سید جمال الدین اسدآبادی و اتحاد جهان اسلام

وقتی که دراسلام یک ملت فقط براساس روحانیت، اخلاق و دین متشکل شد، آن زمان یک امت جدید در جهان ایجاد شد. دراین امت افراد با یکدیگر هیچ قدر مشترک مادی نداشتند که با قوی ترین ذره بین هم نمی توانست یک قدر مشترک کوچک از
يکشنبه، 1 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سید جمال الدین اسدآبادی و اتحاد جهان اسلام
سید جمال الدین اسدآبادی و اتحاد جهان اسلام

 

نویسنده: صاحبزاده خورشید احمد گیلانی*




 
وقتی که دراسلام یک ملت فقط براساس روحانیت، اخلاق و دین متشکل شد، آن زمان یک امت جدید در جهان ایجاد شد. دراین امت افراد با یکدیگر هیچ قدر مشترک مادی نداشتند که با قوی ترین ذره بین هم نمی توانست یک قدر مشترک کوچک از لحاظ زبان، نژاد، منطقه، کشور، قاره، فرهنگ و تاریخ در میان آنها پیدا کند. لذا اسلام این افتخار را دارد که نوع انسانی را از قیود نسل و زبان نجات داد و در قالب یک امت جدید درآورد.
متأسفانه با مرور زمان تصویری که قرآن و صاحب آن از یک ملت داده بودند فقط در کتابها وجود داشت و عملاً اتحاد مسلمانان به تفرقه، عروج شان به زوال، اقتدار سیاسی شان به انحطاط و آزادی شان به بندگی تبدیل شد. مخصوصاًً در قرن نوزدهم و بیستم مسلمانان از نظر اقتصادی و سیاسی ضعیف شده رو به انحطاط گذاردند.
لکن خداوند متعال در همین زمان بی چارگی و ناامیدی امت مسلمان در نتیجه اعمال خودشان همین با لطف و کرم خویش شخصیتهایی بلندپایه همانند علامه اقبال لاهوری و حضرت سید جمال الدین اسدآبادی را به آنان اعطاء کرد. اینها شب و روزشان را وقف کردند تا تفرقه عالم اسلام را به اتحاد و بردگی شان را به آزادی تبدیل کنند. آنان تا آخرین لحظات زندگی شان برای این هدف عالی کار کرده برای پیشرفت و ترقی مسلمانان تلاش کردند. همانگونه که عارف کامل حضرت امام خمینی در پایان قرن بیستم با شعار لاشرقیه و لاغربیه و لاشیعه و لاسنه انقلاب اسلامی را بپا کرد و راه این بزرگان را ادامه داد.
شخصیت مقتدرعالم اسلام سید جمال الدین اسدآبادی برای ابلاغ پیام خدا و رسول مبنی براتحاد امت اسلام تمام عمر همت گماشت و از محدوده قوم و ملت بیرون آمده و تمام عالم اسلام را صحنه فعالیت خویش قرار دادند.
فعالیت این شخصیت شگفت انگیز عملاً بر جهان اسلام و کشورهای اروپائی که دولت شان با مسلمانان روابط سیاسی داشتند تأثیر گذاشت، افغانستان، ایران، ترکیه، مصر و هندوستان، تمام این کشورها با سید مرحوم رابطه قوی داشتند و به خاطر این ارتباط تحت تأثیر او قرار گرفتند. در ایران علیه سلطنت مطلقه انقلاب شد و نهضت تنباکو نیز در سال 1891 میلادی و در مراحل اولیه این انقلاب به پیشنهاد و تشویق مرحوم سید بود. و نیز در سال 1908 میلادی پیروزی جوانان ترک که برای تمام مسلمانان عالم باعث افتخار است.
مسلمانان موظفند در تمام کشورهای اسلامی برای برپایی حکومت اسلامی و استقلال سیاسی و اقتصادی تلاش کرده و هرگز با ابرقدرتهایی که در پی سلطه بر کشورهای اسلامی هستند سازش نکرده آنها را کاملاًً مجبور به تسلیم دربرابر مسلمانها بنمایند.
از نظر مرحوم سید، غربیها برای جلوگیری از پیشرفت فرهنگ مردم مشرق زمین و برای استیصال آنها در برابر عرب و کشتن عقیده حب الوطنی، آموزش های میهن دوستانه را از بین می برند و با هر حیله و روش سعی و کوشش می کنند تا اقوام شرق باور کنند که کشورشان از تمام کمالات و خوبیها خالی است. آنها سعی می کنند که به مسلمانها بقبولانند که عربی، فارسی و زبانهای دیگر فرهنگ و ادب مهمی ندارند و یک فرد شرق باور کند که بزرگترین کمالش همین است که زبان خودش را کنار گذاشته و افتخار کند که با زبان دیگران مخصوصاًً با زبان غربیها بهتر می تواند مافی الضمیر خودش را بیان کند.
سید جمال الدین اسدآبادی در تاریخ معاصر مشرق زمین اولین مجاهد آزاده ای است که با بصیرت تمام نیاز به یک نهضت اسلامی را احساس کرد و آن را برای صلح و امنیت جهانی لازم و شرط ناپذیر تشخیص داد. اقبال لاهوری هم سید جمال الدین اسدآبادی را مؤسس «نشاة ثانیه»برای مسلمانان زمان می داند.
ارتباط سید جمال الدین با مصر، ترکیه، ایران و هندوستان وسعت داشت ایشان از لحاظ مرکزیت اسلام به خلافت ترکیه خیلی علاقمند بودند به همین علت بعضی ها ایشان را عامل سلطنت ترکیه و مخالف پیشرفت، علم، دانش و وطن دوستی می دانند. به همین خاطر حرکت اتحاد اسلامی سید جمال الدین در ترکیه با مزاحمت شدید روبرو شد در حالی که سید با تمام تلاش وکوشش با نهضتهای قومی و آزادی کشورها موافق بود تنها مخالف نفوذ فرهنگ و آموزش های اخلاقی غرب و تسلط و غلبه آنها بر ملل شرق بود. معنای آزادی نزد ایشان آزاد شدن از تمام اصول و قیود نبود، معنای پیشرفت منکر تاریخ فرهنگ و گذشته ی روشن خودش بودن نیست. و بالعکس وابستگی به گذشته به معنای چشم پوشی از حقایق نیست فلسفه ی ایشان این بود که خلافت گرچه از جنبه های متعدد از کار افتاده است ولی باز هم باید باقی بماند تا بر این خرابه، ساختمان جدید وحدت اسلام ساخته شود چون اگر اساس نباشد از اول اتحاد عالم اسلام نه فقط دشوار بلکه محال می شود.
در ترکیه گروهی که از فرهنگ و آموزش غرب متأثر شده بودند. از جمله د.نامق کمال، ضیاء پاشا و مصطفی فاضل پاشا ظاهر شدند. نزد اینها فرهنگ عثمانی، فرهنگ ترکی نبود بلکه گرفتار شده از فرهنگ ایرانی بود و زبان فارسی زبان اداری محسوب می شد به همین خاطر آنها فرهنگ غربی را بر فرهنگ عربی ترجیح می دادند. از سوی دیگر هم عقیده سید جمال الدین مثل احمد فریس، شیخ ظفر مکی، شیخ فضل حضرموتی و عبدالیندی بودند. و در مقابل تقسیم مشرق و مغرب، عربی و عجمی داعی مرکزیت ملت اسلامی و اتحاد بودند.
بزرگان قومیت در ترکیه عامل بی سوادی و عقب ماندگی ترک ها را رسم الخط عربی و مراسم مذهبی می دانستند در حالیکه مرحوم سید این زوال را نتیجه قطع تعلق از اسلام می دانست.
سید جمال الدین اسدآبادی مخالف نهضت های آزادی شام، لبنان، فلسطین، آلبانیه، نجد، عراق و یمن نبود بلکه با آنها موافق بود ولی نظرش براین بود که آزادی از استعمار نباید باعث از هم پاشیدگی وحدت اسلامی شود و مردم این مناطق را از یکدیگر جدا سازد. از سوی دیگر میلیونها مسلمان در هندوستان، مصر، سودان، لیبی، الجزائر و تونس زیر سلطه انگلیس، فرانسه و شوروی بودند. به نظر آنها فقط خلافت عثمانی، یک مملکت آزادی برای مسلمانها بود به همین خاطر تصور اتحاد عالم اسلام برای آنها امری شناخته شده بود.
نهضت اتحاد اسلامی بخاطر شخصیت انقلاب آفرین مرحوم سید بپاشد و ایشان آنرا در دوران قیام قسطنطنیه رشد داد نهضت ملت گرائی مردم مصر در عنفوان شباب خودش بخاطر«مخالفت و بغاوت اعرابی»خاموش شد، محرک اصلی این نهضت هم ممدوح ما سیدجمال الدین بود. سلسله جنبان بیداری مذهبی، علمی و ذهنی مردم مصر شیخ محمدعبده بود او نیز در نهضت علمی خود مدیون شخصیت انقلابی سید بود.
بدون مبالغه و تردید و با دلائل محکم تاریخی و شواهد سیاسی می توانیم بگوئیم که سرچشمه تمام نهضت های آزادیخواهانه و تمام تظاهرات علیه کشورهای اروپائی که مدتی در مناطق مختلف ادامه داشت، شخصیت منادی بزرگ اتحاد عالم اسلامی سید جمال الدین اسدآبادی بود.
بقول علامه رشید رضا سید جمال الدین که از لحاظ مرکزیت اسلام به خلافت عثمانی ترکیه خیلی علاقه مند بود تنها هدفش این بود که یک ابرقدرت اسلامی درست کنند که در تمام جهان برای اسلام مرکز باشد. ایشان از مصر این فکر را آغاز کردند لکن آنجا به خاطر ناسازگاری درونی و بیرونی پیروز نشدند. در سودان نهضت مهدی را آغاز کرد، سپس برای هدف خود به ایران آمد و بالاخره متوجه خلافت عثمانی شد.
بزرگترین هدف تلاش و کوشش سید این بود که ملتهای مسلمان تحت یک دولت اسلامی متحد شوند. دوران پرافتخار صدراسلام همین طور بود بعداً به خاطر اختلافات و جنگ داخلی اتحاد مسلمانان از هم پاشید و کشورهای اسلامی به خاطرجهالت، نادانی، بی چارگی و توطئه دیگران بدام غربیها افتادند. انحطاط، زوال و مظلومیت کشورهای اسلامی همیشه سید را ناراحت می کرد ایشان عقیده داشتند که اگر کشورهای اسلامی یک بار از سلطه و دخالت بیرونی آزاد شوند و اسلام را بعنوان یک قدرت انقلابی برگزینند، آن موقع می توانند بدون کمک اروپائی ها برای خودشان زندگی جدید و پرباری را سامان دهند. ازنظر سید دین اسلام با تمام خصوصیاتش یک مذهب فراگیر است که به خاطر قدرت داخلی و روحانی خودش این شایستگی را دارد که نه فقط همراه زمان و تغیراتش باشد بلکه راهگشای ترقی و تعالی ملتها باشد.
انگیزه تلاش، کوشش، حرکت و عمل سید جمال الدین همان آرزوی مخلصانه احیاء اسلام بود. در مراحل اولیه اتحاد مسلمانان ایشان برای متحدکردن کشورهای شیعه و سنی خیلی تلاش کردند.
پروفسور«ای- جن براؤن»در مورد مرحوم سید نوشته است که او علم و فضل وسیع، عمل، جرأت، استقامت و در گفتار و نوشتار بی نهایت فصاحت و بلاغت داشت. از نظر ظاهر هم بسیار پرجاذبه بود. او مردی فیلسوف، ادیب، خطیب و بالاتر از همه یک شخصیت سیاسی بود. دوستدارانش او را دوستدار کشور و مخالفین، او را شورشگری خطرناک تصور می کردند.
امروز هم کسی نمی تواند خودش را مسلمان بگوید مگر اینکه به توحید، رسالت، نبوت و قرآن حکیم ایمان داشته باشد نماز که مظهر اتحاد مسلمانان است، موقعی درست است که رو به کعبه باشد. مردم مصر، و عرب در مناطق شان ظاهراً بطرف مشرق، مغرب، شمال و جنوب نماز می خوانند لکن با وجود اختلاف سمت، قبله شان کعبه است. همین طوراسم مسلمان برفردی اطلاق می شود که در دستش کلید کلمه طیبه «لا اله الا الله»باشد. از نظر مسلمانان خداوند«رب العالمین»، پیامبر اکرم(ص) «رحمة للعالمین»، قرآن مجید«ذکرللعالمین»، کعبه«مثابة للناس»و کلمه توحید«شجرة طیبة»است و در تمام اینها انسانیت، جهانداری، جهانمداری و ابدیت متبلور است.
این طور نیست که خداوند متعال پروردگار قبائل، پیامبراکرم(ص) نبی عربها، قرآن کریم مختص به زمانی خاص و کعبه مخصوص عربها باشد. هر کس در زمان پیامبر اکرم یا بعد از او تا قیامت به او ایمان آورده، مسلمان شود براساس این پنج رکن مهم است و عقیده معاد نیز در حقیقت، نتیجه منطقی و عملی عقیده به توحید و نبوت است.
ذات خداوند مانند ایام جاهلیت که بت ها بین قبائل مختلف تقسیم می شدند، چندگانه نیست و پیامبراکرم با وجود اینکه عرب بود اختصاص به عربها نداشت. قرآن حکیم راه هدایت و نجات همه است و هرکس می تواند در پرتو آن راه هدایت را بشناسد و مسلمانان مانند هندوها نیستند که نمی توانند کتاب خود را قرائت کنند و گرنه مورد اذیت و آزار قرار می گیرند.
هنگام طواف کعبه هیچ قومی حق ندارد مانع دیگران شود ولی در زمان جاهلیت این کار را می کردند. کلمه توحید یک جمله عربی است ولی عجمی هم می تواند آنرا را مانند یک عرب اصیل بر زبان جاری سازد.
این پنج اصل فاصله دشت و صحرا، قبیله و نسل، زبان و منطق، رنگ و فرهنگ را از میان برداشت و با شکستن همه سدها و دیوارها اهمیت جهانی پیدا کرد همین طور کسانیکه براین اصول عقیده دارند می توانند با عبور کردن از این مراحل یک «ملت»تشکیل دهند.
عرب و عجم امروز به وجود نیامدند بلکه در زمان خلافت هم بودند بعد از آن هم ادامه داشته اند، این اختلاف رنگ و نگار در خلافت عثمانی هم بود. مسئله زبان در عهد بنی عباس هم وجود داشت اگر تمام این موانع در آن زمان مشکلی ایجاد نکردند پس چرا امروز راه ما را ببندند؟
خیلی از آثار مسلمانی با وجود فاصله زیادی در تمام کشورهای اسلامی دیده می شوند. روزه ماه رمضان در تمام جهان اسلام بلکه در بین کلیه مسلمانهای بلاد غیراسلامی هم وجود دارد، در تمام جوامع اسلامی مردم نماز می خوانند. هرسال تمام مسلمانان جهان با هم در خانه خدا حاضر شده و حج بیت الله الحرام را بجای می آورند کسی نمی تواند در خانه خودش اعمال حج انجام دهد. با این آثار و شعائر شکل ساده اتحاد عالم اسلام برای ما واضح می شود که امام جماعت از هر فرقه باشد تمام مسلمانها با اقتداء به او نماز می خوانند، در ایام حج و در سرزمین عرفات هر کس امام یا خطیب باشد، تمام مسلمانها به سخن او گوش می کنند وقتی آنها این اختلاف کشور و امتیاز من و تو باقی نماند با توسعه آن همه اختلافها از بین می رود و مسلمانها مثل فولاد می شوند که به هیچ وجه از بین نمی روند.
بعد از این تجزیه الان ما پیشنهادات عملی زیر را ذکر می کنیم تا مشکل قومیت را حل کنیم.
تبلیغات استعمار براین است که مسلمانها یک ملت نیستند بلکه مجموعه ملتهای متعددی هستند. آفریقائی، آسیائی، غربی، عجم، سودانی، ایرانی، شرقی و عرب و هر یک هم چند قسمت می شوند هندی، عراقی، ترکی، بنگالی، افغانی و...استعمار حیله گر با تقسیم کردن دنیا به قسمتهای زیادی آنها را ضعیف کرد کشورهای مختلف وقتی آزاد می شدند یا نهضتی را آغاز می کردند استعمار توطئه ای دیگر را آغاز می کرد آنها در جایی دیگر با هم درگیر شوند تا سرنوشتشان در دست استکبار باشد. اینها را از نظر اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و دفاعی ضعیف کردند تا در اداره جهان قدرت به دست خودشان باشد. حق وتو دست قدرتهای استعماری است قبلاًً توجیه گر تصمیم گیری آنها قدرت شان بود و الان با تکیه برقانون و اخلاق و مقررات بین المللی بر جهان حکم می رانند. تحت کدام قانون و انصاف آمریکا، فرانسه و انگلیس حق وتو را دارند؟
از نظر تعصب قومی در دین یهود و هندوها و برخی مذاهب دیگر این فلسفه وجود دارد که فقط نژاد اسرائیلی، یهودی است. نژاد هندی، هندو است. آمریکائی نمی تواند هندو باشد. از قوم دیگر کسی نمی تواند داخل مذهب یهود شود ولی اسلام در این باره فکری جهان شمول دارد هر کس عرب باشد یا عجم، هندی باشد یا آفریقائی، سفید یا سیاه، از اروپا یا آسیا از مشرق یا مغرب هرکس می تواند در دین اسلام داخل شود لکن استعمار با زرنگی و نیرنگ بین مسلمانها فاصله ایجاد کرد و سعی کرد که مسلمانها باور کنند که فلسطین مسئله عربها، کشمیر مسئله پاکستانیها، قبرس مسئله ترک ها و اتیوپی مسئله آفریقائی ها است و غیره.
اگر ما با دقت بنگریم می بینیم که امکاناتی روشن برای اتحاد عالم اسلام وجود دارد که برای ملتهای دیگر نیست. با وجود اختلاف و افتراقی که به سبب توطئه و تبلیغات استعمار بین مسلمانها ایجاد شده باز هم برای متحد کردن آنها اساسهای محکم و عوامل مؤثر وجود دارد. با اینکه تقسیم عربی و عجمی، شیعه و سنی برای فاصله ایجاد کردن خیلی مؤثر است باز هم آن پنج اصل مهم برای ایجاد وحدت موجود است. رؤسای مسلمانان که تعداد آن از پنجاه بالاتر است. امروز هم برآن پنج اصل اتفاق نظر دارند و نتیجه آور هم هست. مسلمانها ظاهراً با داشتن اختلاف سیاسی، اقتصادی و زبانی باز هم بر آن پنج نکته از لحاظ فطری و دینی اتفاق نظر دارند این اختلافات در اصل به زور و جبر استعمار بین آنها بوجود آمده است.
اولاً: عقیده وحدانیت خداوند متعال.
ثانیاً: نبوت پیامبر اکرم(ص) و عقیده ختم نبوت.
ثالثاً: اعتقاد به قرآن مجید که منزل من الله است.
رابعاً: مرکزیت کعبه نزد مسلمین.
خامساً: کلمه توحید لا اله الا الله محمد رسول الله.
مسلمانهای مشرق و مغرب، عرب و عجم، سیاه پوست و سفید پوست امروز هم به این پنج اصل ایمان دارند و حکومت اسلامی که در صدر اسلام تشکیل شده بود بر همین اساس بود.
شعار اتحاد عالم اسلام در حقیقت علیه توطئه های جدید استعماربود که فکر می کند اگر کشورهای مختلف از لحاظ سیاسی هم آزاد شوند ولی از لحاظ فکری وابسته هستند ولی نظریه منادیان اتحاد اسلامی این بود که کشورهای اسلامی هم از نظر سیاسی و جغرافیائی و هم از لحاظ فکری و روحانی باید آزاد شوند و این فقط در یک صورت ممکن است که ملتهای مسلمان وابسته به یک مرکز باشند تا بتوانند مقاومت کنند.
در آن زمان سیاست ترکیه سه بعد داشت: اولاً بعد تاریخی ثانیاً بعد نژادی که اینها می خواستند براساس نژاد، ترکیه را از نو بسازند که از این طریق آسیای وسطی و غرب ایران هم جزء ترکیه می شدند ثالثاً بعد ملی گرائی که این خیلی قوی بود. در مقابل این ابعاد سه گانه سید جمال الدین نماینده بعد اسلام خالص و ملیت اسلامی بود.
نتیجه تلاشهای مرحوم سید در هندوستان این بود که تقسیم هند براساس یک نظریه ملی انجام نگرفت بلکه بر دو نظریه بود و براساس اسلام مملکتی بنام پاکستان بوجود آمد. در این زمان نیز براساس نه شرقی نه غربی و نه شیعه و نه سنی در جمهوری اسلامی ایران انقلاب شد. لکن آرزوهای اقبال لاهوری و مرحوم سید هنوز هم باقی اند چون کشورهای اسلامی از لحاظ جغرافیائی آزاد شدند ولی از لحاظ فکری هنوز وابسته اند. زیرا ما می بینیم در مصر خود را آل فرعون معرفی می کردند، در ترکیه تجدد و آزادی بی بند و بار رایج است و در پاکستان نهضتی است که خود را به آثار باستانی«موینی جودارو»وابسته می کند. همه اینها در اثر همان تهاجم فرهنگی و همبستگی فکری است.
در تاریخ اسلام زمانی فردی به نام ابن بطوبه از طنحه(مراکش) سفرش را آغاز می کند و درتمام جهان گردش کرده و در کشورهای مختلف به پستهای بالا دست می یابد ولی امروز برای رفتن به یک کشور اسلامی گذرنامه، ویزا و از این موانع زیاد است مانند اینکه در یک خانه برای ایجاد فاصله دیوار بسازند و چند تا در درست کنند تا همه از یکدیگر غافل باشند.
اروپا از ملتهای کوچک و با امتیاز رنگ و نژاد سفر خودش را آغاز می کند و برتمام جهان تسلط پیدا می کند و کشورهای اسلامی با نظریه جهان شمول اخوت، و امت راه می افتند ولی در محدوده ملتها با هم درگیر می شوند. در این موقعیت جامعه اسلامی وظایفی دارد که اگر آنها را درک کند می تواند به نتیجه خوب برسد.
مصر با اسرائیل چند بار جنگید و اساس آن را عربیت قرار داد و در نتیجه فقط شکست و تباهی عایدش شد نتیجه نزاع ترکیه و حجاز در مورد خلافت این بود که ترکهای لائیک جلو آمدند و قبای خلافت را پاره کردند از این طریق به دست حجاز چیزی نرسید و در سهم ترکیه هم فقط یک حکومت سکولار و فرهنگ اروپائی باقی ماند. یمنی ها یمن را به دو قسمت تقسیم کردند یکی بدست آمریکا و دیگری به آغوش شوروی رفت وقتی که عربها سعی کردند بیت المقدس را فقط مسئله عرب نشان دهند آن موقع جمعیت 3 میلیونی اسرائیل برای میلیونها عرب یک مسئله سیاسی، دفاعی و جغرافیائی شد. این تنازعات باعث شد که تمام عالم اسلام از یکدیگر متفرق شد هر چقدر کشورهای اسلامی هستند همانقدر هم نظامهای جدید است.
در حال حاضر برای اتحاد عالم اسلام فقط نهضت های غیردولتی و غیررسمی کافی نیستند بلکه باید براساس مبانی اسلام برنامه ریزی دقیق کرد متعدد کنفرانس های اسلامی در کشورهای مختلف می باشد و در رباط، طائف، لاهور و کازابلانکا دانشمندان اسلام جمع شدند و چند تصمیم سطحی گرفتند ولی این کافی نبود و در این کنفرانسهای اسلامی اختلافات و دودستگی مشخص بود به همین علت سازمان کنفرانس اسلامی هم نتوانسته یک راه حل مؤثر ارائه دهد. زیرا رؤسای کشورهای اسلامی در تصمیم گیری هایشان آزاد نیستند یا نمی توانند آزاد باشند همیشه از نظر فکری با خودشان درگیرند که همین باعث می شود که نتوانند درست تصمیم بگیرند.
در این حالت است که تعصبات نژادی، مسلکی و منطقه ای مطرح می شوند. تا زمانی که عالم اسلام بخواهد به عنوان عرب، عجم، مصری، الجزائری، شیعه، سنی و سکولار مسائل خودش را حل کند راه به جایی نمی برد که هیچ بلکه مشکلاتش بیشتر می شود.
مسلمانان عالم فقط باید تحت عنوان اسلام و امت اسلامی و اتحاد و اتفاق تلاش کنند. در این صورت می توانند بر ابرقدرتها فائق آیند. ولی برای این پیروزی، نظام انقلابی و رهبری انقلاب لازم هست. امروزه عالم اسلام بسبب بیچارگی خودش برای حل مسائل به سازمان ملل نگاه می کند ولی این سازمان هم تحت نظر استعمار است.
امروزه در این موقعیت خطیری که عالم اسلام با آن روبرو است نیاز شدیدی هست که دوباره نهضت مرحوم سید را زنده کنیم زیرا از یک سو ما باید با استعمارگران بجنگیم و از سوی دیگر با مسلمانهایی که ظلم را تحمل می کنند. زیرا سید جمال الدین این درس را دادند. ایشان هم مخالف ظلم پادشاهان ایران بودند و هم از دست مردم ناراحت بودند که چرا ظلم را تحمل می کنند. در سخنرانی که در حرم مطهر شاه عبدالعظیم داشتند فرمودند که: «من با ظالم و مظلوم عداوت دارم. ظالم را برای ظلمش دشمن دارم و مظلوم را برای اینکه ظلم قبول می کند و سبب جسارت و ظلم ظالم می شود».
مقتضای حوادث امروز این است که این گفتار انقلابی سید جمال الدین اسدآبادی یک بار دیگر در عالم اسلام شنیده شود و تلاشهایی که ایشان برای اتحاد عالم اسلام کردند دوباره زنده شود. سید جمال الدین تمام عمر در مورد مرکزیت اسلام سخن گفت: اقبال لاهوری نیز می خواست تهران، ژنو مشرق زمین باشد. هیچ بعید نیست که ایران بتواند آرمانهای این بزرگان را تحقق بخشد.
والسلام علیکم
و التوفیق من الله
1997

پی‌نوشت‌ها:

* مسئول نهضت احیاء امت پاکستان

منبع:گیلانی، صاحبزاده خورشید احمد؛ (1383) سید جمال الدین اسدآبادی و نهضت بیداری اسلامی (مجموعه مقالات)، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط