در قرآن مجید، در موارد بسیار، کلمات «طیّب»، «طیّبات» و «طیّبه» و سفارش شده است که مردم از طیّبات بهره مند شوند، که برای نمونه، چند آیه را در ذیل می آوریم:
الف) «از طیباتی که به شما روزی کردیم، بخورید». (1)
ب) «بگو خبیث و طیب با یکدیگر برابر نیست هرچند بسیاری خبیث تو را به شگفت آورد». (2)
ج) «ای مومنان از طیّباتی که کسب کرده [و به دست آورده] اید انفاق کنید». (3)
د) «از تو می پرسند چه چیز برای ایشان حلال شده است؟ بگو: طیّبات». (4)
ه) «هر زن و مردی که کار شایسته ای انجام دهد و مؤمن باشد، زندگی پاکیزه [و لذت بخش] به او می دهیم...». (5)
به آن چه خلاف خبیث است و طبع سلیم آن را می پسندد و به آن تمایل دارد، در لغت «طیّب» گفته می شود و دارای نمونه های فراوان است؛ برای نمونه می گویند: «ارض طیّبه»؛ یعنی زمینی که برای کشت و زرع شایستگی دارد؛ «ریحٌ طیبه»؛ یعنی بادی ملایم که شدت ندارد تا به کسی آسیبی برساند و ... .
به گونه کلی، بر هر چیز پاکیزه و لذت بخش که فطرت به آن تمایل داشته باشد «طیّب» گفته می شود.
«خبیث»، ضد «طیب» است و به معنای هر چیزی است که نوع مردم از آن تنفّر دارند و ناخوشایند ایشان و شرّ است. (6)
با توجه به معنای «طیّب» که گفتیم مفهوم آن، شیء و زندگی پاکیزه است روشن می شود که قرآن کریم در امور مربوط به زندگی، پاکیزگی و برکنار بودن از هر آلودگی و شرّ را توصیه کرده است و مدت ها پیش از این که بشر در این فکر باشد، اسلام، بهسازی محیط زیست را در نظر داشته و مراعات آن را بایسته دانسته است.
مگر هدف از بهسازی محیط زیست، زندگی لذت بخش و پاکیزه نیست؟ پس باید ببینیم که این گونه محیط باید دارای چه شرایطی باشد تا زندگی و زیستن در آن زندگی، طیّب و لذت بخش و پاکیزه باشد؛ بی شک خصایصی که در این دوران درباره بهدشات محیط زیست مطرح می کنند؛ هم چون نظافت، آرامش، سهولت رفت و آمد در معابر و جاده ها، وجود فضای سبز، هوای پاک، آب های جاری و ... همه و همه در «زندگی طیب» خلاصه می شود.
اسلام به ایجاد چنین محیطی دستور داده و بر آن توصیه و تاکید کرده است. بر اثر این دستورها، مسلمانان به ایجاد این گونه محیط ها می پرداختند و تفصیل آن در سفرنامه ها و در کتب تاریخ شهرهای اندلس، مصر، شام، عراق، ایران و دیگر نقاط اسلامی به تفصیل آمده است. کس که درباره وضع شهرهای اسلامی و محیط زندگی مسلمانان در دوران های گذشته اندک مطالعه ایداشته باشد، به روشنی می فهمد که شهرهای مهم اسلامی از لحاظ نظافت و بهداشت و مناظر زیبا و تفّرجگاه ها از کیفیت بسیار والا و شهرت خاصی داشته است. برا یاثبات مقصود؛ چند گزارش را که در برخی از سفرنامه ها آمده است نقل می کنیم:
هشتم صفر سنه اربع و اربعین و اربعماه بود که به اصفهان رسیدیم. از بصره تا اصفهان 180 فرسنگ باشد؛ شهری است که بر هامون نهاده، آب و هوایی خوش دارد و هر جا که ده گز چا فروبرند، آبی سرد و خوش بیرون آید ... و در شهر، جوی های آب روان و بناهای نیکو و مرتفع، و در میان شهر مسجد آدینه بزرگ نیکو ... و اندرون شهرها همه آبادان که هیچ از وی خراب ندیدم...». (7)
و در سفرنامه ابن بطوطه آمده است:
... شیراز شهری است قدیمی، وسیع، مشهور و آبادان دارای باغ های عالی و چشمه سارهای پرآب و بازارهای بدیع و خیابان های خوب؛ در این شهر، نظم و ترتیب عجیبی حکم فرماست... شیرازیان مردم خوش اندامند و لباس تمیز می پوشند ... این شهر در زمین مسطح واقع شده و گرداگرد آن را از هر سو باغ ها فراگرفته و پنج نهر از وسط آن می گذرد. مسجد بزرگ شیراز به نام مسجد «عتیق» یکی از وسیع ترین و زیباترین مساجد است. صحن بزرگ آن از مرمر، فرش شده و تابستان ها در هر شب صحن آن را می شویند.(8)
و نیز ناصرخسرو در وصف مصر چنین نوشته است:
... ر مصر عسل بسیار خیزد و شکر هم؛ روز سیم دی ماه قدیم از سال 216 عجم این میوه ها و سپرغم ها به یک روز دیدم که ذکر می رود: و هی هذه: گل سرخ، نیلوفر، نرگس، ترنج، لیمو، سیب، یاسمن، شاه سپرغم، به، انار، امرود، خربزه، دستنبو، موز، زیتون، بلبله تر، خرمای تر، انگور و ... . این انواع میوه ها و ریاحین که بعضی خریفی است و بعضی ربیعی و بعضی صیفی بعضی شتوی چگونه جمع بوده باشد؟ همانا قبول نکند فاما مرا در این غرضی نبوده و ننوشتن آلا آن چه دیدم. (9)
نکته بسیار مهم که د رجهان کنونی، در شرایط محیط زیست، کمتر به آن توجه شده و اسلام بسیار به آن اهمیت داده، مسائل اخلاقی و معنوی است.
امانت، امنیت، ایمان، باور به خداوند یکتا، ظلم نکردن و محور مظاهر تبهکاری و ضدّ ارزش، لازمه محیط زیست سالم است؛ اگر فرض کنیم محیطهای زندگی ما همه مزایای ظاهری محیط زیست را داشته باشد؛ اما امانت، عدالت، حق شناسی، اخلاق نیکو و از همه بالاتر ایمان به خدا که همه خیرات است در آن حکم فرما نباشد، به یقین، زیستن در این گونه محیط ها، فرسنگ ها با «حیات طیّبه» فاصله دارد و زندگی در چنین مکان هایی ملال آور و موجب ناراحتی است و نمی توان گفت این گونه محیط ها برای زندگی،سالم است.
$ تشویق اسلام به درخت کاری و ایجاد فضای فرح بخش
چنان که در مباحث پیشین بسیار یادآوری نموده ایم؛ چون اسلام از رهبانیت و ترک کردن لذات دنیوی جلوگیری کرده و برای ان که اگر دنیا و نیازمندی های جسمی انسان تامن نگردد افزون بر این که سلامت جسمی او به خطر افتد، در اهداف عبادی و اخروی و کسب فضیلت او نیز آشفتگی و ناتوانی رخ می دهد و از فعالیت برای رسیدن به آن اهداف باز می ماند؛ در مقررات اسلامی به لزوم استفاده معقول از مواهبی که به گونه ای در تامین نیازهای جسمی وسلامت انسان دخالت دارد، سفارش شده و روا نیست که کسی که خود را از آن چه قوای جسمی به آن نیاز دارد، محروم سازد.
در قرآن آمده است:
در آن چه خداوند به تو عطا کرده، دار آخرت [و عالم پس از مرگ] را طلب نما و [نیز] بهره ات را از دنیا فراموش مکن. (10)
این بدان سبب است که دنیا مقدمه آخرت و آخرت به طور کامل به دنیا وابسته است. اگر شخصی بهدشات و تغذیه سالم نداشته باشد، بی شک بیمار و ناتوان می گردد؛ در نتیجه، نمی تواند به وظایف خود عمل کند و در زندگی موفّق باشد.
یکی از راه هایی که موجب پیشرفت و موفقیت در کارها و توان بخش است، ایجاد محیطی باصفا و سرسبز است. همگان می دانند که فضای باطراوت و فرحبخش، شادی آفرین و مناظر زیبا و دل گشا، سلامت و تندرستی را موجب می گردد و در افراد، روحیه تلاش به وجود می آورد و هرگاه تصمیم بیگرند کاری انجام دهند با اراده ای استوار آن را به پایان می رسانند و در راه آرزوها و خواسته های خود می کوشند.
اقدام به ایجاد فضای سبز و دل گشا نه تها به خاطر زیبایی و ظاهرسازی بایسته است، باید برای دفع زیان هایی که زندگی انسان را به خطر انداخته، مورد توجه قرار گیرد تا از مزایای آن بهره مند شویم. مهم ترین فواید فضای سبز و درخت بدین شرح است:
1. جذب پرتوهای زیان آور خورشید؛
2. جذب انرژی و گرمای هوا و سرد کردن آن با تبخیر؛
3. تصفیه هوا و حذب گرد و غبار؛
4. تولید اکسیژن؛
5. جذب گازکربنیک؛
6. کشتن باکتری و قارچ؛
7. کمک به تثبیت خاک و افزایش نفوذپذیری آب؛
8. کاهش آلودگی هوا؛
9. خفه کردن صدا. (11)
اسلام به ایجاد فضای سبز و درخت کاری، بسیار اهمیت داده است. خداوند می فرماید:
او کسی است که شما را از زمین به وجود آورد و در آن جا شما را جانشین گذشتگان قرار داد و از شما خواست که آن را آباد کنید. (12)
روشن است که آبادکردن، جز به حفر قنات و چاه، کشت و زرع، غرس درختان و ایجاد باغ ها و کشت زارهای سرسبز و ایجاد محیط سالم دست یافتنی نیست.
در آیه دیگر آمده است:
... باقیات صالحات [و آن چه آثارش ماندگار است] در نزد پروردگارت به لحاظ پاداش و آرزو[و امید به عالم اخرت] بهتر است. (13)
شاعر عرب گفته است: «جوانمرد آن نیست که از نور [و آثار وجودی] اش بهره مند نشود و اثاری از او در زمین نباشد».
سعدی نیز در این باره چنین سروده است:
هر آن کو نماند از پسش یادگار
درخت وجودش نیاورد بار
و گررفت آثار خیرش نماند
نشاید پس از مرگ الحمد خواند.
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بازگو شده:
کسی که بی ستم و تجاوز [به کسی] ساختمانی بسازد، یا نهالی را بکارد تا هنگامی که یکی از مخلوقات [خداوند] رحمان از آنها سود ببرد، پاداش همیشگی برای او می باشد. (14)
و نیز از امام صادق علیه السلام نقل شده:
پس از فوت مؤمن، ثواب شش چیز به او می رسد:
1. فرزنی که برای او طلب امرزش کند؛
2. کتابی که بر جای می گذارد [و مردم از آن بهره مند می شوند]؛
3. درختی که می کارد؛
4. چاهی که حفر می کند [و آب آن مورد استفاده قرار می گیرد یا زمین های بایری بدان وسیله سبز و خرّم می شوند]؛
5. کار خیر مستمری [هم چون ایجاد بیمارستان، ساختن پل و ...] که پس از او برقرار می باشد؛
6. راه و رسم پسندیده ای که [در اجتماع معمول کرده؛ مانند این که کسی این روش را در اجتماع به وجود آورده باشد که مردم احساس مسئولیت کنند و بر خود بایسته بدانند که نیازمندان کمک کنند و] پس از او این رویه باقی باشد. (15)
روش پیشوایان اسلام این بوده که زمین را آباد کنند و درخت بکارند تا مردم از نتایج آن بهره مند شوند.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
امیرمؤمنان با کیسه هایی از هسته خرما [از منزلش] خارج می شد. کسی گفت: یا اباالحسن، اینها چیست؟ فرمود: اگر خدا بخواهد درخت خرماست. سپس آنها را می کاشت. [با حول و لطف الهی] یکی از آنها رد نشد [و همه سبز گشت و رشد نمود]. (16)
نگه داری و آبیاری درخت آن اندازه اهمیت دارد که در روایت آمده است: «هر کس درخت «طلح» یا «سدر» را آب بدهد، مانند این است که مؤمنی را از تشنگی نجات داده باشد». (17)
در روایات، قطع درختان و تخریب جنگل بسیار منع شده به گونه ای که از امام صادق علیه اسلام نقل شده: «درختان میوه [و ثمربخش] را قطع نکنید که بی شک عذاب خداوند بر شما فرو می ریزد». (18)
طایفه «بنوحارثه» خواستند جنگلی را از میان ببرند؛ چون آن جا چراگاه شتران و گوسفندان و محلّ آمد و رفت زنان ایشان، برای رفع نیازمندی هایشان بود. پیامبر اکرم صلی الله عیه و آله فرمود:
در صورتی که می توانید درختان جنگلی را قطع کنید که به جای آنها، نهال غرس کنید و همانند آن جنگل را به وجود آورید. (19)
از ین روایت می فهمیم که تخریب جنگل ها جایز نیست و در هنگامی که ناچار باید درختان جنگلی قطع گردد باید همانند آن را احداث کنند تا زیانی به منابع ثروت عمومی وارد نشود و چنین نتیجه می گیریم که هیچ کس مالک جنگل ها نیست، بلکه پیشوای مسلمانان به هر گونه مصلحت بداند به نفع اجتماع در آنها تصرف می کند و بر آن ها نظارت دارد.
از سعد بن ابی وقّاص حکایت شده که او غلامی را دید که درخت «حمی» شده را قطع می کند، پس او را کتک زد و تبر او را گرفت. زنی که مالک آن غلام بود با زنی از کسانش نزد عمر آمد و از سعد شکایت کرد [که غلام مرا کتک زده و تبرش را از او گرفته است]. عمر به سعد گفت: ای اباسحاق! تبر و جامه غلام را به او برگردان. سعد از برگرداندن آن خودداری ورزید و گفت: آن چه رسول خدا صلی الله علیه و اله برای من غنیمت قرار داده بازپس نمی دهم. شنیدم که پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود: «هرکسی را دیدید که درخت «حمی» شده را قطع می کند او را بزنید و هرچه دارد از او بگیرید». سعد از آن تبر، بیلی ساخت که تا هنگام مرکش در زمین خود با آن کارمی کرد. (20)
رویدادهای روزگار پیوسته در حال تکرار است. می توان وضع بشر کنونی را، به لحاظ این که نعمت های خداوندی را پاس نمی دارد و قدردانی نمی کند، به مردم «سبا» تشبیه کرد که کفران و بی اعتمادی ایشان به نعمت الهی سبب شد که باغ ها و فضاهای سرسبزشان به ویرانی مبدّل شود و جز درختان خودروی خاردار بی ارزش و اندکی درخت سدر، همگی از میان برود.
در دوران ما نیز، بشر راه و رسم خداپرستی و پیروی از مقررات الهی را کنار گذارده و بر اثر دنیاپرستی، سودجویی و خودخواهی، مواهب و نعمت های جهان را فدای مطامع و خواسته های مادی ناپایدار خود می نماید و «حرث و نسل» و مواهب خدادای را به نابودی و فساد سوق می دهد که نتیجه اش زوال نعمت ها و از بین رفتن مزایا و مناظر طبیعی و وسایل رفاه و فرحبخشی است که خدای مهربان آنها را به رایگان در اختیار بندگانش قرار داده است.
خداوند برای عبرت رفتن دیگران و این که باید نعمت های الهی را ارج نهد و کفران نورزند و در هر کاری فضیلت و تقوا را در نظر داشته باشند، سرگذشت مردم «سبا» را در قرآن مجید، به امید انی که موجب بیداری گردد، چنین بیان فرموده است: «برای اهل سبا» در محل سکونتشان، نشانه ای [از قدرت های الهی] از راست و چپ دو باغ بود». (21) ذکر دو باغ در طرف راست و چپ شهر، پارک های سرسبز اطراف شهر را برای ما تداعی می کند و می فهماند که مردم «سبا» مردمی خوشبخت و در رفاه بوده اند که در چنین شهری سکونت داشته اند. خداوند این دو باغ را که مردم آن دیار از آن بهره می بردند از جمله نعمت هایی معرفی نموده که آنان بدان وسیله برای پیشبرد مقاصد دنیا و آخرتشان کمک می گرفتند.
این قوم، مردمی خوشبخت بودند و از نعمت های فراوان اسفتاده می کردند؛ اما به خاطر ناسپاسی و کفران، ان نعمت ها از ایشان سلب شد. خداوند به آنان توصیه کرد که از روزی خدا بخورید و او را سپاس گویید و توجه کنید که شهرتان، جایی پاک و پروردگارتان آمرزنده است و اگر ادامه این نعمت ها را خواهانید، به آن چه به شما توصیه شده توجه نمایید و ناسپاس نباشد؛ اما ایشان، رویگردانی کردند و به دستور خداوند وقعی ننهادند. خداوند نیز سیل عرم را بر انها جاری ساخت و همه چیز را از میان برد که جزو داستان های عبرت آمیز جوامع بشری شمرده می شود. در عوض، آن دو باغ میوه را به دو سرزمین خشک با درخت های بیابانی خودرو با میوه های تلخ و اندکی درخت سدر تبدیل کرد. آنان به خود ستم نمودند؛ خداوند نیز آنان را در شمار داستان های تاریخی قرار داد که تنها حکات ایشان بر سر زبان هاست و از خود ایشان اثری بر جای نمانده است.
قرآن در بیان این سرگذشت، وصف «طیّب» را به کار برده و مردم را به داشتن زندگی «طیّب» (پاکیزه) ترغیب کرده است، همچنین، در شرح این سرگذشت، جنبه های گوناگون «بلده طیبه» و مردم «طیب» را به لحاظ باور، اخلاق و یکتاپرستی بیان کرده است که سپاس گزارند، از روزی خداوند استفاده می کنند و خداوند را «ربّ غفور» می دانند.
خداوند، همانند داستان قوم «سبا»، جریان زندگی دو مرد را یادآور می شود که یکی از آن دو نفر، دو باغ داشت با انگورهای متنوّع که پیرامون آن را خرما بن ها فرا گرفته بود و در میان آنها نهرهایی می جوشید و هر دو باغ به ثمر رسید و بی هیچ کم و کاستی میوه داد. یکی از این دو مرد، قدر نعمت را نشناخت و با رفیقش به جدال پرداخت و به او فخر فروخت و گفت من از تو مال بیشتر و نفرات و فرزندانی نیرومندتر دارم. او داخل باغ شد و در حالی که به سبب فخر و خودخواهی، به خود ستم کرد و گفت: گمان نمی برم که این باغ هیچ گاه نابود شود و گمان ندارم قیامتی باشد و به فرض این که باشد و نزد پروردگارم بروم بی شک بهتر از این باغ نصیبم خواهد شد.
در حالی که با همراهش سیتزه می کرد، همراهش به او گفت: آیا به کسی که تو را از خاک، سپس از نطفه آفریده و آن گاه تو را مردی کامل خلق نموده کفر می ورزی؟ اما من اعتراف می کنم که الله، ربّ من است و هرگز به پروردگارم شرک نمی ورزم. تو چرا هنگامی که وارد باغت شدی «ما شاء الله لا قوَّهَ الّا بالله» نگفتی؟ اگر می پنداری که من کمتر از تو مال و فرزند دارم، امید است پروردگارت به من بهتر از باغ تو عطا کند و بر باغ تو صاعقه ای از آسمان ببارد و آن را به زمین خشک مبدّل سازد؛ یا این که آب آن فروکش کند و نتوانی آب به دست آوری.
ناگهان عذاب خدایی میوه های باغ را احاطه کرد. در این هنگام او از شدت ناراحتی، دو دستش را زیر و رو می کرد و به هم می کشید و در حالی که باغ، دگرگون شده بود بر آن چه در باغ هزینه کرده بود تاسف می خورد. با پشیمانی می گفت: ای کاش برای پروردگارم شریک قائل نمی شدم. او یارانی جز خدا نداشت که به فریاد او برسند و یاری اش کنند. در این جا ولایت و حمایت خداوند ظاهر شد که او بهترین پاداش ها و عاقبت نیکو را به هر کس که بخواهد، می دهد و هیچ نعمت و نقمتی جز از سوی خدا و از راه پرستش یا شرک به او نمی رسد». (22)
از ین گونه داستان ها که در قرآن مجید آمده چنین برمی آید که خداوند متعالی می خواهد بندگانش را در محیط های امن، پاکیزه و به دور از آلودگی با کمال رفاه و آسایش زندگی کنند و حیات طیّبه داشته باشند، ولی این خود مردم هستند که بر اثر عمل نکردن به وظایف و توجه نداشتن به خدا و معنویات و کفران نعمت و ناسپاسی از مواهبی که خداوند به آنان ارزانی داشته، زندگی با صفا، پاکیزه و مرفّه خود را به تیره بختی، ناهنجاری و ناکامی تبدیل و عیشِ خود را تلخ می کنند؛ خودشان مسئول پیامدهای رقّت باری هستند که خود آن را سبب شده اند.
در یکی از آیات، در این باره چنین آمده است:
هر کس از مردان و زنان در حالی که ایمان داشته باشد، عمل شایسته ای انجام دهد، زندگی او را طیب [پاک از هر آلودگی و ناراحتی] قرار می دهیم و پاداش ایشان را برابر بهترین عملشان عطا می کنیم.(23)
پینوشتها:
1. بقره(2) آیه 57: «... کُلُوا مِن طَیّباتِ ما رزَقناکُم...».
2. مائده(5) آیه 100: قُل لا یَستَوی الخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَو اَعجَبَکَ کَثرَهُ الخَبیثِ...».
3. بقره(2) آیه 267: «یا ایُّها الَّذینَ انفِقُوا مِن طَیّّباتِ ما کَسَبتُم...».
4. مائده(5) آیه 6: «یَسالُونَکَ ماذا اُحلَّ لَهُم قَل اُحِلَّ لَهُمُ الطَّیباتُ...».
5. نحل(16) آیه 17: «مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ اوَ انثی فَلَنُحیَنَّهُ حیوهً طَیّبَهً...».
6. لسان العرب، ماده «طیب»: «... و طعامٌ طیبٌ الّذی یَستَلِذُ الاکلُ طَعمَهُ؛ طاب الشیءُ طَیباً و طاباً، لَذَّ و زکا». ماده «خبُثَ» «الخبیثُ ضِدُّ الطَّیِبِ مِنَ الرِّزقِ والوَلَدِ وَ النّاسِ. خبُثَ الشَیءُ ادا صار ذا خَبَثٍ وَ شَرِّ».
7. ناصرخسرو قبادیانی، سفرنامه، ص 137.
8. محمدعلی موحد، ترجمه سفرنامه «ابن بطوطه»، ج1، ص 250.
9. سفرنامه، ص 74.
10. قصص (28) آیه 77: «وَ ابتَغِ فیما آتاکَ اللهُ الدارَ الاخرَهَ و لا تَنسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا...»
11. ر.ک: مینو دبیری؛ آلودگی محیط زیست، ص 380-381.
12. هود(11) آیه 61: «... هوُ الَّذی اَنشاَکُم مِنَ الاَرضِ و استعَمَرَکُم فیها ...».
13. کهف(18) آیه 46: «الباقیاتُ الصالحاتُ خیرٌ عند ربِّکَ ثَواباً وَ خیرٌ امَلاً».
14. تفسیر روح البیان، ذیل آیه 61 سوره هود: «عنِ النبی صلی اله علیه و آله: مَن بنی بُنیاناً فی غیرِ ظُلمٍ و لا اِعتداءٍ او غَرَسَ غَرساً فی غیر ظل و لا اعتداءِ کانَ له اجراً جاریاً ما انتفعَ به احدٌ مِن خَلقِ الرَّحمنِ».
15. وسائل الشیعه، ج13، ص 239: «عن ابی عبدالله علیه السلام، قال: سِتَّهَ مُلحَقُ بالمُؤمِنِ بَعدَ مَوتِهِ، وَلَدٌ یَستَغفِرلَهُ و مُصحَفٌ یُخلِفُ وَ غَرسُ یَغرسُهُ و قَلیبٌ یَحفَرُهُ، وَ صَدَقَهٌ یُجریها و سُنَّهٌ یُؤخَذُ بها بعد موته»
16. همان، ج12، ص 25: «عنِ الصادق علیه لاسلام قالَ: انَّ امیرَالمؤمنینَ کانِ یَخرُجُ وَ مَعَ احمالُ النَّوی فقالَ له: یا اباالحَسَن: ما هذا معکَ؟ فَیقُولُ: نَخلٌ ان شاءَ الله. فیَغرسُهُ فما یُغادِرُ مِنهُ واحِدهٌ».
17. همان، «ابوسعیدالخدری، عن النبی صلی الله علیه و اله: مَن سَقی طَلحَهَ او سِدرَهً فَکَانَّما سَقی مومناً من ظَمَاءٍ»؛ لسان العرب، ماده «طلح»: «... طلح که واحد آن «طلحه» است درخت خاردار بزرگی است که شتر آن را می خورد».
18. وسائل الشیعه، ج13، ص 198: «لا تَقطَعُوا الثَّمارَ فَیَصُبُّ اللهِ عَلَیکُم العذابَ صبَّاً».
19. بلاذری، فتوح البلدان، ج1، ص 23: «قالت بنو حارثه من الانصار یا رسول الله هاهُنا مسارخٌ ابلِنا و مَرعی غَنَمِنا و مَخرَجٌ نِسائِنا یَعنُونَ مَوضِعَ الغابه. فقالَ رَسولُ الله صلی الله عله و اله: مَن قطعَ شجرهً فلیَغرِس مکانَها وَدیَّهَ فغرست الغابهَ».
20. همان، ص 85: «عن سعد بن ابی وقاص: انّه وَجَدَ غُلاماً یَقطَعُ «الحمی» فَضَرَبَهُ وَ سَلبَهُ فَاسَهُ فَدَخَلَت مَولاتُه او امراَهٌ عَن اهلِهِ علی عمر فَشکَت الیه سَعداً. فقال عمر: رُدَّ الفَاسَ و الثیابَ یا ابا اِسحاقَ: فابی. وَ قالَ: لا اُعطی غَنیمَهً غنَّمیها رسولُ الله صلی الله علیه و اله، سَمِعتُه یقُولُ: مَن وَجدَتُمُوهُ یَقطَع الحِمی فاضربُوه و اسلبوه فاتّخذَ مِن الفاسِ مِسحاهٌ فلم یَزَلَ یَعمَلُ فی ارضه حتّی تُوفَّی
21. ر.ک: سبا(34) آیه 15: «لَقَد کانَ لِسَباٍ فی مَسکَنِهِم آیَهٌ جَنتان...».
22. کهف (18) آیه های 32-44.
23. نحل(16) آیه 97.
منبع:صانعی، دکتر سیدمهدی؛ (1390)، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، قم، مؤسسه بوستان کتاب(مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه)، چاپ سوم 1390.
/ج