نویسنده: مایکل وایت
مترجم: محمد رضا افضلی
مترجم: محمد رضا افضلی
اَبَر نواختر
در سال 1604، یک واقعه ی نادر اخترشناسی روی داد که جامعه ی علمی را دستخوش هیجان کرد. اَبَر نواختری در آسمان شب پدیدار شد که از هر جسم آسمانی، مگر ماه پرنورتر بود.ابر نواختر ستاره ای در حال انفجار است - این پدیده فقط چند بار مشاهده و ثبت شده است. در سال 1604 هیچ کس نمی دانست که علت پیدایش ابر نواختر چیست.
ارسطو گفته بود که عالم ثابت است و تغییر نمی کند. اما اگر ارسطو درست می گفت، این جسم عجیب که ناگهان در آسمان ظاهر شده بود، چه بود؟
تولد تلسکوپ
گالیله در ژوئیه ی سال 1609، هنگامی که چهل و پنج ساله بود، به دیدار دوستش پائولو سارپی در ونیز شتافت. در ایامی که نزد او اقامت داشت، سارپی نقل کرد که از طریق رابطهای خارجی خود مطلع شده است که عینک سازی هلندی، به نام هانس لیپرسهای ابزاری اختراع کرده است که آن را تلسکوپ می نامد. سارپی به اختصار گفت که این ابزار با قرار دادن دو عدسی در دو سر یک لوله ساخته می شود. وقتی چنین ابزاری به طرف شیئی دور گرفته شود، با گذاشتن یک سر لوله روی چشم و تماشا کردن جسم موردنظر از پشت دو عدسی، تصویری بزرگتر از آن دیده می شود. گالیله تحریک شده که خود یکی از آنها را بسازد.شتابان عازم خانه ی خود در پادوئا شد و مقدمات طراحی و ساخت یک تلسکوپ را فراهم کرد.
چندین تلسکوپ با طرحهای مختلف در محافل علمی پدیدار شد.
اغلب آنها از نقاط دیگر اروپا وارد شده بودند و کیفیت خوبی نداشتند و تصویری مبهم و تار، با بزرگنمایی اندک، نشان می دادند.
بیشتر مردم این تلسکوپها را صرفاً به چشم بازیچه می نگریستند. و به کیفیت آنها توجه نداشتند. گالیله تصمیم گرفت در این ابزار تحولی به وجود آورد و آن را به یک ابزار علمی قابل استفاده تبدیل کند.
او خودش مشغول تراشیدن عدسی شد. و عدسیها را کاملاً صیقل زد و حاشیه ی عدسی جلو تلسکوپ را پوشاند تا نور نتواند از لبه های آن عبور و تصویر را کج و معوج کند. گالیله با انجام این اصلاحات نسبتاً ساده توانست بزرگنمایی عدسی تلسکوپ را افزایش دهد و تصویری واضحتر به دست آورد.
فرصت طلایی
اصلاحات گالیله در زمان کاملاً مناسب انجام شد. در سال 1609 سارپی شنید که یک طرح خارجی پیشنهاد فروش تلسکوپی را به قیمت بسیار گزاف به رئیس جمهور ونیز داده است. رئیس جمهور ونیز برای مشورت در این باره نزد سارپی رفته بود.وقتی سارپی دریافت که تصویر حاصل از این تلسکوپ بسیار مبهم و ضعیف است و بزرگنمایی آن از سه برابر بیشتر نیست. به رئیس جمهور توصیه کرد که از خریدن آن صرف نظر کند. در عوض، با اطلاع از اینکه دوستش گالیله، طرح تلسکوپ خود را اصلاح کرده است، رئیس جمهور ونیز را وادار کرد که تلسکوپ گالیله را بخرد.
گالیله در واقع پیشرفت زیادی کرده بود. بزرگنمایی تلسکوپهای موجود به ندرت از سه برابر بیشتر بود، اما بزرگنمایی تلسکوپی که گالیله ساخت به نه برابر می رسید.
تلسکوپ گالیله آشکارا به کار رئیس جمهور ونیز می آمد. ونیز ایالتی در کنار دریا و حامی امپراتوری کوچکی در دریای آدریاتیک بود. چنین تلسکوپی می توانست کاربرد نظامی فوق العاده ای داشته باشد.
رئیس جمهور، تحت نفوذ سارپی، پیشنهادی مادام العمر به گالیله داد. رئیس جمهور مالک تلسکوپ می شد. و در عوض گالیله منصبی مادام العمر در دانشگاه پادوئا می گرفت و حقوقی بسیار بیشتر از آنچه تاکنون به یک استاد ریاضیات پرداخت شده بود، دریافت می کرد.
اما گالیله کاملاً راضی نبود. از یک طرف در پادوئا بسیار راحت بود. از زندگی در کنار مارینا احساس سعادت می کرد و فرزندانش نیز از زندگی در پادوئا لدت می بردند. اما خودش احساس بی تابی می کرد. او به زندگی و کار در شهری بزرگتر نیاز داشت. دانشگاه پادوئا کاملاً معتبر بود، اما گالیله برای دنبال کردن تحقیقات خود به حمایت بیشتر در دانشگاهیی بزرگتر نیازمند بود. ارتباطات همواره در حال پیشرفت بود و گالیله می خواست حاصل تحقیقاتش به گوش عده ی بیشتری برسد. او خواستار شهرت بیشتر بود و از تدریس در دانشگاه خسته شده بود. به فرصت بیشتری برای انجام تحقیقاتش نیاز داشت. و از اتلاف وقت خود با تدریس بیزار بود.
اما پیشنهاد رئیس جمهور نیز استثنایی بود و پیشنهاد دیگری نبود که با آن رقابت کند. پس از تأمل زیاد، گالیه تصمیم گرفت این پیشنهاد را قبول کند. و آخرین مدل تلسکوپ خود را برای تقدیم به مالک جدید آن آماده کرد.
نقض عهد
متأسفانه متن کتبی قرارداد رئیس جمهور ونیز، با قول و قرار شفاهی او کاملاً متفاوت بود. افزایش حقوق استادی اصلا ً به اندازه ای نبود که قولش را داده بودند و چند شرط ناخوشایند نیز در قرارداد گنجانده شده بود که گالیله تمایلی به قبول آنها نداشت. اگر او این شرطها را می پذیرفت، از هر گونه افزایش حقوق در آینده چشم می پوشید و ناگزیر بود تا دوران بازنشستگی به تدریس منظم ادامه دهد.گالیله بلافاصله جستجوی شغلی دیگر را آغاز کرد. او شنیده بود. که منصب ریاضیدان دربار در فلورانس خالی شده است.با عجله عازم فلورانس شد تا تلسکوپ جدید خود را به فرمانروای فلورانس، گراند دوک کوزیمو نشان دهد.
پس از انجام یک رشته نمایشهای چشمگیر برای نشان دادن قدرت تلسکوپ، کوزیمو متقاعد شد که این وسیله ی شگفت آور بزرگترین اختراع انسان فانی است. به علاوه، خالق آن نیز خدماتش را به بهایی بسیار معقول عرضه می دارد. در فاصله ی بیست و چهار ساعت پس از رسیدن پای گالیله به دربار فلورانس، کوزیمو این مخترع بزرگ را به خدمت گرفت. قرار شد گالیله هر چه زودتر به فلورانس نقل مکان کند.
گالیله به محض بازگشت به پادوئا، آزمایش روی این اسباب شگفت انگیز جدید را ادامه داد. نخستین جسمی که با تلسکوپ خود بررسی کرد، ماه بود. در هنگام این بررسی بار دیگر با نظریه های ارسطو تضاد پیدا کرد.
ارسطو گفته بود که ماه کره ای کامل با سطحی صاف و هموار است، اما رصد سرسری با تلسکوپ، وجود چاله هایی را که سطح ماه را می پوشاندند آشکار می ساخت. در نخستین شب رصد، کاملاً آشکار شد که اجسام شگفت آورتری نیز روی سطح ماه وجود دارند. هر جا گالیله نگاه کرد، بین چاله ها و شکافها، کوههای بسیار مرتفع دید! وی نوشت: «با نظاره ی ماه زیباترین و دلپذیرترین منظره ها را می توان دید ... سطح ماه یقیناً صاف و صیقلی نیست، بلکه ناهموار است و پستی و بلندی دارد و درست مانند سطح زمین، سرتاسر آن از برجستگیهای وسیع، دره های عمیق و پیچ و خمهای مختلف پوشیده شده است.»
گالیله می توانست با اندازه گیری طول سایه هایی که این کوهها روی سطح ماه می انداختند، ارتفاع آنها را محاسبه کند. پس از این محاسبات بود که سخت شگفت زده شد. او دریافت که ارتفاع بعضی از این کوهها از ارتفاع کوههای شناخته شده روی زمین بیشتر است!
گالیله پس از بررسی سطح ماه، تلسکوپ خود را متوجه سیاره ها کرد و اوایل سال 1610 یکی از بزرگترین کشفهای خود را انجام داد.
گالیله هر شب لکه های تیره ای را در برابر سطح درخشان سیاره ی مشتری مشاهده می کرد. نکته ی عجیب این بود که این لکه های تیره با سرعت ثابتی حرکت می کردند. سپس یک شب، وقتی تلسکوپ خود را به سوی این سیاره ی دوردست گرفت، مشاهده کرد که یکی از لکه های تیره ناپدید شده است.
ابتدا تصور کرد که این لکه ها جلوه ای عجیب و ناشناخته بوده اند که از بازتاب نور در داخل لوله ی تلسکوپ ناشی می شدند. اما پس از حذف همه ی مشکلاتی که از خود تلسکوپ ناشی می شد، ناگزیر شد تنها نتیجه گیری ممکن را بپذیرد. سیاره ی مشتری قمرهایی دارد که درست همان طور که ماه در مدار زمین حرکت می کند، دور این سیاره ی غول پیکر گردش می کنند.
زهره
سرانجام، با فرا رسیدن ماه سپتامبر سال 1610، گالیله ی چهل و شش ساله توانست به فلورانس نقل مکان کند. چند روز پس از استقرار در خانه ی جدید خود، کار با تلسکوپ را از سر گرفت. در همین دوران کشف به یاد ماندنی دیگری انجام داد، اما کشفی که او را یک گام دیگر به دردسر نزدیک کرد.گالیله رصد زهره را آغاز کرد. به مدت چندین ماه، هر شب این سیاره را رصد کرد و دریافت که زهره اهلّه دارد - این سیاره، مانند ماه، از حالت قرص کامل، تا حالتی که به زخمت دیده می شود، تغییر می کند.
از روی زمین چنین به نظر می رسید که ماه در حین گردش به دور زمین کوچک و بزرگ می شود. این پدیده را اهلّه ماه می نامند و انسان از زمانهای قدیم شاهد آن بوده است.
ماه نیز مانند همه سیاره ها و قمرهای آنها، از خود نور منتشر نمی کند. بلکه فقط می تواند نور خورشید را بازتاب کند. بنابر این هنگامی که ماه از بین زمین و خورشید عبور می کند، نمی توانیم آن را ببینیم، زیرا نوری که از خورشید به آن می تابد، در هنگام بازتاب از ما دور می شود و به سمت خورشید بازمی گردد. به تدریج که ماه دور زمین می گردد، نور بیشتری از آن به سمت زمین بازمی تابد و ما بخش بیشتری از ماه را می بینیم، تا زمانی فرا برسد که قرص کامل ماه را مشاهده کنیم. در این زمان ماه کاملاً گرد و نورانی به نظر می رسد و نور خورشید را مستقیماً به سوی زمین باز می تاباند.
ارسطوییان می گفتند که اگر زهره نیز اهلّه داشته باشد، پس باید مانند ماه دور زمین بگردد. اما بار دیگر اثبات شد که آنها در اشتباه اند.
گالیله چند ماه به رصد این سیاره پرداخت و دریافت که اهلّه زهره بسیار طولانیتر از ماه است. ماه اهلّه خود را در طول یک ماه طی می کند، اما کامل شدن اهلّه ی زهره نزدیک به یک سال و نیم طول می کشید! البته معنای این پدیده این است که مدار زهره به دور زمین بسیار طولانیتر از آن است که ارسطو تصور می کرد.
توضیح ساده تر این بود که زهره از زمین به خورشید نزدیکتر است و درست مانند سیاره ما دور خورشید می گردد. زهره در مرحله ای از گردش خود، بین زمین و خورشید قرار می گیرد و اصلاً نمی توانیم آن را ببینیم، زیرا نور از سطح آن به طرف ما بازنمی تابد. درست در نقطه ی مقابل این نقطه در مدار زهره، سیاره در سمت دیگر خورشید نسبت به زمین قرار می گیرد و کاملاً می شود.
«پیام آور پرستاره»
«ستاره ها را هزار هزار دیده ام؛ ستاره هایی که هرگز قبلاً آنها را ندیده بودم؛ ستاره هایی غیر از آنها که از قدیم شناخته شده بودند؛ به تعدادی بیش از ده برابر. اما آنچه بیش از هر چیز انسان را به شگفتی وامی دارد، و آنچه به راستی مرا بر آن داشت که توجه همه ی اخترشناسان و فیلسوفان را به آن جلب کنم، این است که من چهار سیاره کشف کرده ام؛ سیاره هایی که قبل از من کسی از اخترشناسان از وجود آنها اطلاع نداشت و آنها را ندیده بود.»گالیله، نقل از «پیام آور پرستاره»
در سال 1610، گالیله کتابی با عنوان پیام آور پرستاره منتشر کرد که در آن همه ی کشفهای خود را در اخترشناسی، به صورت مستند ارائه داده بود.
گالیله به منظور جلب نظر مساعد کارفرمای خود، گراند دوک کوزیموی دوم، در کتاب جدید خود، قمرهای سیاره ی مشتری را به نام او نامگذاری کرد. گالیله در ماه مارس سال 1611 به رُم رفت و تلسکوپ جدید خود را به نمایش گذاشت و در مورد یافته های خود سخنرانیهایی برگزار کرد. هدف او از این اقدام تا حدودی جلب توجه دانشمندان به کتاب جدید خود بود، اما این هدف را نیز دنبال می کرد تا طرفدارانی پیدا کند که حامی عقاید ضد ارسطویی او باشند.
گالیله همواره سخنرانی استثنایی بود. این بار شنوندگان را با قدرت جادویی اسباب شگفت انگیز خود نیز مفتون کرد. یک بار دیگر جذابیت و قدرت زیاد او در برقراری ارتباط به یاریش آمد. چیزی نگذشت که گالیله و تلسکوپش نقل محافل ایتالیا شدند. شنوندگان سخنرانیهای گالیله می توانستند به چشم خود ببینند که سیاره ها از پشت تلسکوپ چقدر بزرگتر به نظر می رسند. اخترشناسی دیگر موضوع کسالت آوری نبود که فقط در جمع تحصیل کرده ها و اساتید درباره آن بحث شود.
ناگهان اوضاع چنان تغییر کرد که هر کس در سخنرانی این دانشمند بزرگ شرکت می کرد، می توانست این شگفتیها را به چشم خود ببیند. اما هنوز طرفداران ارسطو بر مواضع خود پافشاری می کردند.
وقتی گالیله در ماه ژوئن به فلورانس بازگشت، دریافت که گروهی از فلاسفه و دانشمندان، که به سبب پشتیبانی مردم و ستایش گراند دوک از گالیله به او حسادت می ورزیدند، شروع به دسیسه چینی بر علیه او کرده اند. آنها در همه جا با شور و حرارت بر علیه نظریه های گالیله به بحث می پرداختند و به آثار او حمله می کردند. سرانجام در سال 1612، با انتشار کتابی توسط یک یسوعی آلمانی به نام کریستوفر شاینر، این نبرد به نقطه ی اوج خود رسید.
شاینر به مدت یک سال یا بیشتر از تلسکوپ استفاده کرده بود. او به کمک تلسکوپ چند لکه ی تیره روی سطح خورشید یافت. او این لکه ها را کلف خورشیدی (لکه ی خورشیدی) نامید. اما شاینر از طرفداران پروپا قرص ارسطو بود و اعتقاد داشت که سطح خورشید صاف و صیقلی است. او مدعی شد که این لکه های تیره، سیاره های کوچکی هستند که در نزدیکی سطح خورشید، دور آن می گردند.
وقتی این ادعا به گوش گالیله رسید، بلافاصله اقدام به رصد این لکه ها کرد و در پس آن رساله ای نگاشت که همه ی گفته های شاینر را نفی می کرد.
حسادت شدید
بحثی پرشور بین گالیله و دانشمند یسوعی درگرفت. شاینر مطمئن بود که حق با اوست و پای دین و فلسفه را نیز به میان کشید تا تکیه گاه محکمتری پیدا کند. گالیله موضع خود را روشن کرد و صریحاً به مخالفت با شاینر پرداخت. در نتیجه گالیله در موضعی قرار گرفت که ارتدادی و مخالف ارسطو و کلیسا به نظر می رسید.سپس در دسامبر سال 1614، مناقشه گسترش یافت. کشیش جوانی به نام توماس کاتچینی از فراز منبر خود در کلیسا، به ایراد موعظه های ضد علمی پرداخت و مخصوصاً از گالیله به عنوان دشمن ایمان راستین نام برد. ابراز تردید کاتچینی درباره ی ایمان گالیله، از هر چیز دیگر برایش رنج آورتر بود. او همیشه خود را کاتولیکی با اخلاص و پشتیبان حقیقی دین می دانست. هرگز در وجود خدا شک نکرده بود، بلکه فقط بینش کوته نظرانه ی انسان را زیر سؤال برده بود. او خود را مرتد نمی پنداشت، بلکه متفکری می دانست که آروزیش کمک به دیگران برای خروج از ظلمت ایمان کورکورانه بود.
منبع: گالیلو گالیله