پارادوکس علم و دین در اندیشه ی سید جمال الدین اسدآبادی

نواندیشان ایرانی عصر قاجار که به دلایل مختلف درخارج از کشور به سر می بردند محیط مناسب تری برای ابراز عقاید و دیدگاههای خود داشتند. اینان در سه کانون قفقاز، عثمانی و اروپا با نوشتن رساله ها، مقاله ها وانتشار کتابهای خود درواقع در
يکشنبه، 1 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پارادوکس علم و دین در اندیشه ی سید جمال الدین اسدآبادی
پارادوکس علم و دین در اندیشه ی سید جمال الدین اسدآبادی

 

نویسنده: سید مجید میرمنتهایی




 
درآمد:
نواندیشان ایرانی عصر قاجار که به دلایل مختلف درخارج از کشور به سر می بردند محیط مناسب تری برای ابراز عقاید و دیدگاههای خود داشتند. اینان در سه کانون قفقاز، عثمانی و اروپا با نوشتن رساله ها، مقاله ها وانتشار کتابهای خود درواقع در برابر دو مسئله بنیادین از خود واکنش نشان دادند، و در مقام پاسخگویی و مواجهه با دو موضوع پراهمیت در دوران خود بودند:
الف- تنزل تاریخی و درماندگی مادی شرق اسلامی(و ایران به طور خاص)
ب- چگونگی یافتن راه جدید پیشرفت و اخذ دانش و فن اروپاییان.
آنان در پاسخ به این مسائل تاریخی عواملی چون استبداد سیاسی، فهم نادرست از دین و دخالت خارجی را مانع عمده ترقی ایران، در مقایسه با اروپا می دانستند و برای چاره آن، با توسل به الگوهای کشورهای مترقی، دو راه حل مشخص ارائه می دادند:
1- تأسیس پارلمان، تدوین قانون و استقرار نظام مشروطه.
2- ترویج تفکر علمی از راه گسترش معلومات و رواج دانش جدید درمیان عموم مردم.
در واقع تمامی فعالیتهای علمی و نظری نواندیشان ایرانی مستقر در کانونهای خارج از ایران در این زمینه ها انجام می گرفت.
این پژوهش تنها به بررسی یکی از پیش شرطهای تحصیل علوم جدید در ایران از دیدگاه سید جمال الدین اسدآبادی(1254-1314 ق)، یعنی تعریف مشخص رابطه میان علم و دین می پردازد. به عبارت دیگر، می خواهیم بدانیم در اندیشه سید جایگاه علم و دین و رابطه این دو مقوله با هم چگونه است.
پیش از ورود به اصل مطلب لازم است بدانیم نواندیشان ایرانی با دو دیدگاه متفاوت به مناسبات و روابط میان «علم»و «دین»توجه کرده اند:
الف- دیدگاه نخست سعی داشت وجوه تفارق میان تعلیمات اسلامی و موازین علمی جدید را از میان بردارد و از این رهگذر تحصیل علوم جدید و کسب فنون و صنایع را نه فقط مفید برای بهبود اوضاع دنیوی مسلمانان و از جمله ایرانیان بداند بلکه به لحاظ اخروی و دینی نیز آن را مفید و در جهت تحکیم اعتقادات ایمانی قلمداد کند. در واقع این انگاره درپی«همسانی و هماهنگی»علوم جدید با تعلیمات دینی (اسلامی) بود. سید جمال الدین اسدآبادی، میرزا ملکم خان ناظم الدوله، میرزا یوسف خان مستشار الدوله، عبدالرحیم طالبوف و نویسندگان روزنامه فارسی زبان اختر از مهمترین نواندیشانی به شمار می آیند که در این جهت تلاش کرده اند.
ب- دیدگاه بعدی شامل کسانی می شد که اسلام را مانند هردین و شریعت دیگر مانعی برای آشنایی و درک علوم جدید قلمداد می کردند. به زعم آنان اعتقادات دینی از مهمترین موانع پیشرفت تعقل انسان و دانش جدید بود. آنان صراحتاً در نوشته ها و نامه های خود بر نابودی یا تحدید اساس دین به منظور اخذ علوم نوین و فنون اروپایی تأکید داشتند. از چهره های شاخص این انگاره میرزا فتحعلی آخوند زاده و میرزا آقاخان کرمانی را می توان نام برد.
سید جمال الدین اسدآبادی از مهمترین نواندیشان ایرانی است که بر همسانی و هماهنگی میان علوم جدید با تعلیمات دینی(اسلامی) تأکید ورزیده است. وی با تکیه برگذشته پرافتخار تمدن اسلامی می کوشید تعارض میان دین اسلام و علوم جدید را رد کند. از نظر سید این دین نیست که عامل عقب ماندگی ملل مسلمان شده بلکه فراموشی و به کار نگرفتن تعالیم عالیه اسلام از سویی و استعمار خارجی و استبداد داخلی از سوی دیگر موجبات درماندگی علمی و صنعتی مسلمانان را فراهم آورده است. فکر و خیال او بی هیچ شبهه تحقق پیشرفت و تعالی مردم مسلمان به میزان سده های نخستین تمدن اسلامی بود. دورانی که به گفته ی او از«بزرگی و سیادت»مسلمین، «تمام ملوک روی زمین»از «اجداد گرامی ما برخود می لرزیدند»و مسلمانان از«آزادی و حریت و رفعت»برخوردار بودند.«علماء جلیل، سلاطین مقتدر، عساکر جرار داشتیم...صاحب ثروت و مکنت بودیم، به اجانب محتاج نبودیم، لوازم زندگی را خود فراهم »می کردیم.(1) سید با اعتراف به وجود و ازدیاد «فقر و پریشانی، ذلت و نکبت، احتیاج و مسکنت، بندگی و عبودیت»در میان مسلمانان، که به زعم او در نتیجه تغییر«حالت»و کناره گیری از «سنت خداوندی»بوده است، برآن است که «به زودی اسلام ترقی خواهد نمود و مقامات اولیه خود را نایل خواهد شد».(2) چنین کاری به نظر او انجام نمی گیرد مگراینکه ملل شرق مسلمان بیدار شوند و با علوم و صنایع جدی و قوانین مدنی و اجتماعی نوین که ریشه در تعالیم آسمانی و دینی اسلام داشت، آشنا گردند.
در ذهن سید جمال، اسلام به ذات خود عیبی ندارد بلکه منشأ خرابی در خود مسلمانان است. به عبارت دیگر، عقب ماندگی مسلمانان، از اسلام برنیامده بلکه از نادانی مسلمانان به حقیقت آن ناشی شده است. پس برای احیای «عصرطلایی»اسلام بایستی با توسل به «قرآن»به کسب علوم و دانشهای گوناگون همت گماشت.(3) اما به نظر او در این مرحله کسب«فهم صحیح »و تازه از دین و یا به تعبیری «عقلانی کردن حقیقت دین»لازم بود. چنین به نظر می رسد که تعریف سید از حکیم و عالم برپایه تعبیر جدید او از دین استوار است، می نویسد:
حکیم آن است که جمیع حوادث و اجزای عالم ذهن او را حرکت بدهد و نه آنکه مانند کورها در یک راهی راه برود که هیچ نداند که استیش و پایان آن کجاست.(4)
سید با انتقاد از تفکرات علمای سنتی جوامع اسلامی- به ویژه ایرانیان - کسانی را که منع علوم و دانش«فرنگ»را حفظ صیانت دین می دانند دشمن دین معرفی می کند.
او در این باره می نویسد:
علمای ما در این زمان علم را بر دو قسم کرده اند، یکی را می گویند علم مسلمانان و یکی را می گویند علم فرنگ. ولی چه بسیار تعجب است که مسلمانان آن علومی که به ارسطو منسوب است آن را به غایت رغبت می خوانند گویا که ارسطو یکی از اراکین مسلمانان بوده است و اما اگر سخن از کلیلو(5) و نیوتون و کپلر نسبت داده شود آن را کفر می انگارند. آنها باید بدانند که علم نه نوزاد ارسطو است و نه کلیلو(6) بلکه پدر و مادر علم، برهان است و دلیل و در آن هیچ شکی نیست.(7) آنها که منع از علوم و معارف می کند به زعم خود صیانت دیانت اسلامیه را می نمایند اما در حقیقت آنها دشمن دیانت اسلامیه هستند. چرا که نزدیکترین دینها به علوم و معارف، دیانت اسلامیه است.(8)
همچنین او عدم آشنایی حکمای اسلامی با دانش نوین را مذمت می کند و از آنان می پرسد: «آیا جایز است که شما بحث در این مورد جدیده را ترک نمائید به جهت اینکه در شفای ابن سینا و حکمت اشراق شهاب الدین مذکور نیست؟».(9) «چرا انظار خود را به یک بار از آن کتب ناقصه برنمی دارید و بدین عالم وسیع نظر نمی افکنید و در حوادث و علل آنها پی حجاب آن مؤلفات تدبر و تفکر به کار نمی برید؟ و چرا آن عقول عالیه را همیشه در این مسائل جزئیه استعمال می کنید.»(10)
با نگاهی به اظهارات سید می توان رگه هایی از تأثیرپذیری وی از «فلسفه علمی- تحصلی»(11) را بازیافت. بی شک سید با تفکرات حکمای این مشرب فکری که در سده نوزدهم در اروپا نفوذ فراوانی داشتند، آشنا بوده است. تأکید او بر توجه به جریانات تازه و تصحیح فهم خود براساس آن- به ویژه در حوزه دیانت- و تأسی به دانش در تمامی مراحل، همگی از آموزه های فلسفه ی پوزیتیویسم (12) است.
سید جمال الدین هر چند یک عالم دینی- به معنای کلی آن است اما از چهره های شاخصی است که ذهن ملل مسلمان را متوجه اهمیت علوم جدید کرده اند. البته این بدان معنی نیست که توجه او به علوم جدید باعث تغییر گرانیگاه دین در اندیشه او شده باشد. سید با شیوه خاص خود می کوشید نشان دهد که دانش نوین با تمام اهمیتی که دارد چیزی جز یکی از تعالیم آسمانی اسلام نیست. اینک او به این نظر خود تا چه اندازه ایمان داشت مطلب دیگری است که از موضوع بحث ما خارج است. در این میان نکته حائز اهمیت آن است که سید در غالب گفت وگوها و نوشته های خود به همسانی و هماهنگی علوم جدید با آموزه های «راستین»دیانت اسلام تصریح کرده است. از این رو این نظر در واقع محور اندیشه های او در مناسبات میان دانش نوین و دیانت اسلام قلمداد می شود.
اما این نکته را نباید از نظر دور داشت که در اندیشه سید کفه سنگین ترازو در سمت دین قرار داشت. به عبارت دیگر «دین»گرانیگاه اندیشه او بوده است و در آثارش همیشه کششی محسوس به سمت دیانت- اسلام - وجود دارد. گفت وگوی غیرمستقیم او با ارنست رنان(13)، فیلسوف فرانسوی، به خوبی این مطلب را روشن می سازد.
داستان از این قرار بود که رنان در سخنرانیی تحت عنوان«اسلام و علم»(14) که به تاریخ 29 مارس 1883 در دانشگاه سوربن پاریس ایراد شد، درماندگی مسلمانان را ناشی از تفکر اسلامی دانست، و گفت که آنان هرگونه بحث و چون و چرا را زائد می دانند و هر نوع رویدادی را در طبیعت و در زندگی روزانه از خواست خدا می شمرند. رنان البته ایرانیان شیعه را از این قاعده مستثنی کرده بود. اما به نظر او یک مسلمان خوب نمی توانست عالم خوبی باشد چرا که دین اسلام را «سنگری در برابر علم»می دانست. بررسی جزئیات و علل و پیامدهای این سخنرانی موضوع پژوهشهای متأخری بوده است که ما را از تفصیل بیشتر در این باره بی نیاز می سازد.(15) در این میان نکته ای که بیش از همه جالب است، این است که از میان تمامی نواندیشان ایرانی- اسلامی، تنها کسی که به انتقادات و حملات رنان پاسخ داد، سید جمال الدین است. او دو ماه پس از چاپ متن آن سخنرانی دریکی از مجلات علمی پاریس(16)جوابیه معروف خود را در همان نشریه به چاپ رساند.(17) در جوابی که سید جمال به مقاله رنان می دهد می کوشد تا این ایراد را که مذهب اسلام مخالف هرگونه فکر علمی است رد کند اما نکته حائز اهمیت در آن جوابیه این است که سید نه تنها با این اعتقاد رنان که دوران جدید محصول علم و صنعت نوین است هیچ گونه مخالفتی ندارند بلکه در حالی که از او با عنوان «شهیر»و «فیلسوف بزرگ زمان ما»نام می برد، می نویسد:
با درنظر گرفتن اینکه مسیحیت چند قرن قبل از اسلام آمده است، امید می توان داشت که جامعه ی محمدی نیز روزی بتواند موانع را بگسلد و با اطمینان خاطر در راه تمدن در حد جامعه غربی بیفتد.(18)
از این گفته ی سید چنین برمی آید که او بخشی از تمدن غربی را به عنوان الگویی برای ملل مسلمان پذیرفته است و حتی آرزوی رسیدن ممالک اسلامی به مقام مرتبه «جامعه غربی»را در سر دارد. در حقیقت اختلاف او با رنان نیز نه برسرعلم و صنعت نوین است بلکه از گفت وگوی آن دو، چنین مستفاد می شود که بحث اصلی برسر «امکانات دین اسلام»خاصه در مورد قوم عرب است.
اما از این نکته نباید گذشت که سید جمال در یک پارادوکس میان علم ودین قرار داشت. در ذهن او از سویی علوم و صنعت جدید ملاک پیشرفت و ترقی درجهان معاصر محسوب می شود و از سوی دیگر دین به عنوان مؤثرترین نیروی محرک اجتماع مطرح شده است اما کشش نهایی در اندیشه او سرانجام از آن دین بود. چرا که به باور سید«علم هر اندازه هم که عالی باشد باز کاملاً انسان را ارضا نمی کند. انسان تشنه آرمان است و می خواهد به قلمروهای تاریک و دوردستی برسد که فلاسفه و دانشمندان نه می توانند آن را درک کنند و نه بررسی».(19)
البته سید امکانات دین اسلام را بیشتر از بعد سیاسی آن و توانایی ایجاد اتحاد در بین ملل مسلمان می دید. به زعم او اسلام راستین می توانست عظمت و افتخار پیشین مسلمان را به آنان بازگرداند، به شرط آن که دو مانع اصلی یعنی استبداد داخلی و استعمارخارجی از میان برود. این همان نکته ای بود که از نظر رنان پوشیده مانده بود ولی سید محور فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و فکری خود را براساس آن شکل می داد. از نظر سید تنها پس از برطرف شدن آن دو مانع اساسی در میان مسلمانان است که علم و دانش- جدید، خود به خود در جوامع اسلامی شکوفا می شود در واقع از دیدگاه سید جمال استبداد داخلی و استعمار خارجی در ارتباط متقابل با رشد و شکوفایی علوم در میان مسلمانان قرار داشت.
به عبارت بهتر شکوفایی علمی مسلمانان و ممالک اسلامی درگرو نابودی آن دو مانع اساسی بود. کوتاه سخن آنکه سید جمال با تمام اهمیتی که برای دانش جدید متأثر از غرب قائل بود، راز موفقیت و پیشرفت مسلمانان را در توجه به «دیانت اسلامی»می دانست و توسل به دیانت راستین در اندیشه او پیش درآمد تمامی برنامه های اصلاحی دیگر تلقی می شد.
بی شک اندیشه های سید جمال الدین اسدآبادی در میان اندیشه گران ایرانی از نفوذ و گسترش فراوانی برخوردار بوده است. کسانی مثل میرزا یوسف خان مستشار الدوله، عبدالرحیم طالبوف، میرزا آقاخان کرمانی و حتی چهره بارز روشنفکری ایران یعنی میرزا ملکم خان ناظم الدوله، با تمامی تفاوتهای فکری که با سید داشتند از نظرات و نوشته های او از جهات مختلف تأثیر پذیرفتند. به هر حال اندیشه سید راه استنباط نوینی از مبانی و جایگاه دیانت و شریعت در مقابل علم، در برابر ذهن مسلمانان به طور عام و ایرانیان به طور خاص گشود که در آن محیط و زمان در نوع خود ممتاز و در خور تأمل است.
دگر اندیشان دیگری چون مستشارالدوله و طالبوف تبریزی نیز از این انگاره پیروی کرده اند.
اما، ذکر یک نکته ضروری است که تأثیرپذیری همه ی این نواندیشان از حکمای جدید فرنگی غیرقابل انکار است. به سخن دیگر چه آنهایی که معتقد به همسنخی میان علوم جدید و دین اسلام بودند و چه آنهایی که اخذ علوم جدید و بسط آن را در گرو«هدم اساس دین»می دانستند هرکدام بنحوی از دیدگاههای اندیشه گران اروپائی متأثر هستند.

پی‌نوشت‌ها:

1- اسدآبادی { افغانی}، سید جمال الدین. چرا اسلام ضعیف شد؟ این رساله دراین کتاب آمده است: حائری، عبدالهادی، ایران و جهان اسلام، پژوهشی تاریخی پیرامون چهره ها، اندیشه ها و جنبشها، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1368، ص 140-139.
2- پیشین، ص 141.
3- برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: اسدآبادی[ افغانی]، سیدجمال الدین: مقالات جمالیه، به کوشش میرزا لطف خان اسدآبادی، تهران: بی جا، 1312 خورشیدی، ص 140.
4- مقالات جمالیه، ص 94.
5- منظور گالیله است.
6- منظور گالیله است.
7- مقالات جمالیه، ص 94.
8- مقالات جمالیه، ص 95.
9- مقالات جمالیه، ص 148.
10- مقالات جمالیه، ص 146.
11-positivisme
12-positivisme
13-Ernest Renan.
14- Islamisme et la seience
15- برای نمونه نگاه کنید به: مجتهدی، کریم، سیدجمال الدین اسدآبادی و تفکر جدید. تهران: نشر تاریخ ایران، 1362، ص 98-49 و مدرس چهاردهی، مرتضی. سیدجمال الدین و اندیشه های او. تهران: انتشارات پرستو، 1345).
16- [مجله مباحثات].journal des Debats(30Mars 1883).
17-jamal-ed Din al Afghani: Islamisme et al
Seienee. journal des Debats 18 Mai 1833.
18- اسدآبادی{ افغانی}، جمال الدین. اسلام و علم به نقل از: سیدجمال الدین اسدآبادی و تفکر جدید. ص 76.
19- اسلام و علم، به نقل از سیدجمال الدین اسدآبادی و تفکر جدید، ص 81.

منبع:میرمنتهایی، سید مجید؛ (1383) سید جمال الدین اسدآبادی و نهضت بیداری اسلامی (مجموعه مقالات)، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط