش های اسماعیلی شهرستانی، اکنون می توان ملل و نحل او را به نحوی شایسته، با دیگر متون ملل و نحل نگاری اسماعیلی مقایسه کرد، به ویژه با کتاب الزینه ابوحاتم رازی و فصل مربوط به ملل و نحل کتاب الشّجره ابوتمّام، که با عنوان باب الشیطان به تازگی منتشر شده است.
اثر ابوتمّام، بر اساس شباهت های فراوانی که با ملل و نحل شهرستانی دارد، منبعی بسیار انگیزا و مناسب، جهت مقایسه میان این دو تفکّر و آثارشان است. مادلونگ و واکر معتقدند ابوتمّام (م نیمه قرن چهارم هجری / دهم م) به حلقه درسی محمد نَسَفی، متفکر مشهور اسماعیلی تعلّق داشته است، کسی که دعوت اسماعیلیّه در خراسان را، طیّ دهه های اول قرن چهارم رهبری می کرد (Madelung and Walker, 1998: 3). از آنجا که نَسَفی هیچ گاه دعاوی «مهدی»، امام فاطمیان را به رسمیّت نشناخت و همواره یک قَرمطی - یعنی اسماعیلی غیرفاطمی - باقی ماند؛ این احتمال وجود دارد که شاگردان او از جمله ابوتمّام نیز، قدرت فاطمیان را به رسمیّت نشناخته باشند. با این حال علی رغم نابودی نسبتاً کامل اسماعیلیانِ خراسان در سال 332 هـ/943م، دعوت اسماعیلیّه از میان نرفت و همچنان تحت رهبری دو پسر نَسَفی ادامه یافت (Ibid: 5).
جزئیات مربوط به شرح حال ابوتمّام، یادآور شباهت هایی است که میانِ زندگی او و شهرستانی - که تنها دو قرن پس از ابوتمّام در خراسان زندگی می کرد - وجود دارد. شهرستانی نیز مانند ابوتمّام، گرایش اسماعیلیانه غیرفاطمی داشت (شهرستانی از نزاریه پیروی می کرد)، و به عنوان یک عالم، قاعدتاً باید چنین اطلاعات غیرفاطمی را از جایی که امکان تحصیل آن بوده است، به دست آورده باشد. اگر آنچنان که مادلونگ و واکر اظهار داشته اند، دعوت اسماعیلیّه در خراسان به گونه ای که توسط نَسَفی بنیان گذاری شد، ادامه یافته باشد، در این صورت غیر منطقی به نظر نمی رسد که نتیجه بگیریم شهرستانی در حدود دو قرن بعد با متون این مکتب و احتمالاً برخی از پیروان آن، برخورد کرده باشد. در واقع شواهد و مدارک خوبی وجود دارد که نشان می دهد شهرستانی به کتاب الشّجره ابوتمّام دسترسی داشته است.
آثار ابوتمّام برای یک فرقه نگارِ ناشناس سنّی یمنی به نام ابومحمد، که در قرن ششم هجری می زیسته، شناخته شده بوده است. او در کتابش، المختصر فی عقائد الثلاث و السبعین فرق، آثار مشهور ابوتمّام را ضمن فهرست کتب اسماعیلیّه آورده و دست کم در سه موضع، از کتاب الشّجره نقل قول کرده است.
مادلونگ و واکر معتقدند که ابومحمد یمنی به کتاب الشّجرهدست یافته بوده، که این امر نشان دهنده اهمیّت این کتاب برای اسماعیلیان طیّبی ساکن یمن است (Ibid:9). افزون بر این، مادلونگ و واکر بر این گمان اند که ابومحمّد کتاب ملل و نحلش را در سال 540 به پایان رسانده، که با این حساب، کتاب او در عصر شهرستانی تألیف شده است (Ibid:7). اگر کتاب الشّجره ابوتمّام در قرن ششم در دسترس نویسندگان سنّی یمنی، که در پی بحث و مجادله با آن بوده اند قرار گرفته باشد، در این صورت بدون تردید دانشمندی اسماعیلی همچون شهرستانی که در خراسان - وطن ابوتمام - زندگی می کرده، به این کتاب دسترسی داشته است.
تحلیل های ساختاری از باب الشیطان ابوتمام و ملل و نحل شهرستانی شباهت های افزون تری را بین این دو اثر نشان می دهد.مادلونگ و واکر خاطر نشان می کنند علی رغم اینکه مطالب آغازین و پایانی باب الشیطان با گرایش های اسماعیلیانه همراه است، در مطالب و اطلاعات میانی کتاب، هیچ گونه خصیصه آشکاری از نگرشها و یا اسناد و منابع اسماعیلیّه به چشم نمی خورد (Ibid:9). به همین منوال، ملل و نحل شهرستانی نیز از اشاره آشکار به اسماعیلیّه گرایی اجتناب ورزیده است، آنچنان که سبب شد، برای مدت ها، شهرستانی به اشتباه یک سنّی اشعری پنداشته شود. (11) مونوت در بازنگری خودش از کتاب ملل و نحل، تنها نشانه ها و اشارات ظریف و نامحسوسی از گرایش به اسماعیلیّه را به دست آورد (Monnot, 2004: 216).

پی نوشت ها :

* مشخصات کتاب شناختی این اثر چنین است:
Adam R. Gaiser (2008), "Satan's Seven Specious Arguments: Al-Shahrastani's Kitab Al-Milal Wa-L-Nihal in an Ismaili Context", Journal of Islamic Studies, Vol. 19, No.2, pp.178-195.
** کارشناس ارشد فلسفه و کلام اسلامی.
1. آدام آر. گیسر (ADAM R. GAISER) محقق و استادیار دانشگاه ایالتی فلوریدا است. وی در سال 2005 موفق به اخذ دکترا در رشته مطالعات اسلامی از دانشگاه ویرجینیا گردید، تحقیقات وی متمرکز بر فرقه های اسلامی و روابط میان آنها و مسیحیت است. وی هم اکنون به طور خاص به تحقیق درباره فرقه إباضیّه می پردازد و کتاب او با نام امامت در إباضیّه به زودی از سوی انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر خواهد شد. م
2. William Cureton (ed.) Muhammad al-Shahrastani; Kitab al- Milal wa-I-nihal: Book of Religious and Philosophical Sects by Muhammad al-Shahrastani, 1842, iii. London: Society for the Publication of Oriental Texts.
3. Religionspartheien und Philosophenschulen, transl. by Theodor Haarbrucker (Halle: C. A. Schwetschke, 1850-1851).
3. Muhammad al-Shahrastani; Livre des Religions et des Sectes: Vol. 1, transl. G. Monnot and D. Gimaret (Paris: UNESCO, 1986) and Vol. 2, transl. G. Monnot and J. Jolivet (Paris: UNESCO, 1993).
همچنین برای آگاهی از ترجمه های اخیر کتاب ملل و نحل شهرستانی بنگرید:
Steven M. Wasserstrom, (1988): 405-11, 'Islamicate History of Religionsه' History of Religions27.
5. جهت آگاهی از خلاصه تحقیقات اخیر درباره پیشینه اسماعیلی شهرستانی بنگرید: (Steigerwald, 1996: 335-52).
6. برای نمونه، کورتن شهرستانی را متمایل به اشاعره معرفی می کند، در سال (1991) نیز لوئینشتاین کتاب ملل و نحل شهرستانی را یک اثر اصلی سنّی در باب فرقه های اسلامی نامید (بنگرید: Cureton, 1842, 1; Lewinstein, 1991: 251).
7. عبارت «إنَّ إلهنا إله محمّد» بیانگر عقیده گروهی است که معتقدند: عقل انسان قادر به شناخت باری تعالی نیست و تنها راه معرفت پیدا کردن نسبت به خداوند، رجوع به وحی و گفتارهای پیامبر اکرم (ص) است. م
8. مولّف در اینجا از اصطلاح deconstruct استفاده کرده است که غالباً به ساختار شکنی یا شالوده شکنی ترجمه می شود، امّا در این موضع چنین معادل هایی وافی به غرضِ نویسنده نیستند؛ از آنجا که منظور وی از این اصطلاح، تجزیه یک متن به اجزای سازنده اش به منظور یافتن مأخذ هر یک از اجزا است، به نظر می رسد بتوان از این معنا به مأخذیابی مولّفه های یک متن تعبیر کرد. استاد ارجمندم آقای جویا جهانبخش برای بیان مفهوم فارسی فوق، کاربرد سرچشمه جویی با موارد پژوهی را مناسب می بیند. م
9. به عبارت دیگر: باید یک متن فرقه نگاری را به اجزای سازنده اش تجزیه کنیم و آنها را جداگانه مورد تحلیل قرار دهیم، تا مشخص شود که نویسنده در تألیف اثرش، از چه متونی بهره برده است. م
10. به عبارت دیگر، روش شهرستانی در نگارش ملل و نحل بدین گونه بوده است که وی در نگارش بدنه اصلی کتاب، از آثار غیر اسماعیلی بهره برده، امّا در مقدمه کتاب از زبان و نمادهای اسماعیلیّه
(مانند نقش شیطان در ایجاد و گسترش فرقه های بدعت آمیز) استفاده کرده است، از این رو گرایش های اسماعیلیانه شهرستانی، تنها در مقدمّه ملل و نحل هویدا می گردد. اما این گرایش ها و پیش فرض های مطرح شده در مقدمه، در متن کتاب نیز ریشه دوانده و اثر گذار بوده است. م
11. فیلین و کازی، سنّی بودن شهرستانی را مسلّم دانسته اند، بنگرید: (Flynn and Kazi, 1984: 3) .

منبع: نشریه هفت آسمان، شماره 46.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط